eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
157 ویدیو
9 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
بهترین زمان برای نادیده گرفتن کوسه‌ها 🔹جنگ، ترتیب همه اولویت‌هایم را عوض کرده بود. کارهایم شبیه آمپول تقویتی شده بودند. هر روز در ذهنم کلاس درس برپا بود برای درک همه اتفاقاتی که یک مفهوم را برایم از نو می‌ساختند. خانه شده بود میدان عمل. هر چه یاد گرفته بودم را باید به خودم نشان می‌دادم. هیچ کدام از کارهایم را نمی‌توانستم مثل قبل انجام دهم. تک تکشان نیاز به توضیح و به روز رسانی و تغییر داشتند. حتی تفریحاتم. ذهنم داشت یک آمادگی و تطبیق سریع برای موقعیت جدیدی به اسم ، پیدا می‌کرد. شاید هنوز فرصت نکرده بود جایی برای مستنندی درباره کوسه‌ها باز کند. شاید آن روز باید از روی شبکه مستند رد می‌شدم! 🔸«می‌دونید اون چیزی که داره نزدیکمون میشه چیه؟» چشمان زن برق می‌زد. توی زیردریایی شیشه‌ای نشسته بود و به آب دریا که با نور چراغ، روشن شده بود نگاه می‌کرد. «اون یه کوسه ست. یه مارماهی هم داره پشت سرش میاد.» یک گروه پژوهشی در بستر دریا بودند و داشتند مشاهدات‌شان را جمع آوری می‌کردند. کوسه خم شد به طرف ماسه‌های کف دریا. دمش را بلند کرد و به طور عمودی شروع کرد به حرکت. - به نظرت دنبال چیه؟ - شاید یه سفره ماهی! - اون داره دنبال غذا می گرده! زن آمد روی صفحه نمایش. بیرون زیر دریایی بود. شاید توی مرکز تحقیقاتی‌شان. با چشمان گشاد و هیجانی که در رفتارش دیده می‌شد گفت: «قبل از این فقط میدونستیم این نوع از کوسه کف دریا دنبال غذا می گرده. اما نمیدونستیم دمشو به سمت بالا می بره!» همکارش توضیح داد: «اون میخواست با دمش به ماسه ها ضربه وارد کنه تا اگه سفره ماهی ای زیرش پنهان شده بیاد بیرون.» - بله! ما بوسیله مشاهده تونستیم اینو بفهمیم. میشه گفت اولین کسایی هستیم که اینو فهمیدیم! مستند تمام شد. 🔹نمی‌دانستم باید چه احساسی داشته باشم. به مستندساز فکر می‌کردم. به کسی که زیردریایی را ساخته است. به محققان و پژوهشگرانی که آمده بودند جلوی دوربین. در ذهنشان چه می‌گذشت؟ دچار شوک ناشی از تفاوت در اولویت‌ها شده بودم. می‌دانستم جنگ، هیچ کدام از مؤسسات تحقیقاتی ما را دچار مشکل نکرده. اما مردم غزه را چه؟ من دید آدمی که درگیر جنگ بوده را، هر چند کم، درک کرده بودم. آسمان را لااقل یک‌بار، بدون توجه به ستاره‌هایش دیده بودم. شاید همین الان نوجوانی در غزه در صف آب ایستاده و چشمانش به دنبال تیربارها، اطراف را می گردد. فعلا باید ذهنش را بگذارد روی انتخاب بین گرسنگی و تشنگی شدید، یا دنبال کردن حرکت لوله های تیربار دشمن. جایی نه چندان دورتر هم، عده ای برای دیدن صحنه بالا رفتن دم یک کوسه، هزینه، وقت و امنیت دارند. آسوده در ساحل قدم می زنند، به صدای موج ها گوش می دهند، و به مشاهداتشان درباره موجودات دریایی فکر می کنند. ذهنشان برای این کار آزاد است! الان بهترین زمان است برای تعریف اولویت های زندگی. در مواجهه با خودمان، در مواجهه با همه انسان ها. ✍🏼 ○● @revayat_khane ●○