فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نماهنگ فتح پایانی
🔰 ویژه سیزده آبان و حقوق بشر آمریکایی
💠 اجرا: گروه سرود رهپویان احلی من العسل
🎙 ضبط: استودیو رهپویان
📜 شعر: قاسم صرافان
🎼 ملودی: احسان جوادی
🎹 تنظیم، میکس و مسترینگ: مجید نصری
🎞 تدوین: رضا عباسی مهرآبادی
🔶 تولید: واحد موسیقی حوزه هنری
خراسان جنوبی
🔷 تهیه شده در معاونت فضای مجازی صداوسیمای خرسان رضوی
🗓 تهیه و تولید: آبان ماه ۱۳۹۹
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴#ببینید
بعد كه به سراغ كاغذها رفتند، ديدند عجبا، اينجا ظاهرا سفارتخانه است اما باطنا جاسوسخانه است. ۵۹/۱۱/۰۳
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
نماز را با اخلاص بجا آورید نه از روی ریا
✍رهبر انقلاب: نمازی که انسان میخواند، اگر به قصد تقرب به خدا بخواند، توجهش به خدا باشد، با اخلاص نماز بخواند، این بالاترین عبادتهاست؛ اگر همین نماز را برای ریا بخواند، این نماز میشود معصیت و خود آن نماز، میشود گناه. ریا، گناه کبیره است؛ مصداقش هم میشود همان نمازی که از روی ریا خوانده شد ۱۳۸۷/۰۶/۰۵
مراقب باشیم نماز بیتوجه قساوت قلب میآورد. رحمت خدا بر مرحوم شیخ محمد بهاری که در یکی از نوشتههایشان میگویند که دعا و ذکر و شاید نماز، وقتی بیتوجه تکرار میشود، قساوت میآورد! نماز میخوانیم، نمازِ مایهی قساوت. چرا؟ چون در حال نماز حضور قلب نداریم، توجه نداریم. پس این نماز یا با توجه است، که مایهی رقت و قرب و لطافت و صفاست؛ یا نمازِ بیتوجه است، که آن وقت به گفتهی ایشان مایهی قساوت قلب است. ۱۳۸۷/۰۸/۱۵
#سخن_رهبری
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۵ آبان ماه #سالروز_شهادت #طلبه_شهید #محمد_بختیاری گرامی باد. 🥀
#زندگینامه
بیستم آذر 1344 در شهرستان شهریار به دنیا آمد. پدرش رشید و مادرش کبری نام داشت.تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به فراگیری علوم دینی و حوزوی نیز تا سطح (مقدمات) پرداخت. با عضویت بسیجی راهی جبهه های نبرد شد. پانزدهم آبان 1362 با سمت آر پی جی زن در پنجوین عراق و بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید مزار او در روستای عباس آباد از توابع شهرستان شهریار واقع است.
#وصیتنامه
بدرستي كه خداوند از مؤمنين جان ها و مال هاي آنان را مي خرد و در ازاي بهشت .(قرآن كريم )
پس اي مؤمنين آيا مشتري و خريداري بهتر از خدا هم سراغ داريد و آيا بهايي با ارزش تر و گران تر از بهشت سراغ داريد پس چرا بعضي تان جان و مال خود را به غير خدا مي فروشيد و خود را با مظامع بي ارزش پوچ دنيوي مشغول مي سازيد بيدار شويد و اين جان و مالي كه خدا به شما داده را در طبق اخلاص قرار داده و تسليم و تقديم حق تعالي نماييد تا از رستگاران و سعادتمندان دنيا و آخرت باشيد
#شهدای_روحانی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۵آبانماه ، #سالروز_شهادت #شهید_شعبانعلی_رئیسی سفیددشتی گرامی باد . 🥀
فرزند صفرعلی
🗓 ولادت : ۱۸ اسفند ۱۳۳۸
👈 از افراد فعال در مبارزه با رژیم ستمشاهی
👈 متأهل و دارای ۲ فرزند
👈 استادکار ریخته گری
👈 جمعی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
🗓 شهادت : ۱۵ آبان ۱۳۶۴
🔹 اصابت ترکش به کمر
📌 منطقه : استان کرمانشاه، ارتفاعات مرزی سومار
📍 مزار : استان اصفهان، گلزار شهدای شهر رهنان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_شعبانعلی_رئیسی سفیددشتی
شعبانعلی در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۳۸ در یک خانواده متوسط و نسبتاً فقیر دیده به جهان گشود. با فقر و تنگدستی بزرگ شد. در سن ۷ سالگی روانه مدرسه شد ولی چون پدرش توانایی نداشت، به درس ادامه نداد و ترک تحصیل نمود.
از اوایل دوران نوجوانی به کار در یک کارگاه ریخته گری مشغول شد. با توجه به پشتکاری که داشت، به تدریج استادکار ماهر و زبردستی شد.
عباسعلی در جریان انقلاب اسلامی خیلی فعال بود و در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی پهلوی شرکت می کرد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. پس از چندی به رهنان مهاجرت کرد. در سن ۱۸ سالگی ازدواج نمود و ثمره این ازدواج دو فرزند دختر بود.
در همین دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اوج خود رسید. لذا به خدمت سربازی رفت و وارد نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 شد. پس از گذراندن دوره آموزش نظامی، به منطقه سومار اعزام شد و در مقابل متجاوزان بعثی جانانه جنگید.
🌷 سرانجام در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۶۴ در ارتفاعات مرزی سومار در اثر اصابت ترکش به کمر به درجه رفیع شهادت 🌷 نائل شد. مزار این شهید 🌷 بزرگوار در استان اصفهان، گلزار شهدای شهر رهنان قرار دارد.
جلوه هایی از خصوصیات شهید 🌷 شعبانعلی رئیسی:
👈 بسیار خوش اخلاق بود و محبت زیادی نسبت به فامیل و خانواده داشت.
👈 بسیار مهمان نواز بود و رفت و آمد زیادی با فامیل داشت.
👈 همیشه به بزرگترها احترام می گذاشت و به کوچکترها سلام می کرد.
👈 بسیار پرتلاش و زحمتکش بود.
👈 کسب درآمد حلال هرچند کم باشد، برایش خیلی اهمیت داشت.
🍃یادش گرامی و و راهش پررهرو باد. 🌷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
69.pdf
2.93M
🔸#بنبست_نداریم : حضرت #آیتالله_خامنهای چه طرحی را برای غلبه بر نقشهی دشمن پیش میبرند؟
📝 دیدارنگار ۶۹ | بیانات رهبر انقلاب به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع)
«سرخط»، «مطالبه رهبری»، «بحث روز»، «کلیدواژههای مهم»، «موضوعات اصلی بیانات»، «جملات طلایی»، «یادآوری»، «برشمردنیها»، «نظام فکری»، «شخصیت»، «آیات و روایات» و «دعا» از جمله بخشهای «دیدارنگار» است.
⏪ در «یادداشت بیاناتی» این شماره با عنوان «بُنبست نداریم» طرحِ حضرت آیتالله خامنهای برای غلبه بر نقشهی دشمن، براساس بیانات ایشان تبیین شده است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۵آبانماه ، #سالروز_شهادت #مدافع_حرم #شهید_وحید_فرهنگی_والا گرامی باد . 🥀
تاریخ تولد : 1370/07/15
محل تولد : تبریز
تاریخ شهادت : 1396/08/15
محل شهادت : ادلب - سوریه
وضعیت تاهل : متاهل
محل مزار شهید : تبریز - گلزار شهدای وادی رحمت - قطعه شهدای مدافع حرم
خصوصیات شهید از زبان همسرشان:
آقا وحید همیشه روی حرفهایشان میایستادند و واقعا خوشقول بودند. بسیاری از مواقع اتفاق میافتاد که در مشکلات پیش آمده میتوانستند برخورد بدی داشته باشند یا لااقل عصبانی شوند، ولی آقا وحید همیشه با طمانینه و با ملایمت رفتار میکردند و عصبانی نمیشدند. این خصوصیتشان را خیلی دوست داشتم.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بمناسبت سومین سالگرد شهادت یادی کنیم از تشییع باشکوه پیکر شهید مهندس وحید فرهنگی والا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 لحظات جانسوز وداع همسر شهید مدافع حرم #شهید_وحید_فرهنگی_والا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
مختصری از #زندگینامه #شهید_وحید_فرهنگی_والا روایت همسرشان
آقا وحید متولد ۱۵ مهر۱۳۷۰ وساکن تبریز وفرزند اول وتک پسر خانواده هستن ویک خواهر هم دارند ، تحصیلاتشون هم فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد و شغلشون استخدام رسمی سپاه بودند که وقتی ازدواج کردند هم تقریبا تازه رسمی شده بودند .
دی ماه سال ۹۵ عقد کردیم ومهرماه سال ۹۶ اولین اعزام آقا وحید به صورت داوطلبانه به سوریه بود که همزمان با تولدشون اعزام شدند
و۱۵ آبان ۹۶ بعد از گذشت یک ماه به شهادت رسیدند.
چون آقا وحید نیروی پشتیبانی بودن اونجا یعنی قرار نبود که توی خط مقدم باشند وبه دلیل کار مهندسی توی پشت جبهه بودند ولی خب باتوجه به شناخت ما از آقا وحید میدونستیم که اونجا سلاح به دست هم خواهد شد اما تقدیر چنین بود که آقا وحید هنگامی که یک ابزاری برای تعمیر یکی از ادوات جنگی لازم بود میرن سراغ اون ابزار و توی راه به تله انفجاری که قبلا توسط داعش تو منطقه #بوکمال کار شده بود میخورند وپاشون روی مین میره بعدازچندساعت خونریزی شدید بالاخره انتقالشون میدن به یکی از بیمارستان های #دمشق واونجا بعداز سه روز خونریزی وتحمل درد به #شهادت میرسند .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در اربعین ۹۵ از آقاوحید در مورد شهادت
#سئوال کردند ...
و در اربعین ۹۶ #شهادت نصیب این شهید متواضع شد .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۵آبانماه ، #سالروز_شهادت #مدافع_حرم #شهید_محمدحسین_محمدخانی گرامی باد. 🥀
نام : محمدحسین
نام خانوادگی : محمد خانی
تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۴/۹
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶
مکان شهادت : سوریه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
متولد نهم آبان ۱۳۶۴ بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست.اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، زن و بچه ۹ ماهه اش را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفتا تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از حرم آل الله در کشوری غریب دفاع کند.
هر چند دفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید، او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود. مرد عمل بود و شجاع. مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود. آخرین بار که آمد فروردین ماه امسال بود، بعد از آن رفت و وقتی برگشت تنها لبخندی از رضایت بر لب داشت.محمد حسین محمد خانی حالا دیگر آرام گرفته بود.
محمدحسین با جهاد انس داشت قرارمان این بود که دوستان شهید محمدخانی قبل از نماز مغرب در مسجد صاحبالزمان(عج)جمع شوند. قاسم کارگر، مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) نخستین فردی است که سراغش میرویم. او مدتها بهعنوان مربی بسیج با محمدحسین در ارتباط بود. کارگر از روزهای ورود شهید محمدخانی به بسیج میگوید: «حدود سال ۷۴ بود که محمدحسین برای ثبتنام در بسیج سراغم آمد. آن روزها اوکلاس پنجم بود.» ورود شهید به بسیج با اجرای برنامههای ویژه بسیج محلهاش همراه شد.
کارگر سخنانش را اینگونه ادامه میدهد و میگوید: «محمدحسین جزو بچههایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز میکرد. قرار بود تابستان آن سال با دانشآموزان ممتاز مدارس، کلاسهای فوق برنامه داشته باشیم. محمدحسین هم جزو دانشآموزان درسخوان بود و سعی میکرد در همه کارها پیشقدم باشد.» دوره راهنماییاش را در مدرسه امام موسی صدر واقع در خیابان تفرش غربی در محله مهرآبادجنوبی سپری کرد.
مسئول بسیج دانشآموزی مسجدصاحبالزمان(عج) به خاطرهای که از شهید دارد اشاره میکند و میگوید: «تابستان آن سال بهعنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانشآموزی بچهها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم. محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر میشدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برایمان تعریف میکرد. این کودک ۱۲ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود.
حضور در کنار پدری رزمنده و ایثارگر باعث شده بود تا شهید محمدخانی به خوبی با مضمون جهاد و ایثار آشنایی داشته باشد. کارگر با اشاره به این موضوع میگوید: «وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم تعجب نکردم. او همیشه آرزوی شهادت داشت.
هروقت من را میدید، دستم را در دستش میگرفت و میگفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.» مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) درباره آخرین خاطرهای که از شهید دارد میگوید: «مدتها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و میخواهم ببینمت. گفتم کمی دیر میرسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیتنامه
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید.
سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید.
بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بردارد
تو را سپاس میگویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس میگویم.
در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلام_شهید
سخن دلنشین #حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#خاطرات_شهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون⚖️ بود و خط قرمز داشت‼️ و یکی از آن خط قرمز ها این بود :
محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا🖼️ تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی ... 😇
قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم🏠
بعضاً عکس ها هم نو ✨میشد ؛
یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد🎉 که عکس های بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
با این حال ولی همیشه یک پوستر تکراری بود ؛ قدیمی بود؛ و نه نو میشد و نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور"محمد عبدی" بود؛ خیلی دوست داشت❤️ مثل محمد عبدی باشد.
💭همیشه از خنده های لحظه های اخرش و حین شهادت محمد عبدی میگفت ؛
وقتی فهمیدم اسم جهادی محمدحسین خودمان؛
عمارعبدی ; است اصلا جا نخوردم😊 ولی زمانی که عکس صورتش را در معراج شهدای تهران دیدم ؛ با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد🥺 :
🌸تا در طلب گوهر کانی کانی
🌿تا در هوش لقمه نانی نانی
🌸این نکته ی رمز اگر بدانی دانی
🌿هرچیز که در جستن آنی،آنی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺شعرخوانی
✨ #شهید_محمدحسین_محمدخانی🕊🌷
👈در مراسم روز دانشجو سال ۸۸
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#خاطرات_شهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
تهران بودیم. یکی دو روز بعد از عروسیاش زنگ زد که میخواهم اولین روضهٔ خانه را بخوانم. با پنج شش تا از بچه ها رفتیم و خیلی ساده و صمیمی نشستیم دور هم. کمی زیرابمان را پیش خانمهایمان زد و گفت: «فکر نکنید خبریه، اینها هیچ تحفهای نیستن!» پاک آبرویمان را برد.
روضه خواندیم. خیلی به دلش نشسته و بال درآورده بود. انگار تازه خانه برایش مفهوم پیدا کرده بود. کیف میکرد. خوشحالی در وجودش موج میزد. بعد هم رفت پیتزا خرید برای شام روضه...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani