✅پرسش:
6ماهي هس ک عروسيموگرفتم اومدم خونه خودم ولي الان فک ميکنم منوخانمم ب دردهم نميخوريم بايدچکارکنم
🌺پاسخ:
بهتر است شما قدری به گذشته و زمانی که قصد انتخاب ایشان داشتید فکر کنید و علت انتخاب ایشان را دوباره بررسی کنید. از طرفی از آنجا که همیشه افکار ما درست به ما پیام نمی دهند و ممکن است خطاهای ذهنی و شناختی در ذهن ما وجود داشته باشد . باید از خودتان بپرسید چرا من فکر می کنم به درد هم نمی خوریم ؟ تمام دلایلی که منطقی است را روی کاغذ بیاورید. از طرفی نقاط مثبت و خوبی ها و امتیازات انتخابتان را هم روی کاغذ بنویسید سپس مشغول تحلیل سود و زیان انتخابتان شوید قطعا هر انتخابی ممکن است امتیازاتی داشته باشد و یک سری مسایلی که با طبع ما سازگار نیست هم داشته باشد. هیچ وقت شما نمی توانید انتخابی داشته باشید که صدرصد سود داشته باشد و بدون مسأله باشد.اگر دیدید امتیازش بیشتر از دردسرش است قطعا انتخاب خوبی داشتید و نباید گول افکار خودتان را بخورید و زندگی خودتان و طرف مقابل را خراب کنید. در ضمن شما باید هدف از زندگی مشترک و اصلا باید دنبال چه چیزی در زندگی مشترک بود را هم به صورت منطقی بررسی کنید. ممکن است انسان بر اساس خیال پردازی هایی مثل اینکه ازدواج می کنم که همه کارهایم را طرف مقابلم انجام دهد و من پادشاهی کنم اشتباه است و یا باورهای غلط دیگر نسبت به زندگی مشترک. اساتید روان شناس خانواده می فرمایند کسی که می خواهد ازدواج کند باید 80 درصد آرزوهایش را خاک کند بعد وارد زندگی شود چون معمولا آنچه که ما از زندگی زناشویی تصور می کنیم واقعیت ندارد و فرد باید خودش را برای مسؤولیت پذیری و مراقبت از زن و زندگی آماده کند. از طرفی انسان ها انعطاف پذیر هستند پس اگر فکر شما واقعی و منطقی هم باشد لزوما درمانش طلاق نیست بلکه شما بایدابتدا خودشناسی و دیگر شناسی خودتان را بالاببرید و با هم درمورد موضوعات مختلف ، انتظارات ، خواسته ها و خطوط قرمز و اهداف و روحیات همدیگر بیشتر صحبت کنید و آنچه هستید و آنچه می خواهید همسرتان باشد را به ایشان انتقال دهید و با کمک همدیگر و درکنار همدیگر مشغول برآورده کردن نیازهای همدیگر که همان فلسفه زندگی زناشویی است بشوید.
@rkhanjani
السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان
بلند مرتبہ شاهِ زمان سلامٌ علیڪ
سلام بر تو و بر ماه روے تابانٺـ...!!
#السلام_علیک_یاصاحبالزمان_عج
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
@rkhanjani
درست از همونجا
كه فكر نميكنی
میرسونه ..
#طلاق۳
———🌻⃟————
@rkhanjani
🔴 از آیت الله بهاالدینی سوال کردند :
🔵 آیا حضرت معصومه میتواند کل حاجات همه مردم شهر قم را بدهد ؟
🌕 ایشان در جواب فرمودند :
میرزای قمی که در کنار حرم حضرت معصومه در قبرستان شیخان مدفون است به تنهایی میتواند کل حاجات همه مردم شهر قم را بدهد و حضرت معصومه آنقدر مقام و منزلت نزد خداوند دارد که میتواند کل حاجات تمام مردم دنیا را بدهد.
@rkhanjani
در نگاه کسی که درکی
از پرواز نداره
هر چی اوج بگیری
کوچکتر دیده میشی
معیار موفقیتت رو با دیدگاه
اطرافیانت اندازه گیری نکن..
#انگیزشی
@rkhanjani
#سبک_زندگی
💓همسر شهید همت: مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم.
💓 رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش.
💓 ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم.
💓رنگش عوض شد و سکوت کرد، گفتم: چه شده مگر؟
💓گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود.
💓 اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟
💓 خندیدم. باخنده گفت: تو نمی گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده ای؟
💓 بگذر از من!
#همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
@rkhanjani
#انگیزشی😍
🦋اصلا زندگی بالا پایین نداشته باشه و روزای بد❌ نباشه که نمیتونی بگی وای امروز چقدر خوش گذشت❗️
🦋اصلا آدمای بد نیان تو زندگیت که نمیتونی مشتاق آدم خوبا بشی☺️
🌱هوا آلوده نباشه صد سال نمیتونی
بگی چقدر هوا امروز خوب و عالیه❗️
میدونی چی میخوام بگم❓
👌سیاهیها نباشن سفیدیها
معلوم نمیشن رفیق...🌸
👈از روزگار و خدا بابتِ سیاهیها گله نکن‼️
👌همونان که باعث میشن قشنگیایِ زندگی به چِشمت بیان،🌸
🦋فکرتو مشغولِ اونا نکن❗️
چشاتو ببند و فقط و فقط به سفیدیها و قشنگیایِ زندگی فکر کن و خدا رو شکر کن...🤲
#خدایا_شکرت ❤️
#انگیزشی
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍️موضوع: سعدی و پدرش
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هشتم 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن ح
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ #عاشقانه حیدر از حال رفت.
💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در #انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به #خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق #عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن #صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از #شهادت پدر و مادر جوانم به دست #بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
💠 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @rkhanjani
✅پرسش:
پسري دارم 18ساله که با دختري تو تلگرام اشنا شده و خيلي رو دختر از نظر ايمان و حجاب اثر گذاشته ومنو ومادر دختر خانوم که متوجه ارتباطشون شديم با هم در ارتبا طيم و قرار شده وقتي درسشون رو تموم کردن و پسرم از دانشگاه قبول شد بريم خواستگاري و اينها به هيچ وجه تو بيرون همديگه رو نمببينن و اجازه داديم هر روز يک ساعت تلفني باهم حرف برنن و الان تقريبا 6 ماه ميگذره و ميخوان در کنار دو مادر همديگه رو ببينن خواستم بببنم تکليف چيست ايا درست تصميم گرفتبم با نه
🌺پاسخ:
اين كه شما و مادر دختر از اين ارتباط آگاه هستيد بسيار خوب است ولي در كنار اين امر حتما لازم است نكات زير را در عمل و نظر مراعت كنيد:
️⃣ ازدواج موفق متكي به تناسب هاي مختلف در ابعاد اعتقادي، اخلاقي، صفات شخصيتي، اقتصادي، فرهنگي، خانوادگي، سني، و.... است. بنابراين شناخت عميق بسيار مهم است.
️⃣ شناخت عميق با روابط كلامي و غيركلامي، به صورت حضوري و غيرحضوري پديد مي آيد. گفتگوهاي دو نفره و خانوادگي در فواصل مختلف، تحقيقات متعدد از كانال هاي مختلف(همسايه، دوستان، همكلاسي ها، معتمدان، معرف ها و..) براي شناخت عميق لازم است. روابط تلفني بخش كوچكي از مراحل شناخت است.
️⃣ مراحل شناخت مكمل هم هستند نبايد گفتگوهاي تلفني به صورت طولاني مقدم شود چون در روابط تلفني قدرت تخيل فعال است و دسترسي به زبان بدن و راه هاي شناخت ديگر بسته است. اين امر مي توانند سبب دلبستگي و وابستگي شود طوري كه اگر فردا به هر دليل منطقي و واقع بينانه، خانواده ها يا مشاور ازدواج اين ازدواج را تأييد نكردند، آنها نمي توانند بپذيرند.
️⃣ رفتارهاي ديني مانند حجاب و نماز، ريشه در باورهاي عميق ديني دارد، در مشاوره هاي بسياري مي بينيم كه زوج ها براي رسيدن به همديگر قول مي دهند كه در رفتارهاي ديني مثل همديگر شوند و يا از روي احساسات، از نظر اعتقادي همرنگ ديگري مي شوند، ولي بعد كه وارد زندگي شدند آن رفتارها را در اختلافات و مشاجره ها ترك مي كنند. چرا كه بر اساس باور عميق و تمرين شكل نگرفته و صرف خوشايند ديگري بوده است.
️⃣ لازم است پدران نيز از اين امر زودتر مطلع شوند تا اگر نظري دارند بيان كنند. چون ممكن است بعد از آگاهي آنها با اين وصلت مخالفت كنند. ديدار حضوري و رسمي براي شناخت عميق تر شروع شود.
️⃣ براي ازدواج بايد لوازم منطقي آن را در نظر گرفت. تصور كنيد فرزند شما دانشگاه قبول شد آيا مي تواند هزينه هاي زندگي را بدهد؟ مسكن دارد؟ شما چه قدر مي توانيد او را در زمان تحصيل و سربازي حمايت مالي كنيد. چون دوره عقد وقتي به حدود يك ماه مي رسد خسته كننده مي شود و آفاتي خواهد داشت.
️⃣ لازم است از مطالعه و مشاور ازدواج حضوري بعد از گفتگوها و ديدارها و تحقيقات، و رسيدن به توافق در كليات و تناسب كلي كمك بگيريد.
🌺
☘🌺@rkhanjani
🌺☘🌺
💠 نظافت و آراستگی:
حساسیتهایی که در همهی انسانها چه مرد و چه زن وجود داره، حساسیت نسبت به نظافته. رعایت نظافت ظاهری از شرایط دینداری و اخلاق انبیاست و به قدری اهمیت داره که حتی فرشتگان هم نسبت به رعایتش از طرف انسانها حساس هستند. توی معارف دینی نظافت از ابعاد مختلفی بررسی شده و به همهی این ابعاد هم توصیه شده که در ادامه بررسیشون میکنیم.
1⃣. نظافت تن: بدبو بودن بدن موجب بیمیلی همسر، توی نشست و برخاست با انسان میشه، به همین دلیل شستشوی بدن برای از بین بردن بوی نامطبوعی که حاصل عرق کردن اندام انسانه، تأثیر به سزایی توی تمایل زن و شوهر نسبت به همدیگه داره.
یکی از مصادیق نظافت بدن، زدودن موهای زائد هست. این کار علاوه بر اینکه بوی نامطلوب بدن رو از بین میبره، از اعمال مستحبیه که خداوند نسبت بهش دستور صریح داده و توی روايات ما تأکید فراوانی بهش شده. توی سیرهی بزرگان دین ما آمده که گاهی این بزرگواران فقط برای زدودن موهای زائد به حمام میرفتند.
2⃣. نظافت لباس: پاکیزگی لباس هم مثل تمیز بودن تن توی روابط زن و شوهر مؤثره. در صدرِ اسلام کسانی که به نظافت لباس خود اهمیت نمیدادن مورد سرزنش رسول خدا(ص) قرار میگرفتند. نظافت لباس علاوه بر تأثیری که روی روابط ما با همسرمون داره موجب شادابی روح هم میشه.
3⃣. نظافت دهان و دندان: مسواک زدن از اخلاق انبیا بوده و ارزش اعمال عبادی انسان را چند برابر میکنه این کار به اندازهای اهمیت داره که در حد یک امر واجب بهش توصیه شده. بوی بدی که از دهان بخاطر تنبلی توی زدن مسواک به مشام میرسه، توی ارتباط صمیمانهی بین زن و شوهر تأثیر منفی میگذاره؛ پس لازمه تلاش لازم رو توی این زمینه انجام بدیم تا همسرمون با تمایل هرچه بیشتری با ما ارتباط برقرار کرده و از این ارتباط لذت ببره.
4⃣. نظافت خونه: ظاهر خانه در نشاط و شادابی روحیه بسیار مؤثره. خانه کثیف و درهم ریخته آدمو کسل میکنه. پاک کردن در و دیوار خونه از تارهای عنکبوت و... این تاکیدات نشان از اوج اهمیت این مسئله توی نگاه دینی داره.
#سبک_زندگی_اسلامی
💞 @rkhanjani
#معرفی_کتاب📚
📔عنوان: قصه های حنانه
✍نویسنده: علی باباخانی
📑ناشر: به نشر(انتشارات آستان قدس رضوی)
مجموعه ۱۱ جلدی «قصه های حنانه» داستان هایی کوتاه برای دختر بچه هاست که با مضامین مذهبی، حجاب و... همراه شده است.🌼
علی باباخانی، نویسنده ی این مجموعه، داستان هایی درباره ی دختری به نام حنانه را روایت می کند.🌼
برای مثال: در یکی از داستان ها، حنانه که می خواهد برای مراسم جشن تکلیف مدرسه با موضوع حجاب، روزنامه دیواری درست کند، چیز زیادی در این باره نمی داند و به سراغ کمک گرفتن از دیگران می رود...
عناوین برخی از جلدها:👇
🌸بوی گل🌸
🌸عروسک موطلایی🌸
🌸روزنامه دیواری🌸
🌸حنانه گزارشگر می شود🌸
🌸هدیه جشن تکلیف🌸
🌸مامان گل🌸و...
هر یک از کتاب های مجموعه «قصه های حنانه»، در قالب 12صفحه مصور رنگی برای گروه سنی «ب»(یعنی پیش از دبستان و سال های ابتدای دبستان)چاپ شده است.🌼
[مناسب برای هدیه ی جشن تکلیف😃🌸]
جهت سفارش کتاب:
☘ @sefaresh_ketab ☘
(معرفی کانال فروش کتاب از سوی ما صرفا پیشنهاد بوده و اعتبارسنجی آن با خود شخص است)
@rkhanjani
هدایت شده از مکتب امام