eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
7هزار ویدیو
10 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 نمــاز شــب نهم مـاه شعبان برای حرام شدن بدن بر آتش جهنم 🔵 پیامبر اکـرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: 🟡 هركس در شب نهم ماه شعبان  چهار  ركعت نماز بخواند در هر ركعت سوره حمد  یک  بار و سوره‌ى «إِذٰا جاءَ نَصْرُ اَللّهِ وَ اَلْفَتْحُ» را ده بار بخواند، قطعا خداوند بدن او را بر جهنم حرام مى‌گرداند و در برابر هر آيه، ثواب دوازده شهيد از شهداى «بدر» و ثواب دانشمندان را به او عطا مى‌كند. 📚 اقبال الاعمال ص ۶۸۹ 🛑 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‎‌‎‎‌‎‎‌‎‎﷽ (خیلی جالبه👌🏼) ⇠ سوره 🔹مانع فقر ⇠سوره 🔸مانع خصومت ⇠سوره 🔹مانع عذاب قبر ⇠سوره 🔸مانع خشم خدا ⇠سوره 🔹برای اخلاق ⇠سوره 🔸برای وسوسه ⇠سوره 🔹برای برکت مال ⇠سوره 🔸مانع کفر وقت مرگ ⇠سوره 🔹مانع ترس روز قیامت ⇠سوره 🔸برای ادای قرض ⇠سوره 🔹برای بیدارشدن ⇠سوره 🔸برای گشایش کار ⇠سوره 🔹برای فتح و پیروزی ⇠سوره 🔸برای مهر و محبت ⇠سوره 🔹برای کامل شدن دین ⇠سوره 🔸برای هدایت دختران ⇠سوره 🔹برای گشایش بخت ⇠سوره 🔸برای بچه‌دار شدن ⇠سوره 🔹برای پیدا شدن مال و ⇠سوره 🔸مانع تشنگی روز قیامت ⇠سوره 🔹برای هدایت جوانان ⇠سوره 🔸برای زیاد شدن مال ⇠سوره 🔹برای عظمت و بزرگی ⇠سوره 🔸برای به راه راست رفتن ⇠سوره 🔹برای پایدار بودن و برگشت مال ⇠سوره 🔸برای رهاشدن از بند وگرفتاری ⇠سوره 🔹برای شفای مریض و بهانه‌گیری ⇠سوره 🔸برای محکم شدن و آرامش بدن ⇠سوره 🔹برای برای مهر و محبت و معامله ⇠سوره 🔸برای آسان شدن کارهاو درس خواندن ⇠سوره 🔹برای شفا مریض و برآوردن هر حاجتی ✍🏼 خیلی‌ها گرفتارند امیدوارم هر کسی که این متن رو می‌خونه درهای رحمت خدای مهربون به روش باز بشه و گره مشکلاتش باز بشه! برای همه دعا کنیم امیدوارم درهای بسته‌ی زندگی‌تون خیلی زود و به آسونی باز بشه ❤️🌹 ‌‌‎‌‎‎ @ranggarang
🌷۳بارفرموده قرآن بخوانید 🌷۳بارفرموده:قرآن شفاست 🌷۳بارفرموده عاقبت خوب برای متقین است 🌷۳بارفرموده گناه نکنیدتاخوشبخت شوید.. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠داستان وصال عشق💠 💫قسمت هفتم وقتى مجدداً خواستند مراسم را برگزار نمايند دوباره رويداد اوّل تکرار شد ومردم متفرّق شدند. جدّم ـ در حالى که بسيار اندوهگين بود ـ برخاست وبه حرم سرى خويش رفت، درها بسته وپرده ها افکنده شد. من آن شب در خواب حضرت مسيح (عليه السلام) وشمعون وگروهى از حواريان را ديدم که در قصر جدّم گرد آمده بودند، آنان منبرى از نور که بلندى آن به آسمان مى رسيد در همان جايى که جدّم در آن، تخت بزرگ را نصب کرده بود، نصب نمودند. در اين حال، پيامبر اسلام محمّد مصطفى (صلى الله عليه وآله وسلم)، وداماد وجانشين او على مرتضى (عليه السلام) وگروهى از فرزندانش وارد شدند. حضرت مسيح (عليه السلام) به پيشواز ايشان رفتند وبا آنها معانقه فرمودند. 📚غيبة طوسى، ص 204 ـ 208، فى معجزات العسکرى (عليه السلام) بحار الانوار، ج 51، ص 6، ح 10 @ranggarang
✍بیش از این تاخیر روا نیست...🔻 🔸 مرحوم علامه رحمة الله علیه: 🔹الهی خواندی، تاخیر کردیم. فرمودی ، تقصیر کردیم؛هیهات هیهات آنچه کردیم بی تدبیری کردیم 📚هزار و یک کلمه، کلمه ۸۰۸ @ranggarang
✍ خودت را تباه نکن باید خود را ساخت🔻 🔸 مرحوم علامه رحمة الله علیه: 🔹آن كه در گوهر نفس خود، ساعتي به فكرت بنشيند، دريابد كه اگـر خـود او آن را بـه تبـاهي نكـشاند هيچكس نتواند آن را تباه کند 🔹و آنچه که او را از تباهی باز می‌دارد دانش بايسته و كردار شايسته است كـه دانـش آب حيـات ارواح چنانكه آب مايه حيات اشباح 📚صد کلمه در معرفت نفس، کلمه ۸۸ @ranggarang
🌹 💠 25 💠توجه به اصل کمال طلبی @ranggarang
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁 قسمت327 یک هفته‌ایی از عقدمان گذشت. آماده شده بودم تا طبق معمول هر روز ساعت هفت کمیل بیاید و با هم به محل کارمان برویم. ساعتم را نگاه کردم پنج دقیقه ایی تا هفت مانده بود. پیراهنی را که در این یک هفته برای کمیل دوخته بودم را داخل کیسه ی هدیه‌ی دسته دار زیبایی گذاشتم. پیراهن پاره‌ی کمیل را به سوگند داده بودم تا شبیه همان رنگ و طرح پارچه‌ایی برایم بخرد. البته پارچه‌ایی که سوگند خریده بود کمی رنگش فرق داشت. نتوانسته بود مثل آن گیر بیاورد. امروز می خواستم پیراهن را به کمیل بدهم و یک جورهایی هنرم را هم به رخش بکشم. نگران بودم که نکند فیت تنش نباشد، یا دوختم توی تنش ایرادی داشته باشه. چنددقیقه ایی جلوی درایستادم. از دوردیدم که لبخندبه لب پشت فرمون نشسته و چشم از من برنمیدارد. جلوی پایم ترمز کرد. همین که سوار ماشین شدم بعد از سلام واحوالپرسی، پرسید: –ازکی جلوی درمنتظرید؟ –سه چهاردقیقه ایی میشه. لبخندش محوشد. –دیگه جلوی درنیایید، من همین که رسیدم بهتون زنگ میزنم و میگم که پایین بیایید. –چرا؟ قیافه ی مهربانی به خودش گرفت. –نیا خانم، چون بادیگاردت بهت میگه. تعجب زده نگاهش کردم. انگار یک آن تصمیم گرفت صمیمیت بیشتری خرجم کند. –شمادیگه زیادی نگرانید. به طرفم چرخید و جزجزء صورتم را از نظر گذراند و بعد دستش را نزدیک صورتم آورد و چندتارمویی که ازکنار روسری‌ام بیرون امده بودند را با انگشت داخل فرستاد. –کار از محکم کاری عیب نمی کنه خانم خانما. چقدرم روسریت رو همیشه قشنگ می بندی. خیلی بهت میاد. حالا چرا مغنعه‌ی اداره رو نمی‌پوشی؟ نگاهم ازچشمهایش به روی یقه‌اش لغزید، قلبم یک آن غافلگیرشد، گرمای انگشتهای دستش باصورت یخ زده ام حس خوبی به من داد. ازکارش خجالت زده شدم و آرام گفتم: – گاهی می پوشم، ولی کلا مغنعه رو دوست ندارم. چهارسال دانشگاه درس خوندم، حتی یک روزم مغنعه نپوشیدم. سایه‌بان ماشین را پایین زدم تا روسری ام را مرتب کنم وباخودم زمزمه کردم. –موی کوتاه این دردسرهارم داره دیگه، مدام میان بیرون. همانطورکه ماشین را راه می انداخت گفت: –اصلا بهت نمیادموهات کوتاه باشن. آهی کشیدم و با حسرت گفتم: –خیلی بلندبود، کوتاهش کردم. –عه؟ چه کاری بود، آخه چرا؟ سرم را پایین انداختم. –یه وقتهایی لازمه دیگه، واسه رشد بهتر. مهربان تر از همیشه نگاهم کرد. –من که تا حالا بدون روسری ندیدمت، ولی کلا به نظرم موی کوتاه خیلی بهت بیاد. امروز کمیل چرا اینطوری حرف میزد؟ درست می‌گفت تو این مدت هر دفعه همدیگر را دیدیم حجاب داشتم. البته نه با چادر ولی روسری سرم بود. طوری که صدای همه درآمده بود و خودم هم عذاب وجدان گرفته بودم. شاید کمیل به این نتیجه رسیده که رفتار خودش باعث می‌شود که من با او راحت نباشم. احتمالا امروز تصمیم دیگری برای رفتار با من گرفته بود. 🍁به‌قلم‌لیلا‌فتحی‌پور🍁 @ranggarang