eitaa logo
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
168 دنبال‌کننده
285 عکس
59 ویدیو
1 فایل
امام خامنه ای: درجمهوری اسلامی هرکجا که قرارگرفتیدآنجارا مرکزدنیابدانیدوآگاه باشیدکه همه کارهابه شمامتوجه است. به_حکم_آتش_به_اختیار قدمی برداریم درجهت دغدغه های رهبرمان دغدغه هایی ازنوع فرهنگی!✌ راه ارتباطی شما: @Fateme_art70
مشاهده در ایتا
دانلود
💜 هنوز آن کاغذ را دارم؛ شرایطش را خلاصه،رویش نوشته بود و پایینش را امضا کرده بود. تمام جلسه خصوصی صحبت ما درباره ازدواج ختم شد به همان کاغذ؛مختصر و مفید. بعد از باسمه تعالی،ده تا از نظراتش را نوشته بود. بعضی هایش اینطور بودند: « داشتن به خدا و خداجویی؛ مقلد امام بودن و پیروی از رساله ایشان؛ شغل من پاسدار است؛ مشکلات آینده جنگ؛ مکان زندگی؛ ازدواج،رسیدن به .» عبارت ها کوتاه بود؛اما هر کدام یک دنیا حرف داشت برای گفتن. 🌹 @rahe_ebrahim
باران که آمد بعد از آن خیرات میبارد خیر کسى را خواستى اول بگریانش
🌹 💠روزی دیدم در همین ،  را که نمی دانست قبر شهیدش کجاست اما می گفت: پسرم مطمئنم  شده.  شده. گفتم:اسمش چه بود؟ گفت: حسین. گفتم: حسین؟… چه اسم قشنگی. گفت: حسین برمی گردد. گفتم: مگر نمی گویی حسین به  رسیده است؟ گفت: یقین دارم. گفت: بنیاد قبول ندارد که حسین به  رسیده است اما هر بار که خواب حسین را می بینم، می بینم که لباسش خاکی، حنجره اش پاره، پهلویش شکسته و صورتش خونی است. 👈گفت: ، امام زمانی بود. مهدی بود 👈 از زبانش نمی افتاد. 👈گفت: هر روز می خواند. 👈اهل بود. اشک چشم داشت. موقع فقط ۱۹ سال سن داشت. 👈گفت: عصای دستم بود. ۲دست بیشتر نداشت. شور به شور می پوشید. پدرش پول می داد، برود کفش بگیرد، جنس می خرید تا۲تا کفش بگیرد. یکی را خودش می پوشید و آن یکی را می داد به که تمکن مالی نداشت. 👈گفت: می خواند گاهی. هر دوشنبه و پنج شنبه می گرفت. گفت: به او می گفتم پسرم، چرا اینقدر می گیری؟ چرا اینقدر عذاب می دهی خودت را؟ گفت: حسین، بود. آخرین حرفش در این این بود: 💙 گفت: گاهی خوابش را می بینم و گاهی در بیداری، می بینم انگار یکی هست که همیشه هوایم را دارد. گفت: حسین برمی گردد. @rahe_ebrahim
Helali-Fatemieh21395[04].mp3
4.51M
بَد کردم... با گُناهام به خودم بَد کردم... @rahe_ebrahim
عاقبت عشـــ❣ـــق حُسـیـن پـاک از گُناهم میکند... @rahe_ebrahim
در و دیوار اتاقت کامپیوترت موبایلت بوی امام زمان میده؟ آقا بگه دلاتون بزارید روی میز نوت بوک و موبایل هاتون هم بزارید روی میز میخوام همه رو با هم یه کنم رومون میشه؟ @rahe_ebrahim
هزینه موکت فرسوده کف اتاقش در را که مبلغی ناچیز (۲۵۰۰ تومان ) شده بود نپذیرفت و توضیح می خواست گفتم: شما ! شخصیت هایی از داخل و خارج به دیدنتان می آیند. لابد این مقدار اصلاح و هزینه به مصلحت بود. وانگهی هر چند شد و شکل حکومت و شیوه خدمت تغییر یافته اما ضرورت زمان نمی شناسد و... او که فکر می کرد شاید مقصودش را خوب درک نکرده ام با نگاهی نافذ و نگران گفت: من چگونه باشم که روی با راه بروم اما باشند مردمی محروم که چیزی نداشته باشند روی آن بخوابند! من اگر بخواهم فارغ از محرومان جامعه با این وسایل و امکانات رفاهی زمامداری کنم سخت کرده ام! نه برادر! من با انس و عادت دارم. دوست دارم وقتی شب سر بر بستر می گذارم نباشند که من از حال آنها کرده باشم. 🌹 join⤵️⤵️ @rahe_ebrahim
گذرعمر_1818708522.mp3
2.26M
عمرمان را چطوری مصرف میکنیم؟ در چه راهی خرجش می کنیم؟ @rahe_ebrahim
💙 شهردار ارومیه که بود، دو هزار و هشتصد تومان حقوق می گرفت. یک روز بهم گفت: بیا این ماه هر چی خرجی داریم روی کاغذ بنویسیم، تا اگه آخرش چیزی اضافه اومد بدیم به یه . همه چیز را نوشتم؛ از واکس کفش گرفته تا گوشت و نان و تخم مرغ. آخر ماه که حساب کردیم، شد دو هزار و ششصد و پنجاه تومان. بقیه ی پول را خرید، داد به یکی از کسانی که شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. گفت: اینم این ماهمون. 🌹 @rahe_ebrahim