سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
ما هیچ شبی نمیخوابیم مگر اینکه به نابودی دشمنان فکر می کنیم ما به تلاش برای پیروزی مقاومت فلسطين شبانه روز ادامه خواهیم داد تا اینکه زمین و آسمان و دریا برای صهیونیستها تبدیل به جهنم شود🔥
#حاج_قاسم
#روایت_عشق
37.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظۀ خدافظی.... 🥺💔
یکی به دوستش میگه چرا رفتی ومنو تنها گذشتی
یکی به مادرش میگه من بدون تو چجوری زندگی کنم
یکی به پسرش میگه چقدر خوشگل شدی پسرم ، چرا بدون من رفتی
یکی به پدرش میگه بابا من بدون تو چجوری خواهرام رو بزرگ کنم .
با دیدن این صحنه ها قلب انسان تکهتکه میشه
برای پیروزیشون دعا کنیم 🇵🇸💔
#فلسطین
#روایت_عشق
#خاطراتشهدا 💕
#روایت_عشق 🌸
#شهیدعلیرضااختراعی🪴
یکبار به اوگفتم تو ۵ سال در جبهه بودی؛ دیگر بس است. گفت؛ عمر دست خداست، ممکن است در شهر به دلائل دیگری بمیرم پس چه بهتر که مرگم ختم به شهادت شود.
در یکی از عملیاتها مجروح شده بود او را به اصفهان منتقل کرده بودند. برادرم از اصفهان زنگ زد و گفت علیرضا اینجا پیش ماست. گفتم دلمان برایش تنگ شده بگویید بیاید. وقتی آمدند متوجه شدیم علیرضا مجروح شده و با عصای زیر بغلش آمد. هنوز کاملا خوب نشده بود که مجددا به جبهه رفت.
پس از چند روز زنگ زد و از جراحتهایش پرسیدم، گفت: خودشان خوب میشوند؛ جای مردان جنگ، جبهه است، این جراحتها نباید ما را خانه نشین کند.
همیشه گله مند بود و میگفت من از همه بیشتر جبهه بودم ولی لیاقت شهادت ندارم.
هر وقت از او میپرسیدم در جبهه چکار میکند؟ برای اینکه من نگران نشوم، میگفت من در آشپزخانه خدمت میکنم. در صورتی که او فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردانرزمی ۴۱۳ لشگر ۴۱ثارالله
● ولادت : ۱۳۴۱ کرمان
● شهادت : ۱۳۶۷/۱/۲۶
عکس دخترشو زده بود تو دفتر فرماندهیش.
بهش گفتم:
مرتضی اون عکسو بردار اینجوری دلت گیره نمیتونی بپریا...
گفت:
نه میخام با همه وابستگیام فدایی امام زمان عجل الله بشم...
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
#کلام_شهدا
#شهیدمرتضیآوینی
#روایت_عشق
اگر خداوند متاعِ وجودِ تو را خریدنی بیابد ،
هر کجا که باشی و در هر زمان، تو را با شهادت بر می گزیند🙂🌸
فـرمـود:
"اگـر چـنانـچه ایـن جـنایـت ادامه پـیـدا کند، مـسلـمانها بـیتـاب مـیشـوند!
نـیروهـای مـقاومـت بـیتـاب میـشـوند!
کـسی جـلوی ایـنـها را دیـگر نـمـیتـوانـد بـگـیرد."☄️
#شهید_جواد_محمدی
#روایت_عشق
#فلسطین
ایوب چندماه قبل از شهادتش، برای سفر کاری به ترکیه رفته بود. نمازهاش رو تو هتل نمیخوند. میگفت «معلوم نیست اینجا چه کارهایی کردهاند! شاید نجس باشه!»
هتلدار بهش گفته بود «اولین ایرانیای هستی که میبینم برای نماز صبح هم مسجد میری.
همه اون ساعت، مست از دیسکوها بیرون میومدند!»
ایوب یه مسجد پیدا کرده بود که نمازهاش رو میرفت اونجا میخوند. با اینکه مسجد اهل تسنّن بود ولی با چندنفر رفیق شده بود و هدایتشون کرده بود.
او با یهنفر از کشور هلند دوست شده بود و به سمت شیعه دعوتش کرده بود. بهش گفته بود «برو سرچ کن نهجالبلاغه رو پیدا کن، بخون! ببین علی علیهالسلام چی گفته؟!» حتی ایوب بهش دعای کمیل رو هم نشون داد.💕
#شهید_ایوب_رحیم_پور
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
📜بخشی از وصیت نامه شهید حجت الله رحیمی:
یا سیدی و مولای !
ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند ، و او اسماعیل را محیا کرد ، هنگامی که پدر کارد را نزدیک گلوی فرزندش آورد ، ندا آمد دست نگهدار ، ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود زمان زیادی گذشت که عزیزترین فرزند آدم در راه خدا قربانی شد و آن هم حسین ابن علی (ع) بود...
پروردگارا ! قلبم مالامال عشق تو است و از شوق عشق تو و به حسین تو می تپد .
جانا ! جان ناقابلم که امانت توست را بپذیر و از خطاهایم درگذر که من فراق تو و طاقت و تحمل عذاب تورا ندارم.
بارالها ! من همان بنده ای هستم که سالها در گمراهی به سر برده و عصیان اوامر تو را کرده ام ، اما اینک معترفم به گناهانم و اقرار می کنم به اینکه در اشتباه بوده ام ، پس از گناهانم درگذر و توفیق لقایت را که نصیب شهدای راهت میکنی نصیب من هم کن.
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#وصیتنامهشهدا
#روایت_عشق
همسرﺵ میگفت:
گفتم:
«بایدمنروتوےثوابجبهہهایےڪہ
دارےمےرےشریڪڪنے.سوریہ؛ڪاظمین
وبیابانهایےڪہمےرفتےبراےآموزش! »
خندید ڪہ :
‹‹همین؟ایناڪہچہبخواے
چہنخواے؛همہشمالتوئہ!››
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
#عاشقانههایشهدا
#روایت_عشق
#خاطراتشهدا
#روایت_عشق
#شهیدمحمدکیهانی
هر جا بحث ولی فقیه میشد آقامحمد خودش را به آب و آتش میزد و از انقلاب و ولی فقیه دفاع میکرد. مدام توی تجمعات و بین دانشجویان میرفت و با آنها حرف میزد.
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
#شهید_محسن_دین_شعاری
#وصیتنامهشهدا
#روایت_عشق
من با انتخاب آگاهانه راه شهيدان را تا رسيدن به ساحل سعادت ادامه خواهم داد، اگر لياقت شهادت داشته باشم؛ بنابراين من راهم را انتخاب کردهام، اميدوارم که شما هم خط مرا، ولايت فقيه و برگزيدن راه شهادت را انتخاب کنيد.❤️
تو سبزی فروشی کار می کرد
بعد از یه مدت کارشو رها کرد
گفت: دیگه نمیرم
گفتم چرا؟
گفت به سبزیا آب میزنه و اونا سنگین میشن!
این پول و درآمدش شبهه ناکه 😥
رفت تو مغازه لبنیاتی
بازم کارشو رها کرد
گفتم: چرا؟
گفت: داخل شیرها آب می ریزه
درآمدش حرومه
من باید نون حلال بیارم سر سفره ام نه اینجور نونای شبهه ناک رو !
و رفت کارگری و بنایی رو انتخاب کرد.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق