eitaa logo
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
446 دنبال‌کننده
3هزار عکس
287 ویدیو
29 فایل
ما اینجا جمع شدیم که بگیم... 💯میشه هم دیندار بود و هم به بالاترین لذت ها رسید رسالت دین در همین هست 👆 ارتباط با ما: @hajeb114
مشاهده در ایتا
دانلود
👀 #نگرش_های_ناب 👀 💞برای رسیدن به خـــداو لذت بردن از احساس حضور خـــدا... 💯 باید کمی منتظر باقی ماند و در طول مدت انتظار.... 👈از غیر خدا چشم پوشید و دل برید✔️ 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت1⃣1⃣ ✅ #فصل_سوم .... کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. خدیجه با اشاره
🌷 – قسمت 2⃣1⃣ ✅ .... و به بهانه‌ی چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم. صمد به خدیجه گفته بود: «فکر کنم قدم از من خوشش نمی‌آید. اگر اوضاع این‌طوری پیش برود، ما نمی‌توانیم با هم زندگی کنیم.» خدیجه دلداری‌اش داده بود و گفته بود: «ناراحت نباش. این مسائل طبیعی است. کمی که بگذرد، به تو علاقه‌مند می‌شود. باید صبر داشته باشی و تحمل کنی.» صمد بعد از این‌که چایش را خورد، رفت. به خدیجه گفتم: «از او خوشم نمی‌آید. کچل است.» خدیجه خندید و گفت: «فقط مشکلت همین است. دیوانه؟! مثل این‌که سرباز است. چند ماه دیگر که سربازی‌اش تمام شود، کاکلش درمی‌آید.» بعد پرسید: «مشکل دوم؟!» گفتم: «خیلی حرف می‌زند.» خدیجه باز خندید و گفت: «این هم چاره دارد. صبر کن تو که از لاکت درآیی و رودربایستی را کنار بگذاری، بیچاره‌اش می‌کنی؛ دیگر اجازه‌ی حرف زدن ندارد.» از حرف خدیجه خنده‌ام گرفت و این خنده سر حرف و شوخی را باز کرد و تا دیر‌وقت بیدار ماندیم و گفتیم و خندیدیم. چند روز بعد، مادر صمد خبر داد می‌خواهد به خانه‌ی ما بیاید. عصر بود که آمد؛ خودش تنها، با یک بقچه لباس. مادرم تشکر کرد. بقچه را گرفت و گذاشت وسط اتاق و به من اشاره کرد بروم و بقچه را باز کنم. با اکراه رفتم نشستم وسط اتاق و گره‌ی بقچه را باز کردم. چندتایی بلوز و دامن و پارچه‌ی لباسی بود، که از هیچ کدامشان خوشم نیامد. بدون این‌که تشکر کنم، همان‌طور که بقچه را باز کرده بودم، لباس‌ها را تا کردم و توی بقچه گذاشتم و آن را گره زدم. مادر صمد فهمید؛ اما به روی خودش نیاورد. مادرم هی لب گزید و ابرو بالا انداخت و اشاره کرد تشکر کنم، بخندم و بگویم قشنگ است و خوشم اومده، اما من چیزی نگفتم. بُق کردم و گوشه‌ی اتاق نشستم. 🔰ادامه دارد.....🔰 @razkhoda
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 خدایا 🙏 در هر دوشنبه از سوى خويش دو نعمت بر من عطا كن، 🌸 خوشبختى بندگی ات را در آغازش✨ و نعمت آمرزشت را در پايانش،🌸 اى آن كه تنها او شايسته پرستش است✨ و جز او كسى گناهان را نمی بخشد🙏 آمیـــن یا قاضِیَ الْحاجات 🙏 ای برآورنده ی حاجت ها 🙏 🌸🍃🌸 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 @razkhoda
هدایت شده از parya
1_8933291.mp3
3.96M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* #راز_خـــــــدا.... * 14 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 13 "برخورد صحیح با رنج" ⭕️اگه ما برخورد
* .... * 15 💕◈•══•💖•══•◈💞 14 ✅ همیشه حواست باشه که یه موقع هوای نفست رو رها نکنی! 😒 ⛔️ چون حتما رنج های تو رو بیشتر خواهد کرد... 🚸 اگه شما رنج این مبارزه با نفس "که زیاد هم نیست" رو تحمل نکنی، مجبور میشی که بسیاری از رنج های بد دیگه رو تحمل کنی. تو که اینو نمیخوای؟! درسته؟!😊⁉️ ✅ امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «رنجِ صبر نکردن در سختیها بیشتر از رنجِ صبر کردن است؛ الجَزَعُ أتْعَبُ مِن الصَّبرِ». 👆🌺 ✔️خیلی روشن و واضح، حضرت دارن میفرمایند که بهتره که انسان اهلِ صبر بشه وگرنه رنج های فراوانی خواهد کشید. ✅ و در جای دیگر میفرمایند: 🌹 «بیتابی کردن در هنگام مواجهه با مصیبتها، رنج انسان را افزایش میدهد و صبر کردن ، رنج آن را از بین میبرد؛ الجَزَعُ عندَ المُصیبَةِ یَزیدُها ، و الصّبرُ علَیها یُبیدُها». 👆🌍✅ ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
1_8787818.mp3
925.1K
🎵 مرز باریک تنبلی و توکل! 🍃🌸 @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده ۱۹ "فیلم های مستهجن ۲ " ⭕️ دیدن فیلم های مستهجن اعتیاد آوره. دقیقا همونطور که
۲۰ "فیلم های مستهجن ۳ " ⚠️🔥💢🔥⚠️ ⛔️ یکی از اولین اثرات منفی دیدن فیلم های مستهجن اینه که "آقا نسبت به خانمش سرد میشه..." علاوه بر دیدن این فیلم ها و ارتباط با زنان نامحرم هم باعث سردی شدید آقا نسبت به خانمش میشه. ⭕️🔶⭕️ چرا اسلام انقدر بر رعایت محرم و نامحرم تاکید میکنه؟ ✅ برای اینکه دوست داره تو از همسرت خیییلی لذت ببری‌. 👏👏👏 اسلام میخواد رابطت با همسرت همیشه پر از لذت باشه. ✅🌺🌷 آقایون به محض اینکه دچار این دو تا بلای خانمانسوز شدن باید سریع ازینا جدا بشن. 🔹چون اینا آخر نداره. اگه کنار نذاشت باید فاتحۀ زندگی خانوادگیش رو بخونه.. ✅ این همه یه آقا زحمت میکشه و خانواده تشکیل میده، بعد با دیدن چند تا فیلمی که صهیونیستا با برنامه ریزی ریختن توی دست و پای مردم زندگی که انقدر براش زحمت کشیده رو جهنم میکنه... 🔴🚫🔥🔥🔥 💢 از همون اول کار سعی کن نبینی. 👀 تا چشمت اتفاقی هم افتاد سریع قطعش کن. 🗣 به هوای نفست بگو: تو غلط میکنی میخوای منو بدبخت کنی. 😒 تو میخوای من زندگیم جهنم بشه؟ 🔴 میخوای منو از نگاه خدا بندازی؟ خاک بر سرت کنن. 🔥😠 هرکاری کنی نگاه نمیکنم....😒😒😒 هوای نفست رو مجبور کن که کوتاه بیاد!👌 💖 @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 2⃣1⃣ ✅ #فصل_سوم .... و به بهانه‌ی چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار
🌷 – قسمت3⃣1⃣ ✅ .... بُق کردم و گوشه‌ی اتاق نشستم. مادر صمد رفته بود و همه چیز را برای او تعریف کرده بود. چند روز بعد، صمد آمد. کلاه سرش گذاشته بود تا بی‌موی‌اش پیدا نباشد. یک ساک هم دستش بود. تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و ساک را داد دستم و گفت: «قابلی ندارد.» بدون این‌که حرفی بزنم، ساک را گرفتم و دویدم طرف یکی از اتاق‌های زیرزمین. دنبالم آمد و صدایم کرد. ایستادم. دم در اتاق کاغذی از جیبش درآورد و گفت: «قدم! تو را به خدا از من فرار نکن. ببین این برگه‌ی مرخصی‌ام است. به خاطر تو از پایگاه مرخصی گرفتم. آمده‌ام فقط تو را ببینم.» به کاغذ نگاه کردم؛ اما چون سواد خواندن و نوشتن نداشتم، چیزی از آن سر در نیاوردم. انگار صمد هم فهمیده بود، گفت: «مرخصی‌ام است. یک روز بود، ببین یک را کرده‌ام دو. تا یک روز بیشتر بمانم و تو را ببینم. خدا کند کسی نفهمد. اگر بفهمند برگه‌ی مرخصی‌ام را دست‌کاری کرده‌ام، پدرم را درمی‌آورند.» می‌ترسیدم در این فاصله کسی بیاید و ببیند ما داریم با هم حرف می‌زنیم. چیزی نگفتم و رفتم توی اتاق. نمی‌دانم چرا نیامد تو. از همان جلوی در گفت: «پس لااقل تکلیف مرا مشخص کن. اگر دوستم نداری، بگو یک فکری به حال خودم بکنم.» باز هم جوابی برای گفتن نداشتم. آن اتاق دری داشت که به اتاقی دیگر باز می‌شد. رفتم آن یکی اتاق. صمد هم بدون خداحافظی رفت. ساک دستم بود. رفتم و گوشه‌ای نشستم و آن را باز کردم. چندتا بلوز و دامن و روسری برایم خریده بود. از سلیقه‌اش خوشم آمد. نمی‌دانم چطور شد که یک‌دفعه دلم گرفت. لباس‌ها را جمع کردم و ریختم توی ساک و زیپش را بستم و دویدم توی حیاط. صمد نبود، رفته بود. فردایش نیامد. پس فردا و روزهای بعد هم نیامد. کم‌کم داشتم نگرانش می‌شدم. به هیچ‌کس نمی‌توانستم راز دلم را بگویم. خجالت می‌کشیدم از مادرم بپرسم. بپرسم خبری از صمد دارد یا نه. یک روز که سرچشمه رفته بودم، از زن‌ها شنیدم پایگاه آماده‌باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی‌دهند. 🔰ادامه دارد....🔰 @razkhoda
🌸الهی خرداد ماه براتون 🌸بـرکت شادی سلامتی 🌸آرامش خوشبختی 🌸موفقیت و نگاه خدا 🌸رابه همراه داشته باشه 🌸روز اول خردادتون زیبا @razkhoda
هدایت شده از parya
1_9128624.mp3
3.98M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* #راز_خــــدا.... * 15 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 14 ✅ همیشه حواست باشه که یه موقع هوای نفس
* .... * 16 💕◈•══•💖•══•◈💞 15 سرشارِ از شکر... ⭕️ اگه ما با رنج های طبیعی دنیا به خوبی برخورد نکنیم، شکرِ نعمت رو هم نمیتونیم به خوبی به جا بیاریم.⛔️ ⛔️ حتما دیدید افرادی رو که حاضر نیستن رنج هاشون رو بپذیرن 🚸و صبح تا شب به زمین و زمان غُر میزنن و مدام خداوند رو مقصّر مشکلاتشون میدونن! 😒 🔞 کسی که مسألۀ رنج رو برای خودش حل نکرده باشه «اصلاً نمیتونه شاکر خداوند متعال باشه». 🌺 یکی از جلوه های مهربانی خداوند متعال اینه که در بین رنج های طبیعی دنیا مثل پیر شدن و بیماری و مرگ و گذشت زمان و... شیرینی هایی هم به ما میده. 😊💞🌺😍 🌺شیرینی هایی مثل ازدواج و فرزندآوری و تفریحات مختلف و برخی شیرینی هایی که گاهی میفرسته و انسان غافلگیر میشه!😊 مثلا یه پول قلمبه از یه جایی بهت میرسه! 💵💶💸 🚸 اگه کسی مسألۀ رنج رو برای خودش حل نکرده باشه، دیگه از این شیرینی ها هم لذّت چندانی نمی بَره و همیشه در رنج های مختلف خواهد بود.... ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻یاد امیرالمؤمنین(ع) در ماه مبارک رمضان 🔹 آثار و معجزات ارتباط روحی برقرار کردن با امیرالمؤمنین(ع) را در زندگی‌تان ببینید! @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده ۲۰ "فیلم های مستهجن ۳ " ⚠️🔥💢🔥⚠️ ⛔️ یکی از اولین اثرات منفی دیدن فیلم های مسته
21 "رابطه با نامحرم" 🔶 یکی از چیزایی که آرامش خانواده رو بهم میریزه و هیجان های کاذب رو به انسان میده ⭕️ رعایت نکردن حدود و ارتباط با نامحرم هست. ✅ چرا اسلام عزیز انقدر تاکید میکنه که آقا مراقب چشمات باش! خانم مراقب حرف زدنت باش! ✔️ 💢 طوری حرف نزن که نامحرم بهت طمع کنه. 🔶 خصوصا توی مهمانی های خانوادگی خیلی باید مراقب باشید. ⛔️ خیلی وقتا خانمه با برادر شوهرش سبک بازی در آوردن و شوخی های معمولی کردن همین بعدا باعث شده که دچار فحشا و نابودی خانوادشون بشه. 💢 خدا که بیکار نبوده این مسائل رو فرموده! 😒🚫 برای این گفته که هوای نفس رو به خوبی میشناسه و میدونه که هوای نفس خاصیتش اینه که : اگه بهش لذت دادی بدبختت میکنه! 🔞🔞🔞😒 توی حرف زدن با نامحرم چه در فضای حقیقی و چه در "فضای مجازی" مراقب باشید 🔻 تا دیدی انگار از حرف زدن با یه نامحرم یه ذره داری لذت میبری سریع قطعش کن. 🔶به میزانی که ادامش بدی، چوب بیشتری دنیا بهت میزنه! 🔞 پوستت کنده میشه تا بتونی ترکش کنی؛ تازه اگه بتونی! 🌺 خانوادتون رو در مسیر آرامش قرار بدید... ✅ @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت3⃣1⃣ ✅ #فصل_سوم .... بُق کردم و گوشه‌ی اتاق نشستم. مادر صمد رفته بود و همه چیز
🌷 – قسمت 4⃣1⃣ ✅ .... از زن‌ها شنیدم پایگاه آماده‌باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی‌دهند. پدرم در خانه از تظاهرات ضد شاه حرف می‌‌زد و اینکه در اغلب شهرها حکومت نظامی شده و مردم شعارهای ضد حکومت و ضد شاه سر می‌دهند؛ اما روستای ما امن و امان بود و مردم به زندگی آرام خود مشغول بودند. یک ماه از آخرین باری که صمد را دیده بودم، می‌گذشت. آن روز خدیجه و برادرم خانه‌ی ما بودند، نشسته بودیم روی ایوان. مثل تمام خانه‌های روستایی، درِ حیاط ما هم جز شب‌ها، همیشه باز بود. شنیدم یک نفر از پشت در صدا می‌زند: «یااللّه...یااللّه...» صمد بود. برای اولین بار از شنیدن صدایش حال دیگری بهم دست داد. قلبم به تپش افتاد. برادرم، ایمان، دوید جلوی در و بعد از سلام و احوال‌پرسی تعارفش کرد بیاید تو. صمد تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و سلام داد. حس کردم صورتم دارد آتش می‌گیرد. انگار دو تا کفگیر داغ گذاشته بودند روی گونه‌هایم. سرم را پایین انداختم و رفتم توی اتاق. خدیجه تعارف کرد صمد بیاید تو. تا او آمد، من از اتاق بیرون رفتم. خجالت می‌کشیدم پیش برادرم با صمد حرف بزنم یا توی اتاقی که او نشسته، بنشینم. صمد یک ساعت ماند و با برادرم و خدیجه حرف زد. وقتی از دیدن من ناامید شد، بلند شد، خداحافظی کرد برود. توی ایوان من را دید و با لحن کنایه‌آمیزی گفت: «ببخشید مزاحم شدم. خیلی زحمت دادم. به حاج‌آقا و شیرین جان سلام برسانید.» بعد خداحافظی کرد و رفت. خدیجه صدایم کرد و گفت: «قدم! باز که گند زدی. چرا نیامدی تو. بیچاره! ببین برایت چی آورده.» و به چمدانی که دستش بود اشاره کرد و گفت: «دیوانه! این را برای تو آورده.» آن‌قدر از دیدن صمد دستپاچه شده بودم که اصلاً چمدان را دستش ندیده بودم. خدیجه دستم را گرفت و با هم به یکی از اتاق‌های تودرتویمان رفتیم. درِ اتاق را از تو چفت کردیم و درِ چمدان را باز کردیم. صمد عکس بزرگی از خودش را چسبانده بود توی درِ داخلی چمدان و دورتادورش را چسب‌کاری کرده بود. با دیدن عکس، من و خدیجه زدیم زیر خنده. چمدان پر از لباس و پارچه بود. 🔰ادامه دارد....🔰 @razkhoda
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃   سلام🌹 #صبحتون_بخیر_وخوشی ☕ 🌹 😊 به هفتمین صبح ماه رمضان خوش آمدید 🌹 صبح چهارشنبه تون شاد😊 امیدوارم یه صبح عالی👌🌹 کنارخانواده ودوستانتان ✨ داشته باشید و امروزیکی🌸🍃 ازبهترین👌 صبح های عمرتون باشه🌹 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 @razkhoda
هدایت شده از parya
1_9340389.mp3
4.22M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
* .... * 17 💕◈•══•💖•══•◈💞 16 ✅ اگه ما آدما اهل پذیرش رنج باشیم، اون وقت متوجه میشیم که چقدر خداوند متعال مهربان هست ✔️ و بسیاری از رنج هایی که امکان داشت ما دچارش بشیم رو از پیش روی ما برداشته، 🌷 به طوری که حس میکنیم انگار خدا دوست نداره حتی یه دونه رنج هم به ما بده...😌 ✅ خداوند مهربان انقدر بهت فرصت میده که باورت نمیشه... 😊 🌺تازه چشمات باز میشه که نعمت ها رو ببینی... 🌷 انقدر رحم میکنه بهت که تعجب میکنی... 🌹 اگه اصلِ رنج کشیدن رو برای خودت جا بندازی، «توی دنیا فقط الطاف خداوند مهربان رو می بینی» و برای همین سرشارِ از شکر خواهی شد. ✔️اگه مسألۀ رنج رو برای خودت حل کرده باشی، توی دعا کردنات هم مدام شکر میکنی. 🌷همش با چشمان پر از اشکِ شوق، میگی ممنونتم خدا....😭 💞فهم شکر باعث میشه که بهترین درِ بهشت برات باز بشه.... ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم بعضی صحنه‌ها رو توی زندگیش می‌بینه معنی کلمه "نمی‌تونم" براش رنگ می‌بازه.. بدون دست، خطش در حد خط یه استاد بی نظیره👏 🍃🌸 @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده 21 "رابطه با نامحرم" 🔶 یکی از چیزایی که آرامش خانواده رو بهم میریزه و هیجان ه
22 🔶 خیلی وقتا آقایون و خانم ها نسبت به غریبه ها لبخند میزنن اما نسبت به همسرشون لبخند نمیزنن!😒 ⭕️ این یه جور نفاق هست. 💢 اگه شما به غریبه ها دو تا لبخند میزنی، باید به پدر و مادر و همسر و بچه هات 50 تا لبخند بزنی.😊💖 باید اونا رو بیشتر تحویل بگیری.👌 💢🌺 وقتی وارد خونه میشی به همه انرژی بده. طوری رفتار کن که همه از این که اومدی خونه خوشحال بشن.😇 🌺 همه کیف کنن از اینکه کنارشون هستید. ⭕️ دنبال این نباش که دیگران بهت انرژی و آرامش بدن ✅ دنبال این باش که تو به دیگران انرژی و آرامش بدی. ✔️ اصلا برای خودت تمرین طراحی کن برای آرامش دادن. توی طراحی روش های آرامش دادن بهتون کمک میکنیم😊 💞 @razkhoda
1_9388201.mp3
2.33M
🎵درد بی درمانی که در کمین‌ ماست! 🔸نشانه‌ای برای تقوای دل @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 4⃣1⃣ ✅ #فصل_سوم .... از زن‌ها شنیدم پایگاه آماده‌باش است و به هیچ سربازی مرخصی
🌷 – قسمت 5⃣1⃣ ✅ .... چمدان پر از لباس و پارچه بود. لا‌به‌لای لباس‌ها هم چند تا صابون عطری عروس گذاشته بود تا همه چیز بوی خوب بگیرد. لباس‌ها هم با سلیقه‌ی تمام تا شده بود.   خدیجه سر شوخی را باز کرد و گفت: «کوفتت بشود قدم، خوش به حالت. چقدر دوستت دارد.» ایمان که به دنبالمان آمده بود، به در می‌کوبید. با هول از جا بلند شدم و گفتم: «خدیجه! بیا چمدان را یک جایی قایم بکنیم.» خدیجه تعجب کرد: «چرا قایم کنیم؟!» خجالت می‌کشیدم ایمان چمدان را ببیند. گفتم: «اگر ایمان عکس صمد را ببیند، فکر می‌کند من هم به او عکس داده‌ام.» ایمان دوباره به در کوبید و گفت: «چرا در را بسته‌اید؟! باز کنید ببینم.» با خدیجه سعی کردیم عکس را بکنیم، نشد. انگار صمد زیر عکس هم چسب زده بود که به این راحتی کنده نمی‌شد. خدیجه به شوخی گفت: «ببین انگار چسب دوقلو زده به این عکس. چقدر از خودش متشکر است.»  ایمان، چنان به در می‌کوبید که در می‌خواست از جا بکند. دیدیم چاره‌ای نیست و عکس را به هیچ شکلی نمی‌توانیم بکنیم. درِ چمدان را بستیم و زیر رختخواب‌هایی که گوشه‌ی اتاق و روی هم چیده شده بود، قایمش کردیم. خدیجه در را به روی ایمان باز کرد. ایمان که شستش خبردار شده بود کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است، اول با نگاه اتاق را وارسی کرد و بعد گفت: «پس کو چمدان. صمد برای قدم چی آورده بود؟!» زیر لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جان خودم اگر لو بدهی، من می‌دانم و تو.» خدیجه سر ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد. 🔰ادامه دارد....🔰 @razkhoda
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 صبح آخرهفته تون پر از آرامش💕 براتون صبحی پر از✨ نشاط، شادی و عشق آرزو میکنم💕 امیدوارم لحظات خوبی را به شادی✨ و آرامش در کنار خانواده❤️ و دوستانتان سپری کنید...💕 #صبحتون_سرشار_از_آرزوهای_قشنگ🌼 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 @razkhoda
هدایت شده از parya
1_9340558.mp3
4.07M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* #راز_خــــدا.... * 17 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 16 ✅ اگه ما آدما اهل پذیرش رنج باشیم، اون وق
* .... * 18 💕◈•══•💖•══•◈💞 17 "رنج تکلیف و تقدیر: 🔹 تکلیف یعنی اون دستوراتی که خداوند متعال به انسان میده که معمولا سختی هایی به همراه خودش داره. 📓 🔹تقدیر هم اتفاقات و سنت های خدا توی دنیاست که با سختی هایی همراه هست. ⭕️ در تکلیف و تقدیر قرار بوده که رنج های زیادی به ما برسه 🎉اما خداوند در مورد هر یک از این رنج ها به ما تخفیف داده: 1- در مورد رنجِ تقدیر: با توجه به آیه «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» خداوند رنجهای تقدیری ما رو با راحتی همراه کرده. ☢️جالبه توی دو تا آیه همین الفاظ رو خداوند حکیم به کار برده و فرموده که «همراه هر سختی، آسانی هم هست». ✅ مثلاً سنت خداوند متعال اینه که اگه کسی سربالایی کوه رو بره، بعد از اون طبیعتاً مسیر سرپایینی کوه رو میره. ⛰🏔🗻 ✔️یا کسی که هدفمند و با پشتکار فراوان، درس بخونه، طبیعتاً در دنیا به موفقیت هایی دست پیدا میکنه. 📝📙📚 🌺 شما عزیزان سعی کنید توی زندگیتون برای دیدن فرصت ها و نعمت های الهی و رحم کردن های خدا تمرین کنید...☺️ ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چگونه به خدا توکل کنیم؟ 🔻معنای دقیق➕توضیح برداشت‌های اشتباه از معنای توکل @razkhoda