eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
598 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود سر بریدۀ او در میان مطبخ بود چگونه بود که باید امامِ قرآنی تنور را کند از روی خویش نوررانی! چگونه بود که کوفه امام را نشناخت و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت! سَری که زینت اسلام و جان زینب بود چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند زمین و اهل همه آسمان عزادارند رسید در وسط آنهمه نوا و خروش أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود و جای زینب کبری در این سحر خالی نبود تا که ببیند چه حال و احوالی اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد @raziolhossein
تکسواری در بیابانی مخوف اسب را چون باد صرصر می‏برد گشته صحرا غرق بوی خوش، مگر بار عود و مشک و عنبر می‏برد؟ نوری از خورجین اسبش می‏دمد گوئیا خورشید انور، می‏برد! می‏زند مهمیز بر پهلوی اسب می‏شتابد، گوئیا سر می‏برد! آری، او خولیست، بر مهمانی اش رأس آواره ز پیکر می‏برد! همچو نمرودی، که ابراهیم را تا بسوزاند در آذر، می‏برد! صد ره از نمرود هم بدتر، بلی چون ز ابراهیم بهتر، می‏برد! ناله‏ ای جانسوز می آید به گوش همره فرزند، مادر می‏برد؟! @raziolhossein
سجده گاه ملائک است اینجا یاکه گردیده قبله گاه نور در سکوت سحر به گوش دلم صوت قرآن رسد ز کنج تنور * ای عجب مطبخ همین عصرم طور موسی شده در این دل شب بین داغی خاک وخاکستر شد لبی گرم نالة یارب * کیستی ای سر بدون بدن خیره خیره شده نگاه تو در مناجات امشبت آمد بوی بی مادری ز آه تو *** قحط آغوشِ مِهر بوده مگر سر به خاک سیه گذاری تو تو یتیمی قبول ، مادر نه دختری خواهری نداری تو @raziolhossein
واردِ کوفه شدم دردم دو چندان شد حسین خواهرِِ مظلومه ات خیلی پریشان شدحسین گرچه با دستانِ بسته خطبه خوانی کرده ام اهلِ کوفه از کلامم مات و حیران شد حسین مثلِ بابایم علی شمشیر را بستم ز رو کلِّ شهر از کرده هایِ خود پشیمان شد حسین تا که تسکینی شود بر قلبِ زینب ، ماهِ من صوتِ قرآنت برایم درد و درمان شد حسین وای از دستِ سنان و خولی و شمرِ پلید رقصِ نیزه کرده و دیده چو باران شد حسین تا سرت بر نیزه دیدم ای هلالِ یک شبه سر زدم بر محمل و روضه نمایان شد حسین سر شکستم تا نباشم سر شکسته پیشِ تو زینبِ خود را ببین بی سرو و سامان شد حسین ای بمیرم کودکانِ تو گرسنه مانده اند از وفایِ شهر یک خرما و یک نان شد حسین هیچ می دانی خواتینِ حرم ترسیده اند هیچ می دانی نصیبم کوفه،زندان شد حسین @raziolhossein
از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد غروب روز دهم بود عمه‌ام افتاد عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد تمام اهل حرم را سوار محمل کرد عمو نبود... پدر، کارِ عمه مشکل شد میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند: عقیله همسفر مشتی از اراذل شد تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد به جای تک‌تک ما عمه کعب نی خورده برای تک‌تک ما مثل شیر حائل شد خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو چگونه دختر حیدر به شام داخل شد هزار خطبه‌ی قرّاء خوانده خواهر تو جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد عقیله، کعبه‌ی غم، قبلةُ البرایا* بود ز اشک نیمه‌شبش خاک دشت‌ها گِل شد میان نافله‌ها یاد مادرش می‌کرد همیشه روضه‌ی او برکت نوافل شد اگرکه پیر شدم، عمه‌ام مقصر نیست گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد * قبلة البرایا: از القاب حضرت زینب به معنای قبله و پیشوای ابرار @raziolhossein
به غیر ماتم تو ماتمی ندارد دل اگر تو باب نجاتی غمی ندارد دل هوای مملکت سینه ام هوای شماست چرا که غیر شما محرمی ندارد دل دمم حسین ولی بازدم حسن جان است به غیر این دو دمه که دمی ندارد دل به یاد زخم تن تو اگر نریزد اشک برای زخم خودش مرهمی ندارد دل به غیر پرچم "لبّیک یا ابالاحرار" به روی شانه ی خود پرچمی ندارد دل به غیر مجلس ذکر حسین ع انصافاً هوای محفل دورهمی ندارد دل بیا و باز دل خسته را هوایی کن دلم شکسته مرا نیز کربلایی کن @raziolhossein
آسمان پیشِ تو تعظیم کند جا دارد جلواتِ رخِ تو بسکه تماشا دارد نسل در نسل همه عاشق ومجنونِ توأیم خوش بحالِ دلِ ما مثل تو لیلا دارد روزگاریست که ماسائلِ این درگاهیم دلمان در حرمِ امنِ تو مأوا دارد شکرِ حق پلکِ تری دارم و این چشمانم همه شب سهمیه از حضرت زهرا دارد دیده ام ، هر که رسیده است در این ره به خدا تربت کرب و بلایت به مصلی دارد مادرم با نمکِ روضه بزرگم کرده حُبِ تو ریشه در این آب وگِلِ ما دارد هر کسی صاحبِ اشک است نظر کردة توست گونة سرخ شده جلوة زیبا دارد به سر وصورت زخمیم مباهات کنم رُخِ زخمی شده در چشمِ تو معنا دارد به فدایِ رخِ نیلی شدة مادرِ تو فاطمی هر که شود صورتش امضا دارد نگرانِ سفرِ کرب و بلائیم همه اربعین جلوه ای از محشرِ کبری دارد هر کسی پایِ پیاده ز نجف راه افتاد سرِ تعظیم به گلدستة سقا دارد @raziolhossein
چشم امید حیدر و زهرا به زینب خورده گره تفسیر عاشورا به زینب مثل پیمبرها، ملائک میفرستند صدها سلام از جنت الاعلی به زینب او زینت دوش امیرالمومنین است زینب به بابا نازد و بابا به زینب گر میرسد صدیقه ی کبری به زهرا پس میرسد صدیقه ی صغری به زینب ام النجابت آنقدر پاک و زلال است عمری حسادت میکند دریا به زینب عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة ست یعنی داده خدا علم لَدُنّی را به زینب عُون و محمد آیه های سجده دار اند در سوره ی زیبای اعطینا بزینب... پیش از تولد نوکر این خانه بودیم وابسته ایم از عالم زر ما به زینب این خانواده به خدایم میرسانند دل میدهم یا به رقیه یا به زینب مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد شیعه توسل میکند هرجا به زینب اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا  این است عشق اردبیلی ها به زینب امر شفاعت را گمانم میسپارد روز جزا انسیه الحورا به زینب حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است در مصرعی که میرسد حلما به زینب امُّ المَصائب را میان جمع القاب باری تعالی میدهد تنها به زینب در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب (در هر نماز شب برای من دعا کن) هی عرض حاجت میکند آقا به زینب از خیمه تا گودال دست حق تعالی گویا سپرد امر امامت را به زینب در سایه ی لطف خداوندی علم را بعد از شهادت میدهد سقا به زینب او به اسیری رفته، ما آزاد باشیم خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش خون گریه دارد میکند صحرا به زینب پا جای پای مادر خود میگذارد روی کبود، ارثیه ی زهرا به زینب نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست پیرزنی که میدهد خرما به زینب تنها رباب از حرمله دلخور نباشد ملعون جسارت میکند حتی به زینب سرهای روی نیزه را رفته نشانه سنگ ملامت میزند اما به زینب منزل به منزل در بیابانها رقیه هرشب پناه آورده از سرما به زینب شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز با تازیانه میزند فردا به زینب سرهای روی نیزه میبارند وقتی خولی نظر اندازد از بالا به زینب @raziolhossein
چه‌ها که با دل زینب نکرده این کوفه؟ تو نی‌سوار و منم کوچه‌گرد این کوفه چه سنگ‌ها که نشد پرت سوی محمل من به دست‌های زن و طفل و مرد این کوفه من از فراق نگارم عزا گرفته‌‌ام و گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه ادامه‌دار شده خاطرات کرب و بلا چه آتشی‌ست به پا در نبرد این کوفه به جای نان و رطب‌های هر شب بابا چه لقمه‌ها که نصیبم نکرده این کوفه به خاندان رسول خدا کنایه زدند چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه نخوان دگر سر نیزه برایشان قرآن که سکه می‌خورد آقا به درد این کوفه بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی که پاسخی‌ست خدایی، به عهد این کوفه @raziolhossein
خدا کند زِ لبت یک سلام هم باشد و سایه‌ات به سرم مستدام هم باشد بریز گیسویِ خود را به شانه‌های نسیم که خوشتر است که ماهم تمام هم باشد کم است اینهمه دشنام‌های طولانی که کوچه کوچه نگاهِ حرام هم باشد گذشتن از گذرِ تنگِ کوچه‌ها سخت است و سخت تر که در آن ازدحام هم باشد فقط نه اینکه پُر از آشناست هر طرفم کنیزِ خانه‌ی‌مان رویِ بام هم باشد شبِ گذشته یتیمت به ضربِ زجر آمد بلورِ خورده تَرَک بی دوام هم باشد چه حال می‌شوی آن لحظه‌ای که تنهایی اگر که با تو سنان هم کلام هم باشد لباس کهنه‌ی خود را برایم آوردند میان کوفه کمی احترام هم باشد دلم خوش است که با نیزه‌ی تو می آیم اگرچه فاصله ام یک دو گام هم باشد @raziolhossein
خيال كن شب و ماه تمام هم باشد به روى نيزه سر يك امام هم باشد همیشه کوچه باریک دردسر ساز است خدا نکرده اگر ازدحام هم باشد... تمام شهر اسیر ابهتش گردد اگرچه خطبه او بی کلام هم باشد تمام کوفه شمارا شناختند و زدند گمان مکن که علیک السلام هم باشد میان اینهمه اوباش...اینهمه دختر... غم مواظبت از هرکدام هم باشد امان ازاینهمه آیینه و از این همه سنگ اگر که جمعیتی بی مرام هم باشد خیال کن نگران سر به نی باشی... خیال کن همه جاپشت بام هم باشد... درست...،!تا کمر ناقه نور بوده ولی خیال کن که به دورش عوام هم باشد شلوغی گذر و سنگ بام و خاکستر در انتهای گذر بزم عام هم باشد @raziolhossein
تیغه به تیغه‌ی علمی که پر از شفاست یادآور رشید علمدار کربلاست سبزه به سبزه پر شده روی تنش دخیل دانه به دانه‌ی گره هایش گره گشاست پر باز می‌کنیم و به پرواز می‌رسیم تا لحظه‌ای‌که بار علم روی دوش ماست اینها همیشه اول هر دسته می‌روند دست علم کشان خدا رایة‌الهداست موسی پیمبر است و عصا نیز معجزه‌ش اینجا به دست نوکر عباس هم عصاست آن لب که بر ضریح علمدار بوسه زد گر کمتر از مسیح خطابش کنم خطاست حکم نجات ما همه در دست ساقی است در کشتی حسینیه عباس ناخداست باید میانه را به اباالفضل داد و بس هرجا زهیر سمت چپ است وحبیب راست رخصت اگر به جنگ بگیرد چه می‌شود آتش همیشه دستخوش کام اژدهاست دستش اگر بریده شده از سرحرم تا روز حشر پرچم عباس روی پاست هر پرچمی که نابه حق آمد خراب شد اما هنوز زیر علم ها برو بیاست @raziolhossein