eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
587 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چَشمِ پُر نَم، فقط برای حسین دلِ پُر غَم، فقط برای حسین . ما لباسِ سیاه می پوشیم هر مُحرّم، فقط برای حسین . عَلمِ اشک می شود بر پا در دو عالم، فقط برای حسین . روضه خوان جِبرئیل و گریه کُنَش بوده آدم، فقط برای حسین . بُغضِ عالم، فقط برای علی نَبضِ ماتم، فقط برای حسین . آه و ناله، فقط برای حَسن نوحه و دَم، فقط برای حُسین . زخمهایش زیاد و گریه ی ماست مثلِ مرهم، فقط برای حسین . پای هر روضه اشکِمان جاری است زیرِ پرچم، فقط برای حسین . مادرش می رسد که گریه کُند با قَدِ خَم، فقط برای حسین @raziolhossein
. باور نمی کنم پسرم، تیر خورده ای! انگار زَخم، از نوکِ شَمشیر خورده ای! . شَرمنده ام که سینه ی من خُشک بود علی! امّا تو از سه شعبه چِرا شیر خورده ای!؟ . @raziolhossein
این قصه ی درد است پس آخر ندارد این شعله سوزان است خاکستر ندارد از کربلا تا عرش تنها یک قدم بود غیر از حسین این یک قدم را بر ندارد وقتی که آمد کربلا اصحاب بودند وقتی به میدان می رود یاور ندارد وقتی عمود خمیه را انداخت یعنی روزی برادر داشت و دیگر ندارد شش ماه کافی بود تا عالم بفهمند اصغر تفاوت با علی اکبر ندارد با اربااربا تازه فهمیدند مردم اکبر تفاوت با علی اصغر ندارد ما از شنیدن بیخودیم از خویش ، ای وای زینب که میبیند ولی باور ندارد زینب که میبیند تن بی پیرهن را زینب که میبیند که انگشتر ندارد از من چه میخواهی عزیزم پای این شعر "روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد" روضه نمیخواهد تنی که چاک چاک است جز زخم روی زخم بر پیکر ندارد سر را جدا کردند اما نکته این است خنجر در اینجا کار با حنجر ندارد این کشته ی افتاده بر طف زاده ی کیست؟ این تشنه ی بی کس مگر مادر ندارد؟ بر نیزه خورشید است حق دارد رقیه یک لحظه چشم از روی ماهش بر ندارد این قصه از سر قصه ی سر بود یعنی تا روز آخر غصه ام آخر ندارد @raziolhossein
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین ما را محل نداد کسی غیر مادرش بخشیده آبرو به گدا تا کجا حسین!؟ روزی که جان به گودی زیرِ گلو رسد یک «یا حسین» فاصله داریم تا حسین در وقت مرگ، چهره ی ما دیدنی تر است از اشک هایِ شوق ملاقاتِ با حسین هنگام غسل دادن ما روضه خوان بگو: عالم فدای بی کفن کربلا حسین با گریه بر غریبی او خاک مان کنید بر ریگ های داغ تنش شد رها حسین وقتی به سمت قبر سرازیر می شویم مشکل گشای ماست در آن تنگنا حسین نوکر به اسم و رسم خودش بی علاقه است بر سنگ قبر ما بنویسید «یا حسین» در گیرودار محشر و هول و هراس آن فریاد استغاثه ی ما یک صدا: حسین ما اهل روضه را چه به تکریم در بهشت! ما بی حسین پا نگذاریم در بهشت @raziolhossein
گریان روضه های توأم یابن فاطمه دلبسته ی هوای توأم یابن فاطمه جز عشق تو به درد دل من دوا نبود سرخوش از این دوای توأم یابن فاطمه خیر کثیر ما به خدا گریه بر شماست ممنونِ این عطای توأم یابن فاطمه بیمار می شوم که تو تربت به من دهی در حسرت شفای توأم یابن فاطمه هر صبح و شام بر غم تو گریه می کنم دلخونِ ماجرای توأم یابن فاطمه زهرا گرفت دست مرا، سینه زن شدم سینه زنِ عزای توأم یابن فاطمه آب و گل دل همه ما ز کربلاست دلتنگِ کربلای توأم یابن فاطمه لب تشنه ی غریبِ بدونِ کفن، حسین گریان روضه های توأم یابن فاطمه @raziolhossein
کربلا بیت الحرام زینب است رکن آن مات مقام زینب است در کتاب عشقبازی با حسین بعد بسم الله ، نام زینب است زندگی یعنی حسینی زیستن با حسین بودن پیام زینب است آیه های صبر در قرآن تمام شرح صبر ناتمام زینب است حافظ دین است شمشیر علی تیغ حیدر در کلام زینب است پیش پایش سرور هفت آسمان در قیام از احترام زینب است آن هلال پشت ابر خون به نی آفتاب روی بام زینب است @raziolhossein
ای کاش فراغتی فراهم می‌شد از وسعت رنج های تو کم می‌شد این بار مصیبتی که بر شانه‌ی توست ایوب اگر داشت قدش خم می‌شد @raziolhossein
شرار و زلزله بر عرش داور افتاده به فرش شورش وغوغای محشر افتاده محیط کرببلا پرشده ست ازصیاد زتیر حرمله هرسو کبوتر افتاده به هرطرف که نظر می کنی گلی خونین چوگوهری ست که ازدیدۀ تر افتاده به یک طرف تن قاسم فتاده بر صحرا به یک طرف تن صدچاک اکبر افتاده دودست برسر خود زد چو زینب از غم دید به روی خاک دو دست برادر افتاده کنار علقمه سقای کربلا می دید به روی آب روان عکس اصغر افتاده به موج خیز ستم، کشتی هدایت و عشق میان لُجه ای از خون شناور افتاده صفای گلشن سرسبز باغ فردوس است گل همیشه بهاری که پرپر افتاده سزاست گرکه جهان خاک غم به سرریزد که سرفرازترین سرو بی سرافتاده زناله های غم انگیز عترت یاسین شرار غم به وجود پیمبر افتاده شمیم فاطمه آید مگر زخاک حسین که باز زینب او یاد مادر افتاده گه اسیری دخت علی وفائی گفت طناب ظلم به بازوی حیدر افتاده @raziolhossein
چشم امید حیدر و زهرا به زینب خورده گره تفسیر عاشورا به زینب مثل پیمبرها ملائک میفرستند صدها سلام از جنت الاعلی به زینب او زینت دوش امیرالمومنین است زینب به بابا نازد و بابا به زینب گر میرسد "صدیقه ی کبری" به زهرا پس میرسد "صدیقه ی صغری" به زینب ام النجابت آنقدر پاک و زلال است عمری حسادت میکند دریا به زینب " عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی داده خدا علم لدنی را به زینب عون و محمد آیه های سجده دار اند در سوره ی زیبای " اعطینا بزینب..." پیش از تولد نوکر این خانه بودیم وابسته ایم از عالم زر ما به زینب این خانواده به خدایم میرسانند دل میدهم یا به رقیه یا به زینب مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد شیعه توسل میکند هرجا به زینب " اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا " این است عشق اردبیلی ها به زینب امر شفاعت را گمانم میسپارد روز جزا انسیه الحورا به زینب حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است در مصرعی که میرسد "حلما" به "زینب" "امُّ المَصائب" را میان جمع القاب باری تعالی میدهد تنها به زینب در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب در هرنماز شب برای من دعا کن هی عرض حاجت میکند آقا به زینب از خیمه تا گودال دست حق تعالی گویا سپرد امر امامت را به زینب در سایه ی لطف خداوندی علم را بعد از شهادت میدهد سقا به زینب او به اسیری رفته ما آزاد باشیم خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش خون گریه دارد میکند صحرا به زینب پا جای پای مادر خود میگذارد روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست پیرزنی که میدهد خرما به زینب تنها رباب از حرمله دلخور نباشد ملعون جسارت میکند حتی به زینب سر های روی نیزه را رفته نشانه سنگ ملامت میزند اما به زینب منزل به منزل در بیابانها رقیه هرشب پناه آورده از سرما به زینب شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز با تازیانه میزند فردا به زینب سرهای روی نیزه میبارند وقتی خولی نظر اندازد از بالا به زینب @raziolhossein
هر کس جواز اشک گرفته ز محضرش احساس می کند که نشسته برابرش بیچاره آن کسی که در این شهر نا امید مهر حسین پانگرفته است در سرش نوکر نبوده ای که ببینی چه عالمی ست عالم ندیده شاه منش تر ز نوکرش خوردیم خاک صحنه ی هیأت تمام عمر تا پر کنیم نقش سیاهی لشکرش از درس و بحث وا نشده بر دلم دری آموختم هر آنچه که دارم ز منبرش کافی ست پا به خیمه گذارد زهیرِ دل تا چون حبیبِ جان به درآید ز محضرش رحمت به عمر پیر غلامی که وقت مرگ بوی حسین می وزد از عطر بسترش آن شاعری که شعر حسینی نگفته است حرف حساب نیست به اوراق دفترش آن شاعری رسیده به درک حضور که جای سله گرفته از او شعر دیگرش دیدم لهوف ضجه زده این حروف را: حتی به ساربان چه کرم کرده پیکرش @raziolhossein
از همان بدو تولد تو شدی سلطانم دست من نیست اگر خیره به این ایوانم دورم از پنجره فولاد_ به قول حافظ من چه کردم که چنین مستحق هجرانم بده بستانِ قشنگی ست_تو لبخند بزن در قبالش به خدا می گذرم از جانم هر چه باشم به حریم تو پناه آوردم لطف زهراست اگر در حرمت مهمانم می سپارم دل خود را به کبوترهایت حس خوبی ست که در صحن تو سرگردانم گوشه ی صحن گوهرشاد نشستم_با بغض روضه ی تشنگیِ جدِ تو را  می خوانم @raziolhossein
عرض ارادت من و هم گریه های من.. بر حضرت رئوف، امام رضای من تنها تویی که حرف مرا گوش میکنی جای دگر که رنگ ندارد حنای من! چیزی نمانده غرق شوم چاره ای بساز کاری بکن بحق جوادت برای من  دیدی که من اسیر هوی و هوس شدم  گفتی بیا به طوس بیا در سرای من.. دستم گدای توست و پایم براه تو جز این شود قلم بشود دست و پای من قبل از خدا خدا به زبانم تو آمدی با تو مبارک است همیشه دعای من من زنده ام به نوکری خانه ی شما! پس نوکری به کار نگیری به جای من! دست مرا بگیر و ببر با خودت بهشت ورنه جهنم است، جهنم سزای من دیشب کنار پنجره فولاد سوختم آقای من چه شد سفر کربلای من ابن شبیب حرف شمارا به ما رساند حالا ز گریه درنمیاید صدای من وقتی ضریح پیکر او نیزه نیزه شد لب تشنه بود جد سر از تن جدای من @raziolhossein