روایت #شهید_چمران از ماجرای #پاوه و پیام #امام_خمینی_رحمت_الله_علیه :
صبح 27/5/58 بر بالاى دیوار خانه پاسداران بودم و به شهر مىنگریستم و گلوله از هر دو طرف، همچنان مىبارید؛ یک باره فریاد الله اکبر پاسداران به هوا بلند شد؛ پرسیدم مگر چه شده است؟ گفتند: امام خمینى (س) اعلامیهاى صادر کرده است؛ اعلامیهاى تاریخى که اساس بزرگترین تحولات انقلابى کشور ما به شمار مىرود. امام خمینى (س)، فرماندهى قوا را به دست مىگیرد و فرمان مىدهد که ارتش باید در عرض 24 ساعت، خود را به پاوه برساند و ضد انقلاب را قلع و قمع کند.
*
من اصلا خبر نداشتم که اخبار هولناک پاوه، به کسى برسد و امام خمینى (س) و ملت، از جریان پاوه با خبرند. فکر مىکردم که در محاصره ضد انقلاب در آن شب وحشتناک، به شهادت مىرسیم و تا مدتها کسى باخبر نمىشود؛ اما بىسیمچى شجاع ژاندارمرى، در حالى که اتاقش زیر رگبار گلولهها فرو مىریخت، خود به زیر میز رفته و درازکش و میکروفن به دست، همه جریانات را به کرمانشاه مخابره مىکرد.
*
در پاوه، پیرمردى 60 ساله به سراغم آمد؛ با ریش سفید و درخواست کرد که او را به صف اول معرکه بفرستم تا به شهادت برسد. از او پرسیدم که چه تعلیماتى دیده است که چنین آرزویى دارد؟ با التماس و تضرع مىگفت: افتخار شهادت را از من سلب نکنید. جوان دیگرى هم به سراغم آمد که تک و تنها، فاصله کرمانشاه - پاوه را طى کرده بود و به هیچ گروه و کمیتهاى وابستگى نداشت؛ مىگفت که یکه و تنهاست؛ در دنیا، هیچ چیز ندارد؛ حتى اسلحه هم ندارد و تنها چیزى که دارد، یک جان است.
یکى را مىدیدید که با یک کامیون هندوانه آمده است. کسى را دیدم که از خوزستان آمده بود و یک وانت شیرینى و شکلات آورده بود و پخش مىکرد.
*
تا آن لحظه که فرمان تاریخى امام صادر شد، ما حالت تدافعى داشتیم؛ اما بعد از فرمان منقلب کننده امام، دیگر جاى سکوت و تماشا نبود؛ وقت حرکت و قاطعیت و شجاعت بود.
آن جا بود که یک گروه پنج نفرى از پاسداران را به فرماندهى اصغر وصالى و چند نفر از اکراد، با یک آرپىجى مأمور کردم که به بالاى بزرگترین کوههاى مسلط بر پاوه بروند و این پایگاه را از دست دشمن خلاص کنند. به خدا سوگند! این جوانان آن چنان عاشق و شیفته شهادت پیش مىرفتند که براى خود من غیر قابل تصور بود. از روى لبه کوه، تمام قد، با قد برافراشته مىدویدند. دشمن مىتوانست بایستد و همه آنها را بر خاک بریزد؛ زیرا سنگرى محکم، قلعهاى محکم بر بالاى کوه داشت؛ ولى فرمان امام، آن چنان تحولى به وجود آورده بود، آن چنان ایمانى در دل جوانان ما ایجاد کرده بود و آن چنان خوف و وحشتى در دل دشمن انداخته بود که دشمن مىگریخت و دستان ما به سهولت به سوى آنان حمله مىکردند؛ بالاخره این قله بلند را به سادگى و به سهولت به زیر سلطه خویش در آوردند.
سه گروه، هر گروه پنج نفر از دوستان خود را تجهیز کردیم و آنها از سه طرف به سمت فرودگاه حمله کردند. به آنها گفته بودم که بعد از تصرف فرودگاه، تا تپه اول پیش بروند و در بالاى تپه مستقر شوند. آنها تپه اول را تسخیر کردند و به تعقیب دشمن پرداختند؛ تپه دوم را نیز به تصرف در آوردند و به تپه سوم رسیدند؛ تپه سوم را نیز تسخیر کردند. همان بیمارستان مخوف را بدون هیچ تلفات و خسارتى، به تصرف خویش در آوردند و دشمن از هر طرف فرار کرد و شهر را تخلیه نمود.
*
راستى که شب پیش که شب شهادت، شب ناامیدى، شب شکست و سقوط بود، با فرمان امام، آن چنان تغییر کرد که شب بعد به شب آرامش، شب امید و شب پیروزى مبدل شد.
چه کسى مىتوانست چنین معجزهاى به وجود آورد که از یک شب هولناک و یک نقطه تاریک، چنین تحول و تحرکى خلق کند که مبدأ جنبش و حرکت و پیشروى به سوى انقلاب راستین اسلامى باشد.
در این چند روز مصیبت، مىتوانم به جرأت بگویم که حتى یک قطره اشک نریختم و در برابر سختترین فاجعههاى منقلب کننده، با این که در درون خود گریه مىکردم؛ ولى در ظاهر، قدرت خود را به شدت حفظ مىنمودم تا لحظهاى که در فرماندارى، به عکس امام برخوردم؛ یک باره سیل اشک ریختن کرد و همه عقدهها و فشارها و ناراحتىها آرامش یافت و خوب احساس مىکردم که فقط یک قدرت روحى بزرگ، در یک ابرمرد تاریخ، قادر است چنین معجزهاى کند.
*
پاوه، میعادگاه فداییان راه خدا با طاغوتیان است که به قدرت ایمان و شهادت، بر نیروهاى کفر و ظلم و جهل پیروز شدهاند.
پاوه، داستان شورانگیزى است که حماسهها خلق کرده، اسطورهها از خود به یادگار گذاشته و شهادتها و فداکارىهاى بىنظیرى را بر قلب خود ضبط کرده است و شاهد جنایتهایى بود که در تاریخ سابقه نداشته است.
پاوه، اسمى لطیف است که در آن خشنترین قتل عامها صورت گرفته است.
پاوه با قلههاى سر به فلک کشیدهاش، نمودار همت بلند جانبازان راه حق و اراده سخت و پولادین مبارزان انقلاب اسلامى ایران است.
از کتاب کردستان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شرح_عملیات
عملیات «محمد رسول الله (ص)» در روز ۱۲ دی ماه سال ۶۰ با رمز و ذکر «لا اله الا الله، محمد رسول الله (ص)» در مناطق عملیاتی « #مریوان »، « #نوسود » و « #پاوه » و در ارتفاعات مرزی معروف به « #تخت_اورامانات » آغاز شد.
انسداد دالانهای ورودی عناصر #ضدانقلاب ، پاکسازی و تامین امنیت شهرهای مرزی در منطقه اورامانات، تصرف چندین ارتفاع و روستای منطقه و تصرف شهر « #طویله » عراق از اهداف این عملیات بود.
در این عملیات رزمندگان از دو محور مریوان و پاوه وارد عمل شدند و با آزادسازی بخشی از ارتفاعات منطقه در محدوده بین نوسود و مریوان و نیز انهدام دشمن، شهر طویله عراق و چند روستا را به تصرف درآوردند.
محور مریوان به فرماندهی «#حاج_احمد_متوسلیان »، ماموریت داشت تا ضمن آزادسازی ارتفاعات « #شنگادور »، «توالی»(پنج قله)، دره تاریک، جانبازان و «ملقه پشقله»، شهر طویله را تصرف و تامین کند.
محور پاوه نیز به فرماندهی «#حاج_محمد_ابراهیم_همت »، مأموریت پاکسازی شهر نوسود، ارتفاعات کل هرات، سرنی، «شوشمی» و تعدادی از روستاهای منطقه از وجود دشمن و عناصر ضدانقلاب و نیروهای عراقی و ورود به شهر طویله را بر عهده داشت.
این دو محور از محورهای فرعی برای تامین اهداف خود بهره گرفتند. محورهای فرعی به تناسب نیروهای ادغامی، فرماندهی متغیر داشتند. در طرح ، چنین پیشبینی شده بود که با اعزام چندین گروه عملیاتی به عمق عراق، عقبههای دشمن نیز همزمان با عملیات اصلی مورد حمله قرار گیرند.
در محور پاوه، نیروهایی که از معبر « #وزلی » وارد عمل شده بودند در حین عبور از کنار شهر نوسود برای رفتن به #ارتفاع_سرنی با عناصر ضدانقلاب درگیر شدند و در نتیجه تعدادی از عناصر ضدانقلاب کشته و تعدادی نیز اسیر شدند. در ادامه، اگرچه این نیروها به رغم هوشیاری دشمن توانستند هدف خود را تامین کنند، اما فشارهای دشمن موجب شد ارتفاع یاد شده چندین بار دست به دست شود.
نیروهای محور ملقه پشقله و جانبازان نیز موفق شدند هدف خود را به سرعت تصرف کنند و وارد شهر طویله عراق شوند.
در این میان، فقدان سقوط ارتفاع #کل_هرات و حضور دشمن روی آن موجب شد تا به رغم موفقیت نیروهای خودی در طرفین این قله مشکلات جدی در تامین و تدارک نیروهای ایرانی ایجاد شود.
کمبود نیرو نیز از جمله مشکلات دیگر عملیات بود که امکان ادامه آن را دچار مشکل مضاعفی کرده بود. به همین خاطر در بعدازظهر نخستین روز عملیات دستور داده شد نیروها به مواضع قبلی بازگردند.
در محور مریوان،نیروهای خودی قبل از رسیدن به پای اهداف با تیراندازی و درگیری دشمن مواجه شدند. در معبر شنگادور اگرچه چهار قله از پنج قله این ارتفاع به تصرف درآمد، اما دشمن با استقرار روی قله پنجم تدارک و پشتیبانی نیروهای خودی را مختل کرده بود. نیروهای معبر دره تاریک نیز که با درگیری زود هنگام مواجه شده بودند، به دلیل تسلط و در نتیجه دید و تیر دشمن زمینگیر شدند.
در ادامه، دشمن با به کارگیری نیروهای احتیاط منطقه از جمله انتقال سه گردان از «پنجوین» و با استفاده از نیروهای گارد ریاست جمهوری پاتک خود را از بعدازظهر روز اول عملیات آغاز کرد. اگرچه دشمن در این پاتکها متحمل خسارتهای سنگینی شد ولی کمبود توان خودی و عدم جایگزین شدن نیروهای تازه نفس ادامه عملیات را غیرممکن ساخته بود. برای همین حدود ساعت ۱۶ دستور عقبنشینی صادر شد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
شهیده «فوزیه شیردل»، همان پرستار شهید فیلم «چ» ابراهیم حاتمیکیا، که سی و پنج سال گمنام بود و کسی او را نمیشناخته است*.
فوزيه شیر دل در سال 1338 در شهر كرمانشاه در كانون گرم خانواده اي متدين و مومن متولد گرديد.
*پدرش حافظ کل #قرآن بود و از کودکی به او آموزش روخوانی میداد.*🌹
پس از گرفتن مدرك سيكل و گذراندن یک دوره آموزشی #بهیاری، وارد بهداري شد.وی به مدت 2 الي 3 سال در بهداري كرمانشاه خدمت كرد و پس از آشنايي با كارش به #پاوه منتقل شدو در بيمارستان آن جا مشغول به كار شد خواهر شهیده فوزیه شیردل در این مورد میگوید: دوره آموزشی که تمام شد نوبت تقسیم نیروها بود...
اکثر دوستان او تمایل به ماندن در کرمانشاه و کار کردن نزد خانوادههایشان را داشتند تا شرایط کاری راحتتری داشته باشند....
اما او کار در بیمارستان پاوه را با وجود همه کمبودها و محرومیت هایش برگزید .. *.او عاشق خدمت بود و سرانجام در این راه جان داد.
*شادی روحش #صلوات
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
شهیده «فوزیه شیردل»، همان پرستار شهید فیلم «چ» ابراهیم حاتمیکیا، که سی و پنج سال گمنام بود و کسی او را نمیشناخته است*.
فوزيه شیر دل در سال 1338 در شهر كرمانشاه در كانون گرم خانواده اي متدين و مومن متولد گرديد.
*پدرش حافظ کل #قرآن بود و از کودکی به او آموزش روخوانی میداد.*🌹
پس از گرفتن مدرك سيكل و گذراندن یک دوره آموزشی #بهیاری، وارد بهداري شد.وی به مدت 2 الي 3 سال در بهداري كرمانشاه خدمت كرد و پس از آشنايي با كارش به #پاوه منتقل شدو در بيمارستان آن جا مشغول به كار شد خواهر شهیده فوزیه شیردل در این مورد میگوید: دوره آموزشی که تمام شد نوبت تقسیم نیروها بود...
اکثر دوستان او تمایل به ماندن در کرمانشاه و کار کردن نزد خانوادههایشان را داشتند تا شرایط کاری راحتتری داشته باشند....
اما او کار در بیمارستان پاوه را با وجود همه کمبودها و محرومیت هایش برگزید .. *.او عاشق خدمت بود و سرانجام در این راه جان داد.
*شادی روحش #صلوات
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani