🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #حدیث پیامبر (صلی الله علیه واله ) کسی که به پشتوانه [پُرشدنِِ جای انفاقش از سوی خدا] یقین داشته باشد نَفسَش به انفاق‌کردن، سخاوتمند می‌شود و خداوند عزّوجلّ فرمود: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. ( ۳۹ سبا ) تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۳۶۶ وسایل الشیعهًْ، ج۹، ص۱۸/ نورالثقلین؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 💌 #حدیث | جواب احسان 🔅 إِذَا حُيِّيتَ بِتَحِيَّةٍ فَحَيِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا... وَ إِذَا أُسْدِيَتْ إِلَيْكَ يَدٌ فَكَافِئْهَا بِمَا يُرْبِي عَلَيْهَا وَ اَلْفَضْلُ مَعَ ذَلِكَ لِلْبَادِئِ. #امیر_کلام #نهج_البلاغه 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_واقعی ❤️ به قلم #یاس _دخترم منو حلالم کن نباید میزاشتم اینجوری بیچاره بشی سرم پایین بود دوست نداشتم دوباره به غمهام فکر کنم حتی دیگه دوست نداشتم صحبتشو بکنم تو این چند ماه هر جوری که شده خودم به تنهایی خرج مایحتاج این زندگی کوفتی میدادم ابراهیمم بیشتر وقتها خونه بود و خیلی کم خونه ی میترا میرفت _نه پدر چیزی نیس شما فکرشو نکن خودم حلش میکنم الان اگه فاطمه اینجا بود یه پس گردنی بهم میزد و میگفت آره جون عمت خودت حلش میکنی با یادآوری فاطمه لبخند کوچکی زدم و پدر شوهرم فکر کرد برای اون لبخند میزنم اونم به زور لباشو کمی کش آورد و گفت _وقت من تمومه دخترم منو حلالم کن _نه پدر جان این چه حرفیه ایشاله سایتون بالا سر خانمتون و بچه هاتون باشه ثریا بغض کرد و صدای حق حق آرومش اومد شونه هاش میلرزیدن کی از پس بازی زمونه بر میاد کی منم بغضم گرفت بلند شدم و سریع بیرون اومدم تنها راه فراموشی این درد و رنج ها کار بود خودمو به آرایشگاه رسوندم فاطمه بارها و بارها ازم خواسته بود برای طلاق اقدام کنم ولی من جراتشو نداشتم از ابراهیم میترسیدم اگه بابام از اون روز گوشیشو خاموش نمیکرد و با من صحبت میکرد حتما اینکارو میکردم ولی حالا... چطور برای طلاق اقدام کنم وقتی سرپناهی به جز خونه ی ابراهیم ندارم خانوادم منو نمیخواستن من باید با همین وضعیت سر میکردم عصر که کارم تموم شد خسته و کوفته داشتم به خونه بر میگشتم فکرم پیش پدر شوهرم بود دلم براش میسوخت همچنان که با فکر مشغول به سمت خونه میومدم با کسی برخورد کرد سرمو بالا آوردم وای خدا این که همون لات سر خیابون ولی اینجا چیکار میکنه با غضب نگاهش کردم _سلام خانم خوشگله اگه همین الان جواب دندن شکنی بهش نمیدادم پررو میشد اینارو فاطمه یادم داده بود سعی کردم ترس و لرزمو متوجه نشه _سلام و درد... بکش کنار مگه کوری همه اینارو با عصبانیت میگفتم _اوه اوه جذبتو برم خانم کوچلو خودم مخصوصا اومدم جلو راهت لباشو به نشانه بوس کردن غنچه کرد و بوس هوایی حوالم کردن دیگه واقعا عصبانی شدم با جف دستام هولش دادم و گفتم گم شو وگرنه... _وگرنه چی _به شوهرم میگم سرتو گوش تا گوش ببره کثافت عوضی _اوووه منظورت از شوهرم شوهرم ابی ساقیه اون که خودش معتاد شده امروز فرداس بگیرنش از حرفش ترسیدم و با قدمهای بلند خودمو به خونه رسوندم پله ها رو بالا رفتم دلم میخاس برم ببینم پدر شوهرم حالش چطوره ولی حوصلشو نداشتم به واحد خودمون که رسیدم چند جفت کفش مردم دیدم حدس زدن اینکه این کفش ها مال چه کسی هست زیاد سخت نبود قبلا هم این صحنه ها رو دیده بودم حتماً ابراهیم دوستاشو دعوت کرده و مشغول کشیدن مواد هستند در رو به آرومی باز کردم ولی صدای جروجر اون نگاه همه‌ی جمع متوجه من کرد ابراهیم که از قیافش معلوم بود چقدر مست موادی که کشیده شده خودشو جمع و جور کرد و به من اشاره کرد که به اتاق خواب برم سرمو پایین انداختم زودخودمو به اتاق خواب رسوندم و درو از پشت قفل کردم خدای من این چه زندگی که من دارم صدای قارقور شکمم مدام به من یادآوری می‌کرد که خیلی گشنه هستم از طرفی نیاز به دستشویی داشتم ولی انگار ابراهیم و دوستاش سیرمونی نداشتند سه ساعت تمام تو اتاق موندم دیگه داشتم از گشنگی و نیاز به دستشویی میمردم بعد از سه ساعت در اتاق خواب زده شد با ترس گفتم _کیه و صدای ابراهیم شنیدم که میگفت _ بیا چای دم کن برام درو باز کردم و با فضای دودآلود اتاق مواجه شدم احساس خفگی بهم دست داد چون واقعا دود زیاد جمع شده بود نفس بلندی کشیدم اعتراض به ابراهیم هیچ فایده ای نداشت پنجره ها رو باز کردم و رفتم آشپزخونه تا چایی دم کنم 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #فال_روزانه 💜❤️ ☕️فروردین ممکن است به خاطر از دست دادن مال و یا سرمایه ای بسیار ناراحت باشید و همچنین از نظر احساسی عشق زندگیتان را از دست داده باشید اما تمامی این مشکلات برطرف خواهد شد ☕️اردیبهشت جابجایی و یا سفری در پیش خواهید داشت که موجب می‌شود روحیه شما بسیار تغییر کند و خودتان را از یک روز مردگی و آشفته حالی نجات دهید این اتفاق‌ها را به فال نیک بگیرید. ☕️خرداد مطمئناً برای این که در زندگی موفقیت کسب کنید و به هر آنچه که در آرزویش هستید برسید باید در راه عقل و منطق حرکت کنید و از احساسات بی‌جا به دور باشید. ☕️تیر اخباری مسرت بخش به دستتان خواهد رسید که موجب میشود زندگی روی خوشش را به شما نشان بدهد به زودی ازدواجی موفق در پیش خواهید داشت که زندگی را برای تان شیرین خواهد کرد. ☕️مرداد برای اینکه بتوانید رابطه عاشقانه خود را در مسیری مطمئن قرار دهید باید بتوانید تا احساساتتان را نسبت به او ابراز نمایید و از این کار خجالت نکشید با انجام این کارها مطمئناً او را نسبت به خود وابسته خواهید کرد. ☕️شهریور بدلتان غم و اندوه راه ندهید و همواره توکلتان بر خداوند باشد. اگر قصد دارید تا وصلتی را انجام دهید به دلتان بد راه ندهید، دست به این کار بزنید مطمئناً با جواب مثبت روبرو خواهید شد. ☕️مهر شما تاکنون به افراد بسیار زیادی اعتماد کردید که متأسفانه تمامی شان در حقتان خیانت کردند بهتر است که دیگر حواستان را جمع کنید و به هر کسی اجازه ندهید تا امورات زندگی تان را در دست بگیرد ☕️آبان بخت و اقبال به شما رو می‌کنند و مال و سرمایه خوبی به دستتان میرسد اما ممکن است که نتوانید آنطور که باید و شاید شریک احساسی خود را راضی نگاه دارید و ممکن است که به‌زودی او را از دست بدهید. ☕️آذر بسیار حواستان را جمع کنید زیرا فردی در نزدیکی شماست که هیج قصدی جز آسیب رساندن به شما را ندارد ولی آنقدر رفتارهایش با شما خوب است که به فکرتان هم خطور نمی کند که چنین قصدی در رابطه با شما داشته باشد. ☕️دی اخیرا بسیار تندخو و پرخاشگر شده اید و همین امر موجب شده تا از نظر روحی و همچنین جسمی در معرض خطر قرار بگیرید خودتان را از محیط های تنش زا دور کنید. ☕️بهمن باید به حرفهایی که زده اید عمل کنید و هیچگاه زیر قول هایتان نزنید چرا که شما روزی با وعده هایی که داده اید دیگران را نسبت به موضوعی امیدوار ساخته اید. ☕️اسفند ممکن است هم اکنون بسیار در رنج و عذاب باشید و از اینکه در زندگی سردرگم آشفته هستید خودتان را سرزنش کنید اما به زودی کار مناسبی خواهید یافت و از این وضعیت خودتان را خلاص می‌کنید. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 #روانشناسی 🌱 •سه آفت شخصیتی ک شما را از لذت بردن از زندگی بازمیدارد: -زندگی در گذشته:کسانی که از گذشته و اتفاقاتش نمیتوانند کنده شوند قطعا نمیتوانند آینده روشنی برای خود بسازند -مقایسه کردن:این رفتار در هرنوعی بسیار مخرب است،مقایسه ظاهر، جایگاه شغلی، میزان ثروت و هرچیز دیگری اساسا از ریشه غلط و نادرست است. -بخل و حسادت:باید بدانیم نعمت های خداوند بیشمار است حتی اگر همه دنیا حال خوب و ثروت زیاد داشته باشند خداوند برای ما نیز جایگاه مخصوص خودمان را در دنیا تعریف کرده است پس به جایگاه بقیه افراد بی توجه باشیم وبه دنبال پیدا کردن جایگاه خودمان باشیم 📚|دکتر هلاکویی | 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #همفکری ❤️🌺 سلام...برای خانمی که آشپز خانه همیشه نامرتب دارن... چنتا نکته اگر رعایت کنی همیشه اشپزت تمیزه..اول اینکه خودتو مجبور کن هرشب قبل خاب گازتو تمیز کنی...یا بعد هر غذا ..خودم بعد هر غذا اگر پاشیده باشع لک باشع حتما تمیز میکنم وگرنه شبا قبل خاب حتتتتما..دوسدارم برق بزنه....دومش اینه ک هر ظرفی کثیف میشه همون لحظه سریع بشور حتی اگر ی لیوانه...من بااین دوتا نکته همیشه اشپزم برق میزنه....شیر آلات رو شبا با سرکه تمیز میکنم همینطور سینکم هر دو روز ی کابینت میریزم بیرون دس میکشم باز میزارم‌وسایلاشو داخل ضمنا سعی کنید حین کار کردن صلوات بفرستین و همیشه طهارت داشته باشید و هر روز که درست می کنید هدیه کنید به یکی از ائمه یعنی نظر یکی از ائمه باشه یه روز نذر امام حسن یه روز نظر امام حسین و.... 💚یا علی💚 🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 سلام من همون خانم معلمم ک پسر س ساله دارم خیلی از دوستان ممنونم واقعا با حرفاتون آرومم کردین چنتا نکته بگم بعضیا زود قضاوت نکنن دوستان.اولا پدرمادرم پیر نیستن...مادرم متولد۶۰هستن پدرمم شش سال بزرگتر ازشون.... بعد من همسرم کارش شیفتیه اینطوره ک بچه فقد هفته دو روز نگهش نمیداره آقام..ینی من فقد هفته دو روز میخاستم بزارمش اونجا اونم تا ظهر ن هرروز و هر ثانیه ....ضمنا منزل پدر کاملا مستقله ...دوتا درب جدا از خیابون میخوره اصلا خونه یکی نیستیم. که زوروشون اومده.😔بعد چرا میگین من پر توقعم؟؟؟بخدا همسایمون ی پیرزن غریبس میگ بچتو تو سرما گرما نبر بیار من نگهش دارم گنا داره..اونوقت خانواده خودم چی😔 بخدا همه پدرمادرا کمک حال بچشونن توقع زیادی نیست مگه ما جوجه پرستو ایم ک پرواز مون دادن بریم دیگ تمام..ما آدمیم تااخر عمر نیازه پدرمادر داریم...خلاصه ممنون از دوستان...برای آرامش دل منم دعا کنید چون خیلی شکسته 😔 🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خدمت شما خانمی که پول دادن و چرخ خیاطی شون را ندادند عزیزم خیلی برات ناراحت شدم الان خیلیا هستم به صورت مجازی خرید می کند ولی این اتفاق نمی افته براشون به نظرم شما حتماً با پلیس در میان بزار و چون شما از آقا شماره داری از طرف پلیس د حتما پیگیری می شه و فیش ارسالی تم نگه دار به پلیس ها نشون بده حتماً نتیجه میگیری دست رو دست نذار که هرچی وایسی دیرتر به پولت میرسی 🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 سلام عزیزم خدمت خانمی ک پسر میخان...بنظرم ب یک ماما مراجعه کن هم رژیم غذایی میده بهت هم دارویی که تا نود درصد جواب میده بقیش دست خداست ک انشالله دلتو شاد کنه و بهت پسر کاکل زری بده 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #تقاضای_همفکری ❓ باسلام و خسته نباشید عزیز من ی سوال داشتم بذارید گروه دوستان راهنماییم کنن ممنون میشم من ۳۲ سالمه و خواهرم ۳۶ ما دچار پوکی استخوان شدیم از ناحیه لگن استخونم صدا میده بعدش درد شدید میگیره رفتم دکتر روماتولوژی دارویی نداد متاسفانه کسی دکتر خوب کرج یا تهران میشناسه ک کلسیم تزریق کنه چون اکثر میگن باید کلسیم تزریق کنیم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام فاطمه جان خوبین ممنون از کانال خوبتون گلم میخواستم ازدوستان بپرسم کسی کارتایپ سراغ داره که معتبر باشه و حقوق بدهند تلگرام چندنمونه بود باید اول پول واریزکرد و خیلی اذیت می‌کنند تایپ انجام میدی ایرادالکی می‌گیرند دوتا فرزند دارم نمیتونم بیرون از خانه کارکنم ممنون 🌹🌹 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ #همفکری #حرف_دل #تقاضای_همفکری آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🔸«غُصّه» با «قاف» ✍ علی‌رضا مکتب‌دار 📌حتما شما هم تجربه کرده‌اید در بعضی سفرها که مجبورید ساعت‌ها در کویری ممتد و یکدست، رانندگی کنید، حوصله همسفرانتان سر رود و خود شما هم کلافه شوید. اما بر عکس، در مسیری کوهستانی و پر از دار و درخت، هیجان روبروشدن با منظره‌های طبیعی، شوری وصف‌ناشدنی را بر فضای سفر حاکم کند. 📌زندگی هم همین است. زندگی را هم فراز و نشیب آن است که زیبا می‌کند، چنانکه پستی و بلندی و پیچ خم، طبیعت را زیبا و چشم نواز می‌سازد. زندگی بدون فراز و فرود، آدم را در بستر کسالت حاصل از روزمرگی می‌اندازد و سکوت خفه‌کننده‌ای را بر سرتاسر وجود او حاکم می‌کند. 📌تلخیِ رنجی گذرا، شیرینی به‌یادماندنی زندگی را به یاد می‌آورد، عبوسی چهره‌ای نامهربان، مهربانی صورت محبوب را یادآور می‌شود و اندوه حاصل از یک گرفتاری، آسایش و شادمانیِ در نعمت زیستن را. 📌رنج، خشم، اندوه و ... و در یک کلمه: «غصه‌ها» همچون قطاری از مقابل دیدگان ما می‌گذرند و به خاطرات و «قصه‌ها» می‌پپوندند. پس خوب است «غصه‌ها» را با«قاف» بنویسیم و آنها را سوار بر قطار زمان، راهی سرزمین «گذشته» کنیم و خود با شادی‌هایمان در بهشت «اکنون» به‌سر بریم. #معنای_زندگی #غصه 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 دلانه ای دختری رنج کشیده به نام #گندم بخشی از #زندگی_اعضا ... 🍃🍃🍃🌸🍃

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #گندم ازانجاکه دانش اموززرنگ وباهوشی هستم تندتندسوالات حل کردم صدای زنگ خانه ومن منتظراین صدا گندم بریم صبرکن مهنازچادرم بپوشم مهنازکسی روصدانزن همراهمون بیاد باهات حرف دارم پس بگوحواست سرکلاس کجابود چیه زودبگو صبرکن مهنازهولم نکن حرفهام یادم بره فقط سکوت کن باش چشم خانم خانزاده مهنازاول ازهمه چی ازدواج تواشتباهه تودرست خوبه دوم ازاون حالاکه علاقه به درس نداری حداقل چشات بازکن تویک عمر بایدبااون نفرزندگی کنی باید سراغ عقلت بری نه دلت به نظرم پسرخاله ات خیلی بهتره تااین اقا من حرفهام زدم دیگه خوددانی مهنازباتوام گوش می کنی اره گندم خسته وتشنه به درکوبیدم درکه بازشدبادیدن چهره ی مهربون بابابزرگ خستگی ازتنم رفت امدی بابا اره دخترم چرانفس نفس می زنی راه دوره اره بابامدرسه روحداقل نزدیک ترنساختن خارج ازروستاتوهم که پیاده میری شرمنده باباماشین ندارم ببرمت فدای سرت بابابزرگی خداکنه تنت سالم باشه بیادخترزبون نریزبیاسفره بندازگلرو منوکشت بس که گرسنه هست چشم زن دایی ناهارکه می خوردم حس می کردم بابابزرگ می خوادچیزی بگه بابابزرگ چیزی می خواهی بگی حسم می گه نه دخترم ناهارت بخور چندروزی گذشت وماسرگرم درس ومدرسه دیگه نزدیک زمستون بود پنج شنبه هامی رفتم سرمزاربابا ومامان یک دل سیرگریه می کردم هرچی روزهامی گذره بیشتردل تنگ میشم گلروبیقراری میکنه مسلم زیادباکسی حرف نمی زنه فاگل هم که انجا عمه وعموهم خونه ی عموبزرگه هرکدوممون یک جایی بیچاره اقاموسی هم رفت روستا خودشون غروبهاخیلی دلگیره ادم دلش می گیره کناردایی نشستم انگاری اونم غرق فکروخیاله دایی قشنگ من به چی فکرمی کنی هیچی دایی بگوجان من به دنیابه سرنوشتهابه مادرت به دایی ت به تنهایی خودم الهی بگردم دایی اینجوری نگواشکم درامد کاش منم میمردم دایی این حرفهاچیه می زنی خدانکنه ای دایی من بارفتن خواهربرادرم شکستم دیگه نتونستم جلوی خودم بگیرم خودم انداختم تواغوش دایی ویک دل سیرگریه کردیم زن دایی بیچاره امددیداونم گریه می کرد شب دوباره خانواده حسین اقا اینهابه خونه ی همسایه زنگ زدن اصرارکه بابابزرگی بره انجاکارش دارن یا اینکه اونهابیان بابابزرگ گفته بود خودم کاری همونجاهادارم میام به شماهم سرمی زنم یاخدادلم مثل سیروسرکه می جوشه یعنی بازچکاربابابزرگی دارن می خوان چی بگن 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🔆ما فال بد نمی‌زنیم 🥀وقتی مردم کوفه برای امام حسین علیه‌السلام نامه نوشتند، حضرت نائب خاص خود، مسلم بن عقیل را به طرف کوفه فرستاد و مسلم با چند نفر کوفی ابتدا به مدینه رفتند. 🥀پس از زیارت و وداع با قبر مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم با خانواده‌ی خود خداحافظی کرد و دو نفر راهنما از قبیله بنی قیس، استخدام کرده و به طرف کوفه حرکت نمود. چون از مدینه حرکت کردند، راهنمایان خواستند از راه نزدیکی به کوفه روند که گرمی هوا و تمام شدن آب، سبب شد که آن دو نفر جان سپردند. مسلم با هر زحمتی که بود، خود را به قریه‌ای به نام مضیق رساند و در آنجا به همراه چند نفر کوفی آب نوشیدند تا از مرگ نجات پیدا کردند. 🥀 پس مسلم نامه‌ای برای امام حسین علیه‌السلام به مکّه نوشت و جریان راه گم کردن و مردن دو راهنما را در آن نوشت و متذکّر شد این سفر را به فال خوب نگرفتم، اگر اجازه بفرمائید دیگر به سفر کوفه ادامه ندهم. چون نامه‌ی مسلم به امام رسید، جوابی به مسلم نوشت و چنین متذکّر شد که: 🥀«به مأموریتی که می‌رفتی برو. من از جدّم پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: ما اهل‌بیت هرگز فال بد نزدیم و کسی ما را تطیّر نکند. مسلم پس از دریافت نامه به مأموریت خود به‌سوی کوفه ادامه داد.» 📚(مقتل الحسین علیه‌السلام، ص 166) 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df