#حضرت_رقیه_شهادت
#غزال
بـارهـا افتـاده ام
زيرِ دست و پايِ خصم از دست و پا اُفتاده ام
بس كه هِق هِق كرده ام
گـوشـه ي ويــرانه از شــور و نـوا اُفـتــــاده ام
قطره قطره روي خاك
مـثل اشــكِ شمـع هر شــب بي صـدا اُفتاده ام
چند جا خوردي زمين ؟
تو بگــو تا من بگــويـم ، چـند جا اُفـتاده ام ...
نـيستم اهـل گِـله
چـون به ميـل خويشـتن در اِنـزوا اُفتاده ام
با تمـاشـاي خــودم
يــادِ رويِ نـيليِ خَــيرُ النّـسـا اُفـتـــاده ام
من نمي پرسم تو هم
بعد از آن صحرا مپرس از من كجا اُفتاده ام
جُـز همان يك مرتبه
عمّه ، فُــوراً آمــده هر دفعه تا اُفـتاده ام
يـادِ آغـوشت بخير
آه ! از گـرمايِ دلچـسبش ، جُـدا اُفتاده ام...
من عزادارِ توأم
بي رمـق ، در گوشـه ي دارُ العَــزا اُفتاده ام
حال كه برگـشته اي
بــاز هــم يـادِ لـبت در كربلا اُفـتــاده ام...
تا بگـيرم انتقـام
فـكرِ ويـران كـردنِ شــام بلا اُفتـــاده ام
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#حضرت_عبدالله
#غزال
عمه مرا رها کن
من میروم به میدان، تنها مرا دعا کن
من از تبار شیرم
گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن
من در طواف یارم
حاجی کربلا را، قربانی منا کن
عمه خدانگهدار
در دل به یاد داغم، بزم عزا بهپا کن
با یاد اصغر و من
بر سینهی عمویم، ششگوشهای بنا کن
از غصه آب میشد
وقتی که دید ارباب، تنها خطاب میشد
وقتش رسیده حالا
باید که بعد قاسم، او انتخاب میشد
میماند اگر به خیمه
حتما که شرمگین از، روی رباب میشد
خوشحال بود از این که
جزء فداییان، مولا حساب میشد
از غصه کم میآورد
از جانب عمویش، وقتی جواب میشد
میدید بین گودال
رو به غروب رفته، خورشید بین گودال
از شدت جراحت
خون عمو حسیناش، پاشید بین گودال
کار عمو تمام است
باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال
بغضش ترکترک شد
وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال
کمکم امید میباخت
شد ناامید آنروز، امّید بین گودال
آمد بهکار، دستش
مثل عموش عباس، در کارزار دستش
از دست عمه پر زد
مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش
مثل عقیق سرخی
شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش
آنقدر زخم برداشت
تا که میان گودال، شد لالهزار دستش
سر روی نیزه رفتو
تن روی خاک ماند و بین غبار دستش...
#یاقوت_سرخ
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#حضرت_عبدالله
#غزال
با عمو همراه شد
با همین سنّش چه سربازی برای شاه شد
طاقت دوری نداشت
یک تنه آمد حریف لشکر بدخواه شد
بی زره آمد به جنگ
ذکر لب هایش علی مولا ولی الله شد
شد فدایی حسین
آه عبدالله در یک روز پیر راه شد
پیش چشمان عمو
دست عبدالله مثل قامتش کوتاه شد
یادگاری حسن
شد کفن افتاد روی جسم شاه بی کفن
بی خبر از دست رفت
مثل آن مادر که قبلا پشت در از دست رفت
بین آغوش عمو
در دل پرواز یک دم بال و پر از دست رفت
خواست تا حائل شود
حیف اما بر روی سینه، سپر از دست رفت
حرمله آمد جلو
روی پای حضرت ارباب سر از دست رفت
دست از دنیا برید
خوب شد رفت و تنش رخت اسارت را ندید
#محمود_یوسفی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#غزال
دگر پر شکست
چنان زد که بال کبوتر شکست
کنار فرات
عمود از افق آمد و سر شکست
یکی داد زد
به خیمه بریزید معبر شکست
حرم تشنه ماند
چه بد شد غرور برادر شکست
دل زینبین
پس از رفتنت صد برابر شکست
...
هوا تار شد
تو رفتی و زهرا عزادار شد
برای حسین
پس از رفتنت جنگ دشوار شد
به پهلو زدند
غم و غصه کوچه تکرار شد
پس از رفتنت
بلافاصله حرف بازار شد
و بزم شراب
چه بد موقعی وقت دیدار شد
#محمود_یوسفی
@raziolhossein
#امام_سجاد_مصیبت
#غزال
آزار دیدم
خود را میان معرکه بیمار دیدم
در خیمه بودم
هفت آسمان را برسرم آوار دیدم
در بین گودال
آیینه جسم پدر را تار دیدم
بابای خود را
دربین یک لشکر بدون یار دیدم
اینها بماند
از شام دیدم هرچه من آزار دیدم
شبهای بسیار
در بین صحرا عمه را بیدار دیدم
صد بار مردم
وقتی به پای خواهرانم خار دیدم
ای وای از شام
گهواره را در بین یک بازار دیدم
بزم شراب و...
بی حرمتی در مجلس اغیار دیدم
نامحرمان را
نزدیک محرم های خود بسیار دیدم
#مجیدتال
@raziolhossein
#امام_سجاد_مصیبت
#غزال
آزار دیدم
خود را میان معرکه بیمار دیدم
در خیمه بودم
هفت آسمان را برسرم آوار دیدم
در بین گودال
آیینه جسم پدر را تار دیدم
بابای خود را
دربین یک لشکر بدون یار دیدم
اینها بماند
از شام دیدم هرچه من آزار دیدم
شبهای بسیار
در بین صحرا عمه را بیدار دیدم
صد بار مردم
وقتی به پای خواهرانم خار دیدم
ای وای از شام
گهواره را در بین یک بازار دیدم
بزم شراب و...
بی حرمتی در مجلس اغیار دیدم
نامحرمان را
نزدیک محرم های خود بسیار دیدم
#مجیدتال
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#غزال
اکبر زمین خورده
الله اکبر در نجف حیدر زمین خورده
پیری از آن سو گفت
یا للعجب انگار پیغمبر زمین خورده
با زخم پهلویش
خیلی شبیه سوره ی کوثر زمین خورده
واضح ترش این است
انگار مادر باز پشت در زمین خورده
این گونه ی خاکی
معلوم خواهد کرد او با سر زمین خورده
او ارباً اربا بود
پس این کبوتر هم بدون پر زمین خورده
حالا سوال این است
اکبر زمین افتاده یا اصغر زمین خورده؟
ارباب ما دق کرد
ارباب ما در پیش یک لشکر زمین خورده
حتما هزاران بار
از خیمه تا این قتلگه خواهر زمین خورده
گفت از زمین پاشو
زهرا برای حفظ این معجر زمین خورده
این یک عبا بس نیست
وقتی که قطعه قطعه این پیکر زمین خورده
تشییع او سخت است
پیش تنش زانوی آب آور زمین خورده
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#غزال
#عاشورا
اربابمان افتاد
لرزه به ارکان زمین و آسمان افتاد
نیزه به پهلو خورد
در گوشه ی گودال آقا نیمه جان افتاد
تا از نفس افتاد
در شیب مقتل بود زهرا، هم زمان افتاد
سمت حرم رفتند
دلشوره در جان امام مهربان افتاد
میخواست برخیزد
از بس جراحت داشت آقا ناتوان افتاد
مشغول یا رب شد
راه عبور نیزه ای سمت دهان افتاد
شمشیر بالا رفت
یک دست عبدالله آنجا ناگهان افتاد
خیلی اذیت شد
وقتی به جانش خنجر کند سنان افتاد
شمر آمده گودال
سر که جدا شد ناگهان نبض جهان افتاد
سر دست خولی و
رخت و لباسش هم به دست این و آن افتاد
عریان بدن میشد
در عرش اعلی ناله و آه و فغان افتاد
عمامه به اخنس ...
انگشتر آقا به دست ساربان افتاد
روی زمین جسمِ
مولای بی همتای ما بی سایه بان افتاد
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#امام_سجاد_مصیبت
#غزال
آزار دیدم
خود را میان معرکه بیمار دیدم
در خیمه بودم
هفت آسمان را برسرم آوار دیدم
در بین گودال
آیینه جسم پدر را تار دیدم
بابای خود را
دربین یک لشکر بدون یار دیدم
اینها بماند
از شام دیدم هرچه من آزار دیدم
شبهای بسیار
در بین صحرا عمه را بیدار دیدم
صد بار مردم
وقتی به پای خواهرانم خار دیدم
ای وای از شام
گهواره را در بین یک بازار دیدم
بزم شراب و...
بی حرمتی در مجلس اغیار دیدم
نامحرمان را
نزدیک محرم های خود بسیار دیدم
#مجیدتال
@raziolhossein