eitaa logo
انجمن راویان فجرفارس
100 دنبال‌کننده
225 عکس
34 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 اول نیت و سپس انتخاب کنید🌹 🌙شب جمعه هست و حضرت سیدالشهداء علیه السلام میهمان دارند 🥺 با باز کردن یکی از این کارت پستال ها رفیق شهید تون رو انتخاب کنید تا نائب الزیاره از جانب شما شود 🤲 ⁦1️⃣⁩ https://digipostal.ir/cgocw8b ⁦2️⃣⁩ https://digipostal.ir/c4zopc1 ⁦3️⃣⁩ https://digipostal.ir/cym87vd ⁦4️⃣⁩ https://digipostal.ir/co9su8n 5️⃣⁩ https://digipostal.ir/c7lqyx8 ⁦6️⃣⁩ https://digipostal.ir/ciimemh 7️⃣ ⁩ https://digipostal.ir/ciz8hfg ⁦8️⃣⁩ https://digipostal.ir/c4t3455 ⁦9️⃣⁩ https://digipostal.ir/cgkcxoa ⁦1️⃣⁦⁩⁦0️⃣⁩ https://digipostal.ir/cr33qbe
. ، ، گلوی زخمی، قطعی آب، ، و  ... در ۷ بود كه تازه فهمیدیم تشنگی و گرما و گلوی زخمی و طفل تشنه و سپاه محاصره شده و قطعی آب و سُمّ ستوران و اسارت عزیزان ، یعنی چه.... البته باز هم نه كامل مانند صحرای و و یارانِ (ع)... فهمیدیم تا تشنگی نكشیده باشی و زخم نخورده باشی و ندیده باشی و به مسلخ نفرستاده باشی و چكاچك شمشیر دشمن را در گرمای تابستان ندیده باشی؛ حرف از « و كربلا» زدن فقط یك حرف است،حرفی كه حداقل احساس را به همراه خواهد داشت🥺 آری ، اینچنین جنگیدند ، کردند و خود را تقدیم کردند... کسانی چون: و همه این عملیات... #۱۳۶۷/۳/۲۳ و امشب تشنه لبان است شادی روح مطهرشان حمد و سوره ای قرائت کنیم🤲 **** خواهر بزرگوار https://www.instagram.com/p/CBTdAUrJr4W/?igshid=14cc1e1u4gk5t
. #‏عکس با تازه شده‌اش.... #😰 _این عکس در دل‌ها می اندازه_🥺 کاش می‌شد این عکس را قاب کرد و برای همه در فرستاد... تا قبل از هر تصمیم و اقدامی ، قبل از هر سخنرانی و موضع‌گیری ، قبل از هر زد و خورد ، و قبل از هر امضایی ، خیلی چیزها را یادشان بیفتد...#🤨 **** ‏وای بر ما در ... #🤲 * https://www.instagram.com/p/CBdkqstJfMq/?igshid=1nezptkgjvatv
انجمن راویان فجرفارس
🌹با لبخند شهدا🌹 🥺 به مناسبت رحلت سردار محسن پاکیاری، از فرماندهان بسیج و سپاه فارس در دوران دفاع مقدس 🌷ماه دوم جنگ بود که برادرم "حسن پاکیاری" در جبهه آبادان شهید شد. دنیا دور سرم می چرخید و روی سرم خراب می شد. اوایل جنگ بود و هنوز ما شهید ندیده بودیم. به تمام معنا قامتم خم شده و کمر شکسته بود. بی تابانه منتظر رسیدن جنازه برادرم بودم و نمی دانستم در این داغ چه باید بکنم. بالاخره خبر دادند جنازه آمده و در سردخانه است. با [شهید] حبیب روی طلب به سردخانه رفتیم. با کمک هم سر تابوت را باز کردیم. با دیدن برادر زانوهایم سست شد. دیگر توان نداشتم و کنار تابوت زانو زدم. تازه از جبهه کردستان آمده بود. از فرماندهان دلیر و شجاع کردستان بود. می خواست به آبادان برود که از طریق سپاه مانعش شدیم، گفت اگر نگذارید، از سپاه استعفا می دهم و به عنوان یک نیروی عادی به جبهه می روم... حبیب آرام بود. با دیدن جنازه حسن شروع کرد به تلاوت این آیه « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي. » همین جور که به پیکر حسن نگاه می کرد، این آیه را ترجمه و تفسیر کرد. با هر کلام حبیب جان تازه ای در بدن من می آمد. به ناگاه آرامش عجیبی تمام وجود من را فرا گرفت، انگار نه انگار که جلو پیکر غرق به خون برادرم زانو زده ام... با همین آیه مرهمی گذاشت در داغی که در دلم می جوشید و شهادت او را برایم قابل قبول کرد... 👆 به روایت مرحوم سردار محسن پاکیاری برشی از کتاب قلب های آرام هدیه به شهیدان حبیب روزی طلب، حسن پاکیاری و محسن پاکیاری صلوات- شهدای فارس 🌷🌷کاکولبخند🌷🌷
انجمن راویان فجرفارس
. چه زیباست زندگانی 🌷 هرکدام به شکلی خاص ، جلوه نمایی میکند. او‌ فرزند ارشد خانواده شد، پس از چند سال تأخیری که پدر و مادر انتظارش را میکشیدند... در ۲۱_رمضان ، مصادف با اول_تیرماه_۴۷ ، پا در این عرصه ی گذاشت و با همان ذکر ، دنیای پُراز قدرش را آغاز کرد و چه شروع زیبایی... علی_گونه زیست و علوی مدار شد✋ رشد و نمو کرد تا مسیر جاودانگی را همراه سازد. ۳۳_المهدی_عج جولانگاه این رشد و معنویتش شد شد و مسیر و را توأمان طی کرد. پایان برای او ، شروعی دیگر بود آوازه ی ، روحی دیگر در جسمش نواخت و جزو اولین هایی بود که لبیک گفت و گشت... خالص بود ، بی_ریا و بدور از حاشیه، که این خصلت ست. اول تیرماه۹۳ ، ندایی درونی اورا از پایانی زیبا خبرداد... و در ظهر فردای تولدش که ۴۶ سالگی را عبور کرده بود ، دوم_تیرماه_۹۳ بسوی حق شتافت و در همان روزی که تاریخ اعتبار برایش درج شده بود ، به رفت و کد را برایش رقم زد هردوتولدت مبارک ای شهیدم❤️⁩ * نقاش: خواهربزرگوار
انجمن راویان فجرفارس
. بسم رب الشهدا علاقه زیادی به ع داشت... آن در شب عملیات ۵ ، حقیر آنها را جلو بردم . پشت نونی ها وقتی داشتیم ع را جلو می بردیم ، کنار دست من نشسته بود ، مایلرها (کامپرسی ها) نگه داشتند که پیاده بشن وحرکت کنیم به سمت نقطه رهایی ، ابراهیم باقری وقتی پایین آمد یه نگاهی به آسمون کرد ، چند دقیقه ای خیره به آسمون وستاره ها شد. گفت : ع این طرفه؟ گفتم : بله امام رضا ع این طرفه! این قبله است پشت به قبله امام رضا ع است... برگشت دستاش را گذاشت روی سینه اش ، اشک از چشماش سرازیر شد تو اون لحظه حساس.... گفت: دلم می خواست بیام به پابوست آقا ، مدتیه نشده برسم به خدمت شما ، از همین جا به شما سلام میدم... ع یه سلامی از ته دل ، من دیگه همچین سلامی را هیج جایی ندیدم...🥺 از ته دل سلامی کرد و قطع به یقین جواب سلام را گرفت که پس از شهادتش پیکرش نه به اشتباه ، نه!! اشتباهی در کار نبود... پیکرش به تقدیر ، به دستور ، با طلبیدن امام رضاع به رفت... وقتی پیکر همه را به دیار آوردند ، پیکرمطهر ابراهیم بین آن ها نبود!! کجاست؟! چی شده؟! خبر رسید که پیکرشهید در مشهدالرضا است😢 اون موقع ها رسم بر این بود که هر شهیدی را وارد مشهد می کردند قبل از اینکه به ببرند و به خانواده ها خبر بدهند ، مستقیم پیکر را به حرم امام رضا ع می بردند وطواف می دادند ، بعد به معراج الشهدا می بردند و به خانواده ها خبر می دادند. ابراهیم از رفت به مشهدالرضا ع ، طلبیدش امام رضا ع✋ ونکته ای که بر روی سنگ مزارش هست اینکه عکس تصویرشون هم الان رو به سوی امام رضا ع است...🤲 : :خواهربزرگوار https://www.instagram.com/p/CCMQPCHJP1Y/?igshid=1pka0rdz70kd6
52.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدامام رضایی ، ، فرمانده گردان امام رضا علیه السلام لشکر همیشه پیروز ۱۹فجر ، عملیات کربلای ۵
. مدت آشنایی ما از حضور در شروع شد. او جوانی ، ای با اخلاق و بود. آوازه اش را شنیده بودم... بود و جانفدا... یه ته چهره ای بهم شبیه بودیم و هرکس که با من از قبل آشنا نبود ، فکر میکرد که برادریم! ولی واقعا بود ، یک برادر مهربان و عزیز...♥️ دورانی که در جوارش تلمذ کردم چنان در یاد مانده که پاک شدنی نیست و‌حض معنویش هنوز هم ادامه دارد بلطف خدا🤲 آنقدر مواظبم بود که این پیمان برادری را دوصدچندان میکرد... من در غرب بودم و‌ در ، با تماس میگرفت و احوال من روسیاه را جویا میشد🥺 که این کنجکاو همه جا میرود ، تو گرفتار نشه!!😁 در زمان عمل سنگین بنتال هم به سراغم آمد و مرا بازگرداند به این دیار دنی!!...که بماند😢 بله... _او کسی بود که حتی چشمانش هم لبخند داشت_😭😭 : خواهربزرگوار https://www.instagram.com/p/CCiABI-p2Nx/?igshid=18sw7djbfrwmg