#دعوت_شهید_مدافع_حرم بر سر مزارش 💌
اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند #حاضر هستم.☺️
من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد #شهید شود🕊.
خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.🌹
همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم🌙.
و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید.🍃
خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید.🌺
#شهید_سجاد_زبرجدی
#مزار واقع در #بهشت_زهـرا قطعه 50 ردیف 117 شماره 14
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید ابومهدی المهندس: دوست دارم در #بهشت_زهرا کنار شهیدان رجائ ، باهنر و بهشتی خاک شوم ...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️چرا امام خمینی(رحمة الله عليه) در بدو ورود به ایران در ۱۲بهمن سال۵۷، به #بهشت_زهرا رفتند؟
#دهه_فجر
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
روز اول فروردین ماه سال ۱۳۴۶ خداوند ،عیدی خانواده پازوکی را پسری به نام مجید قرار داد که عطر حضورش اهالی خانه را سرمست کرد با اولین صدای گریه اش مادر را آرام نمود.هر سال که شکوفه های بهار با باز شدنشان گذر ایام را نوید می دادند ، مجید هم بزرگتر می شد تا این که نیمکت های مدرسه با دانش آموزان کلاس اول آشنا گشت.از همان اول گویا در رگهایش خون انقلابی جوشش داشت با اوج گرفتن مبارزات مردمی ، اونیز مبارزی کوچک نام گرفت و در روز ۱۷شهریور، مجید چون ژاله ای بر شاخه درخت قیام مردمی نشست.انقلاب که پیروز شد یازده ساله بود که برای دیدن امام سر از پا نشناخته به مدرسه رفاه رفت و این آغاز ورق خوردن دفتر عشق سربازی حضرت روح الله بود.بعدها به عضویت بسیج مسجد لرزاده درآمد و برای گذراندن دوره آموزشی در سال ۱۳۶۱ رنگ و بوی جبهه گرفت و به عنوان تخریبچی ، زخم های تنش دفتر خاطراتی از رزم بی امانش گردید.یک بار از ناحیه دست راست مصدوم شد ، بار دیگر از ناحیه شکم، حالش خوب نبود ولی او همه چیز را به شوخی می گرفت و درد را با خنده پذیرایی می کرد.
پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۹، منطقه کردستان، کانی مانگا و پنجوین حضور او را در قرارگاه رمضان وجنگ با ضد انقلاب و اشرارغرب کشور به خاطر سپردند . دفاع هنوز برای مجیدادامه داشت ، او با بیش از هفتاد ماه حضور در جبهه ها، شرکت در بیست عملیات را آوردگاه عشق خود کرده بود.در سال ۷۰ ۱۳در برابر سنت نبوی سر تعظیم فرود آورده و پس از آن ، دو پسر به نام های علی و مجتبی را از خود برای ما به یادگار گذاشت .در سال ۱۳۷۱ با آغاز کار تفحص لشکر ۲۷محمدرسول الله r در منطقه جنوب او نیز به خیل جستجوگران نور پیوست. با تمام سختی های منطقه و ناراحتی جسمی ،عاشقانه به دنبال پیکر شهدا می گردید.پرکار و کم حرف بود وبا اطلاعات دقیق از منطقه معبر میزد و با عروج دوست دیرینه اش شهید محمودوند او مسئول گروه تفحص لشکر ۲۷ شد.گذر لحظه ها را بی صبرانه به امید وصال انتظار می کشید و سرانجام در برگریزان روزگار ، او در استقبال وصال یار بهاری شد و هفدهم مهر ماه سال ۱۳۸۰ دعای سرهنگ جانباز مجید پازوکی، نزدیک پاسگاه وهب عراق منطقه عمومی #فکه مستجاب شدو تربت او در قطعه ۲۷ #بهشت_زهرا نزدیک مزار دوست همیشگی اش علی آقا ، دستگیر التماس دعاهای ره جویان است.
#شهید_مجید_پازوکی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#نحوه_شهادت
سعيد #تيربارچی بود.
#شهيد_زهره_وند كه همشهريمان بود همزمان با برادرم به #شهادت رسيد. سعيد چون تيربارچي بود نميتوانستند او را بزنند. همرزمانش ميگفتند تك تيراندازها تند و تند به طرفش شليك ميكردند. فرماندهشان تعريف ميكرد ظهر كه #عمليات شروع شد، تا شب وهابيها به طرف ما #خمپاره شليك ميكردند. موقع اذان كه شد سعيد گفت حاجي بيا نمازمان را نوبتي بخوانيم.
فرماندهشان ميگفت به خودمان گفتيم اين جوان 24 ساله وسط آتش جنگ فكر نماز است.
آخر آتش زياد بود.
نماز را نوبتي خوانديم. فرماندهاش ميگفت از نحوه دقيق شهادت برادرم اطلاع نداريم اما همرزمش ميگفت سعيد 200 متر از ما جلوتر بود.
همان جا به شهادت رسيد و پيكرش مدتي در منطقه ماند و بعد از آزادسازي آن منطقه پيكرش را براي ما آوردند. سعيد كه شهيد شد ما سه ماه خبري از او نداشتيم. يك شب خواب ديدم جمعيت زيادي به سمت #بهشت_زهرا ميروند. سعيد روي دوش جمعيت بود. تيشرت مشكي تنش بود و #يازهرا روي آن نوشته شده بود.
به من گفت به خدا من ميآيم و با وعدهاي كه در خواب به من داده بود بعد از سه ماه پيكرش برگشت.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani