#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #تشییع
ساعت سخت فراق آغاز
مخفی و آهسته درها باز شد
شد برون آرام با رنج و ملال
هفت مرد و چار طفل خردسال
چار تن دارند تابوتی به دوش
دیده گریان سینه سوزان لب خموش
در دل تابوت جان حیدر است
هستی و تاب و توان حیدر است
گوئی آنشب مخفی از چشم همه
هم علی تشییع شد هم فاطمه
شهر پیغمبر محیط غم شده
زانوی سردار خیبر خم شده
آسمان بر اشک او مبهوت بود
جان شیرینش در آن تابوت بود
او پی تابوت زهرا می دوید
نه ، بگو تابوت ، او را می کشید
کم کم از دستش زمام صبر رفت
با دو زانو تا کنار قبر رفت
زانویش لرزید اما پا فشرد
دست ها را جانب تابوت برد
خواست گیرد آن بدن را روی دست
زانویش لرزید باز از پا نشست
کرد چشمی جانب تابوت باز
گشت با جانان خود گرم نیاز
کای وجودت عرش حق را قائمه
یاریم کن یاریم کن فاطمه
یاریم کن کز زمین بردارمت
با دو دست خود به گل بسپارمت
وای بر من مرده ام یا زنده ام
قبر تو یا قبر خود را کنده ام
آسمان ، اشک علی را پاک کن
جای محبوبم مرا در خاک کن
این چراغ چشم خون بار من است
این همان تنهاترین یار من است
صبر کردم تا شکست آئینه ام
ای نفس با جان برآ از سینه ام
یا محمد دختر خود را بگیر
لاله نیلوفر خو را بگیر
در دل شب پر شکسته بلبلی
برده بهر باغبان خونین گلی
گل مگو پامال گشته لاله ای
برگ برگش را صدای ناله ای
خاک ، گلی میشد ز اشک جاری اش
تا کند دستی ز رحمت یاری اش
ناگهان از آن بهشت بی نشان
گشت بیرون دست های باغبان
کای شکسته بال و پر بلبل بیا
وی به قلبت مانده داغ گل بیا
باغبانم ،هست و بودم را بده
یا علی یاس کبودم را بده
از چه یاسم این چنین پرپر شده
لاله من باغ نیلوفر شده
ای بیابان گل ز اشک جاری ات
آفرین بر این امانت داری ات
باغبان تا یاس پرپر راگرفت
اشک خجلت چشم حیدر را گرفت
یا محمد از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من زنده ام
شاخه یاست اگر بشکسته بود
دست های باغبانت بسته بود
یا محمد دخترت در خاک خفت
دردهای خویش را با من نگفت
اینکه بگرفتیش جانان من است
بلکه هم جان تو هم جان من است
قلزم خون کاسه صبر علیست
خانه بی فاطمه قبر علیست
غصه ها در دل صد چاک ریخت
بر تن محبوبه خود خاک ریخت
حبس شد در سینه تنگش نفس
بود چون مرغ اسیری در قفس
رفته بود از دست نخل و حاصلش
خاک را گل کرد با خون دلش
سینه اش می سوخت از سوز سه داغ
کرد روشن از شرار دل چراغ
لب فروبست و به یارش برد رشک
ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک
زمزم از دریای چشمشم سر گرفت
مثل کعبه قبر را در برگرفت
ناله زد کای با وفا یار علی
ای چراغ چشم بیدار علی
همسرم دستی برون از خاک کن
اشک از رخسار حیدر پاک کن
ای ترابت گل ز اشک بوتراب
وی دعای شامگاهت مستجاب
بار دیگر یک دعا کن از درون
جان حیدر با نفس آید برون
اشک من در دیده بی لبخند تو است
تکیه گاهم شانه فرزند تو است
ای سلام من به جسم و روح تو
جان فدای پیکر مجروح تو
ای شکسته پیش من آئینه ات
وی مدال دوستی بر سینه ات
آن قدر بر بغض من دامن زدند
تا تو را در پیش چشم من زدند
کاش آنجا دست من بشکسته بود
کاش چشمم جای دستم بسته بود
خاز غم زد ، بر وجودم نیشتر
هر چه گفتم عقده ام شد بیشتر
به که لب بر بندم و زاری کنم
بر تو پنهانی عزا داری کنم
#غلامرضا_سازگار🖤🖤🖤◼️◼️🦋🦋
#معارف_حسینی
🩸چه زیباست تصوّر روزی که دورتادور وجود مبارک سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه» را نود هزار قُبّهٔ سبز، فرا گرفته است و ...
در روایتی امام صادق علیهالسّلام فرمودند:
📄 گویا تختی از نور را میبینم که قرار داده شده و روی آن گنبدی از یاقوت سرخ که با جواهرات زینت شده است.
📋 کَأَنِّی بِالْحُسَیْنِ علیهالسلام جَالِساً عَلَی ذَلِکَ السَّرِیرِ وَ حَوْلَهُ تِسْعُونَ أَلْفَ قُبَّةٍ خَضْرَاءَ
🔻گویا حضرت سیدالشهداء صلواتاللهعلیه را میبینم که بر آن تخت نشسته و اطراف او نود هزار گنبد سبز قرار داده شده است.
📋 وَ کَأَنِّی بِالْمُؤْمِنِینَ یَزُورُونَهُ وَ یُسَلِّمُونَ عَلَیْهِ
🔻و گویا مؤمنین را میبینم که آن وجود مبارک را زیارت کرده و بر آن حضرت سلام میفرستند.
🔖 خدای عزوجل به آنان میفرماید:
🔹 ای دوستان من! از من حاجت بطلبید. پس چه مدتهای مدیدی که آزار دیدید و خوار شدید و ستم کشیدید!
🔸 پس این روز، روزی است که هر حاجتی از حوائج دنیوی و اخروی را که بخواهید، برایتان برآورده خواهم کرد.
🔹 پس اکل و شرب این مؤمنان از بهشت خواهد بود و این به خدا قسم کرامتی برای آنان است!
📚کامل الزیارات،ص۲۵۸
✍ در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
میْ بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
a-madar-deltangam.mp3
11.97M
▪️#فاطمیه
▪️کربلایی #حسین_طاهری
#واحد
ای مادر دلتنگم هواتو کردم
تو روضه باید پیت بگردم
قد خمت عمر کمت واسه کدوم گریه کنم
مادرمی میشه مگه برات آروم گریه کنم
تا اون روزی که برات بمیرم
شبیه مولا زبون میگیرم
وای منو وای منو وای من
میخ در و سینه زهرای من
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
وای منو وای منو وای من
****
ای مادر ممنونم منو آوردی
تو خونه دست حسین سپردی
بشین براش پیرهن بدوز
که من به پات زار بزنم
منم ببر تو قتلگاه
میخوام باهات زار بزنم
با این امید که براش بمیرم
با ناله تو زبون میگیرم
مگر به کربلا کفن بغیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
وای منو وای منو وای من
.
4_5933713137235657768.mp3
4.32M
#فاطمیه
#زمینه ای جانسوز (دشتی)
بسیارزیباو پرسوز متن وصوت👌😭😭
🖤😭🖤
آرزومه ای خدا،پرواز از این خونه كنم
قبل رفتن گیسوی،زینبم و شونه كنم
می روم از این دنیا
می شود علی تنها
من میگم رفتنیم،زینب میگه بازم بمون
ای پرستو بمون و ،بازم برای من بخون
می روم از این دنیا
می شود علی تنها
تا پای جون دادنم،من واسه جونت سپرم
تار مویی نشه كم،از سر تو تاج سرم
بشكند اگر دستم
یاور علی هستم
بین زهرا و علی،آتش در فاصله شد
محسنم اصغر شد و ،دومی هم حرمله شد
می كشه منو آخر
داغ غربت حیدر
دشمن هیزم آورده
فاطمه مگه مُرده
😭😭😭😭😭
••✾•🌿🌺🌿•✾••
#روضه_حضرت_زهرا (س )
بریم درِ خانه ی حبیبه ی خدا ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ... عرض ادب کنیم ...
رسم مراسمات اینه آخرین شب بریم درِ خانه حبیبه ی خدا ... بی بی جانم ... هر چه کردیم ، امشب دیگه چشممون به دستهای توئه فاطمه جانم ...
کدوم دست ؟!... بمیرم ...
علی مرتضی مشغول غسل بود ...
أسما میگه من آب میریختم ، علی بدن رو غسل میداد ... یه وقت دیدم دست از غسل کشید ... سر به دیوار گذاشت ، ناله میزنه ، گریه میکنه ...
آقا از فراقت فاطمه گریه میکنی؟! حق داری ... اما خودت فرمودی دل شبه ، اینگونه ناله نزنید ... بلند بلند گریه نکنید ... چی شده اینطور ناله میزنید؟!
فرمود أسما ... فاطمه ی من تا زنده بود ، بازوی ورم کردشو نشونم نداد ...
شبی که آن تنِ عفت حجاب را شستم
به اشک و خون دل آن دُرّ ناب را شستم
مجال غسل نمی یافتم ز اشک روان
شبی که بضعه ی ختمی مَآب را شستم (بمیرم برا دلت علی جانم ...)
به سینه خونِ دلم موج زد در آن دل شب
که زخمِ سینه ی از خون خضاب را شستم
زهرا جان ...
خدا داند دلم چون گریه میکرد
به حالم دشت و هامون گریه میکرد
ندیدم زخم پهلو را من آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه میکرد
زهرا جان ....
نازنین بدنِ حبیبه ی خدارو در دل شب غسل داد ... حنوط کرد ... کفن نمود ... اما هنوز آخرین بند کفن رو نبسته ... یتیمان فاطمه رو صدا زد ... هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ ... یعنی بیایید و از دیدار مادر توشه بردارید ... حسنین اومدند ... خودشونو روی سینه ی مادر انداختند ... ناله میزنند ... کَلِّمینی مادر ...
علی مرتضی میفرماید ، خدارو شاهد میگیرم ، فاطمه مهربانی کرد ، دستاشو از کفن بیرون آورد ... حسنین رو در آغوش گرفت ...
چه منظره ای شد نمیدونم... همین قدر بگم هاتفی ندا داد ... یاعلی بردار حسنین را ... ملائکه ی آسمان طاقت ندارند این منظره رو ببینند ...
حسین ..... حسین ... حسین ...
بگیم ملائکه ... شما نتوانستید ببینید حسین روی سینه ی مادر افتاده ... چه حالی پیدا کردید کربلا ... لحظه ای که دیدید ... الشِمرُ جاٰلِسٌ عَلیٰ صَدرِه
حاج مهدی سماواتی
هیئت سفیران زینب(س)....3.mp3
24.81M
🎧 | #زمینه
💠 چه غربت تلخی چه داغ سنگینی
🎙 #حاج_مهدی_رسولی
4_5893057629646755040.mp3
3.99M
🖤سینه_زنی_حضرت_زهرا 🖤
🎧مداح حاج مهدی رسولی 🎧
اینقدر غمِ مردمو خوردی
ای مادر ِ غمخوار
شده حرفِت ورد ِ زبونا
هر جا ثُمّ الدّار
دلم از این می سوزه تو مدینه
یکی نمیگه چه غصّه ای داری
تو که شب تا سحر برا مردم
تو دعاهات چیزی کم نمیذاری
جوری فتنه شده که تو حتّی
میون ِ خوبام یاری نداری
نگرانم من، واسه این زخما
نگرانم من چون خونیه نفسات
مظلوم مادر، بی کس مادر
میدوید تو کوچه یه نفس مادر
نَفَسِش حیدر، حیدر حیدر
حیدر حیدر، حیدر حیدر
🖤حیدر حیدر .. حیدر حیدر
دنبال ِ حیدر می دوید
از سینه اش خون میچکید
🖤حیدر حیدر ... حیدر حیدر
باز مشغول ِ کاری با لبخند
که انگار .. نه انگار..
که ازت دو تا دنده شکسته
بین ِ در و دیوار
چرا برات نگران نباشم
که نَفَسِت گاهی بر نمیگرده
الهی مادر برات بمیرم
که تموم نفسات پر درده
اون دستای ِ مهربونت
دیگه موهامونو شونه نکرده
چی شده پهلوت، کبوده بازوت
چه ورم داره ، گوشه ی ِ ابروت
ای جان مادر، بی کس مادر 😭
ای جان مادر، ای جان مادر 😭
ای جان مادر، بی کس مادر😭