eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19.3هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
13.5هزار ویدیو
71 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عوامل زورگیری از پیرزن اردبیلی در قم دستگیر شدند در یک اقدام هماهنگ اطلاعاتی، عملیاتی بین پلیس آگاهی اردبیل و قم با رصد تحرکات متهمان در یک اقدام ضربتی سارقان به عنف پیرزن اردبیلی شناسایی و در قم دستگیر شدند. 👉 @roshangarii 🚩
جنایت هولناک یک ایرانی در کانادا 🔹مهدی پورباقی فارغ التحصیل دانشگاه شریف همسرش را در نیوفاندلند کانادا به قتل رسانده، جسدش را مثله کرده و داخل چمدون گذاشته و بیرون شهر رها می‌کند! سپس پس از چند روز در خانه‌اش خودکشی می‌کند. چه میکنه این بهشت کانادا !! چه جانورهایی درست میکنه از انسانها.. مهدی پورباقی: ساکن کانادا؛ دانش آموز دبیرستان علامه حلی، سمپادی و نخبه؛ فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف، خیلی نخبه؛ دکتری از دانشگاه Memorial University of Newfoundland. 🤯 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥ژاپن چرا ژاپن شده است؟ 🔹آموزش مطلوب در مدارس با نگرش به مهارت وحرفه در بازار کار که از دوران کودکی و نوجوانی آموزش میبینند این نوع از آموزش موجب میشود که کودک را بیشتر بشناسیم که در چه زمینه ای و به چه شغلی اشتیاق و مهارت دارد ودر آن زمینه به کودک سمت و سو شغلی دهیم برای آینده. 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸واکنش بلاحدید به کنار گذاشته شدنش توسط آدیداس: دربارهٔ از دست دادن شغل مدلینگ ترسی ندارم و به صحبت کردن از فلسطین ادامه خواهم داد 🇵🇸بلا حدید مدل آمریکایی-فلسطینی برای تبلیغ تولیدات جدید آدیداس برای المپیک استخدام شد و عکس‌های زیادی هم از او با تولیدات این کمپانی تهیه شد اما با فشار صهیونیست‌ها، آدیداس قراردادش را با حدید فسخ کرد که واکنش‌های زیادی را در سراسر جهان برانگیخت. 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبری عجیب و غریب و قابل تعمق. حالا نوبت میرسه به پخش اعتراف از شبکه یک تلویزیون ایران... دکتره داره می‌گه تمام کسانی که اوایل شیوع کرونا آمار گفتیم بر اثر کرونا مردن دروغ بوده و علت اصلی مرگ شون استفاده از داروی رمدسیور بوده... و در ادامه میگه فهمیدیم درمان واقعی کرونا دوز مناسب ویتامین D هست و بیمارانی که دوز ویتامین شون کمتر از ۴۰ هست فوت میشن اما بقیه خوب میشن و مرخص میشن.. و می‌گه مافیایی از بالا جلومون رو گرفت حقیقت رو به مردم نگیم! 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از فاطمه ولی‌نژاد
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ✍️ رمان ◽از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم می‌کرد تا بی‌خبر از خاطره‌ای که بنا بود حالم را پریشان کند، خستگی یک شب طولانی را خمیازه بکشم. مثل هر روز به نیت شفای همۀ بیمارانی که دیشب تا صبح مراقب‌شان بودم، سوره حمدی خواندم و سبک و سرحال از جا بلند شدم. ▪روپوش سفید پرستاری‌ام را در کمد مرتب کردم، مانتوی بلند یشمی رنگم را پوشیدم و روسری‌ام را محکم پیچیدم که کسی به در اتاق زد. ساعت ۷ صبح بود، آرزو کردم در این ساعتِ تعویض شیفت، بیمار جدیدی نیاورده باشند و بتوانم زودتر به خانه بروم که در چهارچوب درِ اتاق، قد بلندش پیدا شد. ◽برای شیفت صبح آمده بود و خیال می‌کرد هر چه پیراهن و شلوارش تنگ‌تر باشد، جذاب‌تر می‌شود و خبر نداشت فقط حالم را بیشتر به هم می‌زند که با لبخندی کریه، کرشمه کرد: «صبح بخیر آمال!» نمی‌دانست وقتی با آن خط باریک ریش و سبیل، صدایش را نازک می‌کند و اسم کوچکم را صدا می‌زند چه احساس بدی پیدا می‌کنم که به اجبارِ رابطه همکاری، تنها پاسخ سلامش را دادم و او دوباره زبان ریخت: «شیفت دیشب چطور بود؟» ▪نمی‌خواستم مستقیم نگاهش کنم که اگر می‌کردم همین خشم چشمانم برای بستن دهانش کافی بود و می‌دانستم زیبایی صورتم زبانش را درازتر می‌کند که نگاهم را به زمین فرو بردم و یک جمله گفتم: «گزارش مریضا رو نوشتم.» دیگر منتظر پاسخش نماندم، کیفم را از کمد بیرون کشیدم و از کنارش رد شدم که دوباره با صدای زشتش گوشم را گزید: «چرا انقدر عصبی هستی آمال؟» ◽روی پاشنه پا به سمتش چرخیدم و باید زبانش را کوتاه می‌کردم که صدایم را بلند کردم: «کی به تو اجازه داده اسم منو ببری؟» با لب‌های پهن و چشمان ریز و سیاهش نیشخندی نشانم داد و خویشتن‌داری دخترانه‌ام را به تمسخر گرفت: «همین کارا رو می‌کنی که هیچکس نمیاد سمتت! داعش هم انقدر سخت نمی‌گرفت که تو می‌گیری!» ◾عصبانیت طوری در استخوان‌هایم دوید که سرانگشتانم برای زدن کشیده‌ای به دهانش راست شد و با همان دستم، دسته کیفم را چنگ زدم تا خشمم خالی شود. این جوانک تازه از آمریکا برگشته کجا داعش را دیده بود و چه می‌دانست چه بر سر اعصاب و روان ما آمده است؟ آنچه من دیده و کشیده بودم برای کشتن هر دختری کافی بود و به‌خدا به این سادگی‌ها قابل گفتن نبود که در حماقتش رهایش کردم و از اتاق بیرون رفتم. ◽می‌شنیدم همچنان به ریشخندم گرفته و دیگر نمی‌فهمیدم چه می‌گوید که حالا فقط چشمان کشیده و نگاه نگران آن جوان ایرانی را می‌دیدم. او به گمانش با آوردن نام داعش به تمسخرم گرفته و با همین یک جمله کاری با دلم کرده بود که دوباره خمار خیال او، خانه خاطراتم زیر و رو شده بود. ◾از بیمارستان خارج شدم و از آنهمه شور و نشاط این صبح بهاری تنها صحنه آن شب شیدایی پیش چشمانم مانده بود که قدم‌هایم را روی زمین می‌کشیدم و دوباره حسرت حضورش را می‌خوردم. از اولین و آخرین دیدارمان سه سال گذشته بود و هنوز جای خالی‌اش روی شیشه احساسم ناخن می‌کشید که موبایلم زنگ خورد. ◽گاهی اوقات تنها رؤیا مرهم درد دوری می‌شود که کودکانه آرزو کردم او پشت خط باشد و تیر خیال‌بافی‌ام به سنگ خورد که صدای نورالهدی در گوشم نشست. مثل همیشه با آرامش و مهربانی صحبت می‌کرد و حالا هیجانی زیر صدایش پیدا بود که بی‌مقدمه پرسید: «آمال میای بریم ایران؟» ◾کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادم و حس کردم سر به سرم می‌گذارد که بی‌حوصله پاسخ دادم: «تازه شیفتم تموم شده، خسته‌ام!» بی‌ریاتر از آنی بود که دلگیر حرفم شود، دوباره به شیرینی خندید و شوخی کرد: «خب منم همین الان از شیفت برگشتم خونه! ببینم مگه همیشه دوست نداشتی محبت اون پسره رو جبران کنی؟ اگه می‌خوای کاری کنی الان وقتشه!» ◽نگاهم به نقطه‌ای نامعلوم در انتهای خیابان خیره ماند و باور نمی‌کردم درست در همان لحظاتی که پریشان او شده بودم، نامش را از زبان نورالهدی بشنوم که به لکنت افتادم: «چطور؟» طوری دست و پای دلم را گم کرده بودم که نورالهدی هم حس کرد و سر به سرم گذاشت: «یعنی اگه اون باشه، میای؟» ◾حس می‌کردم دلم را به بازی گرفته و اینهمه تکرار خاطراتش حالم را به هم ریخته بود که کلافه شدم: «من چی کار به اون دارم!» رنجشم را از لحنم حس کرد، عطر خنده از صدایش پرید و ساده صحبت کرد: «ابومهدی داره نیروهای حشدالشعبی رو برای کمک به سیل خوزستان می‌بره ایران.» ◽ذهنم هنوز درگیر نگاه مهربان آن جوان بود و برای فهم هر کلمه به زحمت افتاده بودم تا بلاخره حرف آخر را زد: «گروه‌های امدادی حشدالشعبی هم دارن باهاشون میرن. منم با ابوزینب میرم برا کارای درمانی، تو نمیای؟» ◾ از همان شبی که مقابل چشمانم رفت، دلم پیش غیرتش جا مانده و با این دلی که دیگر دست من نبود، کجا می‌توانستم بروم؟... @fatemeh_valinejad
❌️بایدن انصراف داد و از کامالا هریس، معاون خود به‌عنوان نامزد حزب دموکرات حمایت کرد. 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️این ویدیو رو باید تک تک مردم ایران ببینن ! 👈🏻خبرنگار آمریکایی بعد از سفرش به ایران و صحبت با ایرانی ها معتقده که ایرانی ها تصور فانتزی از آمریکا دادن، تصوری که برگرفته از تبلیغات آمریکاست و با واقعیت فاصله داره! 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خداحافظی مادر با پسرش که در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده است 👉 @roshangarii 🚩
سلام دوستان ، چند شب پیش حلمای ۶ ساله من مشغول شیطنت در حیاط هئیت بود که زمین خوردو چانه اش شکاف برداشت ، شبانه راهی بیمارستان حضرت فاطمه زهرا تنها بیمارستان فوق تخصصی جراحی پلاستیک شدیم ، به محض ورود ما را به اورژانس هدایت کردند ، بدون فوت وقت پرونده تشکیل شد ، از صورت دخترکم عکس گرفتند توسط پزشک متخصص معاینه شد دستور بستری و ارجاع به اتاق عمل برای فردا صبح را دادند پانسمان اولیه انجام شد و ما رو به اتاقی ۲ تخته راهنمایی کردند ، صبح زود آزمایش گرفتند ، به من به عنوان همراه پک صبحانه دادند و ساعتی بعددخترکم راهی اتاق عمل شد تا با بیهوشی(آمپول خواب آور) پزشک جراح متخصص زیر چانه اش ۴ بخیه ناقابل بزند و دوساعت بعد مرخص... ویزیت اورژانس ، عکسبرداری ، یک شب تا صبح بستری ، آزمایش ، اتاق عمل ، فکر میکنید هزینه هایش چقدر شد ؟؟؟ کاملا رایگان شهید جمهور ، شهید رئیسی عزیز روحت شاد ، که در واپسین ماه های خدمتت طرح درمان رایگان کودکان زیر ۷ سال را برقرار کردی ، انشاالله با اباعبدالله الحسین محشور شوید.. بازنشر یکی از هزاران خدمت رئیس جمهور شهیدمان با شما... 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جواب قاطع حاج قاسم به ظریف: وحدت اصلی پیرامون است و هر کسی که دوصدایی در برابر دشمن ایجاد کند خیانت کرده است. از همین دوصدایی در برابر دشمنی مانند معاویه متولد شد. تفاوت میان دانایی حقیقی با توهم دانایی را ببینید و فریب الفاظ وارداتی ظریف و ظریف های معمم را نخورید. 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رژیم صهیونیستی به یک تو سری خور در منطقه تبدیل شده! ▪️ «عادل شدید» کارشناس مسائل اسرائیل: حمله به الحدیده بیانگر شکست تمام تلاش‌های آمریکا و اسرائیل در دهه‌های گذشته برای سوق دادن اسرائیل به سمت توافق‌های عادی‌سازی با کشورهای عربی است. 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی یک جوان آلمانی ای ایران ای مرز پر گوهر می‌خواند فقط اونجاش که میگه: جان مان فادای خاک پارک میرهنم... خاک بر سر آن سلبریتی دنیا طلبی که برای چهار روز زندگی در همین آلمان و داشتن ویزا و اقامت، به همه اعتقاداتش، خانواده‌اش، ریشه‌اش و هموطنانش پشت می‌کند! 👉 @roshangarii 🚩
💢 یکم مردادماه، مصادف با شهادت شهید هسته‌ای کشور داریوش رضایی‌نژاد گرامی باد 🔹دانشمند هسته ای داریوش رضایی‌نژاد (متولد ۱۳۵۵ در آبدانان استان ایلام) موفق به طراحی و ساخت یک نوع مقاومت الکترونیکی بعنوان بار با اندوکتاس کوچک برای یک مولد ضربه با ولتاژ بالا و همچنین طراحی، ساخت و آزمایش یک سوییچ انفجاری بسته شونده با کاربرد زیرساخت های هسته ای شده بود و به همین خاطر از طرف مثلث شوم ترور (آمریکا، اسرائیل و انگلیس) در لیست ترور شوندگان قرار گرفت ایشان در یکم مرداد ۱۳۹۰ و در سن ۳۵ سالگی به ضرب گلوله در مقابل منزلش و در برابر چشمان همسر و دختر خردسالش مورد سوءقصد دو موتورسوار قرار گرفت و به شهادت رسید. 👉 @roshangarii 🚩
سیره زندگی شهیده زهرا حسنی سعدی... 🔹نماز اول وقت زهرا ترک نمی‌شد اصلاً فرقی نمی‌کرد کجا بودیم حتی یک بار در هواپیما قبل از پرواز پارچه روی زمین پهن کرد و نمازش را بلافاصله بعد از اذان خواند. 🔸عادت داشت قبل از اذان آرام و با طمأنینه وضو بگیرد لباس‌هایش را مرتب کند تا وقت اذان با نهایت زیبایی و آراستگی در برابر و برای معشوقش نماز بخواند. 🔹همیشه نماز جماعت را ترجیح می‌داد و دوستانش را هم دعوت می‌کرد. 🔸ساعت یکی از کلاس‌های دانشگاه زهرا به گونه‌ای بود که زمان اذان دقیقاً وسط کلاس بود از طرفی فاصله دانشکده فیزیک تا مسجد دانشگاه شریف حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه بود. 🔹با وجود آنکه زهرا حدود نیم ساعت کلاسش را از دست می‌داد از استادش اجازه می‌خواست که میانه کلاس به مسجد برود و نماز اول را وقت بخواند. 🔸استادش هم در نهایت بزرگواری برای اینکه زحمت زهرا کمتر شود و از درس هم عقب نماند، اتاقش را به زهرا داد تا نماز اول وقتش را در همان دانشکده بخواند و بتواند سریعاً به کلاس برگردد. 💢راوی خانم مجیده ملایی مادر شهیده زهرا حسنی سعدی... شهیده ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  👉 @roshangarii 🚩
📌 برگ چغندر❗️ 🔹 زمان شاهنشاه وعده داده بودند تو زمین فوتبال چمن بکارن اما چغندر کاشتن تا بازیکنان برگ چغندر بچینند😂 📜 اطلاعات، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۱. 👉 @roshangarii 🚩
عرصه علمی🏅🏆 ⭐️خانم فاطمه حقیرالسادات اولین بانوی رشته دکترای نانوبیوتکنولوژی در ایران است. او در کودکی پدرش را به دلیل سرطان از دست داده بود. پروژه درمان سرطان هزینه های بسیار بالایی داشت لذا طلا هایش را فروخت و مهریه اش را خرج این پروژه کرد. پایان‌نامه‌اش یکی از پایان‌نامه‌های برتر اروپا شناخته شد، چرا که ده مقاله isi از آن استخراج شد که خروجی آن تولید یک دارو برای درمان سرطان شد. برخی دیگر از افتخارات: ✅ثبت چندین اختراع در داخل و خارج از کشور در زمینه محصولات دانش بنیان، تجاری سازی دو محصول دانش بنیان، ✅فناور برتر سال ۱۳۹۶، ✅دانشجوی نمونه دکترا در سال ۱۳۹۲، ✅بانوی نمونه بسیجی کشور در سال ۱۳۹۲، ✅داور مجلات داخلی و بین المللی در زمینه نانو و گیاهان دارویی، ✅محقق پسادکتری (مشترک ایران و هلند) و ... ✅موسس 5 شرکت دانش بنیان و یک آزمایشگاه فناوری های نوین ✅کارافرینی و بکارگیری شاگردانش در شرکت های دانش بنیانش وی میگوید: در تمام مدت زمان حضورم در کشورهای خارجی، در سخنرانی ها و کارهای علمی، به چادرم افتخار کردم. چرا که وجودش نه تنها باعث خجالت یا تمسخر من نشد بلکه همواره برای من احترام و آرامش را به همراه داشت. وی با اشاره به همه افتخارات علمی و نقش‌آفرینی های اجتماعی اش می گوید: اما مهم ترین افتخارم این است که یک زن یک همسر و از همه مهم تر یک مادر هستم. زنی که رهبر کشورش او را برای دیگر زنان مثال می‌زند و می‌گوید: زنی را می‌شناسم که با وجود همسر و چهار فرزند، دوره لیسانس و فوق لیسانس و دکترا را گذرانده است. 👉 @roshangarii 🚩
🔴 پزشکیان: آن‌هایی که امروز به بهانه‌های واهی، مردم ایران را تحریم می‌کنند، همان‌هایی هستند که به دشمن ایران سلاح شیمیایی می‌دادند 👉 @roshangarii 🚩
🔴 توئیت کنایه آمیز فعال انگلیسی در مورد کناره گیری بایدن 🔹خبر فوری: از سال دیگه یک آدم جدید خاورمیانه را بمباران می‌کند! 👉 @roshangarii 🚩
کاربر یمنی نوشته: «الحمدلله! اگر این هواپیماهای اسرائیلی بمب‌هاشون رو توی یمن نمی‌نداختن این بمب‌ها توی غزه فرود می‌اومد. الحمدالله که در همین اندازه هم تونستیم رنج مردم غزه رو کم کنیم..» حقیقتا باید به ایمان مردم یمن غبطه خورد... 👉 @roshangarii 🚩
🔴سعید راد مرد بود/خدایش بیامرزد ▪️سعید راد، بازیگر سینما و تلویزیون در پی یک دوره بیماری در سن ۷۹ سالگی درگذشت 👉 @roshangarii 🚩
🔴صدور کیفرخواست برای علی اکبر رائفی‌پور/ تحقیقات در مورد موسسه «مصاف» ادامه دارد 🔹در پی انتشار مطالبی از سوی علی‌اکبر رائفی‌پور در فضای مجازی و گزارش ضابطین، پرونده‌ای با عنوان اتهامی نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و‌ همچنین در قسمتی دیگر عملکرد موسسه مصاف تشکیل شد. 🔹پس از رسیدگی قضایی د‌ر مورد نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست صادر و پرونده جهت رسیدگی به دادگاه ارسال شد. 🔹همچنین درباره مسائل مطروحه پیرامون موسسه مصاف نیز تحقیقات قضایی در این زمینه ادامه دارد و به محض رسیدن به نتیجه نهایی اطلاع‌رسانی صورت خواهد گرفت. 👉 @roshangarii 🚩
🔴شمار شهدای غزه مرز ۳۹ هزار نفر را رد کرد 🔹شمار شهدای فلسطین از آغاز حملات ارتش رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه تاکنون به ۳۹ هزار و ۶ نفر رسیده و شمار زخمی ها به ۸۹ هزار و ۸۱۸ نفر رسیده است. 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از فاطمه ولی‌نژاد
✍️ رمان ▫️ماشین‌ها به سرعت از کنارم رد می‌شدند و انگار هیچ‌کدام سراغ مسافر نبودند که خسته بهانه آوردم: «آخه شیفت دارم!» و او با حاضر جوابی پاپیچم شد: «خب شیفتاتو عوض کن.» همیشه دلم می‌خواست محبتش را در آن شب غریب جبران کنم و حالا فرصتی دست دلم آمده بود تا حداقل برای مردم ایران کاری انجام دهم که سرانجام راضی به رفتن شدم. ▪️نورالهدی هم مثل همان روزهای دانشگاه وقتی نقشه‌ای می‌کشید تا آخر ایستاده بود که دو دختر کوچکش را به مادرش سپرد و با همسرش تا فلّوجه آمد، دل پدر و مادرم را نرم کرد و همان شب مرا با خودشان به بغداد بردند. از فلّوجه تا بغداد یک ساعت راه بود و از بغداد تا مرز ایران سه ساعت و در تمام طول این مسیر، نورالهدی از دوران آشنایی‌مان در دانشگاه پزشکی بغداد برای همسرش ابوزینب می‌گفت. ▫️ابوزینب هنوز در حال و هوای جنگ و جهاد در هر فرصتی از خاطرات رفقای ایرانی‌اش در نبرد با داعش می‌گفت و بین هر خاطره سینه سپر می‌کرد: «ایران که به کمک ما نیازی نداره، ما خودمون دوست داشتیم یجوری جبران کنیم که داریم میریم!» از دریای آنچه او دیده بود، قطره‌ای هم به نگاه من رسیده و دِینی به گردنم مانده بود که قدم در این مسیر نهاده بودم و در مرز ایران دیدم قیامت شده است. ▪️صدها خودروی حشدالشعبی با آمبولانس و بیل مکانیکی برای ورود به خوزستان صف کشیده و به گفته ابوزینب ساماندهی همه این نیروها در خوزستان با ابومهدی و حاج‌قاسم بود. تنها سه سال از آزادی فلّوجه گذشته و یادم نرفته بود دو فرمانده قدرقدرتی که فلوجه را از دهان داعش بیرون کشیدند، ابومهدی و حاج‌قاسم بودند که حتی از شنیدن نام‌شان کام دلم شیرین می‌شد. ▫️ساعتی در مرز معطل ماندیم و وقتی وارد ایران شدیم دیدم خوزستان دریا شده و فوران آب زندگی مردم را با خودش برده است. قرار ما شهر شادگان بود؛ جایی که خانه‌ها تا کمر در آب فرو رفته بود، روستاها تخلیه شده و مردم در چادرها ساکن بودند. ▪️باید هر چه سریعتر کارمان را شروع می‌کردیم که همانجا کنار آمبولانسی در یک چادر کوچک، تمام امکانات درمانی‌مان را مستقر کردیم. چند روز بیشتر از سیلاب خوزستان نگذشته و در همین چند روز، بیماری حریف کودکان شادگانی شده بود که تا شب فقط مشغول معاینه و نسخه پیچیدن بودیم. ▫️نزدیک نماز مغرب و عشاء، از کمر درد کف چادر دراز کشیدم و نورالهدی آخرین مادر و کودک را رهسپار کرد که صدای ابوزینب از پشت چادر بلند شد: «یاالله!» من سریع از جا بلند شدم و نوالهدی به شوخی جواب داد: «مریضِ مرد نمی‌بینیم، نمیشه بیای تو!» ▪️ابوزینب وارد شد و مرا گوشه چادر دید که از خیر پاسخ به شیطنت همسرش گذشت و با مهربانی خبر داد: «یکی از موکب‌های ایرانی برای شام دعوت‌مون کرده!» نورالهدی هم مثل من ضعف کرده بود که روپوش سفیدش را درآورد و با خنده پاسخ داد: «خدا خیرت بده! هلاک شدم از گشنگی!» تا رسیدن به موکب باید از مسیرهای ساخته شده بین آب و گِل رد می‌شدیم و تمام حواسم به زیر قدم‌هایم بود که صدایی زنانه سرم را بالا آورد. ▫️دختری با چشمانی گریان و میکروفون به دست، نزدیک موکب ایستاده و پیرمردی مقابلش اصرار می‌کرد تا انگشتری را از او قبول کند. من و نورالهدی متعجب مانده بودیم و ابوزینب لحظاتی پیش از موکب برگشته و از ماجرا مطلع بود که صورت سبزه و مهربانش از خنده پُر شد و رو به ما خبر داد: «این خانم خبرنگار شبکه العالمه. می‌خواست با حاج‌قاسم مصاحبه کنه، حاجی قبول نکرد! به جاش انگشترش رو داد به خادم موکب که بده به این خانم و از دلش دربیاره. حالا اینم انگشتر رو پس داده و میگه انگشتر نمی‌خوام، من به شبکه العالم قول مصاحبه با سردار سلیمانی رو دادم!» و سؤالی که در ذهن من بود، نورالهدی پرسید :«چرا مصاحبه نمی‌کنه؟» ▪️به سمت نورالهدی چرخید و در تمام این سال‌ها حاج قاسم را با تمام وجود حس کرده بود که با لحنی محکم جواب داد :«تو حاجی رو نمی‌شناسی؟ از هر چی که بخواد بزرگش کنه، فرار می‌کنه!» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، اتومبیلی کنارمان توقف کرد و کسی صدا رساند :«دخترم میشه گریه نکنی؟ حالا بگو چی بگم!» ▫️نگاهم چرخید و باورم نمی‌شد سردار سلیمانی را می‌بینم که با متانت از ماشین پیاده شد و با لبخندی دلنشین به سمت خبرنگار رفت. خانم خبرنگار هم به آنچه می‌خواست رسیده بود که هیجان زده به طرف سردار رفت و پاسخ داد :«هرچی درحق این مردم باید گفته بشه، بگید!» ▪️سردار سلیمانی مقابلش رسیده بود، دوربین و پروژکتور آماده فیلمبرداری شدند و حاج قاسم شروع به مصاحبه کرد. در این سال‌ها در عراق و فلّوجه از سردار سلیمانی زیاد شنیده و آنچه می‌دیدم فراتر از همه آن‌ها بود که یک ژنرال نظامی با آن‌همه قدرت و ابهت، دلِ دیدن اشک خبرنگاری را نداشت... @fatemeh_valinejad