هدایت شده از روح!
کلا دنیارو دو نوع آدم پر کرده.
منطقی ها و احساسی ها.
این دنیا جای احساسات نیست و چیزی به اسم قلب اینجا معنی ای نمیده.
مسئله دنیااحساسات نیست و آدمهای احساسی زیر این استدلال و منطق های خاکستری له میشن.
آدمهای خوش قلب و مهربون که اعتماد میکنن، رابطه برقرار میکنن و اعتمادشون سلب میشه .
بی اعتمادی ها غم میاره رنجُ ترس هم همراهش داره.
آدمایی که مغزشون پر شده از منطق و جدیتِ همیشه کیلومترها تو این خاک جلوترن از آدمهای احساسی.
آدمی که احساسات آبی رنگش مثل یه رود میمونه؛در جریان .
و اون ادم منطقی مثل سدِ جلوی راهِ رود.
آدمهای خوش باور و بدون ریگُ سنگ، خنده ای،بویی، چشمی دین و روحشون رو به نا کجا آباد میبره.
بعدهم که کر، کورُ عاشق.
از اول هم این خشکی ها برای همون آدمای قاطع با افکار پیچیده بود.
نه آدمای ساده که مثل یه جاده بدون پیچُ خم ان...
هدایت شده از روح!
آدما خودشون نمیفهمن نه اینکه بخوان،واقعا نمیفهمن.
دنیای متفاوت هر آدم و این فضای مجازی لعنتی که یه ویرگولشم برات دردسر درست میکنه..
یه جایی یه جوری اتفاق می افته که تو شُک باقی میمونی و کم کم به این اتفاق غیر منتظره عادت میکنی.
ولی دلت هنوز بال بال میزنه برای روزایی که قرار نیست تکرار بشن.
باید با هر سختی ای،بغضی خورده شیشه قلبتو جگع کنی بریزی سطل آشغال و یکبار عاقل باشی .
هر چقدر حماقت و خریتت باعث شد، حال دیگرانو بد کنی بسه.
هدایت شده از روح!
اعتماد به دست نمیاد.
اعتماد مثلِ یه هندونه دربست.
امیدوارم اعتمادت صورتی کم رنگُ بی مزه نباشه.
هدایت شده از روح!
زورم رسید به ریشه قلبم،به تو.
عزمموجذب کردم تا اون فکری که بهت اجاره دادم رو پس بگیرم.
اون قلبِ بی فهمو درکُ آدم کنم.
من رفتم فلسفه خوندم تا فلسفه نبودنتو بازگو کنم .
من رفتم شاعر شدم و شعر گفتم از عاشقی که اختیار داشت و جفای معشوق نکشید.
ارادمو فولادین کردم که هر جا اسمی ازت اومد، واکنشی نشون ندم انگار که اولین باره همچین اسمی میشنوم.
تاریخو برگ به برگ خوندم تا نبود رستم برای سهرابو نزارم به پای جبر زمان.
زبان خوندم تا با یه زبون دیگه بگم بودنتو نمیخام.
چشمم رو جغرافی چرخید تا بدونم کجای این دنیا یاد تو برام روشن نیست،شب نیست.
شب به شب دنبال خورشید میگردم که بوی نای تورو از من بپرونه.
من فهمیدم وجودت برزخ بود و کمبودت تو زندگیم حکمتِ قشنگ خدا و بهشت.
هدایت شده از روح!
من به این اصل اعتقاد ندارم.
اما در عین بی اعتقادی بهش معتقدم .
شاید پیش خودم بگم من اینطوری نیستم و واقعا هم نیستم.
ولی نسبت به دیگران این اطمینان رو ندارم که برمیگرده به اعتمادکامل.
هدایت شده از روح!
عزیزم.
حتی اگر عکس شناسنامه ات حقیقت داشته باشد،بازهم دوستت دارم.