مبادا هيچ كارى تو را از كار براى آخرت باز دارد ؛ زيرا كه فرصت كم است.
👤 امام على(ع)
———🌻⃟————
@rkhanjani 🌱
|پس اگر این خانهها، خانههای مجازیاند و
ما مسافرانِ در کوچ؛ دیگر چه جای دلبستن و حسرت بردن|
#شهید_آوینی
———🌻⃟————
@rkhanjani 🌱
bonbast-too-zendegi-vojood-nadare-medium.mp3
3.42M
🛑 بنبست تو زندگی وجود نداره!
🌱 همیشه یه راهی هست ...
🎵استادپناهیان
#حال_خوب
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*کسانی که نظرشون این هست که آقای رئیسی باید درقوه قضاییه ادامه فعالیت میداد این سخنان رهبری رو گوش کنند.👆
✅ اهمیت قوه مجریه
#ما_منتظر_انتخاباتیم
@rkhanjani
🌼 مـا امـانت دار خــداییم 🌼
🌸ما امانت دار هستیم. عکس خدا افتاده است روی ما،
خیال می کنیم خودمان قشنگیم.
فرض کنید یک زیبارویی برود جلوی آینه،
تصویرش بیفتد در آینه
و آینه شروع کند منم منم زدن بکند.
ببینید چه قدر من قشنگم. ببینید چه قدر زشت است.
این که از آینه نیست.
این کسی که تصویرش افتاده
روی تو قشنگ است. اشتباه می کنی .
♨️خیالاتی شده ای.
آدم های خیالاتی اینگونه اند.
عکس خدا، صفات خدا،
قدرت و علم و هرچی از کمالات هست
رویشان می افتد خیال می کند
مال خودش است.
✅ کلیدی ترین صفت بندگی خدا ،
«فقیر بودن» است
〖از بیانات استادعالی〗
🌸 @rkhanjani
#دام_شیطان😈
#قسمت_پانزدهم 🎬
آخری بهم پیامک داد با این مضمون:خانم شیطونک,زور الکی نزن چون یک جن درون وجود تو حلول کرده , الآن درقالب تن تو ,روح یک جن وجود دارد!
انجمن روی تو برنامه ریزیها کرده, لطفاً خودت را خسته نکن,اول وآخرش مال مایی😏 , اینم آدرس جشن:تهران .......
بیژن , طبق شناختی که از من داشت محال بود به فکرش خطور کند که من بخوام از کارهاشون با کسی صحبت کنم.
اما با ذکرهایی که آقای موسوی بهم آموزش میداد خیلی وقتا ,اختیارم دست خودم بود اماگاهی اوقات هم اذیت کردن اجنه را احساس میکردم.
تمام متن پیامک بیژن را برای شمارهی همراه آقای محمدی (پلیسی که در جریان کار برد) فرستادم.
خودم رفتم مشغول ذکر شدم,آقای موسوی بهم گفته بود هرچه وسیله که علامت یک چشم روش هست را دارم,ببرم بزارم امامزاده یا یک جای مقدس تا اثرشون از بین بره,من یک گردنبند داشتم که به عنوان چشم زخم گرفته بودمش اما غافل از این که ,این گردنبند که روش تک چشم حک شده بود
برای چشم زخم کاربردی نداشت که هیچ
بلکه علامت چشم چپ شیطان بود
و باعث جذب اجنه و شیاطین اطرافم میشد.
اون گردنبند و انگشتری که بیژن بهم هدیه داده بود را سپردم به مامان تا بگذاره امام زاده وخودم مدام اسپند دود میکردم چون به عینه متوجه شدم تا دود اسپند بلند میشه ,جن درونم یک جورایی اذیت میشه و من را هم اذیت میکنه...
فردا عاشورا بود و من برنامه ها داشتم,
میخواستم با ذکر خدا و گریه بر ارباب ،خودم را پاک کنم....
میدونستم روز سختی در پیش دارم ,توکل کردم و به انتظار روزهای خوش نشستم.......
#ادامه_دارد ...
#رمان
@rkhanjani
فَاِذاقَضااَمراًفَاِنَّمایَقولُلَهُکُنفَیَکون
اگر چیزی را اراده کند، فقط میگوید:
بــاز ، پس بیدرنگ موجود میشود...
#سورهغافر۶۸
میگن انرژى واگير داره،
چه مثبت
و چه منفیش
حواست باشه
چیا رو و كیا رو
به #ذهنت راه ميدی...
———🌻⃟————
@rkhanjani 🌱
ده بازی برای کودکان خجالتی❗️
1⃣ مسابقه گویندگی🎙
2⃣ بازی «مصاحبه تلویزیونی»📺
3⃣ بازی «نقل خاطره، داستان، شعر، معما و لطیفه»
4⃣ بازی «چه کسی میتواند دیگران را بخنداند»🎭
5⃣ بازی «کامل کردن یک داستان»📝
6⃣ بازی «کامل کردن یک شعر»🎙
7⃣ بازی «تکمیل جملات»🖊
8⃣ بازی «پاسخ به پرسشها»❓
9⃣ بازی «داستان سازی با تصاویر»🖼
🔟 بازی «معلم بودن»👨🏻🏫
🎾این بازیها برای مقابله با کم رویی و اضطراب اجتماعی کودکان خجالتی هست.
که میتوانید با توجه به سن و توانمندیهای کودکان در فرصتهایی💫 که تمایل به بازی کردن دارند، انجام دهید.
✍#استاد حمید صادقی
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی حاج آقا عالی
💠موضوع: چهار گناه که از خود گناه بدتره .
@rkhanjani
✅ زندگی به سبک شهدا...
سالی که ما ازدواج کردیم، مشکلات اقتصادی بهشدت الان نبود. اینقدر هم به خرید کالای ایرانی تأکید نمیشد، اما ایشان اصرار داشت تمام وسایل جهیزیهام را ایرانی بخریم؛ حتی به مادرم گفت «اگر جنس خارجی تهیه کنید، میبرم پس میدهم!» یک بار چای و نوشابهی خارجی خریده بودم، آقا حمید مقداری از چای نوشید و گفت «خوشطعم است؛ اسمش چیست؟» وقتی اسمش را گفتم، گفت «این که خارجی است! اشتباه کردید خریدید. دفعهی دیگر جنس خارجی نخرید.» فنجان را کنار گذاشت و بقیهی چایشان را هم نخورد. وقتی برای خرید بیرون میرفتیم، به فروشنده میگفت فقط اجناس ایرانی را برایمان بیاورد.
🔷 ایشان به نقل از حضرت آقا میگفتند «ملاک حلال و حرام بودن فیلم و موسیقی، پخش شدن از رسانه نیست.» و بهشدت در مورد این مسئله مراقبت میکرد.
👌زندگی سادهای داشتیم. مراسم عروسیمان را هم بسیار ساده، با لباس عروس ساده، یک مدل غذا و سالاد، و کمخرج برگزار کردیم. آقا حمید گفته بود غذاها را در دیس بکشند تا هرکس به اندازهی تمایل، برای خودش بکشد که اسراف نشود. حتی برای جلوگیری از اسراف، به مسئولان سالن سپرده بود به مهمانها ظرف یکبارمصرف بدهند تا هرکسی باقیماندهی غذایش را ببرد.
💠ایشان برای اجارهی خانهی مشترک، مقداری پول داشت؛ خانهی بزرگ و نوسازی در منطقهی خوبی از شهر پیدا کردیم. وقتی پسندیدیم و از خانه خارج شدیم، گوشی آقا حمید زنگ خورد. وقتی تلفنشان تمام شد، گفت «یکی از دوستانم دنبال خانه است و پولش کافی نیست. قبول میکنی مقداری از پولمان را به آنها بدهیم؟» قبول کردم و نصف پول پیش خانهمان را به آنها دادیم. نهایتاً یک خانهی ۴۰ متری و قدیمی را در محلهای پایین شهر اجاره کردیم.
سال بعد که به طبقهی بالای همان خانه نقل مکان کردیم، از سقفش آب وارد خانه میشد... اگرچه رفاه و آسایش دنیاییمان در آن خانه کم بود، اما آرامش و ایمانی که از نگاه خدا و امام زمان (عج) نصیبمان میشد، بسیار دلچسب بود. حقوق اندک آقا حمید برکت زیادی داشت. من در آن خانهی ۴۰ متری، بهشدت خوشبخت بودم.
🔰میگفت «هر روز، غذایمان نذر یکی از اهلبیت (ع) باشد و غذا، هر روز با یکی از اسامی خداوند طبخ شود. وقتی اسم «نذری» روی غذا میآید، یعنی باید مراقب باشید یک دانه برنج هم اسراف نشود.» اقلام خوراکی خانه را هم تماماً ایرانی تهیه میکرد.
#همسر_شهید_حمید_سیاهکلی
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
@rkhanjani
🍒🍇🍒🍇🍒🍇🍒
📚 #معرفی_کتاب
📖 نام مجموعه:
من دیگر ما ;جلد چهارم : بازی های عسلی و عسل های بدلی (نقش بازی در تربیت فرزند)
✍نویسنده: محسن عباسی ولدی
🔹سبک زندگی مدرن بیش از آنکه با نیازهای کودک تطابق داشته باشد، با نیازهای او دشمنی دارد.
از همین رو پیش از آنکه بازی هایی که با نیاز کودکان تناسب دارد، از یاد برود باید از آن ها سخن گفت و یادشان را زنده نگه داشت.
🔹ضمیمه جلد چهارم، کتاب بازی بازوی تربیت است که در آن 140 بازی برای کودکان در سنین مختلف به تفکیک سن آموزش داده شده است تا والدین با بازی های مختلف آشنایی کافی را داشته باشند.
📌برای پدران و مادران، مربیان و کسانی که با کودکان و نوجوانان ارتباط دارند
#کتاب_خوب_بخوانیم
#مادرانه
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#دام_شیطان😈 #قسمت_پانزدهم 🎬 آخری بهم پیامک داد با این مضمون:خانم شیطونک,زور الکی نزن چون یک جن درون
😈دام شیطان😈
#قسمت_شانزدهم🎬
امروز روز عاشورا بود چشم که بازکردم خودم را روی تخت با بولیز قرمز رنگم,دیدم.
مطمئنم دیشب توخواب, شیطان درونم تن مرابه حرکت دراورده.ولباس قرمزم راپوشیدم.
قبل از رفتن به بیرون اتاقم,رفتم سراغ کمد لباس ,بولیز مشکی رابرداشتم تابپوشم,هرچه میکردم ,بولیز قرمزه درنمیامد انگاربه بدنم چسبانده باشند.
با اراده ای قوی گفتم:کورخوندی ابلیس ,اگرشده پاره اش کنم ,درش میارم.
استینش را دراوردم دوباره کشیده شد تنم,دکمه هاش که انگار قفل شده بود,عصبی شدم.وگفتم اماده باش من ازت نمیترسم,نیروی من که اشرف مخلوقات هستم از توی رانده شده ی درگاه خدا,بیشتره...
بلند بلند خوندم (اعوذوبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یاصاحب الزمان ادرکنی ولاتهلکنی....یاصاحب الزمان ادرکنی ولا تهلکنی,,,,یاصاحب الزمان....)
هرچه این ذکر راتکرار میکردم اختیار خودم بیشتردستم میمود تااینکه به راحتی لباسم رابالباس مشکی عوض کردم.
دیروز بابا ومامان به خاطرمن عزاداری نرفته بودند اما امروز میخواستم به هرطریقی شده بفرستمشون عزاداری,
میدونستم خودم روز سختی درپیش دارم واز طرفی پدرومادرم نذرداشتند اخه وجودمن را از لطف ارباب میدونستند.
نذرداشتند تا باپای برهنه برای غم امام حسین ع درهیأت سینه بزنند وپدرم به یاد سقای دشت کربلا به تشنگان آب بدهد,پس باید میرفتند...
خودم نذر کردم که امروز قطره ای اب ننوشم ودست به دامان حسین ع,در خانه ی خدارابزنم...
وعجیب روزی بود ,چیزهایی دیدم که هرصحنه اش برای مرگ کسی کافی بود اما من بامدد خداوند تحملش کردم....
مامان وبابا رابزور راهی هیأت کردم.
خودم رفتم طرف دستشویی تا وضوبگیرم.
نگاهم افتادتو آیینه,احساس کردم کسی زل زده بهم,خیلی بی توجه شیرآب رابازکردم,منتها دستم به اختیارخودم نبود هی میخورد به آیینه,به دیوارو...
دوباره شروع کردم:اعوذوبالله من شیطان الرجیم,اعوذوبالله من الشیطان الرجیم و...
به هربدبختی بود دست وصورت وآرنجهام رااب ریختم ووضوگرفتم ,وقتی میخواستم پاهام رامسح کنم تاخم شدم ,یکی از پشت سر ,کله ام را کوبید به سنگ روشویی
دردوحشتناکی توسرم پیچید اما ازپا نیانداختم .
باهر سختی که بود وضوگرفتم وشاید بشه گفت این سخت ترین وشیرین ترین وضویی بود که درعمرم گرفته بودم
سخت بود به خاطراینکه نیرویی نمیگذاشت وضوبگیرم وشیرین بود به خاطراینکه اراده ی من براراده ی شیاطین پیروز شده بود..
سجاده راپهن کردم ,چادرنمازم انداختم سرم,سجاده از زیرپام کشیده شد وباسرخوردم به زمین.....
نتونستم به نماز بایستم,نشستم به ذکر گفتن دوباره صدای مردی ازحلقومم بیرون میامد واینبار فحشهای رکیکی از دهانم خارج میشد...
به شدت گلوم خشک شده بود,بی اختیار به سمت اشپزخانه رفتم ولیوان ابی پرکردم تابخورم
یک آن یادم افتاد نذر دارم آب نخورم,هرچی خواستم لیوان رابزرام رو ظرفشویی,نمیتونستم,لیوان چسبیده بودبه دهنم ,انگار شخصی به زور میخواست آب رابه خوردم بدهد.
دراثر تکانهای بیش ازاندازه ی دستم، لیوان روی سرامیکهای اشپزخانه افتاد وشکست ناگهان نیرویی به عقب هلم داد,پام رفت رو خورده شیشه های لیوان و زخم شدوخون بود که میریخت کف اشپزخونه
دست کردم یه قران کوچک رو اپن بود برداشتم,چسبوندم به خودم...
#ادامه_دارد ..
#رمان
🌸 @rkhanjani
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
آقــاے خــوبم هرجا کہ هسٺـے
باهـزاران عشـق ســـلام ...
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ اَلاعظم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
📖🦋📖🦋📖🦋📖🦋📖🦋📖
📚 #معرفی_کتاب
📖نام کتاب : بانو امین اصفهانی
✍نویسنده : یحیی آریا بخشایش
🖇انتشارات : سوره مهر
.
🔸کتاب #بانو_امین_اصفهانی شرح زندگی بانوی مجتهده #نصرت_بیگم_امین_اصفهانی است که به سبب قرار گرفتن در میان دو سده اخیر، بین دو گونه زندگی و طرز تفکر سنتی و متجدد رابطه مستقیمی برقرار کرده است.
🔸 رابطهای که یک سوی آن تفکرات بازدارنده شدید اجتماعی قرار دارد؛ با ابزار و آلاتی که زنان را از فراگیری علوم و فنون بازمیداشت؛ و در سوی دیگر آن دورهای جا گرفتهاست که علمآموزی و دانشاندوزی برای همگان، از جمله زنان و دختران نه تنها آزاد، بلکه واجب و اجباری شمرده میشد.
@rkhanjani
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
یکی از دوستان امام باقر(ع) که به خانۀ ایشان آمده بود، دید لباسی که حضرت در داخل خانه پوشیدهاند رنگِ خاص و خیلی متفاوتی دارد.🤔
حضرت وقتی دید که او تعجب کرده است، فرمود✍
این لباس را پوشیدهام به خاطر اینکه همسرم اینطوری دوست دارد.💌
✨دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ عَلَیْهِ مِلْحَفَةٌ حَمْرَاءُ شَدِیدَةُ الْحُمْرَةِ فَتَبَسَّمْتُ حِینَ دَخَلْتُ فَقَالَ کَأَنِّی أَعْلَمُ لِمَ ضَحِکْتَ ضَحِکْتَ مِنْ هَذَا الثَّوْبِ الَّذِی هُوَ عَلَیَّ إِنَّ الثَّقَفِیَّةَ أَکْرَهَتْنِی عَلَیْهِ وَ أَنَا أُحِبُّهَا فَأَکْرَهَتْنِی عَلَى لُبْسِهَا؛ ⚡️
📚کافی/6/447)
اینکه خانمها برای شوهر خودشان آرایش کنند و برای خیابان آرایش نکنند بحث مفصلی دارد که در اینجا به آن نمیپردازیم.😊
اما بعضیها که احساس کمبود توجه دارند وقتی بیرون خانه میروند خودشان را آرایش میکنند غافل از اینکه کمبود توجه آنها به این روش جبران نمیشود. 💯
مانند کسی که سوار ماشین شده و مدام بوق میزند تا توجه دیگران را به خودش جلب کند💯.
اینها اگر از نظر روحی احساس کمبود توجه نداشتند، نیاز پیدا نمیکردند خودشان را برای دیگران تزیین کنند💢
اینقبیل افراد احتمالاً در یک خانوادۀ خوب تربیت نشدهاند📛
چون یکی از مختصات خانوادۀ خوب این است🔰
که انسان را از نظر محبت و توجه، لبریز میکند😍
اگر در یک خانوادۀ خوب بزرگ شده بودند، نیاز به توجه و محبت دیگران نداشتند، و سعی نمیکردند با جلب توجه دیگران ذهن کسی را درگیر و مشغول خودشان کنند🔻
@rkhanjani
💕____💕____💕
بعضیها بیرون خانه، تیپ میزنند👌
ولی برای همسرشان تیپ نمیزنند!کمبود توجه با آرایش کردن خود برای دیگران جبران نمیشود💯
بعضیها وقتی میخواهند از خانه بیرون بروند، حسابی تیپ میزنند❗️
ولی در خانه و جلوی همسرشان اصلاً به سر و وضع ظاهری خود اهمیت نمیدهند.📛
از اینها باید پرسید⁉️
«شما که موقع بیرون رفتن اینطور خود را آراسته میکنید، چرا در خانۀ خودتان تیپ نمیزنید🤔
💥این مسأله هم در مورد خانمها مطرح است و هم در مورد آقایان
⚡️ حضرت امام(ره) در خانه هم، زیرجامۀ خودشان را اتو میکردند و میپوشیدند.
امام محمد باقر(ع) میفرماید:✍ «همانطور که مردها دوست دارند همسرشان پیش آنها تزیین کند، زنها نیز دوست دارند، شوهرشان پیش آنها تزیین کند؛🌹
✨ النِّسَاءُ یُحْبِبْنَ أَنْ یَرَیْنَ الرَّجُلَ فِی مِثْلِ مَا یُحِبُّ الرَّجُلُ أَنْ یَرَى فِیهِ النِّسَاءَ مِنَ الزِّینَة»⚡️
📚(مکارم الاخلاق/ص80)
البته آرایش مرد در خانه، با آرایش زن فرق دارد.✅
مثلاً برخی روانشناسها بررسی کردهاند🔰
که یکی از اولین مواردی که خانمها در
💌ظاهرشوهرشان به آن توجه دارند، خطِ اتوی لباس مرد است.
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑به روز باشیم
🎥 صحبتهای جنجالی امام خمینی(ره)
انگار برای امروز ماست.
🔸 ما یک سیلی خوردیم، نباید #اشتباه #تکرار بشود!
👌#فوقالعاده_زیبا
@rkhanjani