eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
648 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح رفتیم داخل اتاق کناری یک کتابخونه بزرگ با کلی کتاب داخلش بیشتر فضا رو پر کرده بود یه گوشه نشستیم و آماده ادامه مصاحبه شدیم خانم مائده گفت: ببخشیدمن فقط وسایل پذیرایی رو آماده میکنم زود بر می گردم خودشون بقیه کارها رو میکنن و سریع رفت بیرون... فرزانه گفت: اووف چه خبره اینجا... چقدر اینا ارتباطاتشون قویه ... پسره رو دیدی همین آقا رسول چطوری برنامه هامون رو بهم ریخت، بچه پرو تفتیش هم می‌کنه ! گفتم :ولش کن خیلی جدی نگیر امروز مصاحبه تموم میشه و پروژه بسته! ذهنت رو درگیر نکن بعد بلند شدم یه نگاهی به کتابها انداختم برام جالب بود این همه کتاب! واقعا داعشی ها اینقدر اهل مطالعه ان؟! عنوانهای کتابها رو که می‌خوندم از حیرت داشتم شاخ در میاوردم گفتم فرزانه نگاه چه کتابهایی می خونن ؟! فرزانه گفت: بله دیگه دشمن همینه! اول شناسایی می کنه بعد که فهمید کیه شروع می‌کنه نقطه های حساس رو هدف قرار دادن... فکر کردی همون اول بار میان میگن بیا برو جهاد نکاح تا بری بهشت ! خوب معلومه هیچ فردی چنین چیزی رو قبول نمی کنه! اول نگاه میکنن ببینن نقطه های حساس دین کجاست؟ بعد هم رو همون نقاط کار میکنن، حالا برای اینکه بدونن چه چیزی بیشتر روی خانم ها تاثیر داره؟ خوب طبیعیه این مدل کتابها رو بخونن... اتفاقی یکی از کتابها رو برداشتم و بازش کردم صفحه ی اولش با خودکار قرمزی نوشته شده بود: تقدیم به همسر عزیزم که واقعا یک مجاهد فی سبیل الله است.. گفتم: فرزانه چقدر خودشون رو هم تحویل میگیرن... داشتم کتاب را ورق میزدم که خانم مائده اومدن داخل ... کمی هول شدم کتاب را گذاشتم سر جاش گفتم: ببخشید بدون اجازه دست زدم کتابخونه ایی به این بزرگی آدم رو وسوسه می‌کنه! بعد هم آروم آمدم نشستم. خانم مائده لبخندی زد و گفت: اشکال نداره برای اینکه بیشتر ضایع نشم سریع رفتیم سراغ ادامه مصاحبه گفتم: خوب داشتید می گفتید با صبر کردن روزهای سختی رو می گذروندید... سری تکون داد و گفت: بله روزهای سختی بود و هر چی جلوتر می رفت سختتر هم می شد. بعد از دو سال بچه ی اولمون که به دنیا اومد شرایط خیلی عوض شد دیگه حتی از همون صبر و گذشتی هم که داشتم خبری نبود... شب بیداری ها و دردسرهای بچه داری که من هیچی بلد نبودم و کارهای خونه و رسیدگی به شوهر.... باعث شد که همون مقدار صبر و گذشتم جای خودش رو به خشم و عصبانیت و غر غر کردن بده... خودم رو یه ورشکسته می دیدم که روزهای عمرم بر فنا می‌رفت دیگه از دعا و نافله خبری نبود که هیچ! کلی کارهای وقت گیر هم اضافه شده بود. حس اینکه به هدفهای دوران مجردیم مثل جهاد مثل رسیدن به قرب خدا و... نرسیدم داشت توان جسمی ام رو تحت تاثیر قرار میداد افسردگی شدیدی گرفتم و شروع کردم به جر وبحث با شوهرم اینکه اونی من فکر میکردم تو نبودی من دنبال هدفهای مقدس بودم من دنبال رسیدن به خدا بودم دنبال بهشت! نه این جهنمی که برام درست کردی همش خونه همش کار.... شوهرم که کم کم داشت زاویه های پنهان وجود من براش آشکار می شد و بعد از دوسال تازه آرمانها و هدف های من رو فهمیده بود پیش خودش تصمیمی گرفت که من ازش خبر نداشتم ولی زندگیم رو تحت تاثیر زیادی قرار داد... بعد از این ماجراها و حالتهای روحی من یه بار اومد بهم گفت: دوست داری جهاد کنی؟ دوست داری برای خدا کار کنی؟ دوست داری به بهشت برسی؟ من هم مشتاق گفتم: معلومه! اینها اهدافم هستن ... آرزوهایی که برای رسیدن بهشون دست و پا میزنم... گفت: ببین مائده راجع به این موضوع با چند تا از دوستام صحبت کردم یه راهی پیشنهاد دادن ولی قبلش باید یه سری کتاب بخونی تا آمادگیش رو پیدا کنی... 🌸 @rkhanjani
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
اعترافات یک زن از جهاد نکاح شروع کرد برام کتاب گرفتن...اوایل هفته ایی یک کتاب برام می آورد من با وجود بچه و کارهای زیاد به خاطر رسیدن به آرزوهام تمام سعی ام رو می کردم کتابها رو بخونم ولی خیلی وقت کم می آوردم. بعد از یه مدت متوجه شد من نمی رسم کتابها رو بخونم در نتیجه با نصفه و نیمه خوندن هیچ تغییری در روحیات من بوجود نیومده بود! برنامه های کاریش را با اینکه سنگین بود و بیشترمواقع خونه نبود طوری تنظیم کرد تا مواقعی خونه هست شرایط رو برای من فراهم کنه تا کتابها رو تموم کنم. معتقد بود با خوندن این کتابها اتفاقات مهمی برای من و زندگیمون رخ میده و درست حدس زده بود... گفتم: محتوای کتابها بیشتر چی بود که باعث تغییر شما شد؟ خانم مائده گفت: بیشتر کتابهایی که محتواشون راجع به تفکر و نوع فکر کردن بود را برام می آورد و کم کم روی من خیلی اثر گذاشت فرزانه متعجب گفت:تفکر ! فکر کردن! خانم مائده با یه لبخند خاصی به فرزانه گفت:بله دقیقا همون دولیتر بنزینی که ماشین من نداشت! فرزانه هم کم نیاورد و گفت: بله البته ماشین با بنزین هم که باشه مهمه در چه جهتی حرکت کنه! خانم مائده گفت: به همین خاطر جهت حرکتم رو بعد از خوندن کتابها تغییر دادم و تصمیم گرفتم با شوهرم برم سوریه برای جهاد یک جهاد سخت ولی شیرین.... دیگه مصاحبه داشت به جاهایی می رسید که حالم بهم می خورد با خودم گفتم: جهاد سخت ولی شیرین!!! خدا به انسان قدرت تفکر داده ولی این جماعت نشون دادن هر کسی می تونه هر چیزی که خدا داده را به جای استفاده درست، نابودش کنه و به ته دره پرت بشه! در همین حین فرزانه پرسید میشه راجع به تفکری که اینقدر باعث تغییر شما شد بیشتر توضیح بدید چطوری حاضر شدید این جهاد به قول خودتون سخت ولی شیرین رو انجام بدید؟ برای من اصلا قابل پذیرش نیست این حرفتون! خانم مائده گفت:اگر شوهر من هم همینجوری و بدون مقدمه و مطالعه اون همه کتاب، بهم چنین پیشنهادی میداد منم شاید مثل شما قبول نمی کردم! ولی زیرکی که اون به خرج داد این بود که اول با دادن کتابها و فراهم کردن شرایط خوندنشون غیر مستقیم و بدون دخالت شخصی خودش، به فکر من جهت داد و کار اصلی رو کرد بعد من با خط فکری که تازه جوانه زده و بوجود اومده بود به عمل و رفتارم جهت دادم ... چیزی که من از محتوای کتابها یاد گرفتم این بود که وقتی فکر پشت هر عملی بیاد جهت پیدا می کنه و وقتی عملی را در جهت درستش انجام دادیم ما را به هدفمون می رسونه... یکدفعه صدای رسول از پشت در بلند شد آبجی یه لحظه میشه بیاید؟ تا خانم مائده رفت ببینه آقا رسول چکارش داره من رو به فرزانه گفتم این چی داره میگه جهت درست چی؟! فرزانه با دست کوبید به پیشونیش و گفت: یه خورده جلوتر بریم منم فک کنم با این سبک فکری بهش بپیوندم! 🌸 @rkhanjani
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
💠ازدواج فرزند پسرم ۲۱ ساله هست با خانومی آشنا شده ۲۲ ساله میگه میخوام ازدواج کنم بهش گفتیم کار نداری میگه اون با خانوادش صحبت کرده فعلا صبر میکنند میگم یه شغلی داشته باش میریم اونجا دهنمون پر باشه. میگه تا ازدواح درست نشه دنبال شغل نمیتونم برم میگم خب ما پول کافی برای مراسم اولیه رو نداریم میگه دختره نه حلقه ازدواج میخواد نه مراسم نه مهریه میگم مگه میشه میگه بله تازه با کسی هم رفت و امد نمیکنیم میریم دنبال زندگی خودمون میگیم برین مشاوره میگه مشاوره قبول ندارم خودم مشاور دارم بیرون میگم کیه میگن دفتر نداره همینطوری آشنا شدیم مشاوره میده موندیم باهاش چی کار کنیم 📚 پاسخ مشاور: از توجه شما به انتخاب فرزندتون و همراهی ایشون تقدیر و تشکر می شود. همینکه با درایت و هوشیاری پسرتون را همراهی می کنید جای تحسین داره. ♻️شما کافیه یک نکته ای را درباره فرزندتون با این سن و سال و شرایطی که داره بدونید تا بهتر برخورد کنید. جوانان خیلی از مسایل را باید خودشون تجربه کنند. به عینه ببینند و مشاهده کنند تا به خوبی یا بدی اون جریان پی ببرند. لذا تا شما وارد گود نشید و خیلی از مسایلی را که عنوان کردید را ایشون تجربه نکنه، قبول دار نخواهد بود. 🌀پس بهتره شما در ابتدای کار اصلا با ایشون مخالفت نکنید و آماده بشید برای خواستگاری رفتن. الان کاری که از شما خواسته شده فقط حمایت کردن هست و بقیه دغدغه ها و نگرانی هایی را که دارید بسپارید به خودش و دختر خانم و خانوادش. ◀️دو اتفاق را در این جریان می تونیم پیش بینی و ارزیابی کنیم. اول شما به خواستگاری رفته و خانواده دختر با همین شرایط فعلی پسرتون قبول می کنند و بهش فرصت میدن برای شغل و اماده شدن برای ازدواج. یا اینکه مخالفت می کنند و شروع  می کنند به شرط و شروط گذاشتن. ✔️در هر دوصورت به نفع شماست و جایگاهتون را به صورت واقعی تعریف کردید. اگر قبول کنند که خب شما فرزندتون را دارید سروسامون می دید. اگر رد کنند، به شما کمک کردن تا پسرتون را قانع کنید باید آمادگی لازم را داشته باشه. 🔹این تنها کاری هست که می تونید انجام بدید. البته ناگفته نمونه که از طرفی هم پسرتون حرف درستی میزنه. یعنی خیلی وقتها تا اقدام به ازدواج نکنند کاری درست نمیشه و جوان ها اهمیت نمیدن به کار و تلاش و پس انداز. خود ازدواج می تونه یه نیروی محرکه ای باشه برای همت کردن و پیشرفت. 🔸پس بهتره به جای مخالفت کردن و توجیه کردن و دلیل اوردن برای اماده نبودن شرایط ازدواج پسرتون، با ایشون همراه باشید که ایشون حس نکنه تنهاست و حمایت نمیشه و آسیب های بعدی و احتمالی گریبانگیر ایشون نشه. 🌸موفق باشید. ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ 🆔 @rkhanjani ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
🌐مدیریتِ فشار روانی، یک هنر است... ⚜️ انسان از لحاظ جسمی و روحی، ظرفیتِ محدودی دارد؛ لذا باید توجه کرد که نباید بیش از ظرفیت خود، از وجودتان کار بکشید. اغلبِ مشکلات زندگی، به سبب فشارهای روانی موجود در زندگی است که با مدیریت صحیح این فشارها، می‌توان از مشکلات زندگی کاست. ♦️ آرامش قلّه بلندی نیست که نتوان به آن دست یافت؛ گاهی با کارهای ساده‌ای همچون یک ساعت استراحت، رفتن به پارک، تفریح با خانواده و دوستان، تمرکز بر خوشی‌های زندگی، فکر نکردن به مشکلات، بحث نکردن با دیگران و کم‌کردن ساعت کاری می‌توان به آرامش نسبی دست یافت. ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ 🆔 @rkhanjani ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم قدیمی از ایام حج تمتع با تلاوت بی نظیر آیات سوره مبارکه حج توسط شیخ عبدالباسط 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️سه هدیه خدا به بندگان ‌🎙 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ خیلی شنیدیم که بعضی از علما و شهدا بدنشان بعد از سالیان سال در زیر خاک سالم بوده و آسیبی به آن نرسیده. اگر میخواهید شما هم جزو همین افراد باشید به روایت زیر توجه کنید. در این روایت نسخه‌ای بس سالم ماندن در قبر ارائه شده است: رسول الله ص فرمودند: در شب اسراء که به آسمان سفر کرده بودم دیدم بر در ششم بهشت نوشته شده است: هرکس دوست دارد قبرش وسیع باشد مسجد بنا کند. هرکس دوست دارد کرم‌های زمین بدنش را نخورند، مسجد را تمیز کند. هرکس دوست دارد قبرش تاریک نباشد، مساجد را نورانی کند. هر کس دوست دارد بدنش در زیر زمین سالم و تازه بماند و فاسد نشود، برای مسجد فرش تهیه کند. 📚مستدرك الوسائل، ج‏۳، ص۳۸۵ ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
اعترافات یک زن از جهاد نکاح گفتم فرزانه حرفهایی که داره میزنه تمام معادلات و اطلاعات ما را داره بهم میریزه! من واقعا گیج شدم هنوز حرفم تموم نشده بود خانوم مائده اومد داخل عذر خواهی کرد و نشست. بدون معطلی گفتم: لطفاً میشه این جمله تفکر پشت هر عمل را باز کنید! دقیقا منظورتون چه جور تفکر و چه جور عملیه؟ سری تکون داد و گفت: ببینید من قبل از ازدواجم هم اهل دعا و مناجات بودم هم اهل صبر و گذشت ولی چون هیچ تفکری پشتش نبود بعد از ازدواجم و گذشت زمان همراه با شرایط سخت دیگه نه خبری از دعا و مناجات بود نه خبری از صبر و گذشت و مهربونی! چون احساس میکردم هدفم نابود شده ولی وقتی کتابها را می خوندم متوجه شدم صبری که همراه با تفکر باشه در مقابل یه بار اذیت دو بار اذیت سه بار اذیت و هر چند بار... دچار خشم نمیشه دنبال راه کار برای حل مسئله می‌ره نه اینکه خودش رو ورشکسته حساب کنه! خوب یادمه بعد از دوسال که دیگه کم کم با همسرم راجع به این مسائل صحبت می کردم یه بار بهم گفت: مائده جان فکر می‌کنی بدن انسان برای زنده موندن به چی نیاز داره؟ منم نگاه نامفهومی بهش کردم گفتم: معلومه آب و غذا! گفت: برای اینکه انرژی بیشتری داشته باشه نشاط پیدا کنه چه تقویت کننده هایی خوبن؟ گفتم: چه سوالهایی می پرسی! خوب مثل میوه و نوشیدنی ها ی مفید خشکبار و از این جور چیزها.. دستم را گرفت تو دستش و گفت :حالا نفسم اگه به جای آب و غذا مدام بهش از این مدل تقویت کننده ها بدیم چی میشه؟! دستم تو دستش بود و گرمی دستاش حالم را خوب کرده بود گفتم: خوب مریض میشه دیگه! چشم هاش خیره شد به چشمهام لبخندی زد و گفت: قربون چشمای خوشگل و معصومت برم، حالا روح ما برای ادامه حیات هم به آب و غذا به سبک خودش که میشه انجام واجبات و تر ک محرمات نیاز داره، تقویت کننده هاش هم برای انرژی بیشتر و نشاطش مستحباته که خوب هر کدومش جای خودش لازمه، ولی اگه قرار باشه به جای اصل وظیفه فقط مستحبات بهش بدیم خوب طبیعیه مریض میشه، خسته میشه... من که تازه متوجه شدم چی داره میگه گفتم: قبول ولی چرا وظیفه ی من باید یه کاری باشه که نه ادامه‌ی حیات روحمه! نه تقویت کننده اش! من بدم میاد چون روحم را داره متلاشی می‌کنه! دور از اهداف منه و من را به اون چیزی می‌خوام نمیرسونه؟ دستم را محکم فشار داد و سرش رو انداخت پایین.... نمی دونم شاید اون لحظه به خودش فکر کرد شاید هم به من! به دوسال نقش بازی کردن از انجام کاری که دوست نداشتم! بعد از چند لحظه سرش رو آورد بالا گفت: خانومم دوست نداشتن شما به خاطر نحوه ی فکر کردن به کاری که انجام میدادی هست، حالا بیا این بار یه جور دیگه به این قضیه نگاه کنیم ... بعد خانم مائده نگاهی به ما کرد و گفت: البته تا جایی که حیا اجازه بده سعی می کنم بگم چون شاید کسی قبل از خوندن این مصاحبه مثل من دچار مشکلات اوایل ازدواج باشه و با شنیدن این حرفها متوجه اشتباهش بشه من سری تکون دادم و گفتم: بفرمایید ادامه داد همسرم گفت: مائده جان حتما می دونی خدا برای چه کارهایی گفته قبلش وضو بگیرید بعضی هاش مثل نماز، واجبه و بعضی هاش هم مثل مسجد رفتن مستحب درسته؟ سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم گفت: عزیزدل من حتما باز هم می دونی این کارها مقدس هستن که خدا چنین توصیه ای کرده که با طهارت بریم سراغشون؟ گفتم: بله گفت: حالا شما می دونستی تاکید شده قبل از روابط زناشویی توصیه کردن وضو بگیرید! من چشمهام رو گرد کردم و گفتم جدی میگی! لبخندی زد و گفت: صبرکن هنوز مونده... درست کلمه به کلمه را یادمه دستی کشید روی سرم و گفت: عشق من شما که اهل دعا و مناجات بودی حتما می دونی چه چیزهایی باقیات و صالحاته! چیزی نگفتم و صبر کردم ادامه بده گفت: مثل حفر چاه آب، کاشت درخت و ... یکیشون فرزند صالح درسته! خوب حالا شما برا هر کدوم از قبلی ها که تلاش میکنی فکر میکردی عمل صالح داری ولی به فعلی که ابتداش را با وضو توصیه کردن و بعد هم به اذن خدا فرزند صالح را در بر میگیره و در انتهاش هم بخشش کلی از گناهانه که برای بخشیده شدن هر یه دونه گناهمون چقدر باید اشک بریزیم و‌توبه کنیم ولی خدا در همین یک فعل از ابتدا تا انتهاش رو برای شما ثواب می‌نویسه باقیات و صالحات عنایت می کنه و گناهان رو می بخشه تا حالا اینجوری بهش نگاه کرده بودی؟! سرم رو انداختم پایین و به جهل روزگاری که سخت برام گذشت فکر کردم چه فرصت های که من زجر روحی می کشیدم و چه فکرها که راجع به همسرم نکردم در حالی که همش می تونست من را پله پله به خدا نزدیک کنه... فرزانه رو به خانم مائده گفت : شما گفتید اذیتتون میکرد زجر روحی تون میداد حتی از دعوا و کتک هم بدتر! ولی تو این حرفها تون که فقط عشق موج میزد قضیه چیه؟ 🌸 @rkhanjani
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
مدیریت و تخلیه هیجانات.m4a
5.34M
♨️تکنیکهای تخلیه هیجانات سوال: ⁉️ دختری هستم که زندگی پر فراز و نشیبی دارم، وقتی خیلی ناراحت می شوم نمی دانم چگونه احساس ناراحتی خودم را تخلیه کنم و کسی هم نیست که بتوانم با او صحبت کنم و احساسم را عوض کنم، حتی در تنهایی نمی توانم گریه کنم و به جای گریه عصبی می شوم؛ لطفا راهنمایی کنید. 🔈 پاسخ کوتاه و شنیدنی از استاد توفیقی را در صوت بالا بشنوید. 📎 📎 📎 ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ 🆔 @rkhanjani ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
. . . لطفا‌ڪنار‌ آینه‌اتاقت‌بنویس‌✏ جوری‌ تیپ‌بزن‌ڪه (علیه السلام) نگاهت‌ ڪنه نه‌مردم @rkhanjani
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
❌ پرهیز از خودکم‌بینی 🖊اگر در گذشته خود، ناکامی‌هایی داشته‌اید که زندگی به دلخواهتان نبوده است، سعی کنید با تغییر رفتارتان، حسِّ «می‌توانم» را در خود ایجاد کنید؛ با کشف ظرفیت‌های وجودی خود و با نگاه مثبت به آینده، می‌توانید رنج‌های گذشته را فراموش کنید و زندگی بهتری را برای خویش رقم بزنید. 📎 ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ 🆔 @rkhanjani ╚════ ✾ ✾ ✾
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشف حجاب همراه با مدل های شیطانی در پارک نهج البلاغه مجاور مقبره شهدا..😞 ⚠️به کجا چنین شتابان⁉️🔥 ➿تا آخر ببینید🤚 @rkhanjani
۲۴ خرداد ۱۴۰۱