eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹امسال ۱۵ رجب با ۲۰ اسفند سالروز میلاد سردار دلها مصادف شده تا عظمت روح مطهرش و ارادتش به بانوی دمشق را بار دیگر به رخ دنیا بکشد.... 🕊شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ اسفند با رمز گرامی باد . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
: 🔹پیروزی نسبی عملیات آبی خاکی خیبر در اسفندماه1362 و مقاومت کم‌نظیر رزمندگان ایران در حفظ جزایر مجنون تأثیر بسزایی در جنگ گذاشت. در ادامه این روند، 🔸 نگاه فرمانده سپاه به منطقه هور معطوف بود تا هم بتوان پیروزی‌های عملیات خیبر در جزایر را تثبیت کرد و هم بتوان ضمن گسترش بیشتر در منطقه هور، در شرق دجله حضور یافت و بصره را تهدید نمود. البته دلایلی نیز وجود داشت که در موفق بودن عملیات تردید ایجاد می‌کرد. از جمله تغییرات دشمن در خطوط دفاعی و آرایش جدید همراه با کمین‌ها، وجود موانع آبی و نیز گسترش موانع سیم‌خاردار و غیره بود. 💠 ملاقات با امام خمینی فرماندهان سپاه و ارتش در تاریخ 6 اسفند63به دیدار امام می‌روند و ایشان سخنان امیدبخشی ایراد می‌فرمایند: شما چهره‏هایى هستید که آبرو به اسلام و کشور دادید. با اطمینان قلب حرکت کنید و مطمئن باشید که مرکز قدرت که خداى تعالى است نسبت به شما عنایت دارد. قدرت‌هاى دیگر پوشالى هستند، قدرت خداست که باقى است، و خداست که وعده کرده است اگر نصرت دهید او را، او شما را پیروز مى‏کند و شکى نیست که اکنون شما حق تعالى و کشور اسلامى و اسلام را نصرت مى‏کنید. آن روزى[هم] که انقلاب شروع شد ما هیچ نداشتیم،[اما] پیروزى ما با دست خالى به دست آمد و بحمد اللَّه تا بدین جا رسیده‏ایم ... هیچ نگرانى به خودتان راه ندهید. شما جنود خدا هستید و پیروزید. ... قلب‌هایتان با مبدأ نور و قدرت پیوند خورده است، پیوندى ناگسستنى، اما آنها [دشمن بعثی و حامیان این رژیم]این را نمى‏فهمند. شما مورد نظر امام زمان هستید، و از آنجا که ایمان و قدرت و امام زمان را دارید، همه چیز دارید. پشتوانه شما الهى است، باید این پشتوانه را حفظ کنید، و وقتى ما چنین تکیه‌گاهى داریم، از هیچ چیز نمى‏ترسیم. ... من هر شب به شما دعا مى‏کنم.(صحیفه امام، ج19، ص172) ➖ این دیدار اگرچه از نظر روحی بسیار مؤثر بود ولی ابهامات مربوط به درک فرماندهان از وضعیت دشوار و بغرنج عملیات باقی ماند. ▪️هدف اصلی عملیات بدر عبارت بود از عبور از هورالعظیم و تصرف ساحل شرقی رودخانه دجله و بستن بزرگراه عماره ـ بصره در فاصله بین العزیر و القرنه و نیز راه‌یابی به مرکز اصلی هورهای غرب دجله که استان‌های ناصریه، بصره و العماره را احاطه کرده است. ▫️عملیات در هور و با در هم شکستن خطوط دفاعی و استحکامات عراق که منجر به حیرت عراقی‌ها شد، اما لازمه حفظ مواضع تصرف‌شده، برخورداری از تجهیزات دفاعی مناسب بود. کاستی‌ها و نقایص خودی در این زمینه و متقابلاً برتری قابل توجه عراق سبب می‌شد پس از اجرای پرحجم آتش توپخانه و فشار هواپیماهای عراقی همراه با به‌کارگیری گازهای شیمیایی، حفظ مواضع تصرف‌شده با دشواری مواجه گردد و نیروهای خودی ناچار، به مواضع اولیه مراجعت نمودند. 🔺نتایج عملیات: اگرچه در عملیات بدر بیش از500 کیلومتر مربع از اراضی هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجوه و نیز جاده خندق(الحجرده) به طول13 کیلومتر که فاصله آن با جاده عماره – بصره 6 کیلومتر است به تصرف نیروهای خودی درآمد، لکن اهداف اصلی آن تأمین نشد. 🔹البته این نکته را نمی‌توان از نظر دور داشت که عملیات بدر گذشته از تلفاتی که به دشمن وارد ساخت، با استفاده از تجربه عبور از آب، دورنمای فتح فاو را (که در سال بعد انجام شد) ترسیم نمود. 🌷سرداران و فرماندهان شهید در عملیات بدر: در جریان عملیات بدر،‌ مهدی باکری، فرمانده لشکر 31 عاشورا،‌ عباس کریمی، فرمانده لشکر 27 محمّد رسول الله(ص)، ابراهیم جعفرزاده، فرمانده تیپ 18 الغدیر، ولی الله چراغچی، فرمانده تیپ21 امام رضا(ع)، اسماعیل صادقی، مسؤول ستاد لشکر17 علی بن ابیطالب(ع)، علی تجلایی، فرمانده آموزش قرارگاه خاتم الأنبیاء(ص)، عبدالحسین برونسی، فرمانده تیپ جوادالائمه(ع) و حجـﺔ الاسلام شاه آبادی که از مجتهدین و فرزند آیت الله شاه آبادی استاد اخلاق و عرفان امام(ره) بودند به شهادت رسیدند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
💠طی عملیات بدر علاوه بر تلفات سنگین که به دشمن وارد شد، بیش از 500 کیلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجره و نیز جاده خندق به طول 13 کیلومتر، که فاصله آن با جاده العماره – بصره 6 کیلومتر است، به تصرف نیروهای خودی درآمد👉 🔰 مرتبط با عملیات بدر 🌹سردار شهید مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا 🌹سردار شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ هجده جواد الائمه (ع) 🌹سردار شهید عباس کریمی فرمانده لشکر 27 محمدرسول الله (ع) 🌹سردار شهید ولی‌الله چراغچی مسجدی قائم مقام فرمانده لشکر 5 نصر 🌹سردار شهید محمود ستوده قائم مقام فرمانده لشکر 33 المهدی (عج) 🌹سردار شهید کاظم نجفی رستگار فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا (ع) 🌹سردار شهید یوسف سجودی فرمانده تیپ سوم لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) 🌹سردار شهید علی تجلایی قائم مقام فرمانده قرارگاه ظفر و فرمانده طرح و عملیات قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) 🌹نوجوان پهلوان سعید طوقانی که در سالهای قبل و اوایل انقلاب با وجود سن کم از نامداران ورزش باستانی به شمار می‌رفت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عبدالرزاق میراب بیسیمچی شهید باکری می گوید : قبل از عملیات «بدر»، رزمندگان لشکر عاشورا پس از شنیدن سخن «مهدی باکری» عهد بستند تا جان در بدن دارند بجنگند و شهید شوند. قبل از شروع عملیات، » در سخنانی به رزمندگان لشکر عاشورا گفت که هرکس توانایی حضور در عملیات را ندارد به یگان‌های دیگر ملحق شود، اما رزمندگان لشکر عاشورا پس از شنیدن این سخن با عهد بستند تا جان در بدن دارند بجنگند و شهید شوند. به همین جهت شاهد بودیم که در عملیات «بدر»، رزمندگان لشکر عاشورا مردانه پای عهدشان ایستادند و لحظه‌ای «مهدی باکری» را نگذاشتند. «باکری» لحظه به لحظه پیگیر شکستن خط و پیشروی رزمندگان بود. زمانی که خبر شکسته شدن خط به وی رسید، بلافاصله به خط آمد. با آمدن «باکری» به خط مقدم، بسیاری از رزمندگان به شدت نگران شدند که مبادا اتفاقی برای وی بیافتد و او را قسم می‌دادند که به عقب برگردد، اما وی همراه با رزمندگان به پرداخت. زمانی‌که در عملیات «بدر» به «دجله» رسیده بودیم، وی به همراه چندی دیگر از فرماندهان در حال بررسی عبور غواصان از آب بودند که چند رزمنده پس از شنیدن این سخنان، خود به آب زدند، اما به دلیل شدت بالای جریان آب این کار مقدور نشد. زمانی که « » آن‌ها را دید که به آب زده اند، گفت: «مگر من به شما دستور عبور از دجله را داده بودم که این کار را کردید» و آن‌ها در پاسخ گفتند «همان‌طوری که قبل از شروع عملیات با شما عهد بسته بودیم که تا پای جان در عملیات شرکت کنیم و به فرامین شما گوش دهیم، این اقدام ما نیز در راستای همان عهد و پیمان بود»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ شهیدی که سر بی تنش سخن گفت 🌷🌷🌷 در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام_حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهید بشوم… خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
محمود فرمانده گردانی بود که با نیروهایش بود. حتی وقتی که دور از آنها بود؛ اما نمی توانست از فکرشان خارج شود. یک بار با عده ای از رزمندگان رفته بود . موقع ناهار به رستورانی می روند. همراهان برای ناهار سفارش می دهند. محمود گفت: برای من سفارش ندهید. ما مشغول خوردن مرغ بودیم و او داشت با نان های سر میز خودش را مشغول می کرد. یکی از رزمنده ها گفت: من فکر کردم هستی که غذا سفارش ندادی؟ محمود گفت: من چطور می توانم اینجا بنشینم و مرغ بخورم در حالی که نیروهای گردانم در هستند و به این غذا دسترسی ندارند. همین اتفاق در بار دیگری که بچه ها در همین کامیاران می خواستند بخورند، اتفاق افتاد و محمود به خاطر نیروهایش لب به ساندویچ نزد. راوی: جواد انصاری فر؛ هم رزم شهید و حمید شفیعی ؛ خاطرات شهید محمود پایدار. نوشته: محمد رضا عارفی. ناشر: لشرکر 41 ثار الله کرمان. نوبت چاپ: سوم-1388. صفحه 74. ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه 124. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔻معاونت پژوهش منتشر کرد نشریه الکترونیکی منازل الشهدا 7 به کوشش معاونت پژوهش موسسه روایت سیره شهدا منتشر شد . 🌹اخبار راوی روحانی🌹 🆔 @ravayatgarnews
Nashriye 7.pdf
2.71M
🗞نشریه الکترونیکی منازل الشهدا 7 🌹اخبار راوی روحانی🌹 🆔 @ravayatgarnews
🌹شهید مدافع حرمی که جانباز شیمیایی بود 🌹 🔰وی در اول فروردین ماه سال 1348 درتهران به دنیا آمد. ۶ ساله بود که خانواده اش به زنجان مهاجرت کردند.جوانی انقلابی و پرورش یافته در پایتخت شور و شعور حسینی🌷 شهیـ🌷ــد مرادخانی در میدان نبرد درعملیات والفجر۱۰درحلبچه مجروح شد و از خیل جانبازان شیمیایی بود. سرهنگ پاسدار داود مرادخانی در۲۱ اسفند۱۳۹۴ به آرزوی دیرینه اش دست یافت و در سوریه به وصال معبود رسید وحسین وار در راه دفاع از حریم زینبی به همرزمان شهیدش پیوست.🕊🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهیدداودمرادخانی در48/1/1 درتهران به دنیاآمد.6ساله بودکه خانواده اش به زنجان مهاجرت کردند.جوانی انقلابی وپرورش یافته درپایتخت شور وشعور حسینی.17ساله بود که سنگردانش را رهاکردتابه یاری حسین زمان برصدامیان بعثی بشورد.سرزمین های غرب وجنوب ایران.شرق دجله وهورالعظیم قدم های ان شهید رابه خاطردارند. شهیدمرادخانی درمیدان نبرد درعملیات والفجر10درحلبچه مجروح شد وازخیل جانبازان شیمیایی بود.درسال65به عنوان بسیجی داوطلب به جبهه رفت ودرسال66وارد سپاه پاسداران شدندودرسال67/10/27 ازدواج کردندوحاصل 27سال زندگی مشترکشان دودختربود.شهیدپس ازپایان جنگ تحمیلی تامقطع فوق دیپلم ادامه تحصیل داد. شهیدمرادخانی مومنی مهربان وخوش روبود که علاقه اش به امام راحل وامام خامنه ای وصف ناپذیر بود.فرمان ولایت همیشه ارجح ترین پیام زندگی اش بود به نماز عشق می ورزید وخواندن نماز اول وقت ازمهم ترین ویژگی هایش به شمار میرفت.شهیدمرادخانی اهمیت خاصی به حجاب وعفاف قائل بود وهمواره دو دخترش را به برترین حجاب توصیه میکرد.درهنگام کار روحیه ای جهادی وتوام باتواضع داشت.تنهاملاک او درزندگی رضای خداوند متعال بود.شهیدهمسری وفادار وپدری دلسوز ومهربان بود اوهمیشه الگو بود واهل مطالعه وکتاب. نماز شب ازعادتهای همیشگی اش بود وقتی به هردلیل ازچیزی ناراحت میشد به قران روی می اورد آیه های نوربودکه ان شهیدبزرگوار را آرام میکرد. باحمله دشمنان قسم خورده اسلام به حرم امامان ع وحضرت زینب س ان شهید طاقت نیاورد وبه داوطلبان مدافع حرم پیوست.اوکه همیشه شوق شهادت داشت قبل ازعزیمت ودفاع ازحریم حرم ولایت به خانواده اش می گوید: اکنون در معرض امتحان الهی هستیم حریم اهل بیت مورد تعدی دشمنان اسلام است ونبایداجازه داد دشمن به انها اهانت کند. این پرستوی عاشق پس ازحضور به وعده الهی عمل کرد ودرنجات برادران وخواهران مسلمانش صفحاتی شکوهمند از حماسه افرید. سرهنگ پاسدار داود مرادخانی در21 اسفند1394 به ارزوی دیرینه اش دست یافت ودرسوریه به وصال معبود رسید وحسین وار در راه دفاع از حریم زینبی به همرزمان شهیدش پیوست. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
به یاد می‌آورم اگر می‌دید که در نماز اول وقت قدری سستی می‌کنیم می‌گفت:"نماز مثل لیمو شیرینه باید زود ادا شه چون اگر وقتش بگذرد تلخ می‌شه" همین جمله‌اش راغب می‌کرد که نماز اول وقت بخوانیم اما هیچ وقت نمی‌گفت بلندشید الان نماز اول وقت بخونید. راوی همسر 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محافظ شهید رجایی وآیت اله امامی کاشانی بود سردار فرمانده گرهان ادوات لشکر 14 امام حسین (ع) ، سید حسن 12 اردیبهشت ماه 1341 در خانواده ای مذهبی و متوسط دیده به جهان گشود.🌹 شهیــــ🌷ــد سید حسن نقشه چی پس از تحصیلات ابتدایی و راهنمایی در رشته برق در هنرستان فنی شهید محمد نراقی ادامه تحصیل داد . 🌷در دوران انقلاب در راهپیمائیها حضوری فعال داشت دانش آموزی فعال و پرتلاش بود و در جلسات مذهبی و مسجد حضوری مداوم داشت . پس از پیروزی انقلاب به سپاه پیوست .پس از مدتی از محافظین رئیس جمهور شهید رجایی بود .مدتی نیز محافظ آیت اله امامی کاشانی بود .🌹 🇮🇷عاشق انقلاب و امام بود .می گفت : عظمت امام را ما نمی توانیم درک کنیم ، بلکه بعد از قرنها متوجه شخصیت و ابعاد وجودی این داشمند و حکیم فرزانه خواهیم شد و درخصوص انقلاب می گفت : این انقلاب خدائی است .دست اشخاص در آن جائی ندارد .به برپایی نماز جماعت اهمیت می داد و داشتن حجاب توصیه اکید وی بود.🇮🇷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔰 من در عملیات بعدی شهید میشوم عملیات والفجر 8 در سنگر نشسته بودم که شهید علی جلیلی وارد شد .سلام کرد و مرا در آغوش کشید و پیشانی ام را بوسید .علت این کار او را که پرسیدم .گفت : این جای اصابت ترکش خمپاره است ولی تو شهید نمی شوی .فقط مجروح می شوی . این را که گفت ، با من خداحافظی کرد و رفت. 🔰چند روز بعد در اثر اصابت ترکش خمپاره به پیشانی ام مجروح شده و به پشت جبهه اعزام شدم .در منزل که استراحت می کردم علی به دیدارم آمد و گفت : من در عملیات بعدی شهید می شوم .به شوخی از او پرسیدم : از کدام قسمت ترکش می خوری ؟ پاسخ داد :من با ترکش خمپاره ای شهید می شوم و بدنم می سوزد. 🔰چند روز بعد که عملیات کربلای پنج پیش آمد ،با شنیدن خبر عملیات به خانواده ام گفتم علی شهید شده است . همگی با تعجب و ناراحتی از من خواستند این سخن را تکرار نکنم اما من یقین داشتم او شهید شده است . چند روز پس از عملیات ، خبر شهادت او در شهر پیچید و اعلام شد علی مفقودالجسد شده است. راوی: غلامعلی رجایی منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان (جلد سوم) غلامعلی رجایی1389 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
نام: مرحمت نام خانوادگی: بالازاده تاریخ تولد: 17 /3/ 1349 تاریخ شهادت: 21 /12/ 1363 محل شهادت: جزیره مجنون از جزایر جنوب 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
#سالروز_شهادت نام: مرحمت نام خانوادگی: بالازاده تاریخ تولد: 17 /3/ 1349 تاریخ شهادت: 21 /12/ 13
در هفدهم خردادماه 1349 در یك كیلومتری تازه كند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، خانواده ای صاحب فرزندان دوقلویی می شوند كه یكی از آنها نیامده به سوی پروردگار بر می گردد و آن یكی برای خانواده اش تحفه ای می ماند. خانواده نام "مرحمت" را برایش بر می گزینند. پدرش "حضرتقلی" در روستاهای اطراف دستفروشی می كرد و مادرش هم به كارهای خانه مشغول بود. مرحمت از اوایل كودكی جسور بود به طوری كه مادرش به او می گوید: «می ترسم چشم بخوری و نظر شوی» بالاخره تحصیلاتش را تا ابتدایی ادامه می دهد و همین مواقع مصادف می شود با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از  آن شروع جنگ تحمیلی. مرحمت دیگر نمی تواند تحمل كند و می خواهد در دوران ابتدایی به جبهه اعزام شود  ولی هیچ كس تصورش را هم نمی كند كه او می خواهد به مناطق عملیاتی برود. بالاخره مرحمت وارد بسیج می شود و توانایی های خود را نشان می دهد. در پایان دوره آموزشی در امتحان تیراندازی، مرحمت در كل گردان نفر پنجم شده و تعجب همگان را برانگیخته بود. ولی با تمام اینها به خاطر سن كمش با اعزام او مخالفت می كردند. چندین بار در مراحل اعزام در گرمی و اردبیل، و در خان آخر در تبریز اجازه اعزام به او داده نمی شود. مرحمت سرش را پائین انداخته و با حسرت می گوید: "اینها به من می گویند سن تو كم است اما خیال كرده اند، هر طوری شده من باید خودم را به جبهه برسانم". او به هر دری می زند تا اینكه فرجی پیدا شود. اما واقعاً هم سن و هم هیكل او در قد و قواره جنگ نبود. مرحمت تكلیف خود را شناخته بود و بر اساس آن تكلیف باید به جبهه می رفت، لذا برای رسیدن به هدف، تصمیم بزرگی می گیرد و خود را به تنهایی و با مشقت هر چه تمام تر به پایتخت می رساند و به ملاقات رئیس جمهور می رود. با چه مشكلاتی وارد ساختمان ریاست جمهوری می شود، بماند. رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله را ملاقات می كند. در آن ملاقات به حضور حضرت قاسم (ع) در واقعه عاشورا و 13 ساله بودن آن بزرگوار اشاره می كند و می گوید "اگر من 12 ساله اجازه حضور در جبهه ندارم، پس از شما خواهش می كنم كه دستور بدهید  بعد از این روضه حضرت قاسم (ع) خوانده نشود." حرف های مرحمت رئیس جمهور را تحت تأثیر قرار داد و ایشان دست خطی با این مضمون می نویسد كه «مرحمت عزیز می تواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود» یعنی مجوزی بسیار معتبر كه نوجوانی با این قد و قواره ولی شجاع و نترس از رئیس جمهور می گیرد، جای هیچ حرفی و حدیثی را باقی نمی گذارد. توانایی های او در منطقه عملیاتی و در چندین عملیات، رابطه او با شهید باكری و اینكه شهید باكری به منظور تبلیغ و روحیه دادن به رزمندگان دیگر كه چنین فردی با سن كم، رو در روی دشمن می ایستد و جان فشانی می كند، مرحمت را برای دیگران الگویی می خواند. مرحمت با آن جثه كوچك، قیافه معصومانه و دوست داشتنی، به فرمانده روحیه بچه ها تبدیل شده بود. نقل داستان و رشادت ها و شجاعت های او در میدان نبرد، موجب تقویت روحیه رزمندگان بود. از جمله مسایل جالب درباره زندگی شهید بالازاده این است که هر زمانی این شهید بزرگوار برای مرخصی به پشت جبهه می آمده به درخواست امام جمعه شهر، قبل از خطبه های نماز جمعه برای مردم سخنرانی و آنها را برای رفتن به جبهه تشویق می كرد. مرحمت در یكی از عملیات ها كه در حال برگشت به موقعیت خودشان بود، با نیروهای دشمن مواجه می شود و این در حالی بوده است كه آن شهید قهرمان اسلحه ای هم در اختیار نداشته است، ولی ناگهان متوجه شیئی می شود و آن را بر می دارد و به عربی می گوید: "قف" یعنی "ایست" آنها از ترس و وحشت تسلیم او می شوند و مرحمت در تاریكی شب آنها را به مقر می آورد. افسر عراقی دستگیر شده به فرمانده ایرانی می گوید: "می خواهم از شما یك سوال بپرسم. من خودم در چند كشور دوره چریكی دیده ام ولی تابحال اسلحه ای كه سرباز شما بدست داشت را ندیده ام" نگو كه مرحمت كه به دستشویی رفته بود و اسلحه هم نبرده بود، متوجه اگزوز لودر می شود كه به زمین افتاده و آن را بر می دارد و عراقیها هم از خوفی كه خداوند بر دل آنها گذاشته بود، آن را اسلحه ای پیشرفته می بینند و مرحمت برای اینكه نیروهای دشمن را خوار و ذلیل نشان بدهد، به جای اینكه اگزوز را بیاورد آفتابه را می آورد و می گوید "من با این اسلحه شما را اسیر گرفته ام" این حرف باعث انفجار خنده در بین رزمندگان اسلام و باعث شرمساری نیروهای عراقی می شود. مرحمت حدود سه سال در جبهه ها، جنگ كرده بود تا اینكه 21 اسفند 1363 در عملیات بدر در جزایر جنوب به درجه رفیع شهادت كه كمتر از آن حق او نبود نایل می آید. «مرحمت بالازاده» روز 21 اسفند 1363 در عملیات «بدر» در جزیره مجنون شهید شد؛ در عملیاتی که شهید «مهدی باکری» هم در آن به آسمان پرگشود. برای شادی روح و علو درجاتش فاتحه ای نثار کنیم... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 وصیتنامه شهید مرحمت بالازاده؛ 🌹 به نام خداوند بخشنده مهربان🌹 از اینجا وصیت نامه ام را شروع می کنم، باسلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان ، خمینی بت شکن و با سلام بیکران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می دهند. آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود برشما! درود بر شما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و می ایستید تا آخرین قطره خونتان. درود برشما ای ملت ایران! ای مشعل داران امام حسین(ع)! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید. و ای پدر و مادر عزیزم! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می شوید. ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم، اگر من شهید بشوم گریه نکنید اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می جنگیم حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است و آخر وصیت می کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند. و مادرم و پدرم چنانچه من می دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم یعنی هرکس که شهید می شود خوش بحالش که باشهدا همنشین می شود و از تمام همسایه ها و از هم روستایی هایمان می خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده اید و کارهای بدی دیده اید حلال بکنید و برادرانم اسلحه ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند خدایا تورا قسم می دهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر. خدایا خدایا تورا قسم می دهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب بر حق او خمینی بت شکن را قرار دهی تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم. 📚کتاب تا کربلا ، صفحه 16 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani