#امام_حسن_شهادت
وقتی که خورد در وسط خانه پیچ و تاب
خانه گرفت از جگر او بوی گلاب
ذریهی رسول ، زمین گیر زهر شد
ابن ابی تراب جگر ریخت بر تراب
یک جا نشست و قدر چهل سال گریه کرد
از زهر لامروت ، تا آتش و طناب
این ماجرای زهر جگر میکشد برون
آن ماجرای کوچه جگر میکند کباب
آتش زدند بر دل اولاد فاطمه
آن آتشی که گشت از آن میخ در مذاب
میخ دری که خورد به جان برادرش
از آن به بعد کشتن شش ماهه گشت باب
گودال قتلگاه حسن بود خانهاش
وقتی که شد به خون جگر صورتش خضاب
درهم شده به خاطر درهم گلوی او
جعده که هست شمر زمان خانه اش خراب
زینب رسید و خون جگر دید بین تشت
اما سری ندید در آن تشت بی شراب
آه ای غریب همسر خوبی نداشتی
تا در عزات گریه کند زیر آفتاب
جعده اگر فروخت حسن را به درهمی
نجمه به جاش کرب وبلا رفت با رباب
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_شهادت
دیگر رَها ز غُصّه و مِحنت شدم، حسین
از خاطراتِ تَلخ، چه راحت شدم، حسین
با کَس نگفته ام زِ چهل سالِ پیشِ خود
از کوچه ی مدینه، که غارَت شدم، حسین
از کوچه ای که مادَرِمان بر زمین نشست
از کوچه ای که غَرقِ خِجالت شدم، حسین
قَدَّم نمی رسید، که او را کُمک دَهم
خیلی در آن میانه اَذیّت شدم، حسین
خِیلی عَزیز بودم و، در بینِ طائِفه!
مَحکوم به شنیدنِ تُهمت شدم... حسین...
دیدی برادرم، جِگرم تِکّه پاره شُد
کُشته، میانِ خانه، به غُربت شدم، حسین
گُفتی دگر عَطر به مویَت نِمی زَنی
گُفتی: "حَسن زِ داغِ تو غارَت شدم"، حسین
اَمّا بِدان چو روزِ تو روزی حسین، نیست
گِریانِ آن هِزار مُصیبَت شدم، حسین
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_شهادت
ای طشت یاریم بده دیگر بریده ام
این زهر را به قصد شفایم چشیده ام
کم سن و سال بودم و پیری به من رسید
مانند شمع قطره به قطره چکیده ام
راضی به مردنم که نبینم مغیره را!
من ناز مرگ را به دل و جان خریده ام
عمری ز کوچه رد شدم و سوخت صورتم!
کوچه نرفته ای که بدانی چه دیده ام
نامحرمی به مادر من حرف تند زد
جایی نگفته ام که چه حرفی شنیده ام!
سنگین شدست گوش حسن مثل مادرم
آزرده از صدای بلند کشیده ام!
ناموس مرتضی به کمک احتیاج داشت
فریاد زد حسن! کمکم کن خمیده ام!
این تنگی نفس اثر زهر کینه نیست
از کوچه تا به خانه فراوان دویده ام
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن_شهادت
آیه ی نازل شده بر مصحف حيدر،حسن
اولین حرف از حروف سوره کوثر،حسن
اولین بار از لب تو نام مادر را شنید
روشنای خانه صدیقه اطهر،حسن!
از جمال و از جلالت خلق حیران مانده اند
اَشبهُ الناسی به خَلق و خُلق پیغمبر،حسن!
ذوالفقاری را که مولا داشت بین معرکه
یک دمش عباس بود و آن دم دیگر،حسن
در جمل آن گونه رفتی سوی میدان نبرد
که علی میرفت سمت قلعه خیبر،حسن!
کوچه های شهر پیغمبر بدهکار تو اند
ای عصای روزهای پیری مادر،حسن!
بین مردم جای خود،در خانه هم ماندی غریب
آه!ای تنها ترین سردار بی لشکر،حسن!
شیعه زنده مانده است از اقتدار صلح تو
بوده صلحت در غریبی ؛ کربلا پرور،حسن!
هر قدَر مانده است تیر از روز تشییع تنت
میرسد در علقمه بر جسم آب آور،حسن!
مادرم میگفت با نام تو شیرم داده است
بوده نامت ذکر لالای شب مادر،حسن
#عباس_جواهری_رفیع
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_علیه_السلام
دل آمده ست و از این دست کم نمی خواهد
کنار بحرِ کرم ، رزقِ یم نمی خواهد
کسی که مهرِ حسن را چشید مِن بعدش
دگر ز دست کریمان کرم نمی خواهد
به لقمه دادنِ بر مستمند ثابت کرد
برای سفره ی جودش حشم نمی خواهد
کسی که منکر خود را به خانه آورده
برای منکر خود نیز غم نمی خواهد
نگاه می کند اعجاز می شود آندم
برای معجزه ی خویش دم نمی خواهد
صدای بغضِ گلویش نرفت تا عیّوق
بلای کوچه یقین محتشم نمی خواهد
به یاد حالت چشمان مادرش زهرا
دو چشم غمزده اس خواب هم نمی خواهد
دوشنبه است مگر اینچنین زمین خورده؟
بگو به جعده که این مرد سم نمی خواهد
امام ، زینتِ گلدسته و ضریح بود
امامِ حُسن یقینا حرم نمی خواهد
#حامد_آقایی
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_علیه_السلام
تویی که خانه ات صندوق صدها راز سربسته است
غلط گفتند شاعرها ، اگر گفتند ؛ در ، بسته است
کریما ، مهربانا ، حضرتا ، یا مجتبی ، مولا
تو درها را نمی بندی ، خودم بستم اگر بسته است
به رویم وسعت آغوش تو باز است اما حیف
چطور از آسمان سر در بیارد آنکه پر بسته است
ندیدم هیچ جا در دفتر تاریخ بنویسند
که مولا خانه را بر روی حتی یک نفر بسته است
همیشه خانه ات را ازدحام سائلان پر کرد
همیشه کوچه ات را ازدحام رهگذر بسته است
به دیدار جذامی ها که رفتی تازه فهمیدم
کریم آن است که بر یاری سائل کمر بسته است
به هر کس قدر هر ظرفی که آورده است ، می بخشی
چه ظرف کوچکی آورده ام این هم که دربسته است
بقیعت آرزویم بوده ، سمتت راه می افتم
چه رنجی می کشم وقتی که پایم در سفر بسته است
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_مدح
بر کویر سفرههای سائلان، باران تویی
رحمت بی انتهای حضرت منّان تویی
آنکه بوده خاندانش از ازل مسکین، منم
آنکه بوده خاندانش از ازل سلطان، تویی
جود و احسان تو را نازم که بین خانهات
سائلان هستند صاحبخانه و مهمان تویی
هر کجا حرف از کریمان دو عالم میشود
اولین نامی که هر کس میکند عنوان تویی
ظاهرت هرگز ز مسکین بهتر و برتر نبود
آن که قبرش نیز شد با سائلان یکسان، تویی
پاسخت بر ناسزای دشمنت لبخند بود
خیرخواهِ مهربانِ خیلِ بدخواهان تویی
شیر مِیدانی که با یک ضربه در جنگ جمل
آن شتربان را زمین انداخت از کوهان، تویی
صلح تو فرقی ندارد با نبردت در جمل
اتحاد کامل آرامش و طوفان تویی
حالِ یک غمدیده را غمدیده میفهمد فقط
بر دلِ پُر دردِ مادر مُردهها درمان تویی
* * *
یک نفر فهمیده باشد درد زهرا را اگر
آن توهستی! آن توهستی! آن توهستی! آن تویی!
بعد از آن کوچه فقط روی لب تو "آه" بود
غصه میخوردی از اینکه قد تو کوتاه بود
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شهادت
عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد
هم آه شب آورد، هم اشک سحر آورد
آنقدر کریمی که گدا از سر کویت_
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد
شرمنده اگر دیدهی پُر اشک ندارم
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد
غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد
صبر تو دگر حوصلهی صبر سر آورد
گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد
سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟
دستی به روی جام غرورت ترک انداخت
آن دست که پشت در خانه شرر آورد
سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت_
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد
در لحظهی تشییع تو از کینه، سپاهی_
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد
"یافاطمه" میگفت حسین بن علی با
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد
#م_نعیم_امینی
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شهادت
#حضرت_قاسم
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهی طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهی کوثر_
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل_
آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند_
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشستهست
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
.
.
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیدهی سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیرین دهن کرببلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهی باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
#قاسم_صرافان
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شهادت
فقیر آمد سراغش، سیر برگشت
سفیه ساده با تدبیر برگشت
کرامت خواست سَر بالا بگیرد
حسن را دید و شد تحقیر، برگشت
هزاران حیلهی آل امیه
برای جنگ، بی تأثیر برگشت
خدا تنها خبر دارد که دستش
کجاها رفت تا شمشیر، برگشت
چه آمد بر سرش در کوچه آنروز
که کودک رفت اما پیر برگشت
مسیر خانه تا مسجد، کم، اما
حسن با مادر خود دیر برگشت
نوشتند او میان کوچه دق کرد
فقط با معجزه، تقدیر برگشت
برای زینب عاشورا شد آغاز
چو تابوت حسن با تیر برگشت
#ن_سادات_موسوی
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_شهادت
غریبان غصه ی دنیا نبینند
جگرها زهر مهلک را نبینند
الهی رو بقبله بر روی خاک
برادرها برادر را نبینند
الهی تا برادرها می افتند
همه دیدند ، خواهر ها نبینند
تمام خانواده سعی کردند
که خون را زینب کبری نبینند
الهی چشم های خیس زینب
دگر طشتی چنین غوغا نبینند
خودش را جمع کرد هر طور می شد
که طفلان درد در بابا نببیند
سفارش کرد دخترها نیایند
جگر را تکه تکه تا نبینند
در گوش حسین با گریه می گفت
مراقب باش اخا ، زنها نبینند
علی جان کاروان را برنگردان
تن عریان و بوریا نبینند
....
غریبی را ببین ،تابوت بردند
کمانداران ، خداوندا نبینند
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
#امام_حسن_شهادت
یک یارِ با وفا که شود یاورش، نداشت
امّید یاری از طرف همسرش نداشت
یوسف ترین عزیز خدا بود و ای دریغ
عزت میان مردم دور و برش نداشت
ویرانه باد مسجد شهری که هیچ گاه
جایی برای سبط نبی منبرش نداشت
نفرین به سائلی که غنی شد از او؛ ولی
اندازهی معاویه هم باورش نداشت
از کودکی زیاد ز کوچه نمیگذشت
از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت
گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد
اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
۲۱ مرداد ۱۴۰۳