فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️سه هدیه خدا به بندگان
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
خیلی شنیدیم که بعضی از علما و شهدا بدنشان بعد از سالیان سال در زیر خاک سالم بوده و آسیبی به آن نرسیده. اگر میخواهید شما هم جزو همین افراد باشید به روایت زیر توجه کنید. در این روایت نسخهای بس سالم ماندن در قبر ارائه شده است: رسول الله ص فرمودند: در شب اسراء که به آسمان سفر کرده بودم دیدم بر در ششم بهشت نوشته شده است: هرکس دوست دارد قبرش وسیع باشد مسجد بنا کند. هرکس دوست دارد کرمهای زمین بدنش را نخورند، مسجد را تمیز کند. هرکس دوست دارد قبرش تاریک نباشد، مساجد را نورانی کند. هر کس دوست دارد بدنش در زیر زمین سالم و تازه بماند و فاسد نشود، برای مسجد فرش تهیه کند.
📚مستدرك الوسائل، ج۳، ص۳۸۵
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیست_وهفتم
گفتم فرزانه حرفهایی که داره میزنه تمام معادلات و اطلاعات ما را داره بهم میریزه! من واقعا گیج شدم هنوز حرفم تموم نشده بود خانوم مائده اومد داخل عذر خواهی کرد و نشست.
بدون معطلی گفتم: لطفاً میشه این جمله تفکر پشت هر عمل را باز کنید! دقیقا منظورتون چه جور تفکر و چه جور عملیه؟
سری تکون داد و گفت: ببینید من قبل از ازدواجم هم اهل دعا و مناجات بودم هم اهل صبر و گذشت ولی چون هیچ تفکری پشتش نبود بعد از ازدواجم و گذشت زمان همراه با شرایط سخت دیگه نه خبری از دعا و مناجات بود نه خبری از صبر و گذشت و مهربونی!
چون احساس میکردم هدفم نابود شده ولی وقتی کتابها را می خوندم متوجه شدم صبری که همراه با تفکر باشه در مقابل یه بار اذیت دو بار اذیت سه بار اذیت و هر چند بار... دچار خشم نمیشه دنبال راه کار برای حل مسئله میره نه اینکه خودش رو ورشکسته حساب کنه!
خوب یادمه بعد از دوسال که دیگه کم کم با همسرم راجع به این مسائل صحبت می کردم یه بار بهم گفت: مائده جان فکر میکنی بدن انسان برای زنده موندن به چی نیاز داره؟ منم نگاه نامفهومی بهش کردم گفتم: معلومه آب و غذا!
گفت: برای اینکه انرژی بیشتری داشته باشه نشاط پیدا کنه چه تقویت کننده هایی خوبن؟
گفتم: چه سوالهایی می پرسی! خوب مثل میوه و نوشیدنی ها ی مفید خشکبار و از این جور چیزها..
دستم را گرفت تو دستش و گفت :حالا نفسم اگه به جای آب و غذا مدام بهش از این مدل تقویت کننده ها بدیم چی میشه؟! دستم تو دستش بود و گرمی دستاش حالم را خوب کرده بود گفتم: خوب مریض میشه دیگه!
چشم هاش خیره شد به چشمهام لبخندی زد و گفت: قربون چشمای خوشگل و معصومت برم، حالا روح ما برای ادامه حیات هم به آب و غذا به سبک خودش که میشه انجام واجبات و تر ک محرمات نیاز داره، تقویت کننده هاش هم برای انرژی بیشتر و نشاطش مستحباته که خوب هر کدومش جای خودش لازمه، ولی اگه قرار باشه به جای اصل وظیفه فقط مستحبات بهش بدیم خوب طبیعیه مریض میشه، خسته میشه...
من که تازه متوجه شدم چی داره میگه گفتم: قبول ولی چرا وظیفه ی من باید یه کاری باشه که نه ادامهی حیات روحمه! نه تقویت کننده اش!
من بدم میاد چون روحم را داره متلاشی میکنه! دور از اهداف منه و من را به اون چیزی میخوام نمیرسونه؟
دستم را محکم فشار داد و سرش رو انداخت پایین.... نمی دونم شاید اون لحظه به خودش فکر کرد شاید هم به من! به دوسال نقش بازی کردن از انجام کاری که دوست نداشتم!
بعد از چند لحظه سرش رو آورد بالا گفت: خانومم دوست نداشتن شما به خاطر نحوه ی فکر کردن به کاری که انجام میدادی هست، حالا بیا این بار یه جور دیگه به این قضیه نگاه کنیم ...
بعد خانم مائده نگاهی به ما کرد و گفت: البته تا جایی که حیا اجازه بده سعی می کنم بگم چون شاید کسی قبل از خوندن این مصاحبه مثل من دچار مشکلات اوایل ازدواج باشه و با شنیدن این حرفها متوجه اشتباهش بشه
من سری تکون دادم و گفتم: بفرمایید
ادامه داد همسرم گفت: مائده جان حتما می دونی خدا برای چه کارهایی گفته قبلش وضو بگیرید بعضی هاش مثل نماز، واجبه و بعضی هاش هم مثل مسجد رفتن مستحب درسته؟ سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم
گفت: عزیزدل من حتما باز هم می دونی این کارها مقدس هستن که خدا چنین توصیه ای کرده که با طهارت بریم سراغشون؟ گفتم: بله
گفت: حالا شما می دونستی تاکید شده قبل از روابط زناشویی توصیه کردن وضو بگیرید!
من چشمهام رو گرد کردم و گفتم جدی میگی!
لبخندی زد و گفت: صبرکن هنوز مونده...
درست کلمه به کلمه را یادمه
دستی کشید روی سرم و گفت: عشق من شما که اهل دعا و مناجات بودی حتما می دونی چه چیزهایی باقیات و صالحاته! چیزی نگفتم و صبر کردم ادامه بده
گفت: مثل حفر چاه آب، کاشت درخت و ... یکیشون فرزند صالح درسته! خوب حالا شما برا هر کدوم از قبلی ها که تلاش میکنی فکر میکردی عمل صالح داری
ولی به فعلی که ابتداش را با وضو توصیه کردن و بعد هم به اذن خدا فرزند صالح را در بر میگیره و در انتهاش هم بخشش کلی از گناهانه که برای بخشیده شدن هر یه دونه گناهمون چقدر باید اشک بریزیم وتوبه کنیم ولی خدا در همین یک فعل از ابتدا تا انتهاش رو برای شما ثواب مینویسه باقیات و صالحات عنایت می کنه و گناهان رو می بخشه
تا حالا اینجوری بهش نگاه کرده بودی؟!
سرم رو انداختم پایین و به جهل روزگاری که سخت برام گذشت فکر کردم چه فرصت های که من زجر روحی می کشیدم و چه فکرها که راجع به همسرم نکردم در حالی که همش می تونست من را پله پله به خدا نزدیک کنه...
فرزانه رو به خانم مائده گفت : شما گفتید اذیتتون میکرد زجر روحی تون میداد حتی از دعوا و کتک هم بدتر!
ولی تو این حرفها تون که فقط عشق موج میزد قضیه چیه؟
#سیده_زهرا_بهادر
🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد عالی
#حق_پدر_و_مادر و تاثیرات آن بر زندگی
مدیریت و تخلیه هیجانات.m4a
5.34M
♨️تکنیکهای تخلیه هیجانات
سوال:
⁉️ دختری هستم که زندگی پر فراز و نشیبی دارم، وقتی خیلی ناراحت می شوم نمی دانم چگونه احساس ناراحتی خودم را تخلیه کنم و کسی هم نیست که بتوانم با او صحبت کنم و احساسم را عوض کنم، حتی در تنهایی نمی توانم گریه کنم و به جای گریه عصبی می شوم؛ لطفا راهنمایی کنید.
🔈 پاسخ کوتاه و شنیدنی از استاد توفیقی را در صوت بالا بشنوید.
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #مشاوره
📎 #مهارتهای_فردی
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @rkhanjani
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#تلنگـــــــــر . . .
لطفاڪنار
آینهاتاقتبنویس✏
جوری
تیپبزنڪه
#امامزمان(علیه السلام) نگاهت ڪنه
نهمردم
@rkhanjani
❌ پرهیز از خودکمبینی
🖊اگر در گذشته خود، ناکامیهایی داشتهاید که زندگی به دلخواهتان نبوده است، سعی کنید با تغییر رفتارتان، حسِّ «میتوانم» را در خود ایجاد کنید؛ با کشف ظرفیتهای وجودی خود و با نگاه مثبت به آینده، میتوانید رنجهای گذشته را فراموش کنید و زندگی بهتری را برای خویش رقم بزنید.
📎 #خانواده_سبک_زندگی
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @rkhanjani
╚════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☄🌱بگن آرزوی محالت چیہ...♡
#سلام_آقا
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : عمرم را صرف خدمت به بندگان خدایم میکردم
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشف حجاب همراه با مدل های شیطانی در پارک نهج البلاغه مجاور مقبره شهدا..😞
⚠️به کجا چنین شتابان⁉️🔥
➿تا آخر ببینید🤚
@rkhanjani
24-Tasharof ayatolah movahed Abtahi.mp3
9.15M
▫️خوشا دردی که درمانش تو باشی!
#داستان_تشرف آیت الله موحّد ابطحی به محضر امام زمان عجّل الله فرجه، در حرم امام رئوف سلام الله علیه
@rkhanjani
*💠عرقی که زن زیر چادر میریزد،*
*سه جا برای او نور میشود :*
*۱ درونقبر*
*۲ دربرزخ*
*۳ درقیامت*
*🌹آیتاللهبهاءالدینی*
@rkhanjani
#ارتباطباجنسمخالف
✔️ ازدواج مجازی و طلاق های واقعی
عشق قبل از ازدواج یا عشق بعد از ازدواج⁉️
پس از آنکه انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یک مشارکت انسانی وارد شدیم باید منتظر آن باشیم که عشقی پاک میان ما زاده شود
چنین عشقی در زندگی روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و کمال نزدیک تر شوند پاکی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می کند
البته یک اتفاق عاطفی همچون به دل نشستن ای که کنترل شده و مقدماتی است قبل از ازدواج لازم است ولی این به معنای عشق امروزی که افراطی و بدون هیچ شناختی است نمی باشد
کتاب
#رازهایارتباطباجنسمخالف
@rkhanjani
🔸🔹🔸🔹🔸
#شب_نیمهی_ماه_ذيالقعده
#شب_مبارک
#شب_اجابت_دعا
سیدبن طاووس، قدس سره، در اقبال، از احمد بن جعفر بن شاذان روایت کرده است که گفت:
از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که:
◀️شب پانزدهم ذی القعده، شب مبارکی است.
◀️خداوند در آن، با رحمت، به بندگان مؤمنش می نگرد.
◀️پاداش کسی که در آن، با عمل از خداوند فرمانبرداری کند، مانند پاداش صد روزه دارِ ملازم مسجد است که بهاندازهی یک چشم بههم زدن نیز، نافرمانی خدا را ننمودهاند.
روایت شده است:
◀️ کسی در این شب چیزی از خدا نمی خواهد، مگر این که به او عنایت می فرماید.
🔻(دعای برای ظهور مولای غريب مون يوسف فاطمه، فراموش نشه) 🔺
ميرزاجواد ملکی تبریزی :
👈طاعت و عبادت در این شب، از این جهت که مشهور نبوده و مردم، کمتر در آن به طاعت خدا مشغول میگردند، آن را از سایر شبهای مشهور، #ممتاز میگرداند.
که این مطلب، نزد اهل مراقبت، #مهم است.
👈زیرا #توجه، در زمان #غفلت_عموم، از #مراقبات_مهم و باعث #سرعت_اجابت است.
👈و نیز اعمال، نزد خداوند، بزرگتر و به قبول، نزدیکتر و اجر بیشتری دارد.
✅مفاتیح الجنان
✅المراقبات
@rkhanjani
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیست_وهشتم
گفت: حقیقتا خیلی طول میکشه بخوام براتون تعریف کنم فقط اینکه من ساعت دوازده و نیم کلاس پسرم تموم میشه باید برم دنبالش اگر اشکال نداشته باشه ادامه اش رو بذاریم یک روز دیگه تو همین هفته
گفتم: باشه اشکال نداره وسایلمون رو جمع و جور کردیم اومدیم بیرون فرزانه گفت: دیدی چه جوری جواب سوال رو پیچوند!!!
گفتم از اون جالبتر نوع ترغیب کردن شوهرش برای جهاد نکاح بود!!! چه تحلیلهای منطقی و معنوی براش کرده بود قشنگ مشخصه شوهرش خیلی آدم زیرکیه...
فرزانه گفت: من به این بُعدش اصلا فکر نکردم به نظرم شوهرش خیلی عاشق و مهربون اومد! ولی جدی من خودم هیچ وقت به مسئله ازدواج اینجوری نگاه نکرده بودم به نظرم خیلی دقیق و حساب شده بود.
نگاهی به فرزانه انداختم و گفتم: خانم امجد جان معلومه که صحبتهای دقیق و منطقی بود چون این حرفها دقیقا حرف دین ماست! فقط اینکه شوهر خانم مائده در جهت کار خودش طرف رو مجاب کرده احتمالا باید پول زیادی بهش داده باشند که حاضر شده....
فرزانه نفس عمیقی کشید و گفت: امیدوارم اینجوری ما فکر میکنیم نباشه چقدر بد...
گوشیم شروع کرد زنگ خوردن مامانم بود بعد از حال و احوال گفت: فاطمه خانم اینا قرار شده فردا شب بیان خونه، هماهنگ کن فردا مرخصی بگیری...
گفتم چشم هماهنگ می کنم خداحافظی کردیم و گوشی رو قطع کردم
به فرزانه گفتم: پروژه روی پروژه میدونی یعنی چی؟ سری تکون داد و گفت: چرا؟ چی شده؟ گفتم خواستگاری فرض کن تو این موقعیت!
زد به شونم وبا خنده گفت: چی بهتر از این! امروز هم که یه دور کلاس همسرداری گذروندی ... این گوی و این میدان، این بهونه ها چیه در میاری سختگیری می کنی! به یکی بله بگو تموم بشه دیگه ! اینقدر ملت را حیرون نکن!
با اخم نگاهش کردم و گفتم: نه اینکه خودت خیلی آسون میگیری یه جوری میگی انگار به اولین خواستگارت بله رو گفتی یه چند ده سالی هست ازدواج کردی والا!
رسیدیم دفتر آقای جلالی پشت میزش مثل همیشه نشسته بود با یه عالمه کاغذ ...
فرزانه گفت: آخرش نفهمیدیم ارتباط جلالی با اون دو تا پسری که خونه ی خانم مائده دیدیم چی بود؟
گفتم: صبر کن مطمئن باش تا آخر این مصاحبه معلوم میشه هر کسی چکاره است؟!
رسیدیم جلوی اتاق جلالی ما را دید بلند شد و اومد بیرون گفت: خوب تموم شد دیدید گفتم سوژه ی خاصیه...
حرفش تموم نشده بود برای اینکه زودتر در جریان قرار بگیره گفتم: متاسفانه نه! قرار شد یک جلسه دیگه هم داشته باشیم
دستی به صورتش کشید و گفت: عجب! خوب برای فردا هماهنگ میکردید
گفتم: ببخشید من فردا نمی تونم کار مهمی دارم اگر اجازه بدید مرخصی میخواستم بگیرم
گفت: می خوام این مصاحبه زودتر آماده بشه بعد هم ادامه داد هرچی خیره و رفت تو اتاقش...
#سیده_زهرا_بهادر
🌸 @rkhanjani