eitaa logo
متن روضه و منبر
1.2هزار دنبال‌کننده
12 عکس
4 ویدیو
378 فایل
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ 🚩🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... 🚩 متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
⚜🕊 روضه جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و پیروزی انقلاب اسلامی به نفسِ حاج مهدی سلحشور⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ آتش گرفت سینه و پهلو،شانه ات دشمن چرا زده است چنین تازیانه ات؟ از میخ در نگویم و جسمِ نحیف ِ تو از بی گناه کشتن ِ طفلِ شریفِ تو آری سخن نگویم از هنگامه ی علی آن دست که جدا نشد از جامه ی علی بازو نثارِ راه علی کرد تا ابد باید که حفظ جانِ ولی کرد تا ابد *یک دونه از این مصیبت ها برای یک آدم معمولی،یه جو فقط غیرت و مردانگی داشته باشه،زمین میزنه اون رو..یه دونه ازاین مصیبت ها...فاتحِ بدر خیبر رو داریم می گیم...* فاطمه ببین گریونم روضه ی تو رو می خونم بی تو من چطور آروم بمونم برگرد داره می باره اشک ِ دخترت برگرد به جون این شهیدِ بی سرت برگرد تا که خونه بازم صفا بگیره برگرد نبودنت دلم رو میشکنه برگرد غمت آتیش به جونم میزنه برگرد با دیدنت دلم جلا بگیره رفتی زدستای علی، وای در پیشِ چشمای علی، وای برگرد زهرایِ علی، وای... باز دارن میدن آزارت *روضه ای رو دارم می خونم که امیرالمؤمنین لباس جنگ کرد،زد از خون بیرون،موقعی که فاطمه سیلی خورد این کار رو نکرد،اما برای این روضه این کار رو کرد..* باز دارن میدن آزارت پیشِ چشمایِ دلدارت اومدن برا نبشِ مزارت برگرد زندگیِ منو بهم زدن برگرد با غرور جلو من قدم زدن برگرد، تو این شبا یارم تو بودی برگرد، نذار اینا زمینم بزنن برگرد،اینا دشمنِ خونیِ منن برگرد،آخه تنها طرفدارم تو بودی بچه هات سیاه پوشیدن از تموم شهر رنجیدن چند شبی میشه که نخوابیدن برگرد،نباشی اشکامو کی پاک کنه برگرد،خدا جای تو من رو خاک کنه "نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِی لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی" *گفت:خیلی سختِ فاطمه جان،ان شاءالله بعدِ تو عمرم طولانی نشه،بدون تو نمی تونم تحمل کنم. رسید کنار قبر،بدن نحیف فاطمه رو روی دست بلند کرد،یه نفری این دست رو آورد بالا،بدن رو روی دست گرفته،گفت: ای زمین! نگاه کن یه مشت پوست و استخون بیشتر از فاطمه ام نمونده،ببین چقدر لاغر شده،زمین! با بدن فاطمه ام مُدارا کن،نکنه به پهلوش فشار بیاری... کسی نیست علی رو کمک کنه،بدن رو که اومد داخل قبر بده،بعضی ها میگن:دو تا دست شبیهه دستای پیغمبر،بعضی ها میگن:نه،خودِ پیغمبر،از عبارات مقتل اینو میشه فهمید،پیغمبر کمکش کرد،بدن رو توی قبر قرار داد...اما یه جایی بنی اسد رسیدن کنار بدن ها،هر چی نگاه می کردن بدن ها رو نمی شناختن،یه وقت زین العابدین اومد؛ بنی اسد کنار برید خودم این بدن ها رو می شناسم،وارد قبر شد،این بدنِ بابایِ غریبم حسینِ،بجای اینکه سر رو روی خاک بذاره،رگ های بریده رو روی خاک قرار داد،ای حسین....* ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
⚜🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سید مهدی میرداماد فاطمیه 96⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ به علی هم نگفتی ای زهرا که چگونه شبت سحر میشد هر کسی با علی عداوت داشت به تو در کوچه حمله ور میشد جسمِ در هم شکسته ات هر دم هدف ضربه ای دگر میشد چشمشان تا که برعلی افتاد ضربه هاشان شدیدتر میشد *کی باور میکرد یه زنِ هیجده ساله ، دورش چهل تا نامحرم ... هی به علی نگاه کنن ، زهرا را بزنن ... اینجا آخرین جایی نبود که دورِ یه زن حلقه زدن ... یه جایی دیگه ام سراغ دارم .. دور یه زن مردها حلقه زدن .. هرچه او بیشتر نفس میزد .. بیشتر میزدند زینب را .. تیغ ها مانده بود در گودال با سِپَر میزدن زینب را .. یک نفر مانده بود در گودال صدنفر میزدن زینب را .. بیاید همین الان نیت کنیم برا زیارت حرم حضرت رقیه سلام الله علیها یه روضه بخونم .. بگم مادر .. شما را روز زدن .. شما را توی کوچۀ صاف زدن .. شما هیجده ساله بودی زدن .. اما رقیه سلام الله علیها رو شب و روز زدن .. تو بیابون زدن .. تو خارها زدن ... حسین .... مادر شما را زدن اما یه تکیه گاه داشتی به نام حسن علیه السلام ، پسرت بود زیر بغلهاتو بگیره .. رقیه رو تو بیابون زدن .. با لگد تو پهلوهاش زدن .. زینب هر چی التماس کرد بزارید ، خودم برم .. زَجر اومد از موهاش گرفت ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦•این گریز اول روضه است.. به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها تقدیم به ارواح طیبۀ شهدا خصوصاً سردار دلها با نوای حاج محمد رضا طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ رفتی و قلب مرا افروختی خوب درس عشق را آموختی بس که بودی جان نثار فاطمه مثل زهرا بین آتش سوختی این گریز اول روضه است در آتش گرفت آنقدر هیزم فراهم شد گذر آتش گرفت در مقاتل مینویسند شعله از در هم گذشت آن چنان که متن هایِ معتبر آتش گرفت *فرمود وقتی بهتون اجازه میدن این شبا تو روضۀ بی بی صدا بزنید مادر ؛ قدر بدونید .. برا اینکه روزِ قیامت این صدا بهت بر میگرده .. این مادرِ مهربون قیامت دنبالت میگرده .. امام صادق علیه السلام فرمود تو روضه هایِ مادرِ مامثلِ مادرِ بچه مرده داد بزنید ..* واژه ها دارند میسوزند پس حق میدهم برگ هایِ دفتر شاعر اگر آتش گرفت دود از این ماجرا در چشم های خلق رفت تا ابد از این مصیبت خشک و تر آتش گرفت این که میخِ داغ با پهلو چه کرده جای خود وای معجر بود اما مویِ سر آتش گرفت گوشِ مادر سرخ شد از ضربت سیلی ولی در روایت آمده آنجا پسر آتش گرفت این خبر تا آسمان ها رفت شاید هم کسی گفت با فطرس نبودی بال و پر آتش گرفت آه مادر را علی با اشک های گرم شست ریخت اسما آب را اما پدر آتش گرفت ام کلثوم سه ساله سمت مادر میدوید این گریز آخر روضه است در آتش گرفت ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦•چشمۀ کوثر اگر به راه بیفتد.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ حاج سید مهدی میرداماد•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ چشمۀ کوثر اگر به راه بیفتد از سرِ عالم تبِ گناه بیفتد پرده بگیرد خدا اگر زِ مقامش از سرِ عقلِ همه کلاه بیفتد *یه جلوه رو نشان بده ، یه بار پرده رو کنار بزنه ، یه دونه از اون جلوه ها قیامت معلوم میشه .. سر بُوَد آن سر که در رکابِ عزیزِ فاطمه ارواحنا فدا بیفتد *خوشا به حالِ سری که تو درگاه و تو آستانۀ خانۀ فاطمه بیفته .. خوشا به حالِ سری که خاکِ قدم های فاطمه باشه ..* حُسن نبی فاطمه ست«بل هی أعظم» حق بده عاشق به اشتباه بیفتد *فرمود «وَ لَوْ کانَ الْحُسْنُ هَیئَةً لَکانَتْ فَاطِمَةَ» اگه همۀ خوبیها میخواست تو یه شخص جمع بشه میشد فاطمه بعد فرمود «بل هی أعظم» .. چقدر زیبا پیغمبر فرمود : «إنّ فاطمة إبنتی خیر اهل الأرض عنصراً و شرفاً و کرماً».. فاطمۀ من بهترینِ اهلِ عالمه .. بعد تو ادامۀ روایت می فرماید : «إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی ..» خانۀ فاطمه خانۀ منه .. دربِ خانه ش هم دربِ خانۀ منه .. کانا پیغمبر داره میبینه این روزا رو ..* حُسن نبی فاطمه ست«بل هی أعظم» حق بده عاشق به اشتباه بیفتد غُضُّوا أبصارَكُم خدا نپسندد روزِ قیامت به او نگاه بیفتد *اونجا معلوم میشه فاطمه ناموسِ خداست .. همه سرها رو بندازن پایین .. کسی زهرا رو نبینه .. الله اکبر .. آماده ای ؟..* دست نخواهد کشید از ولی الله گرچه گذارش به یک سپاه بیفتد *تا آخرین نفس شد یه سپاه برا علی .. شد یه لشکر برا علی .. ای جانم فدات بی بی جان .. همه شهدامون فیض ببرن .. حاج قاسم سلیمانی عزیز فیض ببره .. کاری کردن دلدل سوار عرب شروع کرد بلند بلند برا فاطمه گریه کردن ..* فکر کن آنکه پناهِ عالمیان است پشتِ درِ خانه بی پناه بیفتد .. فاطمه حوریه است پنجۀ ماهست وای اگر پنجه رویِ ماه بیفتد *دو سه جملۀ دیگه و از همه التماسِ دعا :* ماه زمین خورده بین راه عجب نیست شاه هم از رویِ ذوالجناح بیفتد تنگِ غروب است و شمر گرم بریدن تا که سری بینِ قتلگاه بیفتد *حالا که روضه ، روضۀ افتادنِ؛ منم از افتادن بگم .. تو اهل بیت چند نفر افتادن زمین .. (از افتادن ها بگم ؟...) از مدینه شروع کنم .. امیرالمومنین قهرمان خیبر یه بار افتاد زمین .. کجا؟.. بعضی نقل ها گفتن وقتی خبر دادن آقا بیا دیگه فاطمه نداری .. فَسَقَطَ علیٌ عَلى وَجهِ .. امیرالمومنین افتاد رو زمین ..لا اله الا الله .. اما امیرالمومنین از رو بلندی نیفتاد .. اما چند نفر سراغ دارم از بلندی افتادن .. مسلمُ از بالا بلندی انداختنش .. قمربنی هاشم از بلندی افتاد ..( زود بردمت سراغ اصل روضه) خوده ابی عبدالله از بالای ذوالجناح افتاد .. (چی میخوای بگی؟..) میخوام بگم ، مسلم ، عباس ، ابی عبدالله مرد بودن ، دلاور بودن ، جنگاور بودن میتونستن خودشونُ نگه دارن .. اما یه دختری نیمه شبی از بالایِ ناقه ها .. حسین .... از اون شبی که از بالایِ ناقه افتاد دیگه زبانش بند آمد .. دیگه لکنت گرفت .. تا اون شبی که خرابه سرِ بریده رو آوردن .. بریده بریده گفت : اَبا .. اَبا ..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦•حالش وخیم اما.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها اجرا ۹۸_ حاج محمد رضا طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بانو دلی با غربت و غم آشنا داشت حالش وخیم اما هوای مرتضی داشت احقاق حق حیدرش در سر و گر نه از رفتن کوچه از اول هم اِبا داشت *این همون فاطمه ست که حتی از یه مرد اعمی و نابینا تو خونه رو میگیره، رسول خدا میفرماید دخترم اون نابیناست تورو نمیبینه فرمود اما من اونو میبینم .. حالا برای احقاق حق علی راضی شده تو دل این همه نامحرم بره .. (بالاترین روضه اگر بخوای بشنوی و براش گریه کنی اینه که از صدیقه گواهی خواستن شاهد خواستن ، هر چی گفت، گفتن نه؛ ما حرف تورو باور نداریم .. برو یه شاهد بیار که تصدیق کنه حرفتُ ..* دندان روی هم می فشرد و درد می برد در کوچه باسختی خودش را روی پا داشت از درد زخم و سوزش تاول گذشته در سینه زجر استخوانی جا به جا داشت *سلمان وارد شد عرضه داشت کیف اصبحت؟! بی بی جان چطور شبُ به صبح گذروندی؟ (یه سوالی کرد سلمان از سوالش هم خیلی پشیمان شد؛) فرمود سلمان انقدر بهت بگم که شب ها از درد پهلو دیگه خوابم نمیبره .. سلمان گفت تا اومدم داد بزنم فرمود نه اینجا داد نزن گریه نکن اینجا منم گریه میکنم همش شکایت میارن برا علی .. مرحوم حاج آقای مسجد جامعی روضه رو میخوندن ایشون میفرمود: سلمان اومد بیرون تو نخلستان ها اونجا داد بزنه یه وقت دید یه صدای ناله ای میاد رد ناله رو گرفت دید مولا سر داخل چاه کرده .. علی داره با چاه درد دل میکنه .. تا حال و روز منو دید فرمود سلمان گمان میکنم خونۀ ما بودی .. عرضه داشتم بله آقاجان فرمود این روزها زهرا با من حرف نمیزنه .. آیا چیزی هم با تو گفت؟ گفتم آقاجان فقط یه سوال کردم ، جوابمو اینطوری فرمود: فرمود شب ها از درد پهلو خوابم نمیبره .. یه وقت دیدم مولا داره داد میزنه .. فرمود والله قسم فاطمه چیزی به من نگفته ..* میخواست تا قد کمانش را نبینند در زیر چادر باز خیلی انحنا داشت با احتیاط آهسته نزدیک به دیوار *داره برمیگرده قبالۀ فدکُ گرفته خوشحال احساس خوبی با غرور مجتبی داشت ، هی تو راه میگفت مادر میرم به بابا میگم چه کردی .. به بابا میگم چطور از حقش دفاع کردی..* با احتیاط آهسته نزدیک به دیوار احساس خوبی با غرور مجتبی داشت آنچه نباید شد ولی در راه برگشت با بغض یک نامرد حالا ماجرا داشت *یه وقت دید اون نانجیب داره از راه میرسه هر چی بی بی راهشُ کج کرد این نانجیب جلوش و سد کرد دست به دیوار گذاشت ..* یک دست الزاماً همیشه بی صدا نیست دستی که بالا رفت در کوچه صدا داشت *رحمت خدا بر این اشک ها و ناله ها .. اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن من از زبان اون آقایی میخونم که وقتی دیدش سال ها بعد گفت آقا من بابای شمارو هم تو این سن دیده بودم انقدر سر و روش سفید نشده بود فرمود اگر اون چیزی که من تو کوچه دیدم ، بابام هم میدید ..* افتاد با صورت زمین با چادری که از چکمۀ پای مغیره رد پا داشت طفلی حسن که لحظه لحظه پیر میشد از حال مادر در دلش هول و ولا داشت *خدا نکنه با ناموست ، با زن و بچه بین یه عده اراذل گیر کنی ..* با کم محلی از کنارش می گذشتند درخواست هرچه از درُ همسایه ها داشت با گریه روی پنجۀ پا راه میرفت تا خانه مادر زیر دست خود عصا داشت *تا آخر عمرش میگفت نشد جلو ضربه رو بگیرم .. رو پنجۀ پا ایستادم قدم نرسید از رو سر من سیلی زد .. اجازه بدید گریز روضه مو اینجور بگم ، من فکر میکنم این ماجرا رو خیلی برای بچه هاش گفته بود .. تا عبدالله بن حسن دید عمو افتاد تو گودال نانجیب شمشیر بالا سر عمو گرفته ، دوید اومد تو گودال گفت نمیزارم دوباره تکرار بشه .. دستشو جلو آورد اما تا نانجیب شمشیر و زد تا اینجا داره عمو رو صدا میزنه مادر تو خیمه هاست .. (دلیلی نداره بگه وا اماه ..) اما تا استخوانِ دست شکست یاد مادر افتاد .. یه وقت دیدن تو بغل عمو میگه وا اماه .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
⚜🕊 روضه جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و پیروزی انقلاب اسلامی به نفسِ حاج مهدی سلحشور⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ آتش گرفت سینه و پهلو،شانه ات دشمن چرا زده است چنین تازیانه ات؟ از میخ در نگویم و جسمِ نحیف ِ تو از بی گناه کشتن ِ طفلِ شریفِ تو آری سخن نگویم از هنگامه ی علی آن دست که جدا نشد از جامه ی علی بازو نثارِ راه علی کرد تا ابد باید که حفظ جانِ ولی کرد تا ابد *یک دونه از این مصیبت ها برای یک آدم معمولی،یه جو فقط غیرت و مردانگی داشته باشه،زمین میزنه اون رو..یه دونه ازاین مصیبت ها...فاتحِ بدر خیبر رو داریم می گیم...* فاطمه ببین گریونم روضه ی تو رو می خونم بی تو من چطور آروم بمونم برگرد داره می باره اشک ِ دخترت برگرد به جون این شهیدِ بی سرت برگرد تا که خونه بازم صفا بگیره برگرد نبودنت دلم رو میشکنه برگرد غمت آتیش به جونم میزنه برگرد با دیدنت دلم جلا بگیره رفتی زدستای علی، وای در پیشِ چشمای علی، وای برگرد زهرایِ علی، وای... باز دارن میدن آزارت *روضه ای رو دارم می خونم که امیرالمؤمنین لباس جنگ کرد،زد از خون بیرون،موقعی که فاطمه سیلی خورد این کار رو نکرد،اما برای این روضه این کار رو کرد..* باز دارن میدن آزارت پیشِ چشمایِ دلدارت اومدن برا نبشِ مزارت برگرد زندگیِ منو بهم زدن برگرد با غرور جلو من قدم زدن برگرد، تو این شبا یارم تو بودی برگرد، نذار اینا زمینم بزنن برگرد،اینا دشمنِ خونیِ منن برگرد،آخه تنها طرفدارم تو بودی بچه هات سیاه پوشیدن از تموم شهر رنجیدن چند شبی میشه که نخوابیدن برگرد،نباشی اشکامو کی پاک کنه برگرد،خدا جای تو من رو خاک کنه "نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِی لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی" *گفت:خیلی سختِ فاطمه جان،ان شاءالله بعدِ تو عمرم طولانی نشه،بدون تو نمی تونم تحمل کنم. رسید کنار قبر،بدن نحیف فاطمه رو روی دست بلند کرد،یه نفری این دست رو آورد بالا،بدن رو روی دست گرفته،گفت: ای زمین! نگاه کن یه مشت پوست و استخون بیشتر از فاطمه ام نمونده،ببین چقدر لاغر شده،زمین! با بدن فاطمه ام مُدارا کن،نکنه به پهلوش فشار بیاری... کسی نیست علی رو کمک کنه،بدن رو که اومد داخل قبر بده،بعضی ها میگن:دو تا دست شبیهه دستای پیغمبر،بعضی ها میگن:نه،خودِ پیغمبر،از عبارات مقتل اینو میشه فهمید،پیغمبر کمکش کرد،بدن رو توی قبر قرار داد...اما یه جایی بنی اسد رسیدن کنار بدن ها،هر چی نگاه می کردن بدن ها رو نمی شناختن،یه وقت زین العابدین اومد؛ بنی اسد کنار برید خودم این بدن ها رو می شناسم،وارد قبر شد،این بدنِ بابایِ غریبم حسینِ،بجای اینکه سر رو روی خاک بذاره،رگ های بریده رو روی خاک قرار داد،ای حسین....* ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦•لگدی خورد به در؛.. و توسل به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها تقدیم به ارواح طیبۀ شهدا خصوصاً سردار دلها با نوای کربلایی حسین سیب سرخی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ گذشته آب در این روزگار از سرِ من حلال کن که رسیده ست روزِ آخرِ من مرا ببخش ، که افتاده ام در این بستر نمانده است توانی به جسم لاغرِ من قدِ خمیده و مویِ سفیدِ زهرایت برایِ خانه نشینی توست همسرِ من به جانِ دخترِ شیرین زبانمان زینب نپرس از چه شده غرقِ خاک معجرِ من زِ شرم بستنِ دستِ تو هنوز میلرزم چه کرده با تو مدینه ، امیرِ خیبرِ من بس است گریه و شیون برایِ عمرِ کمم بقایِ عمرِ تو باشد غریب رهبرِ من لگدی خورد به در؛ در که نه!دیوار شکست خانه لرزیده و تمام تنِ تب دار شکست سمتِ دیوار و در آنقدر هجوم آوردند عاقبت پهلویِ آن مادرِ بیمار شکست تویِ آتش نگران بود و به خود میپیچید استخوان هایِ ضعیفِ تنش انگار شکست کاش درهایِ مدینه وسطش میخ نداشت سینه ی زخمیِ او با نوک مسمار شکست فضه دل خون شد و بابغض صدا زد ثانی پایِ خود را به تنِ فاطمه نگذار شکست چه کند با غم نامردیه این شهر علی سینه اش پر شده از غصه تلمبار شکست عذرِ مرا ببخش ، دوایی نداشتم تا مرهم کبودیِ چشم ترت کنی امشب خودم برایِ تو نان میپزم ولی با شرط اینکه نذرِ تب پیکرت کنی مجبور نیستی ، که برایِ دل علی یک گوشه ای نشینی و چادر سرت کنی زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم تو بهتر است ، فکر برای پرت کنی ای کاش از بقیه ی پیراهن حسین معجر ببافی و به سرِ دخترت کنی صلی الله علیک یا مظلوم .. همسایه ای داغِ دلم را تازه می کرد چادر نمازم را سرش اندازه می کرد تا شهرِ شام رفتم و معجر نداشتم تقصیرِ من چه بود! برادر نداشتم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦• و توسل به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها تقدیم به ارواح طیبۀ شهدا خصوصاً سردار دلها با نوای حاج محمد رضا طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اجازه بدید از اینجایِ روضه رو براتون بخونم .. چه کردن بینِ در و دیوار .. برید ببینید تاریخ و مقاتل رو .. سربازِ ولایتِ با اون مقام یه شخصیتی مثه فاطمه .. تا چشماشُ باز کرد نگفت بینِ در و دیوار محسنمُ کشتن .. نگفت آخ پهلوم شکست .. اولین حرفی که سوالی کرد ، فرمود اسما بگو ببینم علی کجاست؟.. عرضه داشت خانم اگه زود برسی شاید تو کوچه ببینی مولا رو .. زبانم لال عمامۀ مولا رو دور گردنش بسته بودن دارن تو کوچه میبرنش .. (یه نفر مردُ اگه ببینی تو کوچه چند نفر دورش کردن به غیرتت بر میخوره میری کمکش میکنی ، آقا چه خبره مظلوم گیر آوردی؟..) یه وقت دیدن فاطمه با اون حال اومد وقتی دید مولا رو دارن میبرن کمربندِ علی رو گرفت .. فرمود به خدا تا جان در بدن دارم نمیزارم مولامُ ببرید .. گریه کن ها .. چهل نفر آمدن فاطمه رو دوره کردن .. یکی با غلافِ شمشیر میزنه .. یکی تازیانه میزنه .. امام صادق علیه السلام فرمود سبب شهادت مادر ما همین جا و غلافِ شمشیرِ اون نانجیب بود .. بی بی از حال رفت ، دوباره چشمشُ باز کرد فرمود مولام کجاست؟ گفتن بردن آقا رو تو مسجد .. عرضم تمام ؛ وقتی اومد تو مسجد دید نانجیب شمشیر رو سرِ علی گرفته .. میگه بیعت میکنی یا بگم سر از بدنت جدا کنند .. اینجا دیگه فاطمه عنانِ صبر از دست داد فرمود یا شمشیرُ از رو سرِ علی برمیداری یا همین الان کنارِ قبرِ بابام میرم موهامُ پریشان میکنم .. نفرینتون میکنم .. سلمان میگه هنوز حرف هایِ فاطمه تمام نشده بود والله قسم دیدم ستون های مسجد انگار از جا بلند شد .. امیرالمومنین فرمود سلمان بیا، جلو آمدم ؛ فرمود برو به فاطمه بگو دست نگه داره اگه نفرین کنه الان مدینه زیر و رو میشه .. اومدم گفتم بی بی جان دست نگه دار .. فرمود سلمان کنار برو مگه نمیبینی شمشیر رو سرِ علی گرفتن .. عرضه داشتم بی بی جان فرمایشِ خوده مولاست.. فرمود اگه علی گفته به رویِ چشمم .. اما من جلو درِ مسجد می ایستم تا علی نیاد من خونه نمیرم .. بی بی جان یه شمشیرِ برهنه رو سرِ علی دیدی بی قرار شدی .. من بمیرم برا دخترت زینب .. وقتی اومد بالایِ تل زینبیه ایستاد نگاه کرد «فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ» ای حسین ... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦•قُنفذ در این حکومتِ غاصب.. روضه جانسوز تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ایام فاطمیه سال ۹۸ _ حاج مجتبی رمضانی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة، بِمُوالاتِكُمْ عَلّمَنا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا" *امشب امیرالمؤمنین داره برات روضه میخونه.. هر جوری خودت میخوای تصور کن.. فکر کن سر کرده توی چاه و داره روضه میخونه..* این شهرِ بی وفا به علی مرحمت نداشت این داغ دیده را نظرِ تسلیت نداشت غربت ببین که سامِری اینجا عزیز شد اما علی برایِ کسی منزلت نداشت ای روزگار ، قَبلِ جسارت به فاطمه قُنفذ در این حکومتِ غاصب سِمَت نداشت *احمد بن سلیمان می گه: دوتایی با هم با امیرالمؤمنین داشتیم می رفتیم،یک دفعه دیدم آقا رنگش پرید "بعد از پانزده سال که از ماجرای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها گذشته بود" گفتم:آقاجان! چرا رنگتون پریده؟ کسی که به شما جسارت نکرد؟ یک دفعه قنفذ رو توی کوچه دیدم که داشت رد میشد... عباس عموی پیامبر میگه : از امیرالمؤمنین سئوال کردم،آقا جان! من شنیدم قنفذ مالیات نمیده؟ میگه: دیدم امیرالمؤمنین سه بار آه کشید...فرمود: مُزد اون تازیانه ای است که به بازوی فاطمه ام زد...* ای روزگار ، قَبلِ جسارت به فاطمه قُنفذ درین حکومتِ غاصب سِمَت نداشت دیوارهایِ سنگیِ کوچه که جایِ خود دیوارِ خانه نیز به من معرفت نداشت عالَم کنارِ من همه در امنیت ولی زهرا درونِ خانۀ من امنیت نداشت مِسمار دَر مُقابلُ دیوار پشتِ سر راهِ نجات ، همسرم از هر جهت نداشت یک بار هم برایِ شفایش دعا نکرد غیر از وفاتِ خویش زِخدا مسئلت نداشت مَرهم نیاز نیست کسی را که رفتنی ست او بعدِ کوچه آرزویِ عافیت نداشت *دیدی اونی که استخوانش میشکنه، میخوان آرومش کنن از بس که درد داره بهش مُسَکِّن میزنن...اما بمیرم مادرِ ما زهرا چطوری تحمل کرد؟ هفتاد و پنج یا نود و پنج روز راه می رفت درد داشت، نماز میخوند درد داشت، سُرفه می زد درد داشت، می خوابید درد داشت، پهلو به پهلو میشد درد داشت، موهای بچه هارو شونه میزد درد داشت، کارِ خونه می کرد درد داشت، در رو باز می کرد درد داشت....* مَرهم نیاز نیست کسی را که رفتنی ست او بعدِ کوچه آرزویِ عافیت نداشت او را نبی به دست گرفت و به عرش برد زیرا برایِ دَفن، زمین ظرفیت نداشت * وقتی خبر شهادت حاج قاسم رو شنیدیم همه رگ های گردنمون متورّم شده بود، همه شعار می دادیم: انتقام، انتقام سخت.. چند روزِ بعد که حمله ای صورت گرفت یه ذره آروم تر شدیم، اما هنوزم میگیم: انتقام می خواهیم...اما امیرالمؤمنین تا زنده بود انتقام نگرفت.. بعد از هزار و چهارصد سال داریم میگیم: یاصاحب الزمان! بیا.. مهدی جان! هزار و چهارصد سال داری تحمل میکنی، آقاجان!.. صدا بزن: یازهرا.. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦•یه حرفی بزن منم حسنت.. و توسل به حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ حاج میثم مطیعی•✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ یه حرفی بزن منم حسنت پاشو کسی نیست بزنه باز لگد به تنت *مادر بلند شو .. مادر بلند شو ..* قسم به همین چشایِ پر آب دیگه نمیذارم بسوزوننت .. بگو چی شده؟! آخه چرا سرده همه بدنت مادر .. اگه میشه یه بارِ دیگه برگرد چه جوری میشه بی تو زندگی کرد؟! بی خداحافظی رفتی و هر روز می میرم از این درد .. *آره زهرا بی خداحافظی رفت .. روز آخر کار خونه کرده بود .. موهای زینبش رو شونه کرده بود .. به زحمت تو خونه راه می رفت ، جارو میکرد .. بچه ها خوشحال بودن مادر از جا بلند شد .. وقتی فاطمه زهرا به شهادت رسید ، کسی منزل نبود بچه هاش بیرون بودن فقط اسما بود امیرالمومنین هم که مسجد بود.. تنهایی جان داد .. بچه هاش اومدن گفتن اسماء مادر ما این ساعت نمیخوابه.. یه مرتبه عرضه داشت :"یَابْنَیْ رسول الله لَیسَت اُمُّکُما نائمَه..." مادر که نخوابیده.. "قد فارقَتِ الدُّنیا...."مادرتون از دنیا رفته..* من بی تو نمی مونم من رازِ مگو دارم ، پریشونم.. نگاهی بکن با مهر چشات حسینِ با گریه گذاشته سر کفِ پات *اسما میگه نگاه کردم دیدم رفته پایین پای مادر صورت گذاشته کف پای مادر ..* یه چیزی بگو با مِهرِ صدات یه حرفی بزن تا حسین نمرده برات تو رو جون من بمون پیشمون ای حسین به فدات .‌‌. مادر. .. می بینه زینب با گریه من رو توو بغلش داره سه تا کفن رو میگه بهش دادی یادگاری، یه پیرُهن رو الان کف پاتم اما.. توو قصّه ی عاشورا رو دامن تو میشه سرِ من جدا.. *صدای مادر پهلو شکسته بلند شد: بُنَیَّ ..‌‌. بُنَیَّ ... اجازه بدید روضه م رو اینجوری بگم .. تو گودیِ قتلگاه اون حول و حوش چندتا صدا شنیده شد؛ اول صدای اون ملعون بود صدا زد:"ما تَنتَظِرونَ مِن رَجُل.‌‌‌." منتظر چی هستید ؟ برید راحتش کنید .‌. یه صدا ، صدای خواهرش بود ، از خیمه ها بیرون آمد .. می دوید ، می نشست ، می افتاد ، بلند میشد ، دوباره با صورت به زمین می افتاد .. شروع کرد با پیغمبر حرف زدن .. یه هم صدا ، صدایِ منادی بود از آسمان صدا زد : "قُتِلَ الحُسَین بالحَجَرِ والعصا والخَشَبِ والسَّنان.." یه صدا هم صدای مادرش بود .. صدا میزد: "بُنَیَّ..." یه صدایی هم از حلقوم بریده بلند میشد. .. صدا میزد :"اُخَیَّ .. اِلیَّ .. " بیا .. بیا .. یه صدای دیگه هم بلند شد .. فرماندۀ لشگر صدا زد : اسب سوارا بیاید .. اونا که اسبشون رو نعل تازه زدن بیان .. امونش ندید .. زینب از قتلگاه برو بیرون ..* نغمه پرداز: اکبر شیخی شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
✔️ نمونه شروع روضه حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات خاصه👇 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أُمِّ اَحِبّآئِكَ وَ اَصْفِيآئِكَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَ فَضَّلْتَها وَ اخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمينَ 🔸 ترجمه: خدايا درود فرست بر صديقه <طاهره> فاطمه آن بانوى پاكيزه محبوب دوست و پيامبرت و مادر دوستان و برگزيدگانت آن بانويى كه او را برگزيدى و فضيلت و برتريش دادى بر زنان جهانيان - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1 فایل صوتی👇
|⇦•فاطمه تنها طرفدار.... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ درپی حفظ حریم خویشتن مردباید پشت درآید نه زن هیچ دانی دختر خیر البشر ازچه جای حیدر آمد پشت در دیدمولایش علی تنها شده خانه اش محصور دشمن ها شده بر دفاعِ شوهرش فردی ندید بین آن نامردها مردی ندید گفت بایدپیش امواجِ خطر یار بهر یار خود گردد سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این درپیش مرگ حیدرم فاطمه تنها طرفدار علیست در هجوم دشمنان یار علیست آن که باشد مردِ این سنگر منم اولینِ قربانی حیدر منم چشم پوشیدم زِ جان خویشتن ای مغیره هرچه میخواهی بزن این درِ کاشانه این پهلوی من این غلافِ تیغ این بازوی من کافران دست خدا را بسته اید بازوی مشکل گشا را بسته اید هرچه هتک حرمت از حیدر کنید هرچه بر او ظلمِ افزونتر کنید هرچه زان مظلوم گردانید رو هرچه مانَد استخوانش درگلو من امیرالمومنین میخوانمش پیشوای مسلمین میدانمش گر شود پرپر زِجور قاتلش غنچه ی نشکفته در باغِ دلم گر رود ازضرب سیلی هوش من گوشواره بشکند در گوش من گر شوم با دود و آتش روبرو یا رود مسمار درقلبم فرو گر شوم در لحظه ی سقط جنین از جفای دشمنان نقش زمین گر رسد در پشت دَر جان برلبم افتم از پا پیش چشمِ زینبم هرچه آید پیش زهرا باعلیست اول و آخر کلامش یا علیست فاطمه ما را هدایت میکند رهبری سوی ولایت میکند دید دشمن فاطمه جانِ علیست بلکه با جانش نگهبان علیست دید جانِ مرتضی پشت در است از امام خویش هم تنهاتر است پای تا سر بغض و خشم و کینه بود کینه هایش کینه ی دیرینه بود بغض حیدر شعله ور در سینه داشت سنگ بود و جنگ با آیینه داشت وای من شد در حریم کبریا آیه ای از سوره ی کوثر جدا ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net
متن روضه ۴ 🔸دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد 🔸سراغ باغ گلی را شبانه میگیرد 🔸چه حکمت است چون نام فاطمه آید 🔸دلم برای گریه بهانه میگیرد انقدر مادرمون زهرا مظلومه... تا نامش برده میشه... ناخودآگاه آدم اشکش جاری میشه... یا فاطمه... یا زهرا.... (زمزمه) ابن عباس میگه لحظات آخر عمر پیغمبر دیدند... حضرت داره گریه میکنه... عرضه داشتند... چی شده یا رسول الله... چرا دارید گریه میکنید... فرمودند... أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي برا غربت بچه هام گریه میکنم... برا میوه دلم فاطمه گریه میکنم... كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ بِنْتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي میبینم بعد از خودم... امتم به فاطمه ام ظلم میکنند... صداش به ناله بلنده... وَ هِيَ تُنَادِي يَا أَبَتَاهْ هی صدا میزنه...میگه یا ابتاه...یارسول الله... فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي اما کسی به داد زهرام نمیرسه... (منبع: الامالی للطوسی ص: 188) ((درصورتیکه خواندن متن عربی برایتان دشوار بود به متن فارسی اکتفا کنید)) عرضه بداریم یا رسول الله... خیلی سفارش زهرای مرضیه رو کردید... اما نبودید ببینید با یادگارتون چه کردند... 🔸در گلشن رسالت، آتش زبانه ميزد 🔸گل گشته بود خاموش، بلبل ترانه ميزد یا رسول الله در خونه اش رو آتیش زدند... 🔸وقتی که باغ می سوخت، صیّاد بی مروّت 🔸مرغ شکسته پر را، در آشیانه می زد تا اون نانجیب با لگد به در زد... زهرای مرضیه بین در و دیوار... دو تا ناله زد... ناله اول صدا زد... یا ابتاه... یا رسول الله... بابا ببین با حبیبه ات چه کردند... هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ ناله دوم صدا زد... یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل فضه بیا بدادم برس... بخدا محسنم رو کشتند... 🔸از فضّه، غم مادر و فرزند بپرسيد 🔸کو شاهد حال من و قتل پسرم بود نانجیب ها وارد خونه شدند... دستهای امیرالمومنین رو بستند... تا این صحنه رو زهرای مرضیه دید... طاقت نیاورد... هر طوری بود از جاش بلند شد... حالا میخوام تصور کنید... مادرمون زهرا... یه دست به پهلو گرفته... یه دست به دیوار گرفته... 🔸دنبال حیدر میدوید 🔸از پهلویش خون میچکید اومد کنار امیرالمومنین... دید ریسمان گردن آقاش انداختند... دست هاش رو بستند... دارن کشون کشون به سمت مسجد میبرند... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... یا صاحب الزمان... همینجا بود دومی نامرد اشاره کرد... قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو...😭 زبانم لال بشه... دختر پیغمبر کجا... تازیانه اون نامرد کجا... دور مادر رو گرفتند... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر مادر رو زدند... دستهاش رها شد... روی زمین افتاد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا صاحب الزمان... اگه تو مدینه مادرتون زهرا رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... عمه جانتون زینب کبری رو بزنه... دیدند دختر ابی عبدالله کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ) شعراء 227 -