eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
559 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زِینَب چُو حالِ سَخت حَسن را نَظارِه کَرد دامَن زِ اَشگ و خُونِ جِگر پُر سِتارِه کَرد آمَد حُسین و کَرد چُو از حالِ او سُوال آن جا که کُوزه بُود بِه آن سُو اِشارِه کَرد گُفتَند دَردِ خُود زِ چِه دَرمان نمی کنی فَرمُود مَرگ را بِه چِه بایِست چارِه کَرد؟ می خواست رُوزِه واکُنَد از آب کُوزِه لِیک یارَب چِه آب بُود که کارِ شرارِه کَرد پیدا بُوَد که با جِگر او چِه کَردِه اَست زَهرِی که رَخنِه دَر جِگرِ سنگ خارِه کَرد دِل رَشحِه رَشحِه داشت زِ زَخمِ زَبان وَلی تَزوِیرِ هَمسَرَش جِگرَش پارِه پارِه کرد جَعدِه به پاسِ مَرحَمَتِ بی حِساب او دَر حَقِ حَضرتَش سِتمِ بی شُمارِه کَرد بارانِ تِیر بَر تَن و تابُوتِ او بِرِیخت تا آن زَنِ سَوارِه بِه مَرکَب اِشارِه کَرد دَر رُوضهء بَقیع چُو شد دَفن پِیکَرَش آن خاکِ پاک را هَمِه دارالزّیارِه کَرد یا مُجتبی بِه حالِ مؤید نِگاه کُن کَز چِشمِ دِل بِه قَبرِ غَریبَت نَظارِه کرد مرحوم @raziolhossein
درخت های اُمیدیم ، از دیار حسن پُر از شکوفه ی عشقیم در بهار حسن به سَلسَبیل و به زمزم که احتیاجی نیست! رسیده است لبِ ما به جویبار حسن به دخل کاسبی ام برکتی فراوان داد از آن زمان که شدم خادم تبار حسن همین دو لقمه‌ی نان را حسن به ما بخشید گرفته سفره ی ما رنگ از اعتبار حسن کریم‌بودنِ او قابلِ محاسبه نیست... کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن؟ کدام شاه نشسته است با جذامی ها؟!... بلند می شوم از جا به افتخار حسن شنیده ام که به سگ هم غذا تعارف کرد! هنوز ماتم از این لطفِ بی شمار حسن بنازمش که چنان شیر از جمل برگشت چه کرد در دل آن فتنه ، ذوالفقارِ حسن من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم منم دچار حسین و منم دچار حسن در اربعین حسینی ، حسن جلودار است قدم زدم همه ی جاده را کنار حسن حسین با همه ی دلرُبایی‌اش ، حسنی ست ببین دل از همه بُردن شده است کار حسن خیالبافی من‌ صحن‌سازیِ حسن است... شبیه مشهد ما می شود مزار حسن . . میان معبری از نور ، ناگهان شب شد چه دید در دل آن کوچه ، چشم تار حسن؟! حرام‌لقمه به مادر دو دست سیلی زد... سیاه شد پس از آن کُلِّ روزگار حسن @raziolhossein
بعد از دو ماه اشک و عزا فابک للحسن خواهی رضای فاطمه را فابک للحسن این روضه وا کند گره ی کور را : اگر دردت شده بدون دوا ، فابک للحسن بازین چه شورش است ؛ تو ای سینه زن بیا همراه سید الشهدا ، فابک للحسن نه گنبدی ، نه صحن و سرایی ، نه زائری ای زائران کرببلا فابک للحسن او گرچه مادری است ؛ ولی بی کسیش هست خیلی شبیه شیر خدا فابک للحسن آید به گوش ناله زهرا که می زند در کوچه مدینه صدا فابک للحسن جز او برای مادر قامت کمان که بود ؟ در کوچه مدینه صدا فابک للحسن مرد حماسه ساز جمل ، مانده بی سپاه در خانه و محله چرا ؟ فابک للحسن باران تیر و مجلس تشییع یک امام هرگز نبود شرط وفا فابک للحسن ... در مجلس یزید گمانم سر حسین زد ناله بین طشت طلا فابک للحسن @raziolhossein
افسوس که سیدالبشر را کشتند تاریک دلان نور سحر را کشتند بیهوده نگویید که رحلت فرمود! والله قسم پیامبر را کشتند @raziolhossein
نشسته بود تنها گریه می کرد غریبانه خدایا گریه می کرد کنار بستر پاک پیمبر چه مظلومانه زهرا گریه می کرد . . . درون سینه ام غوغاست بابا عزا درصحن دل برپاست بابا دلم می خواست همراهت بمیرم ولی دیدم علی تنهاست بابا @raziolhossein
از منزلتت فقط خدا آگاه است راهی‌که به‌تو ختم‌نشد، بی‌راهه‌ست در زاویه‌ی عرش خدا با خط نور مکتوب؛ «مُحَمَّداً رَسول‌الله» است با این که پیمبری برازنده‌ی توست از این‌همه شرم، شرم شرمنده‌ی توست ما گرد و غبار خاک پایت هستیم وقتی که یکی مثل علی بنده‌ی توست تا لحظه‌ی آخرت از ایمان گفتی از عترت اهل‌بیت و قرآن گفتی می‌خواستی از فضل علی بنویسی لعنت‌به‌کسی که‌گفت؛ هذیان گفتی شرمنده نمی‌شوند فردا از تو؟ چون از همه دم زدند، الّا از تو این قوم ستم‌کار مگر نشنیدند «لااَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجرا» از تو؟ کامل شده چون رسالت پیغمبر واجب شده پس اجابت پیغمبر اما همه‌ی مصائب اهل‌البیت آغاز شد از شهادت پیغمبر... سرچشمه‌ی فیض ازلی را کشتند آن‌روز که مفهوم «ولی» را کشتند بعد از تو و با داغ تو، روزی صدبار این قوم جفاکار علی را کشتند در شعله گرفتار؛ صدا زد اَبتا با آه شرربار صدا زد؛ اَبَتا برخیز رسول حق که ریحانه‌ی تو بین در و دیوار صدا زد؛ ابتا رفتی و کشیدیم از این داغ چه‌ها خشکید پس از تو باغ‌ها، باغچه‌ها گشتند تمام عترتت خانه‌نشین قرآن تو مانده گوشه‌ی طاقچه‌ها در خیبر و در بدر و در احزاب و حنین شد ورد زبان تو حدیث ثقلین در غربت خانه جان سپرده‌ست؛ حسن در گوشه‌ی قتلگاه افتاده؛ حسین روزی شب تیره را سحر می‌آید عمر غم روزگار سر می‌آید رفتی و جهان همیشه کم داشت تورا این‌بار محمدی دگر می‌آید @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می توان دید ز چشمان ترش.. چقدَر درد گرفته جگرش خبر رفتن خود را آورد.. با عبایی که کشیده به سرش صورتش خاکی خاکی شده بود بس که افتاد میان گذرش وسط حجره به خود میپچید غرق تب بود تن محتضرش تشنه لب بود و میفتاد مدام عکس گودال میان نظرش او مگر گل پسر فاطمه نیست؟ پس چرا نیست کسی دوروبرش؟! قبل از آنی‌که کسی برخیزد.. به مدینه برساند خبرش.. با سر و پای برهنه حالا پشت در آمده گریان پسرش رسم این است پسر وقت وداع می نشیند به کنار پدرش سر اورا به بغل میگیرد تا بیاید نفس مختصرش جدّش اما به سر جسم علی آنقدر سوخت که خم شد کمرش هفت دفعه ولدی گفت ولی.. غیر خس خس نرسید از ثمرش یک عبا بود و هزاران اکبر کربلا پرشده بود از اثرش @raziolhossein
گله ای نیست اگر غصه ی بی‌ حد داریم خلوتی هست که در گوشه ی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترین ها وسط صحن رضا آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش دیده ای در طلب اشک مقید داریم ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره ی بد داریم شاه بر شانه ی خم، پیکر خود را می‌برد با عبا داشت علی اکبر خود را می‌برد @raziolhossein