🔴به روز باشیم
🔆 حکم #ازدواج_معاطاتی ( ازدواج بدون قرائت خطبه عقد)
📚 به فتوای جمیع مراجع، در ازدواج لازم است با صیغه ی مخصوص اجرا شود و #ازدواج معاطاتی (ازدواج بدون صیغه عقد) ولو دو طرف راضی باشند، صحیح نیست و باطل است.
🗣 و اینکه عده ای نسبت به امام خمینی، آیت الله خویی، مرحوم کمپانی اصفهانی، مرحوم فیض کاشانی، صاحب جواهر و مراجع دیگر نسبت دادهاند که ازدواج معاطاتی صحیح است، یک کذب واضح به این بزرگواران می باشد.
❓ استفتاء از مقام معظم رهبری: مرحوم امام ازدواج معاطاتی (یعنی صرف رضایت دو طرف از ازدواج بدون خواندن عقد) را صحیح میدانستند. نظر رهبری هم اینگونه است؟
✅ پاسخ: این نسبت به حضرت امام رحمه الله صحیح نیست و ایشان ازدواج معاطاتی را صحیح نمی دانستند. و به طور کلی عقد ازدواج معاطاتی صحیح نیست. (سوال شماره: 996234، تاریخ: 1398/03/12)
🌐منبع: @ahkam_sraj
🌸 @rkhanjani
#ادامه
#قسمت_چهل_و_هشتم
عمو: آره. این جهالت خودتون رو، تو مغز این بچه هم کردید. ولی من نمیذارم .نمیذارم که اینو هم مثله خودتون، یه عده ادم خرافاتی کنید. باید همون موقع میبردمش با خودم ولی هنوزم دیر نشده اره........بریم طناز........
و بعد سکوت مطلق. و ترسی که همه وجودمو گرفته بود. هنوزم دیرنشده؟ میبردمش؟اصلا چرا انقدر اعتقادات من براش مهمه؟ یا دوستیم با......
شاید لازم باشه برگردم با دوسال پیش زمانی که فقط یه دختر هفده ساله بودم.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#ادامه #قسمت_چهل_و_هشتم عمو: آره. این جهالت خودتون رو، تو مغز این بچه هم کردید. ولی من نمیذارم .نم
#قسمت_چهل_و_نهم
به روایت حانیه........ (خاطره هفده سالگی)
عمو و زن عمو اومدن تو و عمو سوت بلندی کشید.
عمو: جون! نگاه کن. چیکار کرده با خودش.
سرخوش از تعریف عمو، چرخی زدم و گفتم: خوبه؟ مطمئن ؟
عمو: خوبه؟ معرکس دختر. فقط کاش ارایشت رو یکم پررنگ تر میکردی . میدونی که امشب مهمون ویژه داریم.
آرایشگر پیش دستی کرد وگفت:نظر خودش بود.
_ خوبه دیگه . مهمون ویژه؟
عمو: اره یکی از دوستام از ترکیه اومده.
_ اها. باش. الان میام.
نگاهی به خودم تو آینه انداختم.
یه لباس ماکسی دکلته قرمز. که جلوش تا رو زانو بود و پشتش تا پایین پام. پشتش هم تا پایین کمرم فقط با بند بسته میشد . با کفشای قرمز پاشنه 20 سانتی. با یه آرایش تقریبا ملایم. موهام هم رو هم یه شینیون ساده کرده و بود و بیشترش رو هم ریخته بود روی شونم .
همیشه تو مهمونیای عمو اینا لباسام جمع و جور بود چون با لباسای خیلی باز زیاد راحت نبودم و همیشه هم با انتقاد شدید عمو مواجه بودم ولی این سری حریفش نشدم و مجبور شدم همین لباس رو بپوشم به خاطر همین خیلی راحت نبودم باهاش.
روبه آرایشگره تشکر مختصری کردم و از اتاق خارج شدم.
همزمان با پایین اومدنم از پله ها سیما یکی از دوستام که آشناییمون هم از همین مهمونی ها شروع شده بود اومد طرفم. طرز لباس پوشیدنش واقعا افتضاح بود. یه لباس کوتاه حریر مشکی که کل بدنش پیدا بود با آرایش خیلی جیغ و کفش های پاشنه بلند. موهاش هم همیشه پسرونه کوتاه کوتاه بود .
سیما: سلام جیگر. خوبی؟ چه عجب یکم به خودت رسیدی نکنه به خاطر اومدن آرمانه؟
_سلام. آرمان کیه؟
سیما:یعنی تو نمیدونی ؟
و بعد با عشوه قهقه ای زد و به سمت میز نوشیدنی ها رفت. منم دنبالش راه افتادم.
_ باید بدونم؟
سیما:یعنی میخوای باور کنم که عموت بهت نگفته؟
_ فقط گفت مهمون داریم.
همونجوری که داشت روی میز بین شیشه ها دنبال چیزی میگشت گفت : ارسلان نامدار. خوشتیپ ، خوشگل، جذاب...... سرش رو برگردوند به طرف من و بالحن خاصی گفت: پولدار!
_ خب؟
سیما: تانی چی زدی؟ هنوز که مهمونی شروع نشده نفسم. البته منم یکم جهت امادگی خوردما ولی نه اونقدری که مثه تو هنگ کنم. خب بچه جون همه دخترا منتظر برگشتنش بودن دیگه . البته ناگفته نماند که همه ارزوشونه فقط یه بار باهاش هم صحبت بشن ، جواب سلامم نمیده. تاحالا هم کسی موفق نشده مخشو بزنه.
با تعریفای سیما مشتاق شدم این آقای دخترکش رو ببینم.
_میگما.....
با اومدن ترلان و دلارام حرفم ناتموم موند. طبق حدسی که زده بودم اون دوتا هم به محض اومدنشون با ذوق و شوق شروع به تعریف کردن از آرمان کردن و من فقط شنونده بودم و البته این که تاحالا ندیده بودمش، عجیب نبود چون تو مهمونیا کمتر حضور داشتم.
حدود یک ساعت از شروع مهمونی میگذشت اما هنوز نیومده بود . همه بی حال و ناامید نشسته بودن یه گوشه و هیچکس حوصله هیچکاری رو نداشت البته به جز آقایون مجلس. منم مثله بقیه بی حوصله نشسته بودم کنار بچه ها. که با ضربه ای که دلارابه پهلوم زد برگشتم طرفش که دیدم با ذوق خیره شده به ورودی سالن......
نگاهش رو دنبال کردم که رسیدم به......
واقعا این همه ذوق و شوق خنده دار بود.
همه بچه ها دوییدن به طرف در ورودی اما من همونجوری با تعجب وایساده بودم و داشتم به حرکتای دخترا میخندیدم چه عشوه هایی که نمیریختن . یکم که اومد جلوتر شروع کردم به برانداز کردنش. نمیتونستم منکر جذابیتش بشم اما در حدی که بچه ها تعریف میکردن هم نبود.
زل زده بودم بهش که برگشت طرفم. گر گرفتم. تاحالا جلوی یه پسر ضایع نشده بودم . رومو کردم اون سمت و بیخیال اون و اومدنش شدم.
حدود یکساعت از اومدنش میگذشت اما دخترا یک دقیقه هم از عشوه گری دست برنمیداشتن . منم بیکار نشسته بودم رو مبلای کنار سالن و با گوشیم بازی میکردم. که یه دفعه دیدم متوجه شدم یکی بالاسرم وایساده.
از پایین شروع کردم به برانداز کردنش. یه جفت کفش مردونه براق. یه شلوار کتون مشکی با یه بلوز جذب سفید که آستیناش رو تا کرده بود. چقدرچقدر شبیه تیپ اون پسره آرمان بود. بله خودش بود.
یه دفعه مثله برق گرفته ها از جام پریدم و گوشیاز دستم افتاد. خم شد ،گوشیم رو برداشت و داد دستم .
_ مرسی.
بعد دستشو دراز کرد سمت و من گفت: آرمان نامدار هستم. خوشبختم.
اولش هل شدم ولی بعد خودمو جمع و جور کردم و خیلی محترمانه گفتم تانیا هستم خوشبختم.
آرمان: تاحالا تو مهمونی ها ندیده بودمتون؟
_ من فقط مهمونی های عموم رو حضور دارم.
آرمان: برادرزاده کیوان هستید؟
_ بله.
آرمان: چه جالب. حالا این خانوم زیبا افتخار میدن؟
و بعد دستش رو به سمت من دراز کرد.
و منم گیج نگاهش کردم خندید و گفت: با من میرقصی؟
یه نگاه به اون سمت سالن انداختم.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃کربلا دلم دوباره بیقراره
🍃هوای دیدن تو داره
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
🌷 #شبتون_حسینی
🌷 #التماس_دعا
@rkhanjani
و امْنُنْ بِالنَّظَرِ اِلَیک عَلَیَّ،
وَ انْظُرْ بِعَینِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ اِلَیَّ،
وَ لا تَصْرِفْ عَنّی وَجْهَک ...
با نگاهت به سمتم به من منت بگذار ؛
و با نگاه دوستی و مهربانی به من نگاه کن ؛
و رویت را از من بر نگردان ...
- صحیفه سجادیه -
@rkhanjani
أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ
آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) میبیند؟!
#علق۱۴
💖
———🌻⃟————
@rkhanjani
#پندانه
✅ارزش زمان
✍سه مسافر به شهری رسیدند که پیری دانا آنجا زندگی میکرد. نزد او رفتند و خواستند که به آنها پندی دهد.
پیر پرسید:
چقدر اینجا میمانید؟
اولی گفت:
تقریبا سه ماه.
جواب شنید:
به گمانم نتوانی تمام مناطق دیدنی شهر را ببینی.
دومی گفت:
شش ماه.
جواب شنید:
شاید تو از آن دوستت هم کمتر شهر را ببینی.
سومی گفت:
یک هفته.
جواب شنید:
تو از آن دو بیشتر شهر را خواهی دید!!
سپس گفت:
زمانی که آدمها فکر میکنند زمان زیادی در اختیار آنهاست به راحتی آن را تلف میکنند اما آن هنگام که اطمینان داشته باشند وقتشان اندک
است ارزش زمانشان را به خوبی درک میکنند.
💢 راستی ما چقدر وقت داریم؟
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سبک_زندگی_اسلامی
———🌻⃟————
@rkhanjani
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
💠شهدایی
📌ظرفهای شام، دو تا بشقاب و لیوان بود و یه قابلمه. رفتم سرِ ظرفشویی. مهدی گفت: انتخاب کن، یا تو بشور، من آب بکشم؛ یا من میشورم، تو آب بکش. گفتم: مگه چقدر ظرف هست؟ گفت: هرچی که هست، انتخاب کن.
❤️ خاطرات سردار شهید مهدی زینالدین
📚 یادگاران ۱۰، صفحه۵۰
🌸فرا رسیدن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی مبارک باد🌸
#زندگی_عاشقانه
#اظهار_محبت
#شهدایی
💞 🌱💕
———🌻⃟————
@rkhanjani
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
🔴 انتقام نداشته هامون رو از جوون مردم نگیریم.
زندگی رو دو نفر باید با هم بسازن.
#ازدواج_صحیح
#ملاک_انتخاب_همسر
#سبک_زندگی
———🌻⃟————
@rkhanjani
❗️آخرین جمعه ماه رجب❗️
#نماز_جمعه_رجب
🔴🔵 نماز بسیار پرفضیلت جمعه های ماه رجب
🌺 سيّد بن طاووس از حضرت رسول اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم روایت کرده است كه هر كه در روز جمعه ماه رجب، چهار ركعت نماز بين نماز ظهر و عصر بخواند
هر دو رکعت به یک سلام و در هر ركعت:
🔹 سوره «حمد» ۱ مرتبه
🔹 « آية الكرسی» (تا هوالعلی العظیم) ۷ مرتبه
🔹 سوره «توحيد» ۵ مرتبه
🔸 و پس از چهار ركعت ده مرتبه بگويد:
🔺 اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَة
🌕 بنويسد حقّ تعالی برای او از روزی كه اين نماز را خوانده تا روزی كه بميرد هر روزی هزار حسنه و عطا فرمايد او را به هر آيهای كه خوانده شهری در بهشت از ياقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفيد و تزويج فرمايد او را حورالعين و راضی شود از او به غير سخط و نوشته شود از عابدين و ختم فرمايد برای او به سعادت و مغفرت.
📚 مفاتیح الجنان/ اعمال ماه رجب
———🌻⃟————
@rkhanjani
مسئلهی فرزند آوری
#لبیکیاخامنهای😎♥️
———🌻⃟————
@rkhanjani
🔴 مهندس مهدوی
✏️ دست به قلم میشوم تا بکِشم نقشهای جدید. فاصلهها تا رسیدن به شما دور به نظر میرسد. اندازهها تراز نیست.
📐 شاید خطکشی نو، شاید گونیایی راستتر
اما دست از تلاش بر نخواهم داشت...
📏 مهندسین منتظر روزتان مبارک.
@rkhanjani
🌺 سبک زندگی قرآنی :🌺
🍂 مراقب باشید مؤمنی را اذیت نکنید. 🍂
🔸إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ.
(بروج/۱۰)
⚡️ترجمه :
كسانى كه مردان و زنان با ايمان را مورد آزار و عذاب و اذیّت قرار دادند، سپس توبه نكردند، عذاب دوزخ براى آنها است، و همچنين عذاب آتش سوزان.
🍂پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرموده اند:
"فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی"؛
فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد گویی مرا آزرده است.
#سبک_زندگی_قرآنی