💠⚜💠
این روزها چشم به راهیِ برگهای روی زمین، مرا یاد تو میاندازد.
کاش به اندازهی اشتیاق یک برگ پاییزی هجران کشیده به شاخهی درخت، منتظر و مشتاقت بودیم!
💠⚜💠
#روزی_که_با_سلام_تو_آغاز_می_شود
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
@rkhanjani
و کلید های غیب نزد اوست ...
#انعام۵۹
———🌻⃟————
@rkhanjani
از من ای باد صبا گوی به دانای فرنگ
عقل تا بال گشود است گرفتار تر است
#اقبالِ_لاهوری
#روزمان_را_چگونه_آغاز_کنیم؟
#نصیحتِ_اقبال_رو_جدی_بگیریم.😊
———🌻⃟————
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
از من ای باد صبا گوی به دانای فرنگ عقل تا بال گشود است گرفتار تر است #اقبالِ_لاهوری #روزمان_را_چگو
به زعم من ، می فرماد همه چی رو با عقلت نمی تونی بسنجی ...
بعضی چیزها در عقلِ جزءنگرِ ما نمیاد...
پس بی جهت ادعای روشنفکری نکن😎
راستی می دونستید برای اقبال چه توصیف خوشگلی دارن :
🍃اقبال لاهوری، «ایرانیترین» خارجی و «شیعه ترین» سنی👌👌
———🌻⃟————
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_مسیحا #قسمت_پانزدهم ﷽ حورا اتاقم شده بود زندان! میل به غذا نداشتم. ایلیا از وقتی برگشته بود
#رمان_مسیحا
#قسمت_شانزدهم
﷽
حورا:
کلیدبرق را زدم و لوستر درخشان
بالای سرم متبلور شد. یکدفعه دلم خواست مثل بچگی هایم باشم. چشم بستم و روی کتابها دست کشیدم. اولین تفاوتی را که از نظر ابعاد لمس کردم، چشم باز کردم.
کتاب را بیرون کشیدم روی جلد چرمی اش با حروف جدا از هم زرکوبی شده بود: " دریچه مخفی"
کتاب را باز کردم و همانطور ایستاده شروع کردم به خواندن :
«به پنجره خیره شدم و سعی کردم چشمانم را باز نگهدارم تا اشکهایم از لبه نازک پلکهایم پایین نپرند.
"ما رفتیم" بعد از شنیدن این جمله ی شوهرِمادرم، درِ خانه محکم بسته شد. آن لحظه با همه وجود دلم میخواست مثل مسیح به آسمان بروم و هیچ نشانه ای از خود برای چشمهایشان در این جهان نفرت
انگیز، باقی نگذارم. اما بلافاصله فکر کردم؛ مسیح پاک و بی گناه بود ولی من چه!
رو تختی ام را کنار زدم. نشستم و موهای آشفته ام را عقب بردم.
انگار همین دیروز بود که برای اولین بار البته نه مستقیم ولی به مادرم گفتم چه احساسی دارم. دستهایم را درهم گره زدم و آهسته زمزمه کردم: امروز با یکی از همکلاسیام حرف زدم که میگفت...
دروغ نمیگفتم خودم هم به نوعی همکلاسی خودم به حساب می آمدم!
هرچه بود نمیتوانستم یا نمیخواستم مستقیما به مادرم بگویم چقدر احساس تنهایی میکنم.
کمی این پا و آن پا کردم و ادامه دادم: اون فکر میکنه هیچکس دوستش نداره...
مادرم سرش را بلند کرد. با دیدن چشمان ریز و با نفوذش ساکت شدم. از روی کاناپه بلند شد و درحالی که به آشپزخانه میرفت گفت: این امکان نداره
دنبالش دویدم. قلبم تند میزد. با تعجب پرسیدم: از کجا میدونی؟ مگه میشناسیش؟
سری تکان داد و در حالی که دستهایش را می شست گفت:
چون هیچ آدمی نیست که خدا دوستش نداشته باشه.
دستش را گرفتم و پرسیدم: حتی آدم بدا رو؟
همانطور که به ظرفهای کثیف، خیره شده بود پاسخ داد: اوهوم
بی اختیار کمی دستش را فشردم و پرسیدم: پس چرا میفرستدشون جهنم؟
آرام دستش را از دستم بیرون کشید و گفت: چون میخواد از گناه پاک بشن
بعد پشت سینک ایستاد و شروع به شستن ظرفها کرد. به دستهایش خیره شدم و گفتم: خدا مهربونه
پس چرا نمی بخشدون؟
به طرفم چرخید و گفت: چون خدا همون قدر که مهربونه عادل هم هست.
اخمم روی پیشانی ام نشست، گفتم : خب همه رو ببخشه.
مادرم آهی کشید و گفت: هفته پیش که دختر خاله ات اومد اینجا و باهم دعواتون شد یادته؟ تو گفتی
عروسکتو برداشته و به صورت سیلی زده؟!
دستم را مشت کردم وخواستم چیزی بگویم که ادامه داد: اون گفت تو دروغ میگی و عروسکتو برنداشته کتکت هم نزده...
طاقتم تمام شد و با تندی گفتم: تو هم کاریش نداشتی.
مادرم سری تکان داد و گفت: ما آدما چون همه حقیقتو نمیتونیم ببینیم و بشنویم، نمیتونیم عدالت مطلق داشته باشیم اما خدا چون همه جا هست و قدرتشو داره...
زدم زیر گریه و پرسیدم: چه ربطی داره؟!
مادرم روی زانوانش نشست و در چشمهای غمگینم عمیق شد و گفت: اگه مجازاتِ خدا نبود پس چطور حق آدمها رو از هم میگرفت؟ تو نمیخوای هرکی به تو بد کرده مجازات بشه؟ همه میخوان پس...
با یادآوری گذشته هایم اشک هایم را پاک کردم.
مثل بچگی هایم احساس بی پناهی میکردم. مادرم همیشه زن معتقد و دلسوزی بود فقط نمیتوانست
فرآموش کند؛ هرچند ناخواسته من باعث مرگ پدرم بوده ام.
همیشه نگاه مادرم وقتی به من می رسید، تأسف تلخی داشت آنقدر تلخ که هرگز اجازه نداد بغلش کنم.
به خودم که آمدم تند تند نفس میکشیدم. یکی دو دقیقه گذشت تا توانستم منظم نفس بکشم. بلند شدم و شروع کردم به قدم زدن در خانه باریک و دراز و البته تاریک مان!
سالن را که پشت سر گذاشتم به راهروی انتهای خانه جایی که به زیر زمین ختم میشد، نزدیک شدم.
تاریک ترین و ترسناک ترین جای خانه، همیشه از زیرزمین متروک خانه وحشت داشتم طوری که حتی وقتی شوهرمادرم تهدید میکرد اگر جعبه ابزارش را از زیرزمین نیاورم مرا به سختی کتک میزند، بازهم
جرأت نمیکردم از پله های بلند و لیزش پایین بروم.
چراغ قوه بزرگ و دسته آهنی را از پشت کاناپه کهنه برداشتم. و آن را رو به زیر زمین گرفتم. سایه ها صدای فشار هوا که در گوش هایم کم و زیاد میشد و بوی نم خاک و رطوبتی که به مشامم میرسید،
دست به دست هم دادند تا گمان کنم هرچه موجود شرور در عالم هست، در انتهای تاریک و عمیق
زیرزمین به من دهنکجی میکنند. چراغ قوه را زمین انداختم و دویدم طرف حیاط. نفس هایم هم آواز
با تپش های قلبم تند میزدند. همانطور که سرم پایین بود دستهایم را به زانوهایم گرفتم و سعی کردم
عمیق تر نفس بکشم. ناگاه احساس کردم چمن های روشن اطراف پایم دایره وار برخلاف جهت بقیه چمن های باغچه خم شده اند...»
به قلم سین کاف غفاری
🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منبر
🎊یه روایت فوووق انگیزشی برای همه ی اونایی که میخوان ترک گناه کنن و ارزوشون شهادته😍👊
➕ببین حالشو ببر😁
جانمنفکرمیکردیانقدپاداششزیادباشه؟☺️
@rkhanjani
#نوجوان
#خیال_پردازی
#سوال
❓خیلی #خیالپردازی میکنم حتی وقتی که #مطالعه میکنم میرم توی فکر و خیال! چیکار کنم که وقتم حروم نشه؟
‼️استفاده از تکنیک "حواست را جمع کن"...
🔰هنگامی که حواستان پرت میشود و ذهنتان #سرگردان است، مرتب به خودتان هشدار دهید که #حواست_را_جمع_کن. این روش کم کم سبب میشود که توجه شما به موضوع مورد نظرتان جلب شود.
🔰برای مثال، هنگامی که در کلاس هستید و ذهن شما را کنفرانس کلاسی، تکالیفی که دارید، تاریخ، ساعت صرف غذا و یا هر چیز دیگری پر کرده، به خودتان بگویید: "حواست را جمع کن" و به کنفرانس توجه کن.
🔰تا حدی که ممکن است، اجازه ندهید تمرکزتان به هم بریزد. و دوباره این هشدار را پیش خودتان تکرار کنید: "حواست را جمع کن". هنگامی که افکار مزاحم خود را پیدا کردید، کم کم با تکنیک "حواست را جمع کن" به حال بر میگردید.
🔰بنابر این باید صبوری کنید، تا شاهد پیشرفت های خود در این زمینه باشید.
@rkhanjani
#تحصیلی
#انگیزه
✅راهکارهای افزایش انگیزه
3⃣1⃣ انگیزههای قویِ درونی...
💠شما برای کسب #انرژی لازم برای رسیدن به یک هدف باید #انگیزه_قوی داشته باشید. انگیزه هم وقتی قوی میشود که #درونی و #خودجوش باشد نه بیرونی و با زور!
📌یعنی اینکه شما معتقد به ادامه تحصیل باشید، نسبت به مطالعه، سطح سواد، موقعیت اجتماعی و... #احساس_نیاز کنید، از خواندن مطالب مورد علاقه خود لذت ببرید و نسبت به عملکرد خود احساس رضایت داشته باشید.
📌نه اینکه به خاطر ترس از حرف در و همسایه و فامیل، به خاطر اینکه پدرو مادرم از من خواستند و چنین انتظاری دارند، درس بخوانید.
📌این دلایل شاید برای ایجاد انگیزه خوب باشند ولی برای پایدار نگه داشتن انگیزه به دلایل و عوامل درونی نیازمندیم.
🔰برخی افراد دائم میگویند : خب ، این همه لیسانس بیکار، اصلاً واسه چی آدم باید درس بخونه؟!
📌خوب چنین افرادی ، هیچ اعتقادی به ذات ادامه تحصیل ندارند ، تنها هدفشان شغل بوده ، که آن هم به خاطر دیدن چند تجربه اتفاقی، به سرعت زیر سوال رفته، پس نمی توان از این اشخاص انتظار انگیزه بالا برای درس خواندن و قبولی داشته باشیم ، مگر اینکه نگرش و دیدشان را نسبت به مسائل تغییر دهند.
‼️ادامه دارد....
@rkhanjani
✅پرسش:
من رفتم خواستگاري وطرف را پسنديده ام ولي چکار کنم تو دلم نرفته قيافه خوبي هم دارد چکار کنم به دلم بنشيند انسان خوبي است مشاوره بدهيد چند ماهي هم بزرگتر است مرد هستم 33 ساله شاغل
🌺پاسخ:
قصد ازدواج که امری بسیار مقدس و الهی است، نشان از تقید و پایبندی شما در زندگی است. امیدواریم خداوند متعال نیز همسری خوب و با ایمان نصیب شما فرماید.
در مورد اینکه فرد منتخب شما به دلتان ننشسته و احساس می کنید دلچسبتان نیست باید عرض نماییم این موضوع می تواند علل مختلفی داشته باشد، مثلا ممکن است معیارهای لازم را نداشته باشد که به گفته خودتان او معیارها را دارد یا ممکن است از خانواده خوبی برخوردار نباشد یا به صورت کلی این مورد پسند قطعی شما نیست و...
معیار سنجش اینکه فرد مورد نظر را چگونه انتخاب نماییم توسط معیارها صورت می پذیرد. اگر فردی ۶۰ الی ۷۰ درصد از معیارهایی که عرض می نماییم را دارا بود می توانیم او را به عنوان همسر آینده خود انتخاب نماییم ولی اینکه بعد از احراز شرایط باز هم تردید و شک افراطی به خود راه دهیم نشان از نوعی وسواس فکری در انتخاب همسر شده ایم که باید مراقب این آسیب باشیم. البته تجارب ما نشان می دهد ازدواج در سنین بالاتر این عوارض را بیشتر به دنبال دارد. پس اگر فکر می کنید فرد مقابل معیارهای اصلی ازدواج یعنی ایمان، اخلاق و شرافت خانوادگی را دارا است بهتر است بیش از این معطل ننمایید و با او ازدواج کنید ولی اگر می دانید که برخی را ندارد و همتراز شما نیست بدون شک او را کنار بگذارید. البته ای کاش در سؤال خود عنوان نموده بودید که آیا قبلا هم خواستگاری رفته اید و چند مورد و چرا تا کنون ازدواج نکرده اید؟
به هر حال صرف به دل ننشستن فرد نمی تواند معیار قابل قبولی برای کنار گذاشتن او باشد.
نکته دیگر در مورد سن شماست که فرمودید ایشان چند ماهی از شما بزرگترند که این بزرگتر بودن می تواند مشکلاتی را به بار آورد از جمله آنها می توان به ضعف در اطاعت پذیری اشاره نمود ولی به صورت کلی معیار سن با توجه به دیگر ملاک ها سنجیده می شود. اگر فکر می کنید ایشان در دیگر معیارها نمره قابل قبولی کسب می کند ازدواج کنید ولی در غیر این صورت این معیار پر رنگ تر دیده می شود و نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت.
توصیه نهایی ما این است که جهت کسب اطلاعات در مورد فرد مقابل و بررسی بیشتر و ایجاد شناخت طرفین به مراکز مشاوره معتبر مراجعه فرموده و از تست های پیش از ازدواج و نظرات کارشناسی مشاور خانواده و ازدواج بهره مند شوید.
موفق باشید.
🌺
☘🌺@rkhanjani
🌺☘🌺
#آلعمران۱۵۹
———🌻⃟————
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | انتخابِ خدا
🔺 ماجرای عنایت حضرت سیدالشهدا (ع) بر مادر شهید معماریان و شفا گرفتن وی در شب عاشورا
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چت_مجازی📱
ٵ لَم یَعلَم بِأَنَّ اللّهَ یَری💕🍃
@rkhanjani