eitaa logo
روایت ها و حکایت ها
1.9هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
299 ویدیو
29 فایل
فیش های منبر و یادداشت های روایی و تفسیری و نکات تربیتی و اخلاقی،آمیخته با مطالب روز و اشعار ناب و تاریخ ... ارتباط با ما https://eitaa.com/MA1371 طلبه حقیر محمد جواد جنگی لینک کانال @revayathavahekayatha1
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت امیر چه کرد!!! الكنى و الألقاب شیخ عباس قمی: به نقل از سعد خفّاف : به ابو عمره زادان گفتم : اى زادان! تو نيكو قرآن قرائت مى كنى ، نزد چه كسى قرائت آموخته اى؟ زادان تبسمى كرد و گفت : روزى در حال خواندن شعرى بودم كه امير المؤمنين عليه السلام بر من گذشت . من صدايى خوش داشتم . حضرت از صداى من خوشش آمد و فرمود : اى زادان! چرا قرآن تلاوت نمى كنى؟ عرض كردم : يا امير المؤمنين! چگونه قرآن بخوانم؟ به خدا سوگند از قرآن چيزى بيش از همان مقدار كه در نماز مى خوانم ، نمى دانم . حضرت فرمود : نزديك من آى . من به ايشان نزديك شدم . پس ، در گوش من سخنى گفت كه نفهميدم چه بود و چه گفت . سپس فرمود : دهانت را باز كن و آب مبارك دهانش را در دهانم گذاشت . به خدا قسم هنوز از نزد آن حضرت قدمى بر نداشته بودم كه قرآن را با اِعراب و قرائتش از بر بودم و از آن پس هرگز نيازى پيدا نكردم كه از كسى چيزى درباره قرآن بپرسم من اين داستان زادان را براى امام باقر عليه السلام بازگو كردم ، حضرت فرمود : زادان راست گفته است . امير المؤمنين عليه السلام با نام اعظم براى زادان دعا كرد و چنين دعايى هرگز ردّ نمى شود. .... فو اللّه ِ ما زالَت قَدَمي مِن عندِهِ حتّى حَفِظتُ القُرآنَ بِإعرابِهِ و هَمزِهِ ، و ما احتَجتُ أن أسألَ عَنهُ أحَدا بَعدَ موقِفِي ذلكَ . قالَ سعدٌ : فَقَصَصتُ قِصَّةَ زاذانَ على أبي جعفرٍ عليه السلام قالَ : صَدَقَ زاذانُ ، إنَّ أميرَ المؤمنينَ دَعا لِزاذانَ بِالاسمِ الأعظَمِ الذي لا يُرَدُّ. روایت داستانی
حضرت امیر در راه مدینه!! علی پس از مهاجرت رسول گرامی، در نقطه بلندی از مکّه ایستاد و گفت: هر کس پیش محمد امانت و سپرده ای دارد، بیاید از ما بگیرد. [من کان له قبل محمد أمانة أو ودیعة فلیأت فلنؤدّ إلیه أمانته.] کسانی که پیش پیامبر امانت داشتند، با دادن نشانه و علامت، امانت‌های خود را پس گرفتند. بعدا، طبق وصیت پیامبر، باید علی زنان هاشمی از آن جمله فاطمه دختر پیامبر و فاطمه دختر اسد مادر علی و فاطمه دختر زبیر و مسلمانانی را که تا آن روز موفق به مهاجرت نشده بودند، همراه خود به (مدینه) بیاورد. بدین ترتیب، علی در دل شب از طریق (ذی طوی) عازم مدینه گردید. شیخ طوسی می‌نویسد: جاسوسان قریش از مسافرت دسته جمعی علی آگاه شدند، از این رو در تعقیب علی برآمدند و در منطقه (ضجنان) با او روبه رو گردیدند. سخنان زیادی میان آنان و علی رد و بدل گردید. شیون زنان در آن میان به آسمان بلند بود. او مشاهده کرد جز دفاع از حریم اسلام و مسلمانان چاره دیگری ندارد؛ رو به آن‌ها کرد و گفت: هر کس که می‌خواهد بدنش قطعه قطعه گردد و خونش ریخته شود نزدیک آید. [فمن سرّه أن أفری لحمه و أهریق دمه فلیدن منّی.] آثار خشم و غضب در سیمای وی آشکار بود. مأموران قریش مطلب را جدی تلقی کرده و از در مسالمت وارد شدند و از راهی که آمده بودند بازگشتند. همو می‌نویسد: هنگامی که علی وارد (قبا) گردید، پاهایش مجروح شده بود. به پیامبر خبر دادند که علی آمد، ولی قدرت آمدن به حضور شما را ندارد. رسول گرامی بلافاصله به نقطه ای که علی بود تشریف برد و او را در بغل گرفت و هنگامی که چشم وی به پاهای مجروح علی افتاد، قطرات اشک از دیدگانش سرازیر شد. [و اعتنقه و بکی رحمة لما بقدمیه من الورم] ---------- فروغ ابدیت ص ۴۳۵
●در پناه نماز! امام صادق "علیه السلام" فرمودند: 🔸 «كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام إِذَا هَالَهُ‏ شَيْ‏ءٌ فَزِعَ إِلَى الصَّلَاةِ» 🔹 حضرت امیرالمؤمنین علی "علیه‌السلام" هرگاه برایشان مشکلی پیش می آمد و از موضوعی نگران می شدند به نماز پناه می بردند. 📚 كافي ج ۲ ص ۱۲۳.
رفیق واقعی تو👇 (ع): إنَّ أخاكَ حَقّا مَن غَفَرَ زلّتَكَ ، و سَدَّ خَلّتَكَ ، و قَبِلَ عُذْرَكَ ، و سَتَرَ عَوْرَتَكَ ، و نَفى وَجلَكَ ، و حَقّقَ أملَكَ. رفیق حقيقى تو كسى است كه: از لغزشت درگذرد، نيازت را برآورد، پوزش تو را بپذيرد، عيبت را بپوشاند، ترس را از تو دور كند و آرزويت را برآورد. غرر
(ع): بُلُوغُ اَعْلَى الْمَنازِلِ بِغَيْرِ اسْتِحْقاقٍ مِنْ اَكْبَرِ اَسْبابِ الْهَلَكَةِ. دسـتـيـابـى بـه مـراتـب و پـسـت هـاى عـالى بـدون شـايـسـتـگـى ، از عوامل و اسباب هلاكت آدمى است. نهج البلاغه ابن ابی الحدید
(ع): «كَمْ مِنْ مُسْتَعْجِلٍ بِمَا إِنْ أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنَّهُ لَمْ يُدْرِكْهُ» چه بسيارند کسانى که براى چيزى عجله مى کنند که اگر آن را به دست آورند، (پشيمان مى شوند و) دوست دارند که به آن نمى رسيدند. خطبه ۱۵٠
حضرت امیر علیه السلام: أبلَغُ ما تَستَدِرُّ بهِ الرحمَةَ أن تُضمِرَ لِجَميعِ الناسِ الرحمَةَ. بهترين وسيله ريزش رحمت [خدا] مهربان بودن با همه مردمان است. غرر الحکم
طلحه از صحنه گردانان قتل خلیفه سوم! مورّخ معروف، طبری، در تاریخ خود، از یکی از یاران عثمان نقل می‌کند که هنگامی که (مردم شورشی) عثمان را محاصره کردند، علی علیه السّلام در خیبر بود. زمانی که بازگشت، عثمان به سراغ حضرت فرستاد و او را به خانه خود دعوت کرد. امام علیه السّلام وارد بر عثمان شد. عثمان، بعد از حمد و ثنای الهی، اظهار داشت: «من، حقوقی بر تو دارم: حقّ اسلام و حقّ اخوت و برادری و حق خویشاوندی، و اگر این حقوق هم نباشد، قبل از اسلام، نیز با هم رابطه و پیمان داشتیم. »علی علیه السّلام سخنان او را تصدیق کرد و خارج شد و به سراغ خانه طلحه آمد. آنجا از افراد گوناگون، پر بود. امام علیه السّلام به او فرمود: «ای طلحه! این چه سر و صدایی است که به راه انداخته ای؟ ». طلحه گفت: «حالا این سخن را می‌گویی که کار از کار گذشته و شرّ و فساد فزونی گرفته؟! »علی علیه السّلام که سخنان خود را در او مؤثّر نیافت، از نزد او بازگشت و به سراغ بیت المال رفت، فرمود: «در آن را بگشایید! »اما کلید پیدا نشد، لذا فرمود: «در را بشکنید! »در را شکستند، فرمود: «اموال بیت المال را بیرون بیاورید! »بیرون آوردند و شروع کرد به تقسیم کردن آن در میان مردم. این سخن، در شهر پخش شد و به گوش کسانی که در خانه طلحه جمع شده بودند، رسید. آنها با شنیدن این سخن، آهسته آهسته از خانه او خارج شدند تا این که فقط طلحه در آنجا باقی ماند. این خبر به عثمان رسید و خوشحال شد، زیرا، توطئه طلحه را بی اثر دید. هنگامی که طلحه با چنین وضعی روبرو شد، به دیدار عثمان آمد. اجازه گرفت و وارد شد. رو به او کرد و گفت: «یا امیر المؤمنین! أستغفر اللّه و أتوب إلیه! من، کاری می‌خواستم انجام بدهم که خداوند مانع شد و الآن از کار خود توبه می‌کنم». عثمان به او گفت: «به خدا سوگند! تو، برای توبه نیامده ای! شکست خوردی و این جا آمدی، خدا از تو انتقام بگیرد. » طبری، در جای دیگر از همان تاریخ خود می‌گوید که: هنگامی که عثمان را در خانه اش کشتند، مردی به نام«سودان بن حمران»از آنجا خارج شد و می‌گفت: «طلحه کجا است؟ ما عثمان را کشتیم». از این شواهد و شواهد تاریخی دیگر، به خوبی استفاده می‌شود که طلحه، یکی از گردانندگان اصلی ماجرای قتل عثمان بوده است. ----------
نکته فقهی و تربیتی راجع به مرحوم سید علی خان گوید: اصحاب همگى فرموده اند كه قرض كردن بدون ضرورت كراهت شديد دارد، مگر ابن ابى الصلاح كه گفته است حرام است. علامه حلّى - قدّس سرّه - در تذكره مى فرمايد: كراهت قرض گرفتن كمتر است اگر نياز به وام داشته باشد، و اگر نيازش سخت شد كراهت برطرف مى شود، و اگر مى ترسد كه تلف شود و راهى بجز قرض گرفتن ندارد واجب است كه قرض كند. علامه شهاب الدين فهد در كتاب المهذّب البارع فرموده است: «اياك ثم اياك و التجرى على الدين فانه مجلبة للهمّ و مثقلة للذمّة و مشتّت للفكر و هو فى الدنيا و فى الآخرة تبعة»؛ مبادا مبادا كه جرأت كنى وام بگيرى كه وام اندوه ساز است و آدمى را مشغول الذّمه مى كند و فكرش را پراكنده مى سازد و آن در دنيا باعث خوارى و در آخرت موجب گرفتارى است. جنازه اى را به مسجد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بردند، رسول خدا پرسيد: اين مردۀ شما بدهكار هم هست؟ عرض كردند: آرى يا رسول اللّه! دو درهم بدهكار است. حضرت فرمود: خودتان بر مرده تان نماز بخوانيد. پس على عليه السّلام عرض كرد: يا رسول اللّه! من قرض او را ضامن شدم. فرمود: خداى تعالى تو را از گرو اعمالت رها فرمايد همان گونه كه گروگان برادرت را باز كردى. سپس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جلو تشريف آوردند و بر جنازه نماز خواندند. «و حمل الى مسجد النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميّت فقال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: على ميّتكم دين؟...... روایت داستانی
علیه السلام: مَنْ ضَيَّعَ اَلصَّلاَةَ فَإِنَّهُ لِغَيْرِ اَلصَّلاَةِ مِنْ شَرَائِعِ اَلْإِسْلاَمِ أَضْيَعُ بدان كه همانا هر كه نماز را ضايع سازد احكام ديگر اسلام را ضايع‌تر نمايد. تحف العقول
حضرت امیر علیه السلام: الْمُسْلِمُ مِرْآةُ أَخِيهِ فَإِذَا رَأَيْتُمْ مِنْ أَخِيكُمْ هَفْوَةً فَلَا تَكُونُوا عَلَيْهِ أَلْباً وَ أَرْشِدُوهُ وَ انْصَحُوا لَهُ وَ تَرَفَّقُوا بِهِ. مسلمان آينه رفیق خویش است، هرگاه خطايى از رفیق خود ديديد همگى او را مورد حمله قرار ندهيد بلكه او را راهنمايى و نصيحت نماييد و با او مدارا كنيد.. تحف العقول ص ۱۰۸
در وصیتش بفرزند خود محمد حنیفه فرمود: از خود بینی و بد خلقی و کم صبری دور باش 👈که اگر این سه خصلت را داشته باشی هیچ رفیقی با تو نماند و همواره مردم از تو کناره گیرند. إِیَّاکَ وَ الْعُجْبَ وَ سُوءَ الْخُلُقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِ فَإِنَّهُ لَا یَسْتَقِیمُ لَکَ عَلَی هَذِهِ الْخِصَالِ الثَّلَاثِ صَاحِبٌ وَ لَا یَزَالُ لَکَ عَلَیْهَا مِنَ النَّاسِ مُجَانِبٌ. خصال
فریب نخورید!! (ع) «لاتَغْتَرَّنَّ بِكَثْرَةِ اَلْمَسَاجِدِ وَ جَمَاعَةِ أَقْوَامٍ أَجْسَادُهُمْ مُجْتَمِعَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى» فریب مسجدهای زیاد و اجتماع افرادی که بدن‌های آنها گرد هم و از جهت فکری مختلف هستند را نخورید. امالی صدوق ص۲۸۲ (ع) گريۀ آنها(كسانى كه به ظاهر ديندارند)تو را فريب ندهد،زيرا تقوى در قلب است. لاَ يَغُرَّنَّكَ بُكَاؤُهُمْ فَإِنَّ اَلتَّقْوَى فِي اَلْقَلْبِ. بحار ج ۷۰ص ۳۸۲
5⃣1⃣«مَنْ عَشِقَ شَيْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ» هر کس به چيزى عشق ورزد چشم او را ناتوان و قلب و فکر او را بيمار مى سازد; در نتيجه با چشمى معيوب (به همه چيز) مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود.  خطبه ۱۰۹
هفده ماه نامه نگاری!!! در کتاب وقعه صفین مینویسند: علی علیه السلام پس از اتمام جنگ جمل در آغاز ماه رجب به کوفه آمد و هفده (۱۷) ماه در آن شهر بماند و در این مدت کلا میان او معاویه نامه نگاری جریان داشت. أَنَّ عَلِيّاً قَدِمَ مِنَ اَلْبَصْرَةِ مُسْتَهَلَّ رَجَبٍ اَلْكُوفَةَ وَ أَقَامَ بِهَا سَبْعَةَ عَشَرَ شَهْراً يُجْرِي الْكُتُبَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُعَاوِيَةَ. برخی از آن نامه ها در نهج البلاغه آمده است.
مسجود ملائک که شد آدم، ز علی شد آدم چو یکی قبله و مسجود، علی بود حضرت رضا عليه السلام: «کان سجودهم للّه تعالی عبودیّتا و لآدم اکراما و طاعة لکوننا فی صلبه سجده فرشتگان برای خداوند به عنوان پرستش بود و برای آدم به عنوان اکرام و احترام، چرا که ما در صلب آدم بودیم. » ---------- نور الثّقلین، ج اوّل، صفحه ۵۸. روایت ها وحکایت ها☜(عضویت)
(ع) مَن أصبَحَ وَالآخِرَةُ هَمُّهُ استَغنى بِغَيرِ مالٍ ، وَاستَأنَسَ بِغَيرِ أهلٍ ، وعَزَّ بِغَيرِ عَشيرَةٍ.   هر كس روز خود را آغاز كند ، در حالى كه همّ و غم او آخرت باشد؛ 👈 در عين بى پولى ، بى نياز خواهد بود و در عين بى كسى ، از تنهايى به در مى آيد و با وجود نداشتن قوم و قبيله، عزيز و قدرتمند خواهد بود. امالی طوسی ۵۸۰ روایت ها وحکایت ها☜(عضویت)
این کلام علیه السلام: الْغِنَى فِي الْغُرْبَةِ وَطَنٌ، وَ الْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ. ثروتمندى در غربت، چون در وطن بودن، و تهيدستى در وطن، غربت است. حکمت ۵۶ اینم ترجمه جناب سعدی از کلام حضرت: مُنْعَم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست هر جا که رفت خیمه زد و خوابگاه ساخت و‌آن را که بر مرادِ جهان نیست دسترس در زاد‌و‌بومِ خویش غریب است و ناشناخت.
(ع): مَن أبانَ لَكَ عَيبَكَ فهُوَ وَدودُكَ ، مَن ساتَرَكَ عَيبَكَ فهُوَ عَدُوُّكَ. هر كه عيبت را به تو نشان دهد، او دوست صميمى توست. هر كه عيبت را از تو مخفى نگه دارد، او دشمن توست. غررالحکم کسی که عیب مرا می کند نهان از من اگر چه چشم عزیزست، دشمن است مرا.
(ع): 6⃣1⃣أَلَا فَاذْكُرُوا هَاذِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ. بهوش باشيد، مرگ را كه نابود كننده لذّت ها و شكننده شهوت ها و قطع كننده آرزوهاست، به هنگام تصميم بر كارهاى زشت، به ياد آوريد. خطبه ۹۹
اولین شاعر!!! امام رضا علیه السّلام : علیه السّلام در مسجد کوفه نشسته بود که مردی از اهل شام بپا خواست و گفت یا امیر المؤمنین مرا از تو سؤالی چند است فرمود: بمنظور فهمیدن بپرس نه بقصد زحمت دادن پس آن مرد شامی پرسشهائی نمود از جمله عرض کرد: بفرمائید بدانم نخستین کسی که شعر سرود که بود؟ فرمود: آدم، عرض کرد: شعرش چه بود؟...... (حضرت در ادامه شعرهای آدم را بیان کردند) «أَخْبِرْنِی عَنْ أَوَّلِ مَنْ قَالَ الشِّعْرَ فَقَالَ آدَمُ» خصال
چهار چیزِ مخفی!! (ع): راستی که خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده است: 1⃣خوشنودی و رضایت خود را در میان طاعت ها، پس هیچ طاعتی را کوچک مشمار که بسا خوشنودی خداوند در همان باشد و تو ندانی. 2⃣ خشم و غضب خود را در میان گناهان پنهان کرده پس هیچ گناهی را کوچک مپندار که شاید خشم خدا در همان باشد و تو ندانی. 3⃣اجابت خویش را در میان دعاهایش پنهان نموده پس هیچ دعائی را کوچک مدار که بسا همان دعای مستجاب باشد و تو ندانی. 4⃣ و ولیّ خود را در میان بندگان خود پنهان داشته پس به هیچ بنده ای از بندگان خدا با چشم حقارت منگر که شاید همان ولیّ خدا باشد و تو ندانی. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَخْفَی أَرْبَعَةً فِی أَرْبَعَةٍ أَخْفَی رِضَاهُ فِی طَاعَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَی سَخَطَهُ فِی مَعْصِیَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ مَعْصِیَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطُهُ مَعْصِیَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَی إِجَابَتَهُ فِی دَعْوَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَ. شَیْئاً مِنْ دُعَائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَی وَلِیَّهُ فِی عِبَادِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَبْداً مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ فَرُبَّمَا یَکُونُ وَلِیَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ. خصال
محافظینِ (ع) رسول خدا فرمود: به همانی که جانم بدست او است هرگز علی را به جبهه جنگی گسیل نداشتم جز اینکه دیدم: جبرئیل با هفتاد هزار فرشته در سمت راست اوست و دیدم میکائیل را با هفتاد هزار فرشته در سمت چپ اوست و فرشته مرگ جلو او است و ابری بر سرش سایه افکند تا پیروزی رسد. وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا وَجَّهْتُ عَلِیّاً قَطُّ فِی سَرِیَّةٍ إِلَّا وَ نَظَرْتُ إِلَی جَبْرَئِیلَ علیه السّلام فِی سَبْعِینَ أَلْفاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ عَنْ یَمِینِهِ وَ إِلَی مِیکَائِیلَ عَنْ یَسَارِهِ فِی سَبْعِینَ ف. أَلْفاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ إِلَی مَلَکِ الْمَوْتِ أَمَامَهُ وَ إِلَی سَحَابَةٍ تُظِلُّهُ حَتَّی یُرْزَقَ حُسْنَ الظَّفَرِ. خصال 🌀 روایت ها وحکایت ها(عضویت)
با این کارا از طب بی نیاز می شوی! 👇👇 به علیهما السلام فرمود: فرزندم چهار خصلت تو را نیاموزم که بواسطه آنها از علم طب بی نیاز گردی؟ عرض کرد: آری یا امیر المؤمنین فرمود: تا گرسنه نشده ای بر سفره غذا منشین و تا هنوز میل بخوردن داری از کنار غذا برخیز و کار جویدن را نیکو انجام بده و چون خواستی بخوابی برای قضای حاجت بمستراح برو 👈که چون این چهار انجام بدی از طب بی نیاز گردی. یَا بُنَیَّ أَ لَا أُعَلِّمُکَ أَرْبَعَ خِصَالٍ تَسْتَغْنِی بِهَا عَنِ الطِّبِّ فَقَالَ بَلَی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ لَا تَجْلِسْ عَلَی الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ جَائِعٌ وَ لَا تَقُمْ عَنِ الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ تَشْتَهِیهِ وَ جَوِّدِ الْمَضْغَ وَ إِذَا نِمْتَ فَاعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَی الْخَلَاءِ فَإِذَا اسْتَعْمَلْتَ هَذَا اسْتَغْنَیْتَ عَنِ الطِّبِ. خصال
قابل توجه مسئولین محترم! (ع): العَجزُ يُطمِعُ الأَعداءَ. اظهار ناتوانى، دشمنان را به طمع مى اندازد. غررالحكم اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست اشک کباب موجب طغیان آتش است. صائب می گوید ضعف نشان دادن به ستمگر ها نشانه ابلهیست و سپس در مثالی زیبا اشک کباب یا همان قطره که گویا نشان خواهش کباب از آتش است را باعث بیش تر شدن آتش میداند. وقتی به ستمگر ها پیام ضعف می دهید طمع آنها بیشتر می‌شوند تا به شما ضربه بزنند؛ و این مربوط به امروز و دیروز نیست، این فطرت ستمگرهاست که صائب در قرن یازده به آن اشاره کرده است.
روایت ها و حکایت ها
#پیامبر_اکرم (ص) ذکر لاحول و لا قوه الا بالله یک گنجینه بهشتی است و شفای ۹۹ درد می باشد که کمترین آ
روایت اول در معنی لاحول و لا قوه... (ع) در پاسخ به سوالي درباره معناي «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ» چنين فرمود: ما در برابر خداوند با مالکيت او شريک نيستيم بلکه ما چيزي را مالک نيستيم حز آنچه او به ما تمليک کرده و هرگاه قدرتي يا مالي را به ما ببخشد -در حالي که او از ما به آن مال سزاوارتر است- ما را مکلف به وظايفي (درباره آن) فرموده و هرگاه آن را از ما پس گيرد تکليفش را نيز از ما برداشته است. إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً، وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا؛ فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا. حکمت ۴۰۴ روایت دوم در معنی لا حول.... عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از معناى جمله «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه » ـ فرمود : معنايش اين است كه ما حول و قدرت روى گرداندن از معصيت خدا نداريم، مگر به يارى خدا، و قوّت و توانايى بر طاعت خدا نداريم، مگر با توفيق خداوند عزّ و جلّ. لا حَولَ لَنا عَن مَعصِيَةِ اللّه ِ إلاّ بِعَونِ اللّه ِ ، و لا قُوَّةَ لَنا على طاعَةِ اللّه ِ إلاّ بِتَوفيقِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ. توحید صدوق ص ۲۴۲
(ع): كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ، وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَة. شرّى كه در پى آن بهشت است شرّ نخواهد بود، و هر نعمتى بى بهشت ناچيز است، و هر بلايى بى جهنّم، عافيّت است. حکمت ۳۸۷
آیت الله مکارم شیرازی: در غرر الحکم از علیه السلام نقل است که فرمودند: «غَطُّوا مَعايِبَكُم بِالسَّخاءِ فَانَّهُ سَتْرُ العُيوبِ؛ عيوب خويش را با سخاوت بپوشانيد؛ زيرا سخاوت پوشاننده عيبهاست». صدق اين كلام مولى با تجربه به خوبى ثابت مى شود، اشخاصى را مى بينيم كه عيوب گوناگونى دارند، ولى چون سخاوتمندند و دست و دل باز همه مردم به ديده احترام به آنها مى نگرند. در روایت دیگری حضرت فرمودند: «تَجَافُوا عَنْ ذَنْبِ السَّخىِ فَانَّ اللّهَ آخِذٌ بِيَدِهِ كُلَّما عَثُرَ؛ از گناه و لغزش سخاوتمند صرف نظر كنيد؛ زيرا هر زمان بلغزد، خداوند دست او را مى گيرد (و نجاتش مى دهد) ».