فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛ڪنترل شهوت جنسی📛
قسمت دوم
🎙 استاد عالی
📽 #کلیپ_مذهبی
🏴 @rkhanjani
سرّعاشقشدنم... 🌱
لطفطبیبانہتوسٺ...
ورنھعشقتوڪجا...
ایندݪبیمارڪجا...؟!💔
#ماهپنهان
#امام_زمان
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
____◇___•🦋•___
@rkhaniani
____◇___•🦋•__
نسیم فقاهت و توحید
❤️نگاه خدا❤️ #قسمت_سیونه ساعت نه به خانه رسیدم. رفتم آشپز خونه. - مریم جون قابلتونو ندارن ،شرمنده
💗نگاه خدا💗
#قسمت_چهلم
پیراهنی آجری که تازه خریده بودم، پوشیدم. شال نباتی که لبه هاش مروارید دوزی بود، سرم کردم.
-وااای عزیزززم چه ناز شدی برم یه اسپند دود کنم برات.
بابا رضا هم بادیدنم لبخند زد.
چشمانم به ساعت خشک شد.
فکرم هزار راه رفت. که یک دفعه صدای زنگ ایفون آمد.
- سارا جان تو برو تو آشپز خونه هر موقع صدات زدم چایی بیار.
از داخل آشپز خونه صداها را میشنیدم.
امیر حسین آمد. دستش را اورد بالا و عدد هفت را نشان داد و گفت: چایی بیار
خندهام گرفت.
مریم جون صدایم زد.
-سارا جان چایی بیار.
امیر طاها به همراه پدر و مادر و خواهرش امده بود. فک کنم ازش کوچیکتر باشه.
چای را گرداندم.
روی مبل کنار مریم نشستم.
مادر امیر طاها گفت : اگه میشه این دوتا جوون برن تو اتاق باهم صحبت کنند.
سارا بابا اقا امیرو به اتاقت راهنمایی کن.
من جلو حرکت کردم از پله ها رفتم بالا وارد اتاقم شدم .
روی تختم نشستم امیر طاها هم روی صندلی کنار میزم نشست.
تا ده دقیقه چیزی نگفتیم.
سرش پایین بود و پاهایش را تکان میداد.
بعد بلند شد و گفت بریم.
- بریم؟ ما که حرفی نزدیم
-مگه قراره چیزی بگیم؟
راست میگفت چیزی نداشتیم برای گفتن.چون همه چیز فرمالیته بود.
به بابا یه لبخند زدم.
بابا متوجه شد و گفت: مبارکه باباجان. بابا رضا گفته بود، چون ما همدیگر را زیاد نمیشناسیم، دوماه صیغه باشیم. بعد دوماه عقد کنیم. منم چیزی نگفتم و قبول کردم.
فردا صبح همراه مریم جون با امیر طاها و مادرش رفتیم برای خرید حلقه و لباس.
در طلا فروشی اصلا امیر طاها نگاهم نمیکرد.
مادرش هم میگفت: پسرم خیلی خجالتیه ولی من دلیلش را میدانستم.
فقط
حلقه ست ساده گرفتیم.
لباسم فقط یک دست آنهم واسه شب مراسم.
امیر طاها هم یه دست گرفت.
بعداز ظهر به ارایشگاه رفتم.
خیلی خوشگل شده بودم لباسم، پیراهن حریر بلند سفید بود که لبه پایین لباس پر بود از شکوفه های صورتی.
به خاطر بابا لباسم را با حجاب برداشتم چون نمیخواستم ناراحت باشد.
مریم جون امد دنبالم ،با هم رفتیم خانه
مهمان خاصی نداشتیم.
فقط مادر جون و اقا جون بودن با خاله زهرا و آقا مصطفی ،عمو هادی و زن عمو صدیقه هم بودند.
با همه سلام و احوالپرسی کردم رفتم در اتاقم تا مهمانهای امیر طاها بیایند.
ادامه دارد
🏴 @rkhanjani
✅پرسش:
چرا زن وشوهربعدزندگي کنارهم دريه سني بي تفاوت ميشوند..بي تفاوت مثل دعوا کردن ..جواب ندادن..بي محلي کردن ..يا اصلا نميخوان کنار هم باشن ...
🌺پاسخ:
طبيعي است شور و نشاط و هيجان هاي ابتداي زندگي گذرا است. اگر زن و شوهر براي تحكيم روابط و دوستي برنامه نداشته باشند گرفتار روزمرگي و يكنواختي مي شوند ولي نگاه واقع بينانه به زندگي و تفاوت هاي جسمي و روان شناختي زن و مرد همچنين مهارت رفع تنش ها و تعارض ها سبب طراوات زندگي مي شود. در زندگي مشترك اگر چه حقوق متقابل بايد رعايت شود ولي شيريني زندگي به رعايت اخلاق در خانواده مانند ايثار، همياري، همدلي در غم و شادي و...است.
جرم كدورت
به #اجاق گاز دقت كنيد. اگر روغن و غذاي سر رفته انباشته شود اينها تبديل به جرم مي شود و به اين راحتي برطرف نمي شود گاهي براي برطرف كردن آن وقت زيادي مي گذاريم هزينه مي كنيم و به احتمال زياد بعد از مدتي رنگ اجاق هم از بين مي رود. اختلافات و كدورت ها هم همين طور است اگر با مذاكره، كمك از واسطه اي امين و كار بلد و مورد قبول هر دو و مشاوره اختلافات را حل نكنيم كدورت ها و نفرت ها تثبيت مي شوند.
از سويي ديگر، رشد تكنولوژي و وسائل ارتباطي و اطلاعاتي بدون فرهنگ سازي ما را از فرهنگ غني ايراني و اسلامي دور كرده و به فرهنگ فردگرا و خودمحور و انسان محور غربي نزديك كرده است.
زن و شوهر وقتي با هم به طور اخلاقي زندگي كنند به مرور زمان شناخت عميق تري نسبت به روحيات و انديشه و سليقه و نگرش هم پيدا مي كنند و در اين امور با درك متقابل وتفاهم و مدارا به هم نزديك مي شوند از اين بالاتر تحقيقات ثابت كرده حتي چهره زن و شوهر ها بعد از سال ها زندگي مشترك كمي شبيه هم مي شود
هر قدر شناخت عميق تر مي شود و اخلاق محور زندگي قرار گيرد دوستي بيشتر ريشه مي دواند. به همين دليل دوستي اين ايام از عشق دوران نامزدي بيسيار ريشه دارتر و ماندگارتر و ايثارگرانه تر است. مذهب نقش مهمي در تثبيت دوستي و عشق ميان همسران دارد چون اينجا انسان فقط نگاه مادي و زيبايي چهره ندارند و زيبايي سيرت و باطن هم مي شود. اگر انسان عاشق مال و جمال همسر باشد با پيري و كم شدن مال عشق رو به افول مي رود ولي اگر عاشق اخلاق و انديشه و نگرش باشد با بالا رفتن سن اين امور عميق و پخته تر مي شود و #عشق رو به رشد و ماندگاري خواهد رفت.
آيت الله بهجهت مي فرمايد وداع از اين دنيا نزديك است ولي ما آن را دور مي پنداريم وگرنه اين قدر با هم #نزاع نداشتيم.
زن و شوهري كه به طراوت و تازگي رابطه خود علاقه دارند بايد مطالعه و مشاوره درباره زندگي مشترك را جزيي از اصول زندگي قرار دهند. اشتراك در ماهنامه هاي خانواده مانند ماهنامه خانه خوبان يكي از اين اقدامات است.
به اميد روزي كه يكنواختي از زندگي زناشويي برود و اخلاق در خانواده محور قرار گيرد.
🌺
☘🌺@rkhanjani
🌺☘🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمـامـومیبـندم،
میگریم، میخندم🥀
#کربلا
@rkhanjani
🔻رابطه #غنا و #زنا 🔻
💢 میدونستین مصرف #الکل و گوش کردن #موسیقی حرام، روی بخشی از مغز (بخش پیشین پیشانی) که مهار رفتارهای محرک جنسی رو به عهده داره... اثر میذاره و باعث #تخریب_حافظه میشه؟؟
🔞برای همین شاهد رفتارهای بیضابطه #جنسی در جوامع هستیم...💥
💠پیامبر اکرمﷺ فرمودن:
《هر کاری شراب میکند غنا هم انجام میدهد. #غنا #حیا را از بین میبرد و غریزه جنسی را زیاد میکند، اگر مبتلا به غنا شدید از زنان بپرهیزید. برای این که غنا انسان را به زنا میکشاند.》*
📚منابع:
کتاب "عفاف و حجاب از دیدگاه نوروبیولوژی"، ص ۱۶۰
*بحارلانوار ج ۷۶، ص ۲۴۷
🏴 @rkhanjani
🔴 سلسله خاطرات «چی شد چادری شدم»
خاطرات واقعی کسایی که تو همین روزگار چادری شدن...
♦️ شما چی شد چادری شدید؟
🔅 @rkhanjani
...:
#چی_شد_چادری_شدم؟
🔹 این قسمت: به ایشون چیزی نگیها...
🚶♀من پوشش کاملی نداشتم؛ اهل انجام واجبات هم نبودم؛ اما هر وقت دلم میگرفت و ناراحت میشدم میرفتم مسجد نزدیک خونهمون و نماز میخوندم. نماز خوندن حالم رو خیلی بهتر میکرد.
🍄 یه بار که برای نماز رفته بودم مسجد
یه خانم چادری و محجبه رو دیدم که داشت برای حلقات صالحین ثبت نام میکرد. منم چون میخواستم به خودم ثابت کنم که مسیرم درسته و اونا اشتباه میکنن، ثبت نام کردم و زمان و ساعت حلقاتشون رو پرسیدم و تو حلقهها شرکت کردم.
😔 اما چند سال که گذشت، فهمیدم کسی که اشتباه میکرده خودم بودم.
✅ از اون به بعد کلی تحقیق کردم و کتاب خوندم که فهمیدم چادری شدن و پوشش کامل، به جای متلک و بیاحترامی، تو جامعه بهم ارزش و امنیت و احترام میده.
🚦یه بار که از یه خیابون رد میشدم، دوتا خانم بدحجاب جلوتر از من بودن. متاسفانه آقایونی که کنار خیابون ایستاده بودن به اونها کلی متلک گفتن ولی من که نزدیک شدم یکیشون به اون یکی گفت: "به ایشون چیزی نگیها" ‼️
❤️ من به جای نگاه بد بعضی از آقایون تو جامعه، این احترام و ارزش رو دوست داشتم.
⚡️ من صلابتی که چادر داره رو وقتی متوجه شدم که دیدم هیچ مردی اجازهی بد نگاه کردن به من یا بد صحبت کردن کردن با من رو به خودش نداد.
🌹 ارسالی توسط یکی از اعضا
🎓 @rkhanjani ❤️
🔴 چرا آدمها عیبهای خودشان را نمیبینند؟ چه ارتباطی با دوران بچگی دارد؟
✍ محاسبه نفس یعنی بنشین به عیبهایت نگاه کن، آنها را بشمار. میفرماید: «عاقل باید بدیهای خودش را بشمارد، طبقهبندی کند، بنویسد یا در ذهن داشته باشد؛ ...يُحْصِيَ عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوِيَهَا»(غرر/۴۵۳)
➖ اما چرا فرمود: «بدیهایت را بشمار و ببین؟» آدمها دوست ندارند به بدیهای خودشان نگاه کنند، آدمها دوست ندارند کسی مدام به بدیهایشان گیر بدهد، چیز بدی هم نیست. مثلاً در خانوادهها پدر مادرها خیلی عادت دارند بدیهای بچههایشان را میشمارند این خیلی بد است.
➖ یکی از ریشههای اینکه آدم عیب خودش را نمیگیرد این است که در خانهای بزرگشده که خیلی عیبش را گرفتند، دیگر حاضر نیست عیب خودش را بگیرد همهجا میخواهد از خودش دفاع کند.
➖ هرچقدر که عیبجویی از دیگران بد است و انسان را تاریک میکند، عیبجویی از خودتان خوب است و انسان را نورانی و لطیف و معطر میکند.
➖ برخی فکر میکنند اگر از خودشان عیب بگیرند، افسرده میشوند. بله اگر تنها هستی، افسرده میشوی، ولی اگر پیش خدا بروی و عیبهایت را بازگو کنی، خدا تحویلت میگیرد؛ برو بنشین بغل خدا بگو خدایا ببین خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم، مثل بچهای که در بغل پدرش مینشیند و میگوید ببین بابا دستم اوخ شده مفصل آنجا گریه میکند.
📚استاد پناهیان
@rkhanjani
✨ﻭﺳﻌﺖ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ
✨ﻭﺗﺎﺭﯾکی ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻫﺮکسی
✨ﺑه اﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻭﺭﻓﺘﺎرﺍﻭﺳﺖ
✨ﻫﺮﭼﻪ ﻟﺒﺮﯾﺰﺍﺯﻋﺸﻖ،ﻣﺤﺒﺖ
✨ﻣﻬﺮﺑﺎنی ﻭﻧﯿکی ﺑﺎشی ﺭﻭﺷﻦﺗﺮی
✨ﻭﻫﺮﭼﻪ ﻣﻤﻠﻮﺍﺯﺣﺴﺎﺩﺕ،کﯿﻨﻪ
✨ﻧﻔﺮﺕ وﺧﺸﻢ ﺑﺎشی ﺗﺎﺭﯾﮏﺗﺮی!
🌛شبتون آرام🌜
@rkhanjani
1-اگر در برابر توهین در جمع سکوت کنیم بهتره از نظر خداوند یا پاسخ بدیم؟
2-برای افزایش صبر در برابر حرف مردم چه راهکارهایی هست؟
✅پاسخ:
۱. در روبط اجتماعی بین مردم، اصل بر حمل بر صحت، تغافل و گذشت از اشتباهات دیگران است. هرچند اسلام اجازه ظالم پروری را هم نمی دهد و اگر جائی حس کنید که سکوت کردن شما در مقابل ظالم، باعث می شود که طرف مقابل در عملش شدت بیشتری به خرج دهد، سکوت جایز نیست و باید طبق آداب اسلامی و بدون اینکه پاسخ را از حد بگذرانید، از خودتان دفاع کنید.
۲. تحصیل سعه صدر و افزایش تحمل و صبر مثل دیگر فضائل اخلاقی تلاش و استمرار زیادی می طلبد. اما امکان پذیر است و اگر بخواهیدمی توانید این صفت را کسب کنید. راهکارهای زیر برای افزایش صبر وتحمل شما موثر هستند:
1- همیشه فضای ذهنی و روانی خود را برای شنیدن و دریافت رفتارهای نابجا و خلاف انتظار آماده سازید وبه این معنا که همیشه این انتظار را داشته باشید تا دیگران با شما به بدترین شکل برخورد داشته باشند و خود را برای تحمل آن آماده کنید.
2- قبل از مواجه با برخوردهای نابجای دیگران پاسخ خود و عکسالعمل خوب خود را برای مواجه با رفتارهای خلاف انتظار دیگران در ذهن خویش مرور کنید و با طرح ذهنی آماده شده با رفتارهای بیمورد دیگران برخورد کنید مثلاً باخود بگویید اگر فلان شخص به من ناسزا بگوید به حرف او توجه نمیکنم همچنان دوستش دارم چون گناهان من راپاک کرده و این صبر سبب تعالی روحی من میشود و به هر حال با این کلمات و تلقین ها همیشه آمادگی ذهنی و روانیخود را برای عملکردهای خلاف انتظار مردم فراهم سازید.
3- با خود شرط و عهد ببندید که هیچ گاه و در هیچ شرایطی اقدام به حرف های نابجا و برخورد تند و تصمیمگیری عجولانه نخواهیدکرد و برای تخلافات خود نیز جریمه مناسب که تنبیه کننده است در نظر بگیرید.
4- اگر برخی موادر سریع سخن گفتید و عجولانه تصمیم گرفتید و رفتار نابجا از شما سرزد سریع خود را سرزنش وحتی در لفظ اظهار پشیمانی نمایید و وعدهها و قولی که با خود داشتید را در ذهن خویش حاضر سازید.
5- از خود ارزندگی های نابجا و شخصیت قائل شدن بیش از اندازه برای خود اجتناب ورزید و تنها هنجارها رارعایت کنید و لذا به سراغ رفتارهای متواضعانه همانند تقدم در سلام، همنشینی مناسب با افراد پایینتر، ابراز اردت به کوچکترها، مصافحه و احوالپرسی با دیگران به خصوص طبقه پایینتر، تفریح و صحبت با دیگران اقدام کنید.
6- ذکر«لا حول و لا قوه الا بالله» را زیاد بر زبان جاری سازید و سوره والعصر را زیاد بخوانید.
7- به هنگام احساس عصبانیت، سریع تغییر وضعیت و موقعیت دهید و از آن محیط دور شوید مثلاً اگر در منزل این حادثه رخ داد لباس پوشیده و منزل را ترک کنید.
8- در هنگام عصبانیت اگر ایستادهاید بنشینید و اگر نشسته هستید بخوابید.
9- وقتی که با امور عصبانیت آفرین مواجه هستید برای مدتی (حدود 10تا 15 دقیقه) راه دریافت های حسی خود را سد سازید مثلاً جلوی گوش خود را بگیرید و چشمان خود را ببندید و سر خود را پایین اندازید تا دریافتهای عصبانیت راتحت کنترل شما در آیند و موجب تحریک بیشتر شما نشوند.
10- اگر رفتار و یا صفتی که در شخصی هست موجب عصبانیت شما شده است آن رفتار را شوخی تلقی کرده و به شکلی خود را از تیررس آنها دور در نظر بگیرید یعنی به گونهای از مخاطب قرار گرفتن خویش در برابر رفتارهای دیگران پرهیز کنید مثلاً از مشاهده کسی که فحش میدهد با خود بگویید مخاطب او من نیستم و در این هنگام ازصحنه دور شده و راه دریافتهای حسی را سد سازید تا بیشتر مورد هجوم قرار نگیرید.
11- برای توجیه رفتارهای خلاف انتظاری که از دیگران سر میزند توجیه مناسب پیدا کرده و آنها را مقصر تلقی نکنید تا موجب شود به خود اجازه عکس العمل بدهید مثلاً بگویید خودم از این فرد بدتر رفتار میکنم او اشتباه گرفته مقصر نیست اشتباه من باعث رفتار نامناسب او شده است.
12- به نظرات و عقاید دیگران احترام قائل شوید و به دیده احترام به آنها بنگرید و حتی محترمانه با آنها رفتارکنید.
13- به منظور تقویت اراده و حفظ سعه صدر از تفریحاتی همانند صحرانوردی، کوهنوردی، شنا، اسب سواری، پیاده روی در صبح زود بهره گیرید.
14- در برخی کارهای مهم با مشورت خواستن از دیگران تصمیمات خود را استحکام بخشید و از اقدامات عجولانه وخام بپرهیزید.
15- بیشتر با افراد حلیم صبور و غیر عصبی معاشرت کنید و از دوستی و حرف شنوی افراد تند مزاج پرهیزکنید.
16- همیشه خودتان و رفتارتان را دوست و صحیح تلقی نکنید و احتمال خطا در کارهای خود را بدهید.
17- سعی کنید به عنوان تمرین گاهگاهی با افرادی که سلیقه آنها را نمیپسندید برخورد کوتاه مدت داشته باشید و با صاحبان دیگر انظار مراوده کوتاه مدت داشته باشید.
18- موارد فوق را در برنامهای منظم با درج موارد آن در یک جدول و نمره دادن به عملکرد خود و رعایت این امور سعی در تقلیل موار
د تخلف داشته و همت خود به افزایش صبر و تحصیل سعه صدر معطوف بدارید.
همچنین امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد افزایش صبر و بردباری می فرمایند « اگر حليم و بردبار نيستي خود را به بردباري بزن زيرا کم شده است که کسي خود را شبيه قوي قرار دهد و از آنان شمرده نشود( از آنها نشود).»(نهج البلاغه حکمت207)
#افزایش_صبر #گذشت
🔆💢🔆💢🔆💢
🔆💢@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #قسمت_چهلم پیراهنی آجری که تازه خریده بودم، پوشیدم. شال نباتی که لبه هاش مروارید دوزی بود
نگاه خدا💗
#قسمت_چهلویک
روی تخت نشسته بودم و به عکس مامان فاطمه نگاه میکردم.
"اینجوری نگام نکن مامان،خودت خواستی این تصمیمو بگیرم ،وقتی از پیشمون رفتی فکر این روزا رو نکردی نه؟ ولی الان خیلی دیر شده برام دعا کن برم از اینجا"
در باز شد.
- سارا جان بیا مهمان ها و عاقد هم اومدن.
امیر طاها دسته گلی پر از گلهای مریم در دستش بود.
روی مبل دونفره نشستیم.
عاقد خطبه را خواند.
منم گفتم بله
بعد از امیر طاها پرسید ، امیر طاها هم گفت بله.
باورم نمیشد که به این راحتی همه چی تمام شود.
امیر طاها حلقه را گرفت ارام گفت ببخشید.دستم را گرفت. و حلقه را گذاشت در انگشتم.
همه یکی یکی جلو آمدند و تبریک گفتند.
محسن و ساحر هم امده بودند.
- وااییی سارا این امیر چه جوری عاشقت شده ما نفهمیدیم!
خندیدم و چیزی نگفتم.
دنبال عاطفه گشتم. دیدم گوشهای کز کرده و گریه میکند.
خلوت که شد، عاطفه و آقا سید امدند سمت ما و عاطفه گریه میکرد. او میدانست که من چرا ازدواج کردم.
آقا سید گفت: ببینید سارا خانم نمیدونم صبح تا الان فقط گریه دارن میکنه.
-دختره دیونه چرا گریه میکنی ،باید خوشحال باشی الان.
-حرف نزن ،جیغ میزنم ،دختره خل و چله احمق ،با زندگیت چه کردی؟
عاطفه به امیر طاها تبریک گفت و با اقا سید رفتند.
مادر امیر طاهاامد کنارمان و اشک در چشمانش جمع شد.
-مواظب قلب پسرم باش.
همه رفتند.
به اتاقم رفتم.
نفس راحتی کشیدم.
به حلقهام نگاه کردم واقعا قشنگ و ساده بود.خوابم برد.
دو روزی از امیر طاها خبر نداشتم.
به بهانهای گوشی بابا را ازش گرفتم. شمارهی امیر طاها را پیدا کردم. ذخیره اش کردم.
بهش پیام دادم سلام،اگه میشه فردا بیام دنبالتون باهم بریم دانشگاه.
بعد ده دقیقه جوابمو داد :
سلام ،خانواده خوبن ،باشه چشم منتظرتون میمونم.
بعد پیام دادم : ببخشید میشه آدرسو بفرستین
"چه عروسی بودم من اگه کسی میفهمید تو گینس ثبتش میکرد"
ادرس را برایم فرستاد.
صبح زود بیدار شدم.لباس پوشیدم.
کیفم را برداشتم. رفتم پایین
مثل همیشه مریم جون در آشپز خونه بود
- سلام
-سلام عروس خانم ،بشین چایی بریزم برات
- مرسی
- سارا جان از امیر آقا خبر نداری؟ چرا بعد عقد نیومده دیدنت؟
- هووم نمیدونم حتمن کار داشته،ولی امروز با هم میریم دانشگاه
-خدارو شکر ،پس بهش بگو امشب حاجی گفته شام بیاد اینجا .
- باشه
خداحافظی کردم،سوار ماشین شدم.
نیم ساعت بعد رسیدم.
دم خانهشان ایستاده بود.
پیاده شدم.
- سلام امیر آقا.
- سلام
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم هیچ حرفی نمیزد فقط چشمش به بیرون بود ،حوصلهام سر رفته بود.ضبط را روشن کردم . همراه آهنگ میخواندم. دیدم زیر لب داره ذکر میگه. اهنگ را قطع کردم. نفس عمیقی کشیدم.
- امیر آقا ،بابام امشب گفته شام بیاین خونه ما.
ادامه دارد...
🏴 @rkhanjani
هدایت شده از مکتب امام
🔸 #گفتمان_توحید 🔸
♻️ گفتمان سازی اندیشه توحیدی از دیدگاه مکتب امام خمینی (ره)
🎙پادکست | 🖼 عکس نوشت | 🎥کلیپ | 📝 یادداشت | 👨💻 اخبار مرکز گفتمان توحید (برگزاری دوره ها، نشست های علمی و... )
📱اینستاگرام، ایتا، بله، تلگرام و روبیکا:
🌐 @goftemane_tohid
🆔 ارتباط با ادمین:
@gofteman_admin