eitaa logo
راویا
276 دنبال‌کننده
533 عکس
124 ویدیو
0 فایل
راوی اُمید و یاراییِ انسان ارتباط با ما: @baraye_zeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
یک مادر شاد چند فرزندی بود . به گفته خودش مالی نیز نمی‌توانست کمک کند اما این روزها در خانه نمیتوان آرام و قرار گرفت و این حداقل کاری بود که میتوانست انجام دهد هم برای فرزندانش الگویی باشد و آنها را مشارکت دهد حتی شده با الک کردن آرد . و هم دلگرمی باشد بر دل مردم مظلوم و مقتدر لبنان و ترس بیفکند و به لرزه در آورد پایه های غده سرطانی رژیم صهیونیستی را . می‌گفت برای مدافعان حرم هم همین کار را کرده بود و در نمایشگاهی که برپا بوده شرکت کرده . چنان با سلیقه دست پختش را تزیین و بسته بندی کرده بود که گویی حرفه اش این است ،اما نه کانالی داشت نه مغازه ای .فقط به قصد کمک به جبهه مقاومت آمده بود . و آنقدر مناعت طبع و دل بزرگی داشت که برای محصولش ظرفی برای تست کردن گذاشته بود و با هر خرید کوکی هایش را به عنوان هدیه کنار خریدها قرار می‌داد وقتی برایم داد پولش را دادم تا سهمی هم از نیت خالص او داشته باشم .✨ اینها اگر معجزه مقاومت نیست و شور آفرینی و امید بخشی پس چیست؟🌱 🔸قرارگاه مردمی نصر https://eitaa.com/joinchat/3905159249C1a13d7f233 @madaranetar 👈کانال مادَرانـہ تـَر ...................................................... 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
تنها چیزی که فکرش را نمی‌کردم این بود که این گل‌ها توسط کودکان کم توان درست شده باشد، خدایا آنها با تمام توانشان آمده‌اند و کم توانی سهم کسانی است که برای خود و خواهران و برادران دینی‌شان ارزشی قائل نیستند. مربی‌شان بود و خیلی باحوصله نشسته بود و برای خریداران توضیح می‌داد که مبدا و مقصد گلها کجاست و آنها هم می‌توانند موثر باشند . @madaranetar 👈کانال مادَرانـہ تـَر ...................................................... 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
پای میز اهدای کمک به جبهه مقاومت مردم زیادی از زن و مرد و کوچک و بزرگ جمع شده بودند و همه در تلاش بودند که جزو اولین های صف کمک به جبهه مقاومت باشند. باورم نمیشد از این همه از خودگذشتگی ... کنار میز اهدا بی صبرانه منتظر و دنبال سوژه های ناب می گشتم. گوش و چشمم به صدای بلندگوی حاجی بود که اهدایی ها را اعلام می کرد، در آن‌ شلوغی چشمانم مانند عقاب فقط پی اهدا کنندگان بود. دختر جوانی که دهه ۸۰ می‌آمد نظرم را جلب کرد، با چشمانم تعقیبش کردم که ببینم چه چیزی اهدا می کند. با چهره معصوم و نورانی اش، شاید ۱۷ سال بیشتر سن نداشت، قدش نسبتا کوتاه بود، مدام بین جمعیت گمش میکردم، که صدای بلندگوی یکباره نظرم را جلب کرد؛ _ تازه عروسی که حلقه ازدواج شو اهدا کرد، براش بلند صلوات بفرستید ... چشمانم گرد شد، دنبال اهدا کننده گشتم که پیدایش کنم، آن دخترک را فراموش کردم و سخت به دنبال اهدا کننده حلقه بودم، بین جمعیت رفتم و پرسان پرسان دخترک تازه عروس را پیدا کردم، پشت به من بود. دخترک سریع خود را از دل جمعیت کّند که برود، از پشت سر، گوشه چادرش را گرفتم: _ یه لحظه وایستا عزیزم کارت دارم، به سمت صدایم برگشت، در اوج ناباوری همان دختر جوانی بود که چشمانم در تعقیبش بود، کناری کشیدمش، گفتم: شما حلقه ازدواج دادی؟ _ بله، برام میگی چرا این کارو کردی، انگیزت چی بوده؟ _مصاحبه نمی کنم، باید برم. _ تو کارت خیلی قشنگ و عجیب بوده، نمیزارم بدون مصاحبه بری، اصرار داشت که حرف نمیزنم ولی وقتی از روایت هایی که باید گفته بشود، برایش توضیح دادم کمی متقاعد شد، دخترک تازه عروس چهره خندان و زیبایی داشت و مدام لبخند میزد، به سوالاتم با متانت خاصی جواب داد: _ تازه عروسم، هنوز مراسم بله برون نگرفتیم، چند روزی میشه عقد کردیم، فقط دو تیکه طلا دارم، حلقه و نشان که حلقه رو که خیلی دوست داشتم تقدیم جبهه مقاومت کردم که در راه نابودی اسرائیل خرج بشه ... _ مگه میشه آدم از حلقه ازدواجش دل بکنه؟ به آسونی دل کندم، به آسونی، شوهرم هم راضی به این کار بود. مبهوت این قصه اشِ بودم، ولی او برای دختران غزه و لبنان پیامی داشت: خوشحالم که دختران لبنان و غزه مقاوم و شجاع هستند، ازشون تشکر می کنم که پای کشورشون وایستادن و دفاع می کنن ... حلقه من، هدیه بسیار ناقابلی به اونهاست ... وقاری| ۴ آبان | ساعت ۱۱:۵۷| شیروان اهدای کمک ها به جبهه مقاومت ...................................................... 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
از صفا شهر قم آمده بودند یک غرفه را دوستانه تقسیم کرده بودند و قسمتی سبزی تازه پاک شده و شسته شده داخل ظروفی با سلیقه . و کناری کیفهایی که از اضافات پارچه های رو مبلی دوخته شده بود. پرسیدم چه کسی کیفها را می‌دوزد گفت شخصی از اهل تسنن از استان گلستان هر وقت که راهم آنجا افتاد میروم و به اندازه تهیه میکنم . میگفت شیعه وسنی دست در دست هم داده ایم تا برای نجات مردم مظلوم غزه و لبنان اقدامی انجام دهیم . به امید پیروزی.🇮🇷 🔸قرارگاه مردمی نصر https://eitaa.com/joinchat/3905159249C1a13d7f233 ...................................................... 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
﷽ 🔸اذان و اقامه به قیام رسید! آورده بودند تا اذان و اقامه و نامگذاری کنم، نامش خوانده شد. این پلاک و مبلغ هم هدیه‌اش به جبهه‌ی مقاومت قهرمان و مظلومان لبنان و غزه است. ┏━━━〰️〰️━━━┓      @sahebolamrkh ┗━━━〰️〰️━━━┛ ...................................................... 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
تقدیر بوده زینت پیراهنت باشم تا همنشین روزهای روشنت باشم بانو !خدا می خواست در این برهه از تاریخ یک سینه ریز دلربا در گردنت باشم سمت درستی ایستادی واکن از گردن وقتش رسیده خار چشم دشمنت باشم وا کن مرا از گردنت تا در مسیری سرخ من هم فدای اقتدار میهنت باشم باید بیاندازی مرا مانند یحیا ، تا چون تکه چوبی بر سر اهریمنت باشم با کودکان غزه هر شب ، اشک می ریزی روزی می آید شاهد خندینت باشم می آید آن صبح دل‌انگیزی که سرمست از عطر خوش چای هل و آویشنت باشم بانو ! تو چون سردار مریم زنده می مانی باید مدال افتخار گردنت باشم مرضیه براتی https://eitaa.com/marziyeBarati1 ...................................................... 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🔸با مینی بوس از روستا اومده بودن با وجود اینکه فصل برداشت محصول بود و بانوان روستا سرشون شلوغتر از همیشه، ولی لبیک گویان به فرمان رهبر، نخود و لوبیا و مواد اولیه آش رو با همت بانوان روستا جمع میکنند و با هم آش میپزن با مینی بوس همه با هم اومدن و خودشون رو به برنامه و پویش اهدای طلا رسوندند آش پخته شده رو به قیمت 26 میلیون فروختن و همه پول رو احسان کردند برای کمک به جبهه مقاومت شاد و خوشحال از اینکه تونستند کاری برای جبهه مقاومت بکنند و تمام دغدغه شان این بود که: آقا جان از ما راضی هستی ****************************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
سلام به دوستان و رفقای گلم🥰 امشب یه اتفاقات جدید و زیبایی افتاد که دوست دارم شما هم در جریان باشید. جلسه امشب برای صحبت های عروسی و تنظیم تاریخ دقیق عروسی و کارای قبل و بعدش بود و تمام آمادگی های لازم برای برگزاری انجام شده بود، پدرهمسرم یک تالار شکیل توی اصفهان دیده بودن جلسه امشب بنا شد بریم برای قرار داد برای تاریخ ولادت حضرت زینب. با تمام سختی و دشواری تصمیم، آخر جلسه چیزی که تمام امروز ذهنم رو درگیر کرده بود بیان کردم و همه توی فکر فرو رفتن.. اینکه تمام هزینه های عروسیمو با افتخار و میل باطنی شخص خودم به شیعیان مظلوم لبنان اهدا کنم، خدا شاهده وقتی خودمو با لباس عروس توی تالار و با دیزاین مخصوص غذای عروس و دوماد تصور کردم دیدم نمیتونم با وجدان خودم کنار بیام اونم توی این اوضاع وخیم لبنان و جبهه ی مقاومت من راحت و آسوده عروسی بگیرم و اونا حتی جای خواب و خوراک نداشته باشن اونم با این حس بی کسی که بعد سید براشون اتفاق افتاده🥺 خیلی حرف زدم ولی امیدوارم به چشم مولا بیاد و به دست دشمنای اسلام برسه یک عروس دهه هشتادی ایرانی برای کمک به جبهه ی مقاومت از خواسته ها و لذت های دخترونه اش گذشت تا ثابت بکنه پای کار انقلاب جهانی صاحب الزمانش میمونه✨ ان شاءالله مورد عنایت صاحب الزمان درشب میلاد پدر بزرگوارشون امام حسن عسگری(علیه السلام) قرار بگیره 🍃 ۱۴۰۳/۰۷/۲۰ *********************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
💠 اهدای گوشواره با قلبی مطمئن اگر تمام خانه‌ی ما را زیر و رو کنی و شخم بزنی، یک گرم طلا پیدا نمی‌کنی. نه خودم و نه دخترهایم علاقه‌ای به طلا نداریم و البته پولش را هم نداریم. از زمانی که طلاهای ازدواجم را دزد برد، یکی دو بار پول روی پول گذاشتم، هزار تومان هزار تومان جمع کردم و گوشواره و انگشتر ارزان‌قیمتی خریدم که همان‌ها را هم فروختم برای سفر اربعین. از آن زمان به بعد سر و گردن من و دخترهایم، رنگ طلا به خود ندیده‌اند. تا وقتی که مادرم یک جفت گوشواره خیلی کوچک به دخترم هدیه داد. روزی که می‌خواستیم به پویش "مهربانی طلایی" دختران ماهتاب برویم، دخترم یکی از گوشواره‌هایش را درآورد و گفت: مامان! اینو می‌خوام بدم برای جبهه مقاومت. گل از گلم شکفت. پرسیدم: مطمئنی دخترم؟ جواب داد: بله مطمئنم. بغلش کردم و دعا کردم همیشه قلبش مطمئن باشد تا زمانِ " یا ایتها النفس المطمئنه! ارجعی الی ربک راضیه مرضیه" @madaranemeidan ********************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🌱گوشواره‌ های شهیده‌ی کرمان در لبنان 🌱چند روز پیش وقتی خبردار شد زنان ایرانی در حمایت از مقاومت طلاهایشان را اهدا می‌کنند، یاد گوشواره های فاطمه افتاد، تنها تکه طلایی که از او برایش به‌یادگارمانده. پلاک و زنجیر فاطمه در آن حادثه تروریستی تکه‌تکه و تقریباً گم شده بودند. گوشواره‌ها هنوز عطر فاطمه را داشتند و دل‌کندن از آنها برایش سخت بود اما می‌دانست اگر فاطمه زنده بود برای بخشیدنشان یک‌لحظه هم درنگ نمی‌کرد. 🌱می‌گوید: « به‌خاطر شرایط روحی بچه‌ها چند وقتی است تهران هستم اما چند روز پیش از یکی از دوستانم خواستم تا به خانه‌مان برود و به نمایندگی من طلای همسرم را اهدا کند.» 🌱 آقای ممتحن مسافت را بهانه می‌کند اما از چشم‌های قرمز و صدایی که مدام با بغض دست‌ و پنجه نرم می‌کند می‌شود فهمید این مرد دل ندارد یک‌بار دیگر به گوشواره های شکسته و خونی زنی نگاه کند که نیست! 🌱مقاومت همیشه دغدغه اصلی فاطمه بود. سال‌ها می‌شد که محصولات اسرائیلی در خانه‌شان تحریم شده بود، حتی پیش‌تر از طوفان‌الاقصی. فاطمه خانم هر محصولی را که فکر می‌کرد سودش به جیب رژیم صهیونیستی می‌رود و موشک می‌شود بر سر بچه‌های فلسطین را اصلاً نمی‌خرید. ✿══بانوی مجاهد خاوران ══✿ ********************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
ماجرا از جایی شروع شد که صوت استاد قشقایی رو با دقت گوش دادم تا جبران نبودنم در جلسه رو بکنم مطالب استاد جوری به گوش جانم نشست که همون لحظه برای جلسات روزهای آینده ام برنامه ریزی کردم که : چی بگم و چطور بگم... که حرفهای من هم همینطوری تاثیر گذار باشه... تازه شروع کرده بودم به صحبت کردن که وارد شد بسته های فلفل رو گذاشت روی میزم و آروم در گوشم گفت خانم ... اگه میشه شما بگید تا خانمها بخرن ... یه زمین خورده بود که از بد روزگار دار و ندارش رو از کف داده بود و کارش رسیده بود به فروش بسته های فلفل از باغچه ی خونش ... که با فروش اونها روزگار می گذروند ‌... شروع کرده بودم و هر چی تو چنته داشتم از اسراییل و فلسطین و لبنان و این روزای غزه میگفتم و قشنگ تاثیر حرفها رو تو مردمک چشمهاشون می‌دیدم .. جلسه و کلاس قرآن تموم شد ... بسته های کوچک فلفل ها هم به فروش رفت هنوز پول فروش اونها روی میز بود که اومد کنارم نشست و به همون آرومی که ابتدای ورودش حرف میزد، اما با بغضی خاص در گوشم گفت : خانم .... پول فروش فلفل های امروز من رو بذارید برای کمک به مردم لبنان ...🥺 ادامه دارد... تنظیم روایت توسط کار گروه ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
پسر قد بلند رفقاش آورد: «بیایید همه‌مون پول بذاریم بازی رو بگیریم!» بازی ۲۵، شش سناریو دارد برای آزادسازی قدس. وجه تسمیه‌‌اش این جمله است: «رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.» @madaranetar ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran