eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
544 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی که با جان و دلش پیکار می کرد با ذوالفقارش دشمنان را خوار می کرد وقت سحر که امتی در خواب بودند پا می شد و سجاده را بیدار می کرد از اینکه شاید یک یتیم امشب گرسنه ست از احتمالاتش هم  استغفار می کرد چون آبروی مومنانش محترم بود گاهی گناه دیده را انکار می کرد خوبی خود را با امید اینکه روزی او هم هدایت می شود تکرار می کرد قربان شاهی که به جای باج گیری نان یتیمان را به دوشش بار می کرد از وصله هایی که نمی چسبید غم داشت نعلین خود را باز  وصله دار می کرد واجب تر از نان شب ما مدح مولاست کاری که با بدخواه او تمار می کرد احمد به معراج خودش رفت و دو دل بود با رب خود یا باعلی دیدار می کرد من کنت مولا ی پیمبر علتی داشت او با پیامش خلق را هشیار می کرد دین با ولایت زنده می ماند که اینقدر احمد به حیدرخواهی اش اصرار می کرد @raziolhossein
کسم علی ست در آن بی کسی که می خوانند: به عزت و شرف لا اله الا الله @raziolhossein
وقتی که سپاه ،سمت حیدر می رفت انگار به جنگ نا برابر می رفت در معرکه ای که شیر حق می جنگید روباه سقیفه مثل بُز در میرفت @raziolhossein
فی الیل و النهار بگو یا علی مدد با ابرها ببار...بگو یا علی مدد دلداده گی به «میثم تمار» بودن است یک بار روی دار بگو یا علی مدد گاهی به جای نافله و گریه ی سحر هر شب هزار بار بگو یا علی مدد سینه سپر کن و به گدا بودنت بناز یعنی به افتخار بگو یا علی مدد اینبار شاعرانه به گنبد نگاه کن از قولِ شهریار بگو یا علی مدد هر جا که حرف خیبر و بی باکیِ علی ست همراه ذوالفقار بگو یا علی مدد وقتی دلت برای نجف تنگ می شود از جورِ روزگار بگو یا علی مدد آنجا که جز علی احدی نیست پای تو هنگام احتضار بگو یا علی مدد @raziolhossein
جز گوشه ایوان ‌تو، دل بند ندارد صد شُکر دلم غیرِ تو دلبند ندارد از پندِ جهان خسته و دربندِ تو هستم آری اثرِ بندِ تو را، پند ندارد از عارف و عامی همه دل داده به زلفت زنجیر کسی اینهمه دربند ندارد با یک ‌مژه ات صید نمودی دل ما را صیاد چنین تیر هدفمند ندارد یک‌ چشم بُوَد مُحیی و یک چشم مُمیت است چشمان کسی اینهمه ترفند ندارد   هنگامه خلقِ تو، «تبارک»‌ به خودش گفت بهتر ز تو ‌در خَلقْ، خداوند ندارد هنگام دعا گفت نبی هم «بعلیٍ» او ‌پیش خدا غیر تو سوگند ندارد از انفسنا گفتنش اینگونه عیان شد جانش به کسی غیر تو پیوند ندارد تشبیه‌ کنم‌ ذات علی را به چه جز حق آری چه ‌بگویم‌ که همانند ندارد با نام تو ‌ما آمده با نام تو رفتیم جز اسم تو را گوش خوشایند ندارد @raziolhossein
ای خوانده تو را خدا «ولی» ادرکنی بر تو ز نبی «نصّ جلی» ادرکنی دستم تهی و لطف تو بی پایان است یا حضرت مرتضی علی ادرکنی @raziolhossein
یاصاحب الزمان روز عید است همه دیدن سادات روند ای بزرگ همه سادات کجا خیمه زدی @raziolhossein
اسعدالله ایامکم کلماتش همه بوسیدنی است سائل کوچه ی مولا غنی است با علی هرکه پی دشمنی است.. با پدر مادر خود ناتنی است! در جوارش بدیم خاک شده نسب ما به علی پاک شده! @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی هر جا گذری، حکایت از نور کنی تو باب حوائجیّ و ما حاجتمند ما را نکند ز درگهت دور کنی
ذره ای در نزد خورشید درخشان تو ایم تشنه ای در حسرت یک جرعه باران تو ایم سالها نان خورده ایم از سفره ی اولاد تو روزی ما می رسد چون بر سر خوان تو ایم گوشه ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق هرکجا هستیم گویی کنج ایوان تو ایم زائران دختر تو زائران فاطمه اند تا ابد ممنون این لطف دو چندان تو ایم ما غذای خانه هامان هم غذای حضرتی ست درمیان خانه هم در اصل مهمان تو ایم بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور اند در حقیقت اهل جمهوری ایران تو ایم بچه های تو در ایران پادشاهی میکنند حضرت غربت نشین! مدیون احسان تو ایم شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف امر، امر توست آقا، تحت فرمان تو ایم بی گمان بی حب تو اسلام ابتر می شود دین هر کس پای خود ما که مسلمان تو ایم ما مسلمان تو؟! نه...از پیر خود آموختیم پیش شانت در مقام کلب دربان تو ایم قبله ی ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض_ بنده ی ناقابل شاه خراسان تو ایم عبد صالح بوده ای، باب الحوائج بوده ای ماهم آقا از مریدان عموجان تو ایم مست بودیم از غدیر خم، دوباره عید شد تو به دنیا آمدی مستی ما تمدید شد @raziolhossein
صالح ترین عبد خدا موسی بن جعفر حق است هرکس هست با موسی بن جعفر ما بنده و آقای ما موسی بن جعفر محتاج‌ها گویند یا موسی بن جعفر در پای جودش اغنیا محتاج هستند قربانیش در ماه حج حجاج هستند مستیم مست باده باب الحوائج هستیم ما دلداده باب الحوائج قربان خانواده باب الحوائج آقاست آقا زاده باب الحوائج با بچه هایش صاحب سرمایه هستیم با مشهد و شیراز و قم همسایه هستیم بال ملائک هست فرش زیر پایش ایزد مسخّر کرده هستی را برایش هستند در ایران ما فرزندهایش معصومه‌اش آمد به دنبال رضایش انوار او تقسیم شد بر مشهد و قم او را زیارت میکنم در مشهد و قم او آیت عظمای آیات خدا بود شب تا سحر گرم مناجات خدا بود مات رخش شد عرش او مات خدا بود واضح ترین تصویر از ذات خدا بود او جلوه رب بود اما بندگی کرد انسان کامل بود و ساده زندگی کرد «والکاظمین الغیض»، صبرش حد ندارد خوب است و در بین صفاتش بد ندارد در مومنینش یک نفر مرتد ندارد در صحبتش با خادمان «باید» ندارد خاری رَوَد در پای فرزند عزیزش اخمی نخواهد کرد بر روی کنیزش تابوده این بوده ست «آقا؛ تو، گدا؛ من» مدح تورا گفتن کجا آقا کجا من؟ تو جان بخواه و مابقی کار با من بدکاره آمد محضرت شد پاک دامن با دیدنت ذکر خدا ورد لبش شد از تو سرودن کار هر روز و شبش شد تو آمدی از عرش بر دامان مادر دست تو را دادند بر دستان مادر مثل طلای خالص است ایمان مادر جان امام کاظم است و جان مادر وقت ولادت مادرت تکبیر می‌گفت این عالمه بهر زنان تفسیر می‌گفت در عشق حق عاشق ترین عاشق تو هستی مجرای فیض عالمی، رازق تو هستی مخلوقی اما مظهرخالق تو هستی تنها وصی حضرت صادق تو هستی علم لدنّی پدر در سینه توست جود و کرامت عادت دیرینه توست تا پای جانت پای قرآن ایستادی در فتنه ها، ای کوه ایمان ایستادی رودرروی بدعتگذاران ایستادی با رنج و زحمت کنج زندان ایستادی... ...تا یازده رکعت نماز شب بخوانی در کنج زندان روضه زینب بخوانی جان ها فدای آستان عمه جانت دارد میآید کاروان عمه جانت ای کاش بودم در زمان عمه جانت تا می‌شدم قربان جان عمه جانت تا روضه گودال ها چیزی نمانده تا غارت خلخال ها چیزی نمانده @raziolhossein
هر آنکه بر دلِ خود مُهرِ مِهرِ عترت داشت قرین لطفِ خدا بود و بس سعادت داشت ولای آل محمّد، رهِ نجات بُوَد هر آنکه داشت ولایت، اجلّ نعمت داشت سفینه های نجاتند و رهنمای بشر که هرکدام به کف، مشعل هدایت داشت چگونه وصف کنم خاندان پاکی را که با گواهی داور ، مدال عصمت داشت خدا ستوده به قرآن و گفته مدحتشان بیان نموده که این دودمان، طهارت داشت بر آستانۀ ایشان ، نهاده سر، خورشید خوشا کسی که بر این در، سرِ ارادت داشت من و محبّت این خاندان ! خدا را شکر که مهرشان ز ازل در دلم اقامت داشت دلم دوباره هواییِّ کاظمین شده که آن دیار، مرا رنگ و بوی جنّت داشت با یاد بارگهی که ربوده دل از عرش به یاد آن حرمی که به بر، دو حجّت داشت دو نورِ دیده، دو دریای بی کرانِ کرم دو گل، که برگ و بر از گلشن رسالت داشت به کاظمینِ جوادین، شهره گردیدند طوافِ مرقدِ ایشان چقدر لذّت داشت! دلم به سینه تپد با ولای آن سرور که از صفای وجودش، جهان طراوت داشت امام موسیِ جعفر، ولیّ جنّ و بشر عزیز صادق و هر گفته اش صداقت داشت به یک پیام ، رُباید ز بشر حافی دل ز بسکه در سخنش نورِ معنویّت داشت فرو برندۀ خشم است و روحِ بخشایش به دشمنانِ قسم خورده هم عطوفت داشت امام مفترض الطاعتی که در هر حال به خاک بندگیِ حق، سر اطاعت داشت کسی که سجدۀ طولانی اش به خلوت شب به سجده های علیّ ولی ، شباهت داشت نماز، محوِ خضوع و خشوعِ او می گشت گهِ نماز، ز خود تا خدای، هجرت داشت به یک اشارۀ خود، نقش پرده را جان داد به شیر پرده نشین، حضرتش ولایت داشت بداد حکم که حمله به ساحری آرد که بر امامِ زمانش ، سرِ اهانت داشت درید شیر، تنِ ساحری، نمک به حرام که پشت کرده به خورشید و رو به ظلمت داشت خلیفه دید چو این صحنه ، رنگِ رخ را باخت چو بید، لرزه بر اندامِ خود ز وحشت داشت ز عجز گفت بدان مقتدای آزاده الا! که بخشش و عفوت به دهر شهرت داشت بگو به شیر، پس آرَد دوباره ساحر را اگر چه در بَرِتان قصد بر جسارت داشت امام گفت به هارون : اگر عصای کلیم که اژدها شد و اعجاز را دلالت داشت هر آنچه خورد از آثار سِحر، پس می داد بر این قضیّه ، همین شیر نیز، رخصت داشت شکسته سحرِ دو فرعون از دو موسی شد که هر کدام فزون از عدد، فضیلت داشت فدای موسی کاظم، تمامِ هستیِ من که با چنین جبروتی ، هزار محنت داشت به جور گشت جدا از حریمِ پیغمبر ز ظلمِ خصم، به جدّش بسی شکایت داشت ز خانواده و یارانِ خود جدا افتاد مکان به قعر سیه چال ، از عداوت داشت شکنجه های فراوان کشید در زندان به ساقِ پاش ز زنجیرِ کین، جراحت داشت ز فرطِ ظلمت زندان و ظلم زندانبان ز پیشگاه خدا، خواهشِ شهادت داشت هزار حیف که مسموم شد ز زهر ستم دلی شکسته ز بیدادها، به غربت داشت اگرچه وقت شهادت، غریب و بی کس بود به سمتِ شهر مدینه، نگاهِ حسرت داشت پس از شهادتِ او ریخت گل به روی تنش اگرچه بسته به زنجیر بود، حُرمت داشت هزار شکر، سلیمان بر او کفن آوَرد زمانِ دفن به همراه خود جماعت داشت هزار شکر ، تنش زیر سمّ اسب نرفت نه ساربانِ پلیدی، خیال غارت داشت فدای آنکه شکستند استخوانهایش "هزارونهصد و پنجاه و یک "جراحت داشت به صبح روز قیامت ، گواه من باشید که "ایزدی" ز فلان و فلان ، برائت داشت @raziolhossei
اون كه خـوب بنده نـوازي بَلده دست رد هيچوقت به سينه م نزده واســه ي همينه كه ذكـره لبـم هميشه (موسي بن جعفر مدده) چـه شرافتي تـو نامِ كاظمه ! آره ، كـظمِ غيظ ، مَرامِ كاظمه هر كسي كه دلش اهل بيتيه خيلي مديونه امامِ كاظمه شايد اين حرفا يه جور تذكّـره برا اونكه دل به غُصه مي سپُره زشته نا اميدي واسه كسي كه از سَرِ اين سُفره روزي ميخُوره اگه ميگن خاك ما مثلِ طلاست آسمون مون اگـه رنگ خُداست يه دليل داره ، آخه كشوره مـا مِلكِ طِلقِ باباي امام رضاست ما كه توي خيل عاشقاش گُميم فـقيرايِ صحن مشهد و قُـميم سر هر سفره اي هم كه بشينيم كاسه ليســايِ امام هـفتميم توي مشهد پسرش امام رضا سايه داره رو سـره كشـورِ ما قم هم از بركت بي بي معصومه شده سرپناه ، برا فـاطـميـا نوكراي علوي رو دوس داريم خادماي رضوي رو دوس داريم ولي ما كه تو قُميم يه جور ديگه سيّداي موسوي رو دوس داريم توي كاظمين ، برام قــدم زدن يعني پُشتِ پا به هرچي غم زدن "يا امام رضا" تو صحـنِ پدرت چه قَـدَر مي چسبه از تو دم زدن كي ميگه تو دير گِـرِه وا مي كني؟ كي ميگه امروز و فـردا مي كني؟ مطمئنم همين الان آقـاجون كاظمين منو امـضا مي كني... @raziolhossein
با آمدن ستاره باران آمد گفتند که مورها; سلیمان آمد با ذوق امامزاده ها میگفتند در اصل پدربزرگ ایران آمد @raziolhossein
مژده‏ اى دل که به ماتاج سرى داد خدا شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا شجرطیبه ى گلشن طاها را باز هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف صدف بحر ولارا گهرى داد خدا اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف صادق آل نبى را پسرى داد خدا ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا بهر آزادى ابناء بشر باردگر به بشر رهبر فریادگرى داد خدا تا کندزیرو زبر کاخ ستم را اى دل مژده ‏ى آیت فتح و ظفرى داد خدا تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا شادمانم من ژولیده که از رحمت خود به من بى هنر امشب هنرى داد خدا @raziolhossein
ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر  ای جلالت برترازگفتار یا موسی بن جعفر ای رواقت کعبه دل وی حریمت طور سینا  ای هزاران موسیت زوّاریا موسی بن جعفر ای خوش آن بیمار کز فیض تو می جوشد شفایش ای هزاران عیسیت بیماریا موسی بن جعفر ازتو می گیرد تجلّی سینه ام چون طور سینا  وزتوباشد چشم دل بیداریا موسی بن جعفر دردمندم مستمندم بی پناهم روسیاهم هرکه هستم باتودارم کاریاموسی بن جعفر کظم غیظ و حسن خلقت دل برد حتّی زدشمن همچو جدّت احمد مختاریا موسی بن جعفر می توانی در زخیبر سرزجسم عمر وگیری  در غزا چون حیدرکرّار یا موسی بن جعفر در دهانم می شود درّ سخن قند مکرّر  چون کنم مدح توراتکراریاموسی بن جعفر پیش هفو و پای جود ونزد احسانت بود کم هرچه باشد حاجتم بسیاریا موسی بن جعفر هر که بودم با تو بودم هر که هستم با تو هستم  در گلستان شمایم خار یا موسی بن جعفر ای که دشمن داد دشنام و نوازش کردی از او  دوستم دستی به سویم آریاموسی بن جعفر نیست آن قدرم که گردم زائرصحن وسرایت  خاک زوّارت مرابشماریاموسی بن جعفر هدیه هر کس از برای یار آرد گوهری را  این من واین چشم گوهرباریا موسی بن جعفر من به عالم گفته ام خاک دراین آستانم لطف کن پابرسرم بگذار یا موسی بن جعفر از چه در زندان به جز زنجیر غمخواری نداری ای به خلق عالمی غمخواریاموسی بن جعفر با کدامین جرم شد ساییده ساق پات مولا ازچه دیدی روزوشب آزادیاموسی بن جعفر بر تو می گریم که زندان تو حتّی روز روشن بوده تیرتر زشام تار یا موسی بن جعفر بر تو می گریم که از زنجیر و کند و تازیانه  برتن پاکت بود آثار یا موسی بن جعفر بر تو می گریم که درخاک وطن ذرّیه ات را گردغربت مانده بررخساریاموسی بن جعفر برتو می گریم که بود ی روزه و هنگام مغرب  کردی ازخون جگرافطاریا موسی بن جعفر برتو می گریم که از خرمای زهرآلود دشمن بود در قلبت شرارنار یا موسی بن جعفر برتو می گریم که تابوت تو بود از تخته در  در میان کوچه و بازار یا موسی بن جعفر کند بر پا غل به گردن ، اشک بررخ ، زهردردل  شدنصیب حضرتت هرچاریاموسی بن جعفر من نمی دانم در آن زندان چه دیدی لیک دانم مرگ خودرادیده صدباریا موسی بن جعفر @raziolhossein
زیر علم امام کاظم بودن غرق کرم امام کاظم بودن خوب است ولی عجب صفایی دارد یک شب حرم امام کاظم بودن @raziolhossein
بی تو کس تا خدا نخواهد رفت تا خدا هم دعا نخواهد رفت تا که "باب الحوائجی" آقا جای دیگر گدا نخواهد رفت واگر تو نخواهی این کعبه سمت قبله نما نخواهد رفت بی توسل به نام زیـــبایت هیچ کس ‘کربلا’ نخواهد رفت شیعه،" ذی حجّه '، بی تولدتان پیشواز عـــزا ،نخواهد رفت چه کسی گفته با تو این" مِس" دل در هوای" طلا" نخواهد رفت؟ راه حج بسته ...کاظمین که هست.. زائرت تا منا نخواهد رفت بی ولای شما، کلیـــم الله دست او  بر عصا نخواهد رفت بی تو کس تا به کُـنـْه معرفت "نقطه ی تحت با"نخواهد رفت.. @raziolhossein
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری انّه شُرباً طهوراً طیّباً لاریب فیه آمد از میخانه‌ی كوثر، شراب دیگری بال وا كن لحظه‌ای در زیر باران شهود از فراز عرش می‌بارد سحاب دیگری بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری ما خدا را در جمال چارده تن دیده‌ایم خوانده‌ام این حرف‌ها را در كتاب دیگری جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند این یكی هم می رسد از خاك و آب دیگری بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار با وجود او ندارد انتخاب دیگری شك ندارم جبرییل امشب برای عرشیان وصف او را می‌كند با آب و تاب دیگری ماه كی بعد از نگاهش آفتابی می‌شود؟ می‌رود از شرم، شب‌ها در حجاب دیگری شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود از كتاب معرفت، فصل الخطاب دیگری یا نمی‌داند بلندای مقامش تا كجاست یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری مثل بغدادش خرابم كرده درد اشتیاق بسته بالم را فراقش با طناب دیگری یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد نام او حیف است بردن با خطاب دیگری @raziolhossein
دل هر کس به دلبر افتاده دست ساقی کوثر افتاده سروکار دلش در این دنیا با شفیعان محشر افتاده من بدم لیک در دل زارم مهر اولاد حیدر افتاده آنکه دنبال گوشه ی چشمش  میثم افتاده قنبر افتاده  تازه در کشورم خدا را شکر شیعه از شمس اظهر افتاده با حساب رضا و معصومه ماه افتاده اختر افتاده میشود گفت اینچنین ایران دست موسی ابن جعفر افتاده . @raziolhossein
ویرانی دل اگر که خواهی آباد باید «حرمین کاظمین» آری یاد درگاه جواد و بارگاه موسی کاین باب حوائج است و آن باب مراد @raziolhossein
ای آفتاب حُسن به زیبائی‌ات سلام وی آسمان فضل به دانائی‌ات سلام در صبر شاخصی به شکیبائی‌ات سلام تنها تو کاظمی که به تنهائی‌ات سلام هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست از آب عفو آتش خشمت فرو نشست ای صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز مطلوب ایزد است بیان تو در نماز واجب بُود درود به جان تو در نماز آن‌سان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست قدرت از آن توست که بر ابر پیل‌وار فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار... ای کشتی نجات به دریای حادثات دارند شیعیان به شما چشم التفات لب‌تشنه‌ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات بر ما ببخش از کرم خویشتن برات در آستان قدس رضا نور عین تو دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست سر تا به پای دردم و درمانم  آرزوست پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا سوگند می‌دهم به جگرگوشه‌ات رضا @raziolhossein
ای چشم و چراغ کاظمین! ادرکنی ای فاطمه را نور دو عین! ادرکنی ای خفته به خاک غربت! آیند مدام پابوس تو زوّار حسین، ادرکنی @raziolhossein
وجود آمده رشک بهشت، سرتاسر به یمن مولد مسعود موسی جعفر امام کلّ اعاظم، ولی حقّ کاظم که کظم غیضش یادآورد ز پیغمبر به جعفر بن محمّد عطا شده پسری که بوده است به پیر خرد هماره پدر هزار موسی عمران فدای آن موسی که بود گوشة حبسش ز طور نیکوتر امام هفتم، کز هشت خلد و نُه افلاک رسد نداشکه ده عقل را تویی رهبر خدیو هستی کز یک اشاره‌اش آید قدر به جای قضا و قضا به جای قدر چراغ دودۀ احمد که دیدة دل را فروغ اوست به هر صبح و شام روشنگر به عزم طوف حریم مقدّسش دارند هماره قافلۀ دل، به کاظمین سفر چگونه وصف امامی کنم که در قرآن خدای عزّ و جلّ آمدش ثنا گستر شرف بس است همین خاک پاک ایران را که زیر سایة فرزند اوست این کشور گرفته شهر قم از دخت او شرف آنسان که خاک پاک مدینه ز دخت پیغمبر بود بهشت خراسان، ز مقدم پسرش چنانکه خاک نجف راست فیض از حیدر اگر ولاش نباشد، عبادت ثقلین به صاحبش ندهد سود در صف محشر گدای درگه اویند اسفل و اعلی رهین منّت اویند ز اصغر و اکبر هم اوست باب حوائج هم اوست باب مراد مراد و حاجت خود را بگیر از این در خوش آن غبار که بر خاک او رسید و نشست خوش آن نسیم که از کوی او نمود گذر خوشا دلی که بگردد به گرد تربت او خوشا کسی که بگیرد مزار او در بر زمام سلطنتم گر دهند، نستانم مرا خوش است گدایی به کوی آن سرور اگر به جههۀ خورشید پای بگذارم گمان مبر که از این آستان بگیرم سر ز اهلبیت نگردد جدا دلم آنی جدا کنند اگر جان هماره از پیکر چراغ بزم عزای حسینیان «میثم»! مه جمال منیرش بود به ماه صفر @raziolhossein
آنان که عاشق علی و فاطمه شدند مدیون خانواده ی موسی بن جعفرند @raziolhossein
فیض تو به ما ز والدینت برسد ازمشهد وقم، دو نورعینت برسد دلتنگ زیارت توهستم چه شود! دستم به ضریح کاظمینت برسد @raziolhossein
ايراني ام ، رعيّـتِ موسي بن جعفرم من شهـروندِ دولتِ موسي بن جعفرم دنـبال هيـچ فرقه و حذبي نمي روم در حيطه ي ولايتِ موسي بن جعفرم مأمومم و به كوري مأمون پرست ها دل داده ي امامتِ موسي بن جعفرم در اوج فقـر رو به سُليمان نمي زنـم وقتي گداي ساحتِ موسي بن جعفرم هم شُـغل با مَن اند تـمام ملائكـه مشغول تا به خدمتِ موسي بن جعفرم امروز،زير سايه ي الطـافِ دخترش در حشر،جـزو أُمّتِ موسي بن جعفرم با اين حُسين گفتن و زينب شنـيدنم پيوسته در حمايتِ موسي بن جعفرم مديون شدن به مردم دنيا بُـود گِـران بر من كه زير منّتِ موسي بن جعفرم با اينكه خاك پاي سگش هم نمي شوم دربست وقفِ خدمت موسي بن جعفرم ديديد اگـر كه بعد غديرم هـنوز شــاد خوشحال از ولادتِ موسي بن جعفرم بعد از غدير اگر كه به "ابـواء"* پر زدم چون تشنه ي كرامتِ موسي بن جعفرم يوسف ميا به جلوه گري پيش من كه من ديوانه ي ملاحـتِ موسي بن جعفرم گر پُشت هم به كعبه كنم روبه قبله ام وقتي كه در زيارتِ موسي بن جعفرم از اينكه با امام رضا آشنا شـدم ممنونِ لطفِ حضرتِ موسي بن جعفرم @raziolhossein
واژه در واژه همه عمر غزل خوان بودی سندِ   محکمِ    زیبایی   قرآن   بودی چارده سال  غریبانه  به  زندان  بودی همه ی عمر سرِ  سفره ی باران بودی حضرتِ گل  چه قدَر خار که بر تَن داری دوستی با همه و این همه دشمن داری " کاظِم الغَیظ  " شکوفا شدنِ لبخندی الگویِ مهر و محبَّت به زن و فرزندی شال و عمّامه شبیهِ پدرت  می بندی همه بیگانه ولی با همه خویشاوندی هیچ  مسکین  و  اسیری  نرود  از  یادت " بِشرِ حافی " شود آنکس که شود آزادت خانه ات نورِ علی نور ... فقط زیبایی است شعر در شعر بهشت است غزل آرایی است پسرِ خانه  عجب حیدرِ خوش سیمایی است دخترِ  حضرتِ موسی  چه قدَر بابایی است بنویسید  سرِ  خُم  به  سلامت  باشد حضرتِ فاطمه ی قم به سلامت باشد مردمِ شهر به این واقعه اذعان دارند همه از رایحه ی چشمِ تو باران دارند سرِ این سفره نشستند اگر نان دارند و  مسلمانِ تو هستند که ایمان دارند گوش کن گوش صدایِ جرسی می آید دارد انگار  از آن  دور کسی می آید ... کیست این مثلِ علی در دلِ شب آهسته کیسه بر دوشِ شکسته دلِ قامت خسته خانه خانه  همه ی شهر  به  او  وابسته او که حتی دلِ دشمن هم از او نشکسته شهر خاموش شد و نقشِ تو بر ماه افتاد ماه هم  کوچه به کوچه  پیِ تو راه افتاد کفر افتاد به پایِ تو مسلمان برگشت مور آمد در این خانه  سلیمان برگشت زنِ بدکاره تو را دید و پشیمان برگشت آه... وقتی که نگهبانِ تو گریان برگشت دستِ یک شهر به دامانِ عبایت افتاد اشک حلقه زد و زنجیر به پایت افتاد مثلِ یک معجزه ای خوب که معلوم شدی سوره شمسی و از نور که محروم شدی روز ، زندانی شب بود  که محکوم شدی سوختن ارثیه ات بود  که مسموم شدی جگرت سوخت غمِ کرب و بلایی ها را دشتِ لب های تو خشکاند  لبِ دریا را تو کریم بن کریمی  پُرِ احسان هستی پسرِ خاکی  و  از  مادرِ  باران  هستی جانِ عالم به فدایت که خودت جان هستی پدرِ   واقعیِ   کشورِ  ایران   هستی گندمی گونه ای و خوشه ی گندم داری یک رضا مشهد و یک فاطمه در قم داری @raziolhossein
نمیدانم چرا هر وقت قلبم زار و مضطر شد دخیل گوشه ای از مرقد "موسی ابن جعفر" شد جهان در چشم من تاریک تر بود از شب بی ماه که بردم نام آقا را و دنیایم منوّر شد به فکر گنبد زرد و سرای دلکشش بودم که یکباره دو تا دستم مبدّل به دو تا پر شد گشودم دیده ی خود را... فقط این جمله را گفتم خدا را شکر چشمم با ضریح او برابر شد همین که دیده هایم با ضریح او برابر شد همین که درد و دلهایم به آه و گریه منجر شد نمیدانم چرا مردم همه گفتند "یا زهرا" نمیدانم چرا روضه شروع از نام "مادر" شد شبیه مادرش زهرا از او یک سایه باقی ماند تنش در بند " سندی ابن شاهک" بس که لاغر شد چه با عزت از آن زندان پر از درد خارج شد چه با عزت تنش تشییع بر یک لنگه ی در شد کسی فریاد زد " هذا امام الرافضی" ای وای ... به روی دست یک بد ذات تابوتش شناور شد @raziolhossein