eitaa logo
چگونه شهید شویم؟
140 دنبال‌کننده
38 عکس
38 ویدیو
0 فایل
راه های شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔زنگ تفریح تبلیغ😅 یکی از بچه ها، مقداری ریزه نان برداشت و رفت توی باغچه و آن ها را می ریخت برای گنجشک ها. افسر عراقی رفت و ایستاد بالای سرش. بعد هم بهش گفت «بلندشو». بلند شد. گفت «چی کار می کردی؟» گفت «نون ها رو می دادم به گنجشکا». گفت «داری رو گنجشکای ما تبلیغ می کنی؟ اگه یه بار دیگه از این کارا بکنی من می دونم و تو.» برگرفته از کتاب «خوشه های خاطره» نوشته قاسم جعفری. کتاب خنده بر زنجیر، صفحه:28 @raheshahadet
پنجم:5⃣ بکوشید تا عاشق شوید چرا که مسیر عشق بی انتهاست. مبداش از کربلا، مقصدش تا خداست @raheshahadet
🔔زنگ تفریح آموزش نارنجک😅 شلمچه بودیم! شیخ مهدی می خواست آموزشِ پرتابِ نارنجک بده. گفت: « بچه ها خوب نگاه کنید. محمد! حواست این جا باشه. احمد! این جوری نارنجکو پرتاب می کنند. خوب نگاه کنید تا خوب یاد بگیرید. خوب یاد بگیرید که یه وقتی خودتون یا یه زبون بسته ای رو نفله نکنید. من توی پادگان بهترین نارنجک زن بودم. اول، دستتون رو می ذارین این جا. » بعد شیخ مهدی ضامنو کشید و گفت: « حالا اگه ضامنو رها کنم، در عرض چند ثانیه منفجر می شه.» داشت حرف می زد و از خودش و نارنجک پرانی اش تعریف می کرد که فرمانده از دور داد زد:« آهای شیخ مهدی! چیکار می کنی؟» شیخ مهدی یه دفعه ترسید و نارنجک و پرت کرد. نارنجک رفت و افتاد رو سرِ خاکریز. بچه ها صاف ایستاده بودند و هاج و واج نارنجک و نگاه می کردند که حاجی داد زد: « بخواب برادر! بخواب!» انگار همه رو برق بگیره. هیچ کس از جاش تکان نخورد. چند ثانیه گذشت. همه زُل زده بودند به سرِ خاکریز؛ که نارنجک، قِل خوردو رفت اون طرفِ خاکریز و منفجر شد. شیخ مهدی رو به بچه ها کرد و گفت: « هان! یاد گرفتید! دیدید چه راحت بود!» فرمانده خواست داد بزند سرش که یه دفعه ای صدایی از پشت خاکریز اومد که می گفت: « الله اکبر! الموت لِصدّام!» بچه ها دویدن بالای خاکریز ببینن صدای کیه؟ دیدند یه عراقی ای، زخمی شده و به خودش می پیچه. شیخ مهدی عراقی رو که دید، داد زد:« حالا بگویید شیخ مهدی کار بلد نیست؟! ببینید چیکار کردم!» راوی: محسن صالحی حاجی آبادی فلش کارت جغله های جهاد @raheshahadet
ششم:6⃣ هرکه را صبح شهادت نیست ، شام مرگ هست..! @raheshahadet
خوشا روزی که دل را دلبری بود غزل خوان نگاه آخری بود خوشا آن روزها در خط اروند هوای روضه های مادری بود @raheshahadet
🔔زنگ تفریح به یارو میگن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده طرف میره در خونه همسایه رو میزنه, میگه بابات هست ؟ پسره میگه نه, شب میاد یارو میگه بشین تا بیاد. @raheshahadet
هفتم:7⃣ ✳️شهید محمودرضا بیضایی: برای شهید شدن باید شهادت را آرزو کرد من خودم به این رسیده ام و با اطمینان و یقین میگویم:هرکس شهید شده خواسته که شهید بشود. شهادت شهید فقط دست خودش است. @raheshahadet
🔔زنگ تفریح اگر رفتی توی حال😌 بچه هایی که خیلی با هم صمیمی بودند و تقریباً می توانستند با همه ی مخفی کاری های دیگران متوجه شوند چه کسی نماز شب می خواند، وقتی می خواستند به نحوی التماس دعا بگویند، به شوخی می گفتند: "تو را به خدا تو حال رفتی در هال را روی خودت نبند" و یا این که "رفتی توی حال در هال را ببند نیفتی توی راه پله! " کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها)جلد 1، صفحه:133 @raheshahadet