#خاطراتشهدا
یک روز عباس به من گفت: میایی بریم با قناسه این داعشی ها رو بزنیم؟
گفتم باشه و با هم رفتیم.🔫
هروقت بیکار میشد، می رفت کمین میکرد.
چند نفریشون را یا زخمی یا به هلاکت می رسوند.😁🤛
عباس با نیروهای خودش که بود بهشون میرسید حالشون رو می پرسید، دستی به پشتشون میزد یا باهاشون شوخی میکرد.😇🌿
برای همین هر وقت عباس بین آنها بود آنها روحیه می گرفتند.😃💪
او مصداق آیه « أَشِدَّآءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیْنَهُمْ » بود.🦋
#شهید_عباس_دانشگر🌹
روحمان از بین رفته،
سرگرم بازیچهٔ دنیاییم!
خدایا تو هوشیارمان کن،
تو مرا بیدار کن...!
#شهید_عباس_دانشگر
#روایت_عشق
#شهیدانه
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•