eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر و مادرم به دلیل اینکه من تنها بچه خانواده هستم و ضمناً وضع مادیشان هم خوب است، دختر خاله‏‌ام را که در خانواده‏ای متوسط زندگی می‏کند، به فرزندی که چه عرض کنم، به سرپرستی قبول کردند (البته لازم به تذکر است که دختر خاله‏‌ام همسن خود من است) بله از آن تاریخ به بعد مشکل من شروع شد و خانه آرام و ساکت ما که در طول روز کسی جز من در آن زندگی نمی‏کرد، به زندگی‏‌ای تبدیل شد که دائم در آن سعی در دور کردن داشتم، با دختری که به مراتب از پست‌‏تر و گناهکارتر و حرفه‏‌ای‌‏تر است؛ تنها کارهای دختر خاله‌‏ام را در‏یک جمله خلاصه می‏کنم: «درخواست از من برای انجام بزرگترین »؛ می‏دانم که منظور من را حتماً فهمیده‌‏اید و لازم به توضیحات اضافی نیست. همان طور که گفتم پدر و مادرم حدود ۱۷ساعت از روز را در بیرون از منزل به‌سر می‏برند، ‏یعنی از ساعت ۶ تا ۲۳. من هم از ساعت ۷ تا ۱۳ مشغول تحصیل هستم، ‏یعنی حدود ۱۰ساعت از روز را با دختر خاله ام در خانه تنها هستم و همان طور که گفتم دختر خاله ام یک لحظه من را تنها نمی‏گذارد، دائماً در سرم فکر را می‏‌اندازد و بارها در طول روز از من درخواست گناه می‏کند. البته من پسری نیستم که تسلیم خواهش و حرف‏های او شوم ، همیشه سعی می‏کنم خودم را از او دور کنم، ولی او مانند شیطان است که سر راه هر انسانی ظاهر شود، او را به قعر جهنم پرتاب می‏کند و برای همین است که من از او احتراز می‏کنم، ولی او دست از سرم برنمی‏دارد. تو را به خدا کمکم کنید چطور جواب حرف‏های چرب و نرم او را بدهم؟ من بعضی وقت‏ها فکر می‏کنم که او شیطان است که از آسمان به زمین آمده تا تمام چندین ساله من را دود و نابود کند و سپس به آسمان برگردد. خواهران عزیز! کمکم کنید من چطور می‏توانم او را سر راه بیاورم؟ هر چه به او می‏گویم دست از سرم بردار گوشش بدهکار نیست، هر چه به او می‏گویم این نیست که تو داری انجام می‏دهی، اصلاً گوش نمی‏کند، می‏ترسم آخر عاقبت کاری دست من بدهد، دوست ندارم که تسلیم او بشوم، باور کنید حتی بعضی وقت ها من را تهدید هم می‏کند و می‏گوید… البته فکر می‏کنم همه این بدبختی‏ها به خاطر این است که من یک مقدار زیبا هستم. فکر می‏کنم اگر این و پوست روشن را نداشتم، حتماً این مشکل سرم نمی‌‏آمد. روزی هزار بار از خداوند درخواست می‏کنم که این زیبایی را از من بگیرد. دوست داشتم در خانواده‏ای فقیر زندگی می‏کردم و زشت‏‌ترین پسر روی زمین بودم، ولی گیر این دختر خاله شیطان صفت نمی‏‌افتادم که نمی‏گذارد تا قبل از ‌ پاک بمانم. البته تا حالا که من تسلیم خواهش‏‌های او نشده ام، ولی می‌‏ترسم که بالاخره من را وادار به تسلیم کند. خواهران خوبم! کمکم کنید نگذارید این برادرتان پاکی خود را از دست بدهد. بگویید به او چه بگویم و چطور او را ارشاد کنم تا دست از هوای نفس خود بردارد و من را هم این همه آزار ندهد؟ چطور او را مانند یک کنم و چطور می‏توانم طرز فکر و رفتار و عقیده‌‏اش را تغییر دهم؟ ضمنا فکر نمی‏کنم که در میان گذاشتن این مسئله با پدر و مادرم فایده‌‏ای داشته باشد؛ چون آنها وقت و حوصله فکر کردن به این مسائل را ندارند، تازه اگر هم داشته باشند هیچ عکس‌‏العملی نشان نمی‏‌دهند؛ چون رفتار آن‏ها هم در بیرون از خانه دست کمی از رفتار دختر خاله‌‏ام در خانه ندارد. امیدوارم که هر چه زودتر من را کمک کنید. خواهران گرامی! جواب نامه‏‌ام را به این آدرس به صورت کتبی بدهید، قبلاً تشکر و سپاسگزاری می‏کنم. با تشکر مجدد برادرتان امیر…. 65/09/03 – ساعت 3:05 بعد از ظهر ... 🕊محتوای روایتگری راویان👇🏻 https://eitaa.com/revayatgare_shohada ═══✼🍃🌺🍃✼═══