#پندانه
✍ #زنگوله_افکار
🔹 میگویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه با اسبش میتاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین میشده. بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، زنگولهای آویزان میکرده.
🔸در نهایت هم رهایش میکرده. تا اینجای داستان مشکلی نیست. درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُمش را. پوستش هم سر جای خودش است. میماند فقط آن زنگوله!...
🔹از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا میکند. دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد. بنابراین «گرسنه» میماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس «تنها» میماند. از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» میکند، «آرامش»اش را به هم میزند و در نهايت از گرسنگی و انزوا میميرد.
🔸دقیقا این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد. دنبال خودش میکند، خودش را اسیر توهماتش میکند.
🔹 زنگولهای از افکار منفی، دور گردنش قلاده میکند. بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است، ولی نیست. برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد...
#افکار_منفی
@ranggarang
🌹امام على عليه السلام:
قویترین مردم کسی است که با بردباری بر خشم خود چیره شود.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺گلآرایی ضریح مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در آستانهی اعیاد شعبانیه و #میلاد_امام_حسین علیه السلام
@ranggarang
🌷سلام بر شعبان و اعیادش ، سلام بر حسین و عباسش ، سلام بر سجاد و سجودش ، سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش. آغاز ماه رسول خدا ، ماه شادی آل الله مبارک باد
✨حلول #ماه_شعبان مبارک✨
@ranggarang
٢٢ بهمن، همهی همهمون میآییم..✌️😍🇮🇷
تولد ۴۵ سالگیات مبارک
جمهوری اسلامی ایرانم 🇮🇷😍💕🎊🎉🎈
#دهه_فجر
#انقلاب_مردم
#راهپیمایی
@ranggarang
🌺یکی از نعمتهای #انقلاب...🇮🇷👇
♦️مرد با همسر و فرزندش درحال عبور از پل معلق اهواز بودند.
از روبرو دو سرباز آمریکایی مست! بهطرف آنها میآمدند. سرباز آمریکایی با چشمان دریده به زن خیره شده و تلوتلوخوران به سمتش میآمد. گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد. مردم جمع شدند؛ پاسبانهای ایرانی هم بودند!! سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند. مردم با عصبانیت از پاسبانها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ گفتند: ما حق دستگیری و محاکمه آنهارا نداریم‼️ (بهخاطر قانون #کاپیتولاسیون)، پدر جلوی چشم زن وبچهاش غرق شد
دو سرباز آمریکایی بلندبلند میخندیدند و دور میشدند
مادر و فرزند نردههای پل را گرفته بودند و هقهقکنان میگریستند..
🇮🇷🔴 ۳۷ سال بعد
♦️"شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شدهاید. بدون مقاومت تسلیم شوید."این صدای بلندگوی قایق #سپاه ایران بود که به طرف تفنگداران امریکایی در نزدیکی یک جزیره ایرانی میآمد...
وقتی شناورهای ایرانی به قایق آمریکایی رسیدند، آنها با ترس و خفت، دستها را بالا بردند. و برای همیشه تصویر درازکشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را به صفحه رسانهها کشاندن..✌️
#دهه_فجر
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹انتشار بمناسبت عيد انقلاب
🌹ببينيد|روایت امام خامنه ای از حرکتی که درلحظه اعلام پیروزی انقلاب اسلامی در۲۲بهمن۵۷ انجام دادند
@ranggarang
🏴کلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا
👈 #این_صدای_بیداریست
✍️ #می_آییم_چون صحرای کربلا به وسعت همه ی تاریخ است و حسینی ها و کربلایی ها حتی بدون چشم داشت #آب هم پشت مولایشان ایستاده و جانشان را تقدیم می کنند.
پس ما با چه توجیهی حضورمان را دریغ کنیم!
✌️#وعده_ما_راهپیمایی_بزرگ_22_بهمن 🇮🇷
✌️ #یوم_الله_22_بهمن🇮🇷
✌️ #دهه_فجر 🇮🇷
@ranggarang
مداحی_آنلاین_نه_چهل_ساله_مهدی_رسولی.mp3
2.69M
✌️#بمناسبت_یوم_الله_22_بهمن🇮🇷
🍃نه چهل ساله هزار و چهارصد و چهل ساله
🍃که خدا به انقلاب فاطمی میباله
🎙 #مهدی_رسولی
⏯ #شور #حماسی #انقلابی
✌️#وعده_ما_راهپیمایی_بزرگ_22_بهمن 🇮🇷
✌️ #یوم_الله_22_بهمن🇮🇷
✌️ #دهه_فجر 🇮🇷
@ranggarang
#شیطان_شناسی
رمان واقعی«تجسم شیطاندو»
#قسمت_دوم 🎬:
فاطمه و زینب هر دو نماز مخصوصی را که می خواندند به پایان رساندند، زینب همانطور که چادر نماز سفید با گلهای ریز صورتیش را از سرش درمی آورد گفت: عجب نماز سختی بود، دیگه الان تمامه؟!
فاطمه لبخندی زد و گفت: در عوضش الان یه حرز داریم که ما را از تمام سحر و جادوها محافظت میکنه، حرز امام جواد، یه حرز قوی هست البته باید حتما نماز مخصوصش خونده شده باشه تا تاثیر کنه، حالا باید تمام حرزهایی که نوشتیم را داخل یه پارچه سبز قاب کنیم و بعد هر کدوممون ببندیم به بازومون..
زینب سری تکان داد و گفت: باشه من هستم،پس اون کاغذایی که دایی جواد داد چی بودن؟
فاطمه سجاده اش را جمع کرد و گفت: اونا یک سری از آیات قرآن بودن که میبایست باهاشون غسل کنیم که ان شاالله تمام نحوست سحرهایی که فتانه و شراره میزنن به خودشون برگردن..
زینب با شنیدن نام شراره اخم هایش را در هم کشید و گفت: مامان اسمش را نیار من از این بشر متنفررررم، نمی دونم شراره وجدان داره یا نداره؟! یک خانواده را از هم بپاشه که چی؟!
بعدم فتانه هم که میبینم یاد جادوگرهایی داخل کارتون ها میافتم، همونا که یه جارو دارن یکسره سوارشن و یک دماغ دارن این هوااا..
فاطمه خنده ریزی کرد و گفت: مزه نریز، خدا را شکر متوجه شدیم که هر بلایی سرمون میاد از همین سحر و طلسم هاست، این یک هفته که داریم سفارش های دایی جواد را انجام میدیم، حال من خیلی خوبه، اوضاع خونه هم به نظرم خیلی بهتر از قبل هست..
زینب سری تکان داد و گفت: آره، منم احساس می کنم هم حال شما خوبه و هم حال ما و حتی هم حال بابا، اصلا انگار بگو مگو ها شما هم تمام شده هااا، حالا فکر کنم نوبت زدن روغن زیتون با بوی تندش هست درسته؟!
فاطمه از جا بلند شد و گفت : آره درسته، بریم با دخترم کلاس روغن کاری و با زدن این حرف، خنده بلندی کرد و دست زینب را گرفت و به طرف اتاق خواب راهی شدن..
زینب همانطور که در آغوش مادرش قدم برمیداشت گفت: روغن زیتون را به خاطر دردهای رماتیسم که داشتین میزدین؟! میبینم از روزی اینا را میزنید دیگه درداتون کمتر شده..
فاطمه در اتاق را باز کرد و به سمت کمد لباس رفت و گفت: به خاطر دردها میزنم اما چون منشاء این دردها سحر و اجنه هست، این روغن با بوی تندش باعث میشه که اجنه به طرف ادم نیان، آخه جن ها از بوی روغن زیتون به شدددت بدشون میاد...
زینب بشکنی زد و گفت: ای ول! پس بگرد تا بگردیم...ببینم زور از ما میشه یا سحرهای شراره و فتانه...
مادر و دختر خوشحال از این روزهایی که در آرامش سپری می کردند، بودند اما نمی دانستند که هنوز هفت خوان رستم پیش رو دارند..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
بر اساس واقعیت
@ranggarang