eitaa logo
روضه دفتری
24.4هزار دنبال‌کننده
215 عکس
10 ویدیو
8 فایل
روضه های آماده و کامل از ابتدا تا انتها بااستفاده از جملات عامیانه و کاربردی ، همراه صوت با متن مداحی نوحه با توجه به مناسبت های پیش رو لینک کانال در ایتا👇 #روضه_دفتری @roze_daftari https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 گروه👆 •✾•🌿🌺🌿•✾
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ ⚫️ 🔘 ⚫️ @roze_daftari ✨برجلوه روي ماه مهدی صلوات ✨بر جذبهٔ هر نگاه مهدی صلوات ✨مارا نَبود چوهدیه‌ای درخور او ✨بفرست به‌پیشگاه مهدی‌صلوات ⚡️✨⚡️✨ ⚡️ماروی به کشتی نجات آوردیم ⚡️امیـد به سـاحل نجات آوردیم ⚡️در ایـام شهــادت امام باقــر ع ⚡️ماهدیه برایش صلوات آوردیم 💥() (( ه‌اناتوجهناواستشفعناوتوسلنابک‌الی‌الله‌وقدمناک‌بین‌یدی‌حاجاتنایاوجیهاعندالله‌اشفع‌لناعندالله)) 🌾من ذاکر انا الیه الراجعونم 🌾من خاطرات جانگداز دشت خونم 🌾در کربلا بودم صغیری 5 ساله 🌾همراه بابایم مرا بردند اسیری 🌾دیدم پرستوهای دین را پر بریدند 🌾در قتلگه جدم حسین را سر بریدند ⬅️روز شهادت امام باقرع دلتو راهی کن مدینه، امروز بقیع خلوته، فدای اون آقایی که امروز عزادار نداره، قربون قبر بی شمع و چراغت آقا، خیلی امام باقر غریبه ، خیلی مظلومه... ◀️زائرا وقتی میرن مدینه،،، شب و روز شهادت امام باقر ع که میشه مدینه یه زائر نداره،، روز شهادت آقا مدینه خلوته همه میرن مکه،، یه نفر نیست پشت پنجره های بقیع براش گریه کنه.. اما این روزها غربت ائمه مون بیشتر حس میشه... بیایید امروز غریب نوازی کنیم ،،آقا رو از غریبی در بیاریم.،، قربون مظلومیتت برم آقا جان .. قربون غربتت بشم آقا... ▪️تو از کودکی دایم محنتُ بلا دیدی ▪️با دو چشم معصومت ظلم برملا دیدی ▪️راه شام طی کردی، دشت کربلا دیدی ▪️اهل بیت عصمت را زارو مبتلا دیدی ⬅️امروز هم ناله شید با امام صادق ع کنار بستر بابا اشک میریزه ، [ان شا الله وعده من و شما کنار قبرستان بقیع] ⏪امروز امام زمان عزاداره... مادرش زهرا عزاداره... 🍁از کربلا تو یادگاری 🍁چون خون حسین پایداری 🍁بر نیزه سر حسین دیدی 🍁بارغم او به جان خریدی 🍁پرپر زخرابه لاله دیدی 🍁بی جان دل شب 3 ساله دیدی ⬅️امام باقر از بچگی مصیبت دیده، تو کربلا همراه بابا بوده، همه مصیبت های کربلا، سختی های اسارت رو دیده.. بدنهای غرق به خون دیده... 40 منزل سر بریده جدش حسینو بالای نیزه دیده.. شام غریبان دیده... آخ اون شبی که خیمه هارو آتش زدن . خرابه شام دیده.. اون موقعی که نازدانه امام حسین صدا زد عمه جان من بابامو میخوام... ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘 (.گریز به روضه حضرت رقیه س) ✨ آخ دیدنی گوشه ویرانه شدی ✨جمع شمع و گل و پروانه شده ✨امشبی را که تو مهمان منی ✨بخدا خوبتر از جان منی ✨بابا که به پیشانی تو سنگ زده ✨که ز خون بر رخ تو رنگ زده ✨ای پدر کاش بجای سر تو ✨می بریدند سر دختر تو یه وقت دختر علی زینب دید رقیه آرام شد دیگه حرفی نمیزنه، دید کنار سر بریده بابا جان داده 🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ (بگم و التماس دعا ) ⬅️وقتی امام باقر به شهادت رسید مدینه یک پارچه ضجه و ماتم شد .. دوستان،، شیعیان حضرت اومدن،، شاگردان امام باقر عقب جنازه وااماما میگفتن،،، امام صادق ع به بدن بابا نمازخوند،،، نازنین بدن امام باقر ع رو بردن داخل بقیع،،، کنار قبر پدرش امام زین العابدین دفن کردند احترام کردند... ( اما بگم و نالشو بزنی... ) ⬅️آقا جان بدن شما رو شیعه ها،، دوستان،،،محبین شما بردند داخل بقیع با احترام دفن کردند... ☑️اما... اما.. اما.. [آی کربلاییا دل عالمی بسوزه برا جد غریبش حسین ...] ⬅️به فدای اون بدنی که سه روز و دوشب بدنش رو خاک گرم کربلا، بنی اسد وقتی اومدن بدنها رو دفن کنند نشناختند، یه وقت امام سجاد فرمود بنی اسد صبر کنید من این بدنها رو خوب میشناسم این بدن بریره، این بدن ظهیره، این بدن عموم ابالفضله،،، این بدن بابای غریبم حسینه،، یه وقت آقا فرمود بنی اسد برید یه قطعه حصیر بیارید... بدن بابا رو میان حصیر گذاشت.... همینکه بدن رو گذاشت داخل قبر دیدن آقا بیرون نمیاد،،، بنی اسد نزدیک شدن دیدن آقا لبها رو گذاشته به رگهای بریده بابا،،، هی میگه بابای غریبم حسین... بابای مظلومم حسین... 🔸سوغات ما از کربلا دردو محن بود 🔸پژمردگی لاله های در چمن بود 🔸من تشنگی در خیمه را احساس کردم 🔸یاد از د ودست خونی عباس کردم 🔸من کودکی بودم که آهم را شنیدند 🔸دیدم سر جدم حسین را که بریدند 🔸من دیده ام در وقت تشییع جنازه 🔸اسبان دشمن را که خورده نعل تازه بدم المظلوم بکربلا صدای نالتو بلند کن سه مرتبه بگو یا حسین... ⬇️خواهشا صلوات حذف نشه⬇️ 🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال نوحوا علی الحسین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دعا کنید که سقا پاش برسه به دریا مشکُ پر از آب کنه، بیاره تو خیمه ها عمو عمو ابالفضل ... ▪️میخوای بشنوی؟نمیتونی بشنوی،تازه عمو عمو گفتنشونم نمیشنوی چه برسه به واعطشا...اگه واعطشاشون رو بشنوی بیچاره میشی ... دعا کنید که سقاپاش برسه به دریا مشکُ پر از آب کنه،ربیاره تو خیمه ها عمو عمو ابالفضل ... ابی عبدالله هرجوری بود اجازه داد قمر بنی هاشم بره میدان؛ اما تعبیر حسین اینه"اُطلُب لهذه الاطفال الماء" ▪️حالا که میخوای بری،برو فقط برای این بچه ها آب بیار،یه جمله هم بهش فرمود،!فرمود:عباس من! تو پرچمدار منی! "لَقَد مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری"یعنی اگه تو زمین بخوری لشگرم از هم می پاشه،فهمیدی چی گفتم؟ من نمیدونم این جمله رو لشگر دشمن شنید یا نه! جایی ننوشتن اما همه حسین رو رها کردند،دنبال عباس رفتند،یه جا گیرش بندازند... ▪️رفت تو شریعه،مشکُ پر از آب کرد،با چه هیبت و غروری آبی که تو دستش پر کرده بود مرکبش بنوشه،مرکبش نوشید؛"فذکر عطش الحسین فرمی الماء علی الماء"آب رو روی آب ریخت که همه بدونند من این آقام رو که "ماء العَذب علی الظَمئا"ست برا آب فرات و آب دنیا نمی فروشم،کی گفته که من میخواستم آب بنوشم؟! "فرمی الماء"آب رو پرتاب کرد،که اگه آب هم به خیالش این توهم رو کرد،از این دستا یه سیلی بخوره، ▪️تو هنوز عباس رو نشناختی! نانجیب تو مهریه ی مادر حسینی! تو معرفت نداشتی اما من که مثل تو نیستم! تا قیامت این آب از خجالت و شرمندگی حول قبر آقام اباالفضل میگرده، تو سرداب اونایی که رفتن میدونن؛تا قیامت طواف میکنه،آقا مرا ببخش من نشناختم تورو؛یه توجهی به من کن!سوار مرکب شد،یا صاحب الزمان! ▪️نوشته اند چهار هزارتیرانداز کمین کردند؛اگر یک صدم این تیرها بهش خورده باشه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..." ▪️دستاشو که قطع کردند،مرحوم علامه مجلسی می نویسد:مشکُ به دندان گرفت؛هنوز داره به سمت خیمه ها میاد... یارب مکن امید کسی را تو ناامید... تا تیر به مشک آب خورد نوشته اند: "فَوَقَف متحیرا" سرگردان،متحیر... دست نداره که بجنگه،آب نداره که به خیمه ها برگرده...یا صاحب الزمان! ▪️بذار من روضه رو از زبان خودش بخوانم:مرحوم آشیخ محمدعلی خراسانی واعظ تو حرم خود عباس منبر رفت فقط یه گوشه از روضه رو اشاره کرد،اون گوشه ای که فرمود:تیر به چشمش زدند،اومد پایین مرحوم آسید ابراهیم قزوینی امام جماعت حرم عباسه گفت:آشیخ محمدعلی اشکم رو درآوردی؛دلم رو آتش زدی،اما این روضه ای که سندش ضعیفه رو نخون؛ اومد منزل شب تو عالم رویا خود حضرت رو زیارت کرد، حضرت فرمود:آسید ابراهیم مگه تو کربلا بودی که بفهمی ضعیفه یا نه! ▪️حالا روضه رو خود عباس خوند؛فرمود:آسید ابراهیم!دستامُ که بریدن،به مشکم که تیر زدن؛یه تیر به چشمم زدن؛هر کاری کردم دست نداشتم تیرُ در بیارم ،سرمُ تکون دادم این تیر از چشمم بیرون نیامد عمامه از سرم افتاد؛این زانوم رو آوردم بالا،تیرُ بین زانوهام بذارم بلکه بتونم بیرون بیارم،چنان با عمود آهن به فرقم زدن...آی حسین...😭 اومد کنار بدن برادر(فاطمه جان شاهد باش اینا همونایین که پیغمبر فرمود: مثل مادر بچه مرده زار میزنند)سی هزار نفر دارن نگاه میکنند؛دیدند حسین"فَوَقَفَ مُنحَنیا..."زبون حال بگم: تو مثل جون عزیزی،اگر که برنخیزی رقیه مو می بره عدو برا کنیزی... آی حسین...
◾نوحه ی سینه زنی ◾شهادت حضرت مسلم (ع) ◾سبک سنتی ◾بنداول مسلم بن عقیلم غم به دل دارم امشب من به جرم غم عشق بر سر دارم امشب کوفه شد قتلگاهم کن حسینجان نگاهم (۲) یاحبیبی حسینجان (۳) ◾بنددوم من سفیر حسینم یار و یاور ندارم سر به زانوی غربت نیمه شب میگذارم کوچه گرد غریبم غصه گشته نصیبم(۲) یاحبیبی حسین جان (۳) ◾بندسوم کودکانم اسیر و من اسیر تو هستم عهد و پیمان به خون حنجرم با تو بستم راس من را بریدن پیکرم را کشیدن (۲) یاحبیبی حسینجان (۳)
@majmaozakerine آقا چه شد كه حج شما نيمه كاره ماند شبهاي شهر مكه چرا بي ستاره ماند بار سفر مبند، دلم شور مي زند گويا قيامت است،مَلك صور مي زند من خواب ديده ام، سرتان را به ني زدند گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِي زدند ديدم نسيم شانه به گيسوت مي زند مَرهم به زخم گوشه ي ابروت مي زند ديدم تو را به نيزه شه ميگسارها هو مي كشند دوروبرت ني سوارها آقاي من،شما كه مسيح عشيره اي در كوفه متهم به گناهي كبيره اي اينجا بمان كه حرمت كعبه تويي حسين آقا مرو، كه عزت كعبه تويي حسين ديدم كه حاجيان منا لنگ مي زدند شيطان پرست ها به خدا سنگ مي زدند حالا كه مي روي سفري پرخطر حسين پس لااقل سه ساله ي خود را مبر حسين پاشيدم آب پشت سر محمل رباب با ظرف اشك ديده ي خونين جگر حسين فكري به حالِ روز مباداي ايل كن چندين قواره چادر ديگر بخر حسين اين ساربان به درد مسيرت نمي خورد يك ساربان اهل نظر را ببر حسين او نقشه ها كشيده كه دور وبر شماست چشمش مدام خيره به انگشتر شماست با بردنش نمك به جگر مي خورد حسين شش ماهه ي تو زود نظر مي خورد حسين با اينكه مست ذكر خوش يارب توأم اما هنوز مضطرب زينب توأم يعقوب چشم آينه ها پير مي شود اين شهر بي حضور تو دلگير مي شود دارد ز ديده قافله ات دور مي شود كم كم بساط روضه ي ما جور مي شود 🔸شاعر: ___________________ 🔹
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 زشته برای عاشورا شلوغ میکنیم برای شلوغ نکنیم 🔉استاد پناهیان 🔻برای کم نذارید هرکاری از دستتون بر میاد انجام بدید 🔺 🎉۱۳روز تا عیدبزرگ 🎊 @ewwmajmamolodi
کانال نوحوا علی الحسین ❌ لطفاً با حال مناسب خونده بشه 😭😭😭 برادری به زمین بود و بال و پَر میزد برادری به سرش بود و هِی به سر میزد برادری به زمین از لبش جگر می ریخت برادری به سرش داد از جگر میزد چقدر چین و چروک است رویِ این صورت کنار هلهله ها دست بر کمر میزد دو دست در بغل و یادِ مادرش می کرد دوباره حرف در و چوبِ شعله ور می زد رشید بودنِ او کار دست زینب داد گره به معجرِ طفلانِ بی خبر میزد کشید تیر به زانو و چشمهایش ریخت سه شعبه زخم خودش را عمیق تر میزد کمی ز ساقه یِ هر تیر از دو سو پیداست کسی که بغض علی داشت تا به پَر میزد برای خاطر هشتاد و چهار خانم بود اگر حسین نشسته به روی سر میزد شب عاشورا مثل فرداشبی نگهبان خیام حسینی ابوالفضله خدا میدونه تا صدای قدم های عباس میومد این بچه ها آروم و راحت میخوابیدن 🔹یه وقت دید یه سیاهی جلو میاد دست گذاشت رو قبضه ی شمشیرش گفت هر کی هستی خودتو معرفی کن مگه نمیدونی نگهبان خیام امشب اباالفضله جلو نیا خونتو میریزم دید صدای گریه میاد داداش من زینبم اومد جلو خودشو به پای خانم انداخت خواهر این موقع شب اینجا چکار میکنی گفت عباس اومدم یه چیز یادآوری کنم بفرما خواهر چی میخوای بگی؟ صدا زد عباس یادته شب 21 ماه رمضان آره خواهر یادمه بابام گفت عباس من نیستم کربلا یادته: آره خواهر یادمه یادته بابام دست منوگذاشت رو دست تو صدا زد: "هذا ودیعة علیک" یادته؟ آره خواهر یادمه یادته گفت حسین که تنها شد نکنه تنها رهاش کنی یادته؟ آره خواهر یادمه چی میخوای بگی خواهر؟ گفت امروز شنیدم مهمون داشتی از اهل قبیله ی مادرت اومدن راسته؟ چی شده خواهر؟ ▪️شنیدم برات امان نامه آوردن گفتن تو برادرات در امانی عباس چه میخوای بکنی؟ تا این جمله رو شنید دیدن رفت پشت خیمه یل بی مثال میدان شجاعت مثل قاسم زانوهاشُ بغل کرده هی میگفت آبروی منو بردن😭 خدا نگذره ازتون دوباره دیدن زینب اومد دست گذاشت روشونه ی عباس پاشو مرد گریه نمیکنه عباس درسته امون نامه آوردن ولی کسی باور نکرد، یقین داشتیم تو میمونی عباس😭 وقتی اباالفضل اومد گفت برادر میخوام برم آب بیارم رفقا عباسی که مشک آب و میگیره به جای شمشیر یعنی امید داره برگرده عباس با هیچکی وداع نکرد😭 اما فقط با یه نفر وداع کرد وقتی مشکُ به دوش گرفت بره آب بیاره ابی عبدالله میدونه عباس بر نمیگرده.. راوی میگه می دیدم حسین گاهی دستشو روشونه ی عباس میذاره و نگاش میکنه دیدیم عباس که راه افتاد حسینم چند قدم پشتش راه افتاد داره گریه میکنه..😭 ▪️یه وقت اینجا بود دیگه عباس طاقت نیاورد برگشت یه نگاه کرد به ابی عبدالله آقا چرا اینجوری نگام میکنی حسین هیچی نگفت دیدن عباسُ بغل گرفت سر به دوش هم اینقد گریه کردن مقتل میگه تا مرز بیهوشی گریه کردن😭 عباس دیگه میخواد بره میدون پیشانی حسینُ بوسید😭 با هزاران امید زد به دل میدون سمت شریعه فرات آب بیاره همه امید داشتن چون میدونن عباس یه حرفی بزنه نشد نداره سرش بره قولش نمیره یقین داشتن الان از تشنگی علی اصغرُ در میارن یه آبی به لب هممون میرسه عباس رفت تو شریعه ی فرات مشکشُ پر آب کرد چند نقلِ میگن آورد بالا بعضی ها میگن به آب تذکر داد مگه تو مهریه ی مادر حسین نیستی؟😭 چرا بچه های حسین باید تشنه باشن😭 بعضی ها میگن آورد بالا تا اسب آب بخوره ولی امکان نداره آب به لب عباس برسه و بچه ها تشنه باشن راه افتاد توکل به خدا خدایا یه کاری کن من این آب و برسونم😭 صدای گریه ی علی اصغر به خس خس و نفس زدن رسیده بود بچه های حسین تشنن خدایا کمکم کن😭 راه افتاد چهار هزار تیر انداز دور عباسُ گرفتن تو بگو صد نفر دور یکی بگیرن به یه هدف تیر بزنن چی میشه؟ اول دست راست عباسُ زدن..😭 مشکُ به دست چپ گرفت دست چپشم زدن.. 😭 خدا امبد هیچ کسیُ نا امید نکنه... رفقا همه ی امید در وجود اباالفضل بود یه جا ناامید شد.. 😔 دید تیراندازا که دارن تیر میزنن سمت عباس آقا حواسش به مشک بود خم شد مراقب باشه یعنی مراقب مشک باشه اما تعداد زیاده مگه میشه یه تیر خود به مشک دیگه امیدعباس ناامید شد من تا اینجا بگم همه مقدمه بود بیراهه نگفتم اصل روضه ی من همینه دستا رفت مشک پاره شدتیر به چشم خورد اونقدر به بدن تیر خورد یه جمله مقتل داره ایستاد عباس دیگه نمیخواست برگرده دیدن دورو برشو نگاه میکرد با چشماش میگفت دیگه بیاین کارو تموم کنین😭 من دیگه اینجوری برنمیگردم 😭😭 مشکُ زدید دیگه رفتنم فایده نداره..😭 یه وقت دیدن یکی پا به رکاب عباس گذاشت اومد بالا چشم تو چشم عباس گذاشت صدا زد عباس که میگن تویی؟ از صبح تا الان همه رو معطل کردی گفت یه وقتی اومدی که من دیگه دست ندارم😭 گفت تو که نداری من که دارم چنان با عمود آهنی زد به فرق اباالفضل 😭 اینجا بود آقا با صورت افتاد به زمین تیرها دوباره فرورفت😭
ادامه روضه حضرت سقا👇 یه وقت دیدن یکی پا به رکاب عباس گذاشت اومد بالا چشم تو چشم عباس گذاشت صدا زد عباس که میگن تویی؟ از صبح تا الان همه رو معطل کردی گفت یه وقتی اومدی که من دیگه دست ندارم😭 گفت تو که نداری من که دارم چنان با عمود آهنی زد به فرق اباالفضل 😭 اینجا بود آقا با صورت افتاد به زمین تیرها دوباره فرو رفت...😭 سقای دشت کربلا دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی حالا که آبی نیست پس احساسُ برگردون پاشو علمدارم خودت عباس و برگردون غصه نخور عیبی نداره میگیم مشکُ آب برده شاید حرم بارون گرفته شاید علی هم آب خورده غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آبُ.. 😭 خودم جوابشونُ میدم نخور تو غصه ی ربابُ.. 😭 بدتر از اینکه روضه ی مشک تو رو میبینم دارم جلو چشم همه اشک تو رو میبینم بین تو و خیمه نباید فاصله باشه فرصت نده میدون تو دست حرمله باشه فهمیدم از چشمای زخمیت که حرمله آزار داره انگار حالا حالا با تیر سه شعبه اش کار داره مردونگی کن پاشو میدونم که بی دستی بی دست هم باشی میگم پشت حسین هستی.. 😭 *آقا بهش گفت بیا بریم گفت نه گفت اخه به همه بچه هات قول دادم.. 😭 بعد جلو این همه لشکر منو رو دوشت بذاری مردم می خندن من نمیخوام جلو این همه مردم بهت بخندن حسین...😭 مردونگی کن پاشو اینا خیلی نامردن دور و بر خیمه دارن از صبح میگردن هر دائم الخمری که دیدم با گریه گفتم وای عباس تو بهتر از هرکی میدونی زینب به چادر هست حساس پاشو نذار هر بی حیایی به اشک ناموسم بخنده.. 😭 پاشو بذار کسی بیاد و دست رقیه رو ببنده.. 😭 ▪️همچین که اومد بالا سر عباس رو به دامن بگیره دید عباس داره پاشو جمع میکنه عباس چرا پاهاتو جمع میکنی گفت آقا کی دیدی من جلوت پام دراز باشه جلوت دراز بکش.. 😭 سر عباسُ رو زانو گرفت دید هی عباس سرشو کج میکنه میاره رو خاک آقا دوباره سرشو میذاره رو زانو سه بار عباس سرشو گذاشت رو خاک داداش با من غریبگی نکن من حسینم راحت باش بذار سرت رو پام باشه این آخری گفت داداش چطور سرم رو پات باشه ساعتی بعد تو گودال قتلگاه کسی نیست سرتو رو زانو بگیره حسین...😭 یه دونه دیگه کار تمام شد بچه های هیئت از سمت حرم عباس به سمت حسین رفتیم برای وداع دیدم بچه ها هی بر میگردن وداع میکنن گفتم بچه ها شما راحت بر میگردین نگاه میکنین اما خود حسین عقب و نگاه نمیکرد.. چرا چون یه عده منتظر بودن حسین بلند شه بیان بدن و پاره پاره کنن صدای شمشیر میومد.. 😭 اما دیدن آقا با گوشه ی آستین هی داره اشکاشُ پاک میکنه... 😭 ▪️هشام بن اسبق میگه تو دروازه ی کوفه منتظر بودم یه وقت دیدم یکی داره میاد به گردن اسب هم یه چیزی بسته اومد جلوتر دیدم سر بریده است گفتم حرمله این چیه بستی صدا زد هشام سر بریده است گفت میدونم سر کیه؟ گفت سر عباسه.. ▪️گفتم مگه سرُ به نیزه نزدین؟ صدا زد این سر هر جور می زدیم بند نمیشد آخه سر بهم ریخته بود...😭 آااااای حسین..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ از کرببلا تو یادگاری چون خون شهید پایداری بر نیزه سر حسین دیدی بار غم او به جان خریدی پرپر ز خرابه لاله دیدی بی جان دل شب سه ساله دیدی روز شهادت امام باقر است، امروز بقیع خلوتِ فدای آن آقائی که امروز عزاداری ندارد اما مثل چنین روزی وقتی امام باقر به شهادت رسید مدینه یک پارچه ضجه و ماتم شد. ▪️دوستان و شیعیان حضرت آمدند . شاگردان امام باقر عقب جنازه وا اماما می گفتند . امام صادق بر بدن بابا نماز خواند ، بدن مطهر امام باقر را بردند داخل بقیع کنار قبر پدرش زین العابدین دفن کردند، احترام کردند . عرضه بداریم آقا بدن شما را شیعیان و دوستان بردند داخل بقیع دفن کردند اما کربلا... 😭 به فدای آن بدنی که سه شبانه روز روی خاک گرم کربلا بود. بنی اسد بدن ها را نشناختند تا اینکه امام سجاد آمد بدن ها را یک یک معرفی کرد.. ▪️فرمود : بنی اسد یک قطعه حصیر بیاورید.. بدن بابا را در میان حصیر گذاشت همین که بدن را گذاشت داخل قبر دیدند بالا نیامد نزدیک شدند دیدند.. آقا لبها را بر آن رگهای بریده گذاشته ، هی می گوید : بابای غریبم حسین... 😭 @roze_daftari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا