#حدیث_شعر_داستان حفظ آبروي مومن
🌹☘ قال الباقر (علیه السلام):
«يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَي الْمُؤْمِنِ أنْ يَسْتُرْ عَلَيْهِ سَبْعينَ کبيرَهًًْ»
«هر مؤمن وظيفه دارد که هفتاد گناه کبيره را بر برادر مؤمن خود بپوشاند.»
(بحارالانوار، ج74، ص301)
💦💧شعر موضوعی:
حافظ:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل
پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
سعدی:
چشم بد انديش که برکنده باد
عيب نمايد هنرش درنظر
گر بودت يک هنر و چند عيب
دوست نبيد به جز آن يک هنر
💦💧 داستان کوتاه:
روزى علامه محمدتقی جعفرى به منزلش در خیابان خراسان میرفت، که متوجه شد دزدى قالى منزل ایشان را برداشته و میبرد. دزد را تعقیب کرد و در سراى بوعلى بازار تهران دید که آنجا در حال مظنه کردن قالى است .
لحظهای که دزد قالیچه در مقابل حجرهای قصد معامله آن را داشت، استاد پیش رفته و با پیشنهادی به طرفین صاحب حجره و دزد، قالى را میخرد. ولى شرط میکند که حتما باید خود فروشنده، آن را تا منزل برایش حمل کند، وقتى دزد به درب منزل استاد میرسد، پى به اصل قضیه میبرد، دزد از استاد معذرت میخواهد اما استاد بدون آنکه به رویش بیاورد او را از زشتی و قباحت عملش آگاه میکند و او را از این عمل، منع میکند و میگوید من که ندیدم تو از خانه من فرش را دزدیده باشى، من فقط قالى را از تو خریدهام و به این صورت او را به راه صواب و هدایت رهنمون کرد.
༺════════════
❇️ @rmirbagheri❇️
༺════════════
#دروغ_سفید_نگویید تا #پیشرفت_کنید ‼️
🔹دروغهای سفید دروغهایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمی شوند:
1-در جاده با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت رانندگی میکند اما در جمع دوستان میگوید که کمتر از ۱۲۰ کیلومتر در ساعت نمیرود!
2-روزی یک صفحه کتاب میخواند اما در حضور دیگران میگوید اگر کمتر از ده صفحه در روز بخوانم نمیخوابم!
🔸پاول اکمن می گوید:
«من دروغهای سیاه را بخشودنی می دانم ...
اما دروغ سفید نابخشودنی است.
این دروغ انسانها را به پرتگاه نابودی می برد».
ما با دروغ سفید دیگران را فریب نمیدهیم بلکه «خود» را «فریب» میدهیم.
🔹به اندازه ای که تصویر بیرونی ما با واقعیت درونی ما تفاوت دارد،
دچار تعارض و اضطراب و تنش میشویم.
🔸 به همان اندازه وادار میشویم در مواجهه با دیگران نقاب بر چهره بزنیم و به همان اندازه از تحقق برنامه های توسعه تواناییهای فردی خویش، جا می مانیم .
🌷ســـــــلام
🌷صبحتون بخیر
🌷روزتون سرشار از
🌷لبخند و مهربانی
🌷خیر و برکت و
🌷پیشرفت و موفقیت🌹🙏
هدایت شده از مهارتهای فناوری حوزه خواهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
💎تقارن زیبای ماه رجب المرجّب، ماه بندگی با فصل ثبت نام سربازی مولا حضرت صاحب الزمان💎
┄┅┅❅ 💎❅┅┅┄
#فرارسیدن_زمان_نصرت_مولای_عزیز
🔖فراخوان پذیرش حوزه های علمیه خواهران در همه سطوح حوزوی برای سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰
🗓ثبت نام از ۲۵ بهمن ۹۹
راهنمای پذیرش:
👉http://go2l.ir/n6bSi
┄┅┅❅ 💎❅┅┅┄
ناصرات المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
༻﷽༺
▪️در مجلس مظلومیّت مردِ غریب
▪️بنگر که دلم میان غمخانه گم است
▪️این ناله ز ماتمِ امامِ هادی ست
▪️معصوم دوازدهم امامِ دهم است
◼️ شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد ◼️
#گوهرهای_نورانی_امام_هادی(علیه السلام)
❶ آبرو و اعتبار تو ، چون پیکر یخی است، که درخواست از دیگران ، آن را آب می کند، پس بنگر این اعتبار و آبرو را در نزد چکسی می چکانی؟
⇦الدهرةالباهره شهید اول ص۹۱
❷ سرزنش کردن کلید گرانبار است، ولی از کینه در دل گرفتن بهتر است.
⇦اعیان الشیعه ج۲ ص۳۹
❸ جر و بحث کردن دوستی های قدیمی را از بین می برد و پیمان های محکم و ریشه دار را پاره می کند...
⇦اعلام الدین ص۳۱۱
❹ سخنان بیهوده گفتن ، خوش طبعی افراد بی خرد و ساخته و پرداخته افراد نادان است.
⇦منتهی الآمال ج۲ ص۶۶۴
📚 احادیث الطلاب ص۹۷۸ تا ۹۹۳
💠: @rmirbagheri🌷
#حدیث_شعر_داستان
🏴شهادت امام هادی(علیه السلام) تسلیت باد.
#خود_پسندی
🌹☘قال الهادي(علیه السلام):
«مَنْ رَضِي عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَيْهِ.»
«هر که از خود راضي باشد، مورد خشم بسيار قرار گيرد.»
(بحارالانوار، ج72، ص316)
💦💧شعر موضوعی
سعدی:
تو را با حق آن آشنایی دهد
از دست خویشت رهایی دهد
که تا با خودی در خودت راه نیست
این نکته جز بی خود آگاه نیست
صائب تبریزی:
خود بین کجا وصال حیات ابد کجا
آیینه را به سنگ زن آب بقا ببین
💦💧داستان کوتاه
ﺷﺨﺼﻰ ﻋﻠﻢ ﻧﺤﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻋﺮﺏ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺗﺮﻗﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻋﻠﻢ ﻧﺤﻮ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ.
ﺭﻭﺯﻯ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻛﺸﺘﻰ ﺷﺪ، ﻭﻟﻰ ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺑﻪ ﻋﻠﻢ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﺧﺪﺍﻯ ﻛﺸﺘﻰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺗﻮ ﻋﻠﻢ ﻧﺤﻮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻯ؟
ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ .
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﻧﺼﻒ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺗﺒﺎﻩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻯ!!!
ﻧﺎﺧﺪﺍﻯ ﻛﺸﺘﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﮕﻔﺖ.
ﻛﺸﺘﻰ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﻮﺩ، ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺍﺑﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺮﺗﮕﺎﻩ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ.
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ، ﻛﺸﺘﻴﺒﺎﻥ ﻛﻪ ﺷﻨﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﺤﻮﻯ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺷﻨﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ .
ﻧﺎﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﻓﻨﺎﺳﺖ ! ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻛﺸﺘﻰ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺷﻨﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻰ !
ﺍﻭ ﺑﻪ ﻏﺮﻭﺭ ﺧﻮﺩ ﭘﻰ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮﻳﻦ ﻋﻠﻢ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺻﻔﺎﺕ ﺭﺫﻳﻠﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﻏﺮﻕ ﺩﺭﻳﺎﻯ ﻏﺮﻭﺭ ﻧﮕﺮﺩﺩ.
کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش غرور
༺════════════
❇️ @rmirbagheri❇️
༺════════════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ساده ترین روش تزکیه نفس در کلام امام هادی(علیه السلام)
زیارت جامعه کبیره
✨ @rmirbagheri
#خنده_حلال
🔹شیر سلطان جنگل میخواست ازدواج کنه همه حیوونا رو دعوت کرد.
🔸 تو مراسم یه موش هم حضور داشت و هی از میون جمع فریاد میزد:
تبریک میگم داداش . مبارکه داداش.
ایشاله خوشبخت بشی داداش.
یهو یه ببر عصبانی شد موشه رو گرفت و سرش داد زد: تو یه موش فسقلی چطور به خودت اجازه میدی شیر رو داداش خودت خطاب کنی؟😡
موش گفت: عصبانی نشو داداش، آخه منم قبل از اینکه ازدواج کنم یه شیر بودم !!!!
🌸( پیشاپیش روز مرد به تمام شیرهایی که موش شدن تبریک میگم)😂😜😁
#حکمت_شعر_داستان
🌹☘ حکمت ۶_ قسمت ۱: ارزش رازداری
وَ قَالَ (علیه السلام): صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ،
و درود خدا بر او، فرمود: سينه خردمند صندوق راز اوست.
💦💧 شعر موضوعی:
عمان سامانى:
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند
[ ديوان عمان سامانى، ص 92. ]
نظامى گنجوى:
لب مگشاى ار چه در او نوش هاست
كز پس ديوار بسى گوش هاست
[ صور معانى، ص 283. ]
عطار نيشابورى:
سخن تا در قفس پيوسته باشد
بسان تخم مرغى بسته باشد
وليكن چون ز دل سوى زبان جست
چو مرغى گشت و بر هر شاخى بنشست
گرت رازى بود، بسته دهان باش
به كس مگشاى و هم خامش زبان باش
[ ديوان خسرونامه عطار، ص 79، ص 92. ]
💦💧 داستان کوتاه: رازداری
روزی شخصی نزد شیخ ابوسعید آمد و گفت: ای شیخ! نزد تو آمده ام تا به من چیزی از اسرار حق بیاموزی.
شیخ به او گفت: باز گرد و فردا بیا تا راز حق به تو بیاموزم.
او رفت و فردا نزد شیخ آمد، شیخ موشی را در میان حقه (ظرف کوچکی که در آن جواهر بگذارند) نهاده بود و سر آن را محکم بسته بود. وقتی آن شخص آمد، شیخ آن حقه را به او داد و گفت: این حقه را ببر، ولی بکوش که مبادا سر آن را باز کنی.
او آن را با خود برد، ولی سرانجام آتش هوس او شعله ور شد که آیا در میان این حقه چیست و چه رازی وجود دارد؟! وسوسه هوای نفس موجب شد و سرانجام سر آن را باز کرد، ناگاه موشی از آن بیرون جست و رفت. نزد شیخ آمد و گفت: من از تو «سر خدا» طلبیدم تو موشی به من دادی؟
شیخ گفت: ای درویش، ما موشی در حقه به تو دادیم، تو نتوانستی آن را پنهان کنی، چگونه سر الهی را به تو دهیم که آن را نگاه داری؟
(أسرار التوحید فی مقامات الشیخ أبو سعید)
༺════════════
❇️ @rmirbagheri❇️
༺════════════
رجب نردبان ماه شعبان و رمضان
مرحوم آيت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي در كتاب المراقبات آورده است: "خداوند متعال در آسمان هفتم فرشته اي را قرار داده است كه "داعي" گفته مي شود. هنگامي كه ماه رجب آمد، اين فرشته در هر شب اين ماه تا صبح مي گويد: خوشا به حال تسبيح كنندگان خدا، خوشا به حال فرمانبرداران خدا. خداي متعال مي فرمايد: همنشين كسي هستم كه با من همنشيني كند، فرمانبردار كسي هستم كه فرمانبردارم باشد و بخشندۀ خواهان بخشايش هستم. ماه، ماه من؛ بنده، بنده من و رحمت، رحمت من است. هر كسي در اين ماه مرا بخواند او را اجابت مي كنم و هر كس از من چيزي بخواهد به او مي دهم و هر كس از من هدايت بخواهد، او را هدايت مي كنم. اين ماه را رشته اي بين خود و بندگانم قرار دادم كه هر كس آن را بگيرد به من مي رسد ."
🌹امروز، همزمان با آغاز هفته ای جدید، هرگاه خواستیم کلمه ای ناخوشایند به زبان آوریم؛ به کسانی فکر کنیم که قادر به تکلّم نیستند.
🔹 قبل از اینکه بخواهیم از مزّه ی غذایمان شکایت کنیم، به کسی فکر کنیم که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد.
🔸پیش از آنکه از زندگیمان شکایت کنیم، به کسی فکر کنیم که خیلی زود هنگام، قبل از آنکه بتواند از فرصتهای زندگی اش استفاده کند، از دنیا رفته است.
🔹 قبل از آنکه از فرزندمان شکایت کنیم، به کسی فکر کنیم که آرزوی بچّه دار شدن دارد.
🔸 پیش از نالیدن از مسافتی که مجبوریم رانندگی کنیم، به کسی فکر کنیم که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند.
🔹و پیش از آنکه از شغلمان خسته شویم و از آن شکایت کنیدم به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل هستند فکر کنیم.
🌻زندگی، یک نعمت است، با غر زدن و نالیدن به کام خودمان و اطرافیان تلخش نکنیم.
خدایا اولین روز هفته را آغاز می کنیم با نام تو
سلام صبح زیبای شنبه تون بخیر دوستان خوبم 🙏🌹
🌹🍀حکمت ششم نهج البلاغه
( #اهمیت_رازداری_گشادهرویی_بردباری)
🔹 « صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً [الْمُسَالَمَةُ خَبْءُ الْعُيُوبِ] وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ؛
🔸سینه خردمند، صندوق راز اوست و خوشرویی وسیله دوست یابی، شکیبایی، گورستان پوشاننده عیبها است و دشمنان انسان از خودراضی فراوان است»
#حکمت_داستان_شعر
🌹🍀 حکمت ۶_ قسمت۲: ارزش گشاده رویی
وَ قَالَ (علیه السلام): وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ،
و درود خدا بر او، فرمود: و خوشرويى وسيله دوست يابى است.
💦💧 #شعرموضوعی
صائب تبریزی:
از حسن خلق رتبه همت زیاده نیست
دست و دل گشاده چو روی گشاده نیست
چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
💦💧 #داستان:
در یکی از روستاهای شهر رم پیره زن ثروتمندی زندگی می کرد که تنها بود.
او دارای صورتی زشت و بدترکیب بود. شاید به خاطر همین بود که هیچکس نزدیک او نمی شد و همه مردم از او کناره گیری می کردند.
قیافه ی زشت پیره زن مانع از این بود که کسی او را دوست داشته باشد. رفتارهای بد اهالی دهکده باعث تغییر اخلاق او نیز شده بود
او که همه را گریزان از خود می دید دچار نوعی ناراحتی روحی شده بود. سال های زیادی این وضعیت ادامه داشت.
تا اینکه یک روز همسایه ای جدیدی در کنار خانه ی پیره زن سکنی گزید. آنها خانواده ی خوشبختی بودند که دختربچه ی زیبایی داشتند.
یک روز دخترک که از وجود پیره زن آگاهی نداشت از کنار خانه ی او در حال گذر بود که ناگهان پیرهزن هم بیرون آمد و نگاهشان در هم گره خورد. اما اینبار مثل همیشه نبود دخترک نه ترسید نه فرار کرد حتی با لبخندی زیبا به پیرهزن نگاه کرد و بعد از چند ثانیه سلام کرد و رفت. طرز برخورد دخترک چنان در پیرهزن تاثیر گذاشت که او هر روز به بهانه های مختلف بیرون خانه می آمد تا دخترک را ببیند
دخترک هم به این موضوع پی برده بود و هر روز بیشتر به پیرهزن محبت می کرد.
دخترک بهمراه خانوادهاش یک هفته به مسافرت رفتند و بعد از برگشت متوجه شد خبری از دوست پیرش نیست
دو هفته بعد پستچی نامه ای در خانه ی دخترک آورد. وصیت نامه ی پیرهزن همسایه بود که تمام مال و اموالش را به نام دخترک کرده بود
و در پایان وصیت نامه نوشته بود
تو وارث آمدن لبخند بر روی لب من بودی !
༺════════════
❇️ @rmirbagheri❇️
༺════════════
#حدیث_شعر_داستان
#میلاد_امام_محمدتقی(ع) #مبارک
🌹☘ امام جواد(علیه السلام) فرمودند:
«عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِي غِنَاهُ عَنِ النَّاسِ»
«سرافرازي مؤمن، در بينيازي از مردم است.»
(بحارالانوار، 72، 110)
💦💧 #شعرموضوعی:
اقبال لاهوری:
پیش منعم شکوه ی گردون مکن
دست خویش از آستین بیرون مکن
چون علی در ساز با نان شعیر
گردن مرحب شکن خیبر بگیر
منت از اهل کرم بردن چرا
نشتر لا و نعم خوردن چرا
رزق خود را از کف دونان مگیر
یوسف استی خود را ارزان مگیر
گرچه باشی مور هم بی بال و پر
حاجتی پیش سلیمان مبر
💦💧 #داستان:
شبلی عارف معروف؛ در مسجدی رفت كه دو ركعت نماز بخواند. در آن مسجد كودكان درس می خواندند و وقت نان خوردن كودكان بود. دو كودك نزدیك شبلی نشسته بودند: یكی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. در زنبیل پسر ثروتمند پاره ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشك پسر فقیر از او حلوا میخواست.
آن كودك می گفت: اگر خواهی كه پاره ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ كن.
آن بیچاره بانگ سگ كرد و پسر ثروتمند پاره ای حلوا بدو می داد. باز دیگر باره بانگ میكرد و پاره ای دیگر می گرفت. همچنین بانگ می كرد و حلوا می گرفت.
شبلی در آنان می نگریست و می گریست. كسی از او پرسید: ای شیخ تو را چه رسیده است كه گریان شده ای؟
شبلی گفت: نگاه كنید كه طمعكاری به مردم چه رسانَد؟ اگر آن كودك بدان نان تهی قناعت می كرد و طمع از حلوای او برمی داشت، سگ همچون خویشتنی نمی شد.(بخش کودک و نوجوان تبیان، منبع:شاهد نوجوان)
༺════════════
❇️ @rmirbagheri❇️
༺════════════
#خنده_حلال
🤔😲😇 رئیس جمهور از گرونی و تورم در کشور ناراضیه
😘نماینده های مجلس به اختلاس ها و باند بازی ها اعتراض دارن
😁اعضای شورای شهر از آلودگی هوا و ترافیک شهرها گله دارن قوه قضائیه هم از قانون گریزی گله میکنه ....نوه امام از کل وضع موجود ناراضی!!!!
😊میگم مسئولین انقدر ناراضی هستن یه وقت نریزن تو خیابون علیه مردم شعار بدهند و ما مردمو عوض کنن؟!!...🤭😄😄😄
*بخدا جدی میگم...اوضاع خیلی خطریه*🤪
🍀❗️#تقصیر_شماست
⭕️ امروز به خاطرات بسیار جالب توجه و خواندنی برخورد کردم حيفم آمد آنرا فوروارد نکنم
پیشنهاد می کنم با قدری تأمل مطالعه فرمایید.
🛑 *تقصیر شماست.......*
در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سیدعلی موسوی كه در آمریكا تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی گاه و بیگاه خاطرات و تجربه هایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل می كرد و این گفته ها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد.
ایشان می گفت: “یك روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم *ریچارد نیكسون* - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است.
به دلیل كثرت دانشجویان كلاس ها در آمفی تئاتر برگزار می شد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن می آمد دیگر فرصت آشنایی با یكایك دانشجویان را نداشت اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را می پرسید.
در یكی از همان جلسات نخست به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد قدری در باره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علی علیه السلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد.
این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او ترجمه انگلیسی نهج البلاغه را تهیه كردم و هفته های بعد به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا او برساند.
در جلسات بعد دیگر فرصت گفت و گویی پیش نیامد و من هم تصور می كردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل تقریبا موضوع را فراموش كردم.
روزی از روزهای آخر ترم در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد، با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته اش بیشتر ترسیدم.
با دیدن من روزنامه ای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت می بینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم خبر و تصویر دردناك خودسوزی یك جوان را در وسط خیابان دیدم.
او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: می دانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی گری و موسیقی های اعتراضی و آسیب های اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست!
من با اضطراب سخن او را می شنیدم و با خود می گفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟
او سپس از نهج البلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی بن ابیطالب به مالك اشتر را كپی گرفته ام و هر روز می خوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه مرور می كنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و می پرسد این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟
بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه ای برای اداره حكومت بنویسند، نمی توانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است!
دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: می دانی درد امثال این جوان كه زندگی شان به نابودی می رسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمی شناسند!
آری، *تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشته اید و پیام علی را به این جوانان نرسانده اید!*
دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور نهج البلاغه است.”
🔹این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره “باران غدیر” در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد.
پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشك در چشمانش حلقه زده بود از مظلومیت علی بن ابی طالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: “شما در معرفی امام علی و نهج البلاغه موفق نبوده اید! *باید پیام های امام علی را چون سیم كشی برق و لوله كشی آب به دسترس یكایك انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند !*
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔻شوخی کاربرهای فضای مجازی در مورد روز پدر و تیکه کلامهای مشترک باباها
📍روز اونایی که «هیچ معلومه این تلویزیون برای کی روشنه؟!!» بر همگان مبارک
📍روز اونایی كه كولر رو خاموش میكنن مبارک
📍روز اونایی که «ویدیوها رو با بالاترین صدای ممکن نگاه میکنن» مبارک
📍روز همه اونایی که با جون و دل میشینن اخبار میبینن و آخرش میگن فلان فلان شدهها همش دروغ میگن مبارک
📍روزِ اونايى كه همه بچههاشونو به یه اندازه دوست دارن ولی دختراشونو یه کم بیشتر، مبارک
📍روز مرد به همه اونایی که با یه زیر پیرهن لنگری خوشحال شدن تبریک میگم
📍روز «از اتاقت میای بیرون چراغو خاموش کن» مبارک
📍روز اونایی که بودنشون با عشق آرامش و امنیت گره خورده مبارک
📍روز اونایی که" نمیخواد حالا به مامانت بگی خودم برات یه کاریش میکنم" مبارک
📍روز همه اونایی که بچههاشونو قبول ندارن مبارک!
📍روز اونایی که «کلاه گذاشتن سرت گرون خریدی» مبارک
📍روز مرد رو به اونایی که زندگی مجبورشون کرد زود بزرگ شن هم تبریک میگم.
📍روزِ "من همسن تو بودم دوتا خانواده رو نون میدادم" مبارک
📍روز اونی که رومون نمیشد بهش بگیم دوسش داریم و ببوسیمش مبارک.
📍روز کسی که در دمای ۵۰ درجه سانتیگراد و درحالیکه داری تصعید میشی میاد کلید کولرو میزنه و میگه بزار یکم استراحت کنه مبارک
📍روز "چند خریدی؟ ۳۰۰تومن
۱۰ تومنم نمیارزه انداختن بهت"
مبارک
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✅ @rmirbagheri