eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
610 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با غم هجران تو هرچند که راه آمدیم باز هم بی تو به استقبال این ماه آمدیم پای ما را دعوت چشمت به مهمانی کشاند ما به شوق تو به مهمانی الله آمدیم آمدیم اما چگونه؟! آمدیم اما چطور؟! پر گناه و رو سیاه و باز گمراه آمدیم چند وقتی هست در ما رغبت دیدار نیست ما که حتی گاها اینجا هم به اکراه آمدیم خوب میدانی و میدانیم خیلی بد شدیم خوب میدانی پشیمانیم، آگاه آمدیم اوج آمال و امید ما در اینجا نوکری‌ست ما بدین درگاه آری در پی جاه آمدیم شاه را انداخت نیزه از بلندی بر زمین روضه را دیدیم سنگین است کوتاه آمدیم @raziolhossein
باز در بغض صدایم آتش آه آمده باز هم ماه خدا بی ماه از راه آمده آه ماه فاطمه! برگرد که حتی نفس از میان سینه ها بی تو به اکراه آمده باز هم شب های بخشش آمد و با لطف تو کوه سنگین گناهم رفت و چون کاه آمده سفره ی افطار هم با آب و نان حسرتش باز هم بی تو به استقبال این ماه آمده از دل سنگ و سیاه خود صدایت میزنم مثل فریاد ضعیفی کز دل چاه آمده کیست مانند تو که در جاده های بی کسی با من در راه مانده هر زمان راه آمده تا به دست آرم دلت را باز می گویم حسین آتش قهر تو با این نام کوتاه آمده موقع افطار با لب های تشنه بازهم در دلم یاد لبان تشنه ی شاه امده @raziolhossein
آمد سحر دوباره و حال سَهَر* کجاست؟ تا بلکه آبرو دهدم، چشم تَر کجاست؟ بیدار می‌نشینم و باشد دلم به خواب با این درختِ آب نداده، ثمر کجاست؟ ای داوری که دست مرا کرده‌ای بلند از من ز دستِ نفْس، زمین خورده‌تر کجاست؟ دارم دو دست سوی تو بالا و سر به زیر کو دست دیگری که گذارم به سر؟ کجاست؟ با آب می‌کنند سیاهی ز صفحه پاک پر گشته نامه‌ام ز گنه، چشم تر کجاست؟.. جز خانۀ تو، هر چه درِ خانه، بسته است یک در، که وا شود به منِ دربه در کجاست؟ یک گوشۀ نگاه، عوض می‌کند مرا در این میان، به گوشه‌نشین آن نظر کجاست؟ *سَهَر: شب‌زنده‌داری، بیداری @raziolhossein
جا دارد اگر از غم دلدار بمیرم در گریه رهایم کن و بگذار بمیرم مجموعه ای از درد و مصیبات گران است هر جمعه که در حسرت دیدار بمیرم حالا که در وصل به رویم شده بسته سر بگذارم بر سر دیوار بمیرم از حسن کمالش بنویسم همه ی عمر اصلا چه خیالی که سر دار بمیرم یا رب سببی ساز ببینم گل رویش مگذار که با دیده خونبار بمیرم یک بار اگر قرعه وصلش به من افتد نزد پسر فاطمه صدبار بمیرم ماه رمضان روزی من کن که کنارش یا وقت سحر یا دم افطار بمیرم ای کاش که لب تشنه ، گرسنه ، دم افطار در روضه ی آن پای پر از خار بمیرم جان های دو عالم همه قربان رقیه میگفت که من پای غم یار بمیرم بابای من از راه می‌آید به خرابه حیف است که در کوچه و بازار بمیرم کعب نی و زنجیر و لگد ، ضربه سیلی حق دارم از این هجمه ی آزار بمیرم تب کرده ام از دوری تو ، عشق همین است اصلا گله ای نیست که بیمار بمیرم بی وقفه صدایت زدم و شمر مرا زد از لذت شیرینی تکرار بمیرم من در حرم ستر سه سال است نهانم سخت است که در مرکز انظار بمیرم در طول مسیر عمه سپر بود برایم شرمنده از این شدت ایثار بمیرم خیلی به سرت زخم نشسته است ، شمردم میخواهم از این غصه ی بسیار بمیرم حالا که سرت آمده و پیکر تو نیست در گریه رهایم کن و بگذار بمیرم @raziolhossein
بَدم ولیک خدایا ببخش یا الله مرا به سید بطحا ببخش یا الله بیا در این رمضان عفو کن گناهم را به خاطر گل طاها ببخش یا الله برات عفو به دستم بده خدای کریم تو عبد بی سروپا را ببخش یا الله هر آنچه دیده ای از من خطا،ندیده بگیر فقط به حُرمت مولا ببخش یا الله به ناله های شب و روز مرتضی سوگند که گشت بی کس و تنها ببخش یا الله به درب سوخته‌ی خانه‌ی علی سوگند به خون سینه ی زهرا ببخش یا الله به لحظه ای که سوی تل دوید و می‌افتاد عقیله زینب کبرا، ببخش یا الله به لحظه ای که ز زین آسمان زمین افتاد به خاک صورت آقا ببخش یا الله @raziolhossein
ماهِ رحمت آمد و طومارِ ماتم بسته شد سفرهٔ بیچارگی و فقر؛ کم کم بسته‌ شد سربه راهم کرد ذکرِ «یاعلیُ یاعظیمْ» راهِ بیراهه سحرگاهان منظم بسته‌ شد بعدِ هر «ألعفو» با لبخند بخشیدی مرا لطفِ تو جاری شد آنقدری که زمزم بسته‌ شد هر نفَس تسبیح، خوابم هم عبادت شد حساب غرق در غفران شدم تا پلکهایم بسته‌ شد اشک میخواهم! نباید خرج نامحرم شود چشمهایم در محرّم زیرِِ پرچم بسته‌ شد چشم پوشاندم به عشقِ تو همینکه از حرام دم به دم راهِ ورودِ غم به قلبم بسته‌ شد لحظهٔ افطار، استغفار؛ دردم را گرفت رویِ زخم ِ معصیت با توبه؛ مرهم بسته شد خوب شد حال مناجاتم، به خاک افتاد نفْس در غل و زنجیرها ابلیس محکم بسته شد پاک شد از جُرم و عصیان نامهٔ اعمال من تا که با دستِ علی درب جهنم بسته شد * خانه غرقِ دود بود و پیش چشم فاطمه دستهایِ اولین مظلوم ِ عالم بسته شد! @raziolhossein
هر زمانی در دلم درگیر طوفان می شوم یا حسینی می نویسم غرق باران می شوم از مسلمانی فقط عشقش برایم مانده است آخر از عشق علی یک روز سلمان می شوم کار من را بیشتر دست کریمان بسپرید در گرفتاری دخیل یا حسن جان می شوم من گناهی هم اگر کردم جهالت کرده ام تا گناهی می کنم فورا پشیمان می شوم بار سنگینم مرا خیلی خجالت می دهد، هر زمانی که سر این سفره مهمان می شوم روزه می گیرم ولی دائم به فکر روضه ام آب می نوشم دم افطار و گریان می شوم روضه آب و گریه نان هر شب اهل دل است دور از این روضه ها، بی آب و بی نان می شوم جان من را هم گرفتی روضه را از من نگیر جان تو بی روضه من خیلی پریشان می شوم ...... مو پریشان...، بعدِ تو زینب پریشان می شود همسفر با حرمله، با نیزه داران می شود @raziolhossein
آمد رمضان و مقدمش بوسیدم در رهگذرش طبق‌طبق گل چیدم من با چه زبان شڪر بگویم ڪه بِچشم یڪ بار دگر ماه‌خدا را دیدم @raziolhossein
آه ای سحر طلوع کن از شام تار من بگذار پا  به  دیده ی شب زنده دار من شرمنده از گناهم و شرمنده تر که بود وقت گناه دیده ی تو اشکبار من از ما هزار حاجت غیر از ظهور هست ای آرزوی گمشده در روزگار من گفتم بیا...تو آمدی و....من نیامدم گفتم کجایی...آه....تو بودی کنار من تو ناظری به حالم و من تا ببینمت دستی بکش به آینه ی پر غبار من @raziolhossein
تقویم‌ها اگرچه نوشتند: «سال نو» این روزها بدون تو نامش بهار نیست @raziolhossein
ای نام تو در عرش طلاکوب بیا ای دل شده از فراقت آشوب بیا در حق شما گر چه همه بد کردیم ای خوبتر از خوبتر از خوب بیا @raziolhossein
سحر سوم ماه رمضان هم رد شد وقت افطار خدایا به رقیه العفو @raziolhossein