eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
329 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
Majid Bani Fateme - Seyedati Labayk (320).mp3
14.81M
. اسم تو میبارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه ی بی پایان بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام بر روح بلندت سلام سلام ای گوهر دریای نور ای آیه ی زیبای عشق ریحانه ی روح خدا سلام ای دار و ندار علی ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیک یا فاطمة الزهرا صلی الله علیک اسم تو میبارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه ی بی پایان بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام بر روح بلندت سلام سلام ای گوهر دریای نور ای آیه زیبای عشق ریحانه روح خدا سلام ای دار و ندار علی ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیک یا فاطمة الزهرا صلی الله علیک مهر تو در دلها آیه ی توحید است جلوه ای از نورت صورت خورشید است آیه به آیه از دل قرآن داده خدا این پیام بر روح بلندت سلام سلام ای کوثر و توحید و حمد ای وصف تو یاسین و قدر ای روی تو شمس الضحی سلام ای معنی ام الکتاب ای مدح تو با جبرئیل ای مادر ارباب ما روی لبم اعطینا سیدتی لبیکِ یا فاطمة الزهرا صلی الله علیکِ ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیکِ یا فاطمه الزهرا صلی الله علیکِ نام تو تنها بر زخم دلم مرهم با تو شود محشر صبح قیامت هم سایه ی لطفت بر سر دنیا تا به ابد مستدام بر روح بلندت سلام سلام ای جان کلام رسول ای عطر تو بوی بهشت ای رحمت بی انتها سلام ای سیده ی اولیا ای نور دل انبیا ای مادر ارباب ما ای بانوی بی همتا سیدتی لبیکِ یا فاماة الزهرا صلی الله علیکِ ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیکِ یا فاطمة الزهرا صلی الله علیکِ
. ▪️شب اول اول ۱۴۴۵ | دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ 🎤حاج محمد رضا بذری | زمینه | ▫️ به عزت و شرف لا اله الا الله به پشت تابوت مادر افتادی راه گرفته غسل زهرا قوتم رو می بینی توی این شهر غربتم رو گریه کن به غریبیه بابات زینب گریه کن ولی در نیاد صدات زینب گریه کن توبرای داداشات زینب گریه کن همه دنیامو گرفتن خواب شب هامو گرفتن خدا زهرامو گرفتن واااا وای زهرام وای دنیام قرار نبود اینجوری بری ای قرارم دلم نمیاد که اینجا تنهات بذارم رسیده وقت تلقینت عزیزم چجوری روی جسمت خاک بریزم رحمی کن ببین التماسمو نرو رحمی کن من چیکار کنم مدینه رو رحمی کن ببین گریه های حیدرو رحمی کن (من که یک قرص پرم رفت پشت اون در پسرم رفت وای چه خاکی به سرم رفت)2 همه دنیامو گرفتن خواب شب هامو گرفتن خدا زهرامو گرفتن واااا وای دنیام وای زهرام یه راه برگشتی پیش پای حیدر نیست باید برم خونه ای که دیگه مادر نیست نباشی وضعمون امشب چی میشه جواب گریه ی زینب چی میشه ای خدا با کدوم غمم کنار بیام ای خدا چجوری سرمزار بیام ای خدا که حسن میگه بذار بیام ای خدا توی کوچه راه میوفته گاهی بی هوا میوفته آخرش از پا میوفته همه دنیامو گرفتن خواب شب هامو گرفتن خدا زهرامو گرفتن
. ▪️شب اول اول ۱۴۴۵ | دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ 🎤حاج محمد رضا بذری | زمینه | ▫️ به عزت و شرف لا اله الا الله به پشت تابوت مادر افتادی راه گرفته غسل زهرا قوتم رو می بینی توی این شهر غربتم رو گریه کن به غریبیه بابات زینب گریه کن ولی در نیاد صدات زینب گریه کن توبرای داداشات زینب گریه کن همه دنیامو گرفتن خواب شب هامو گرفتن خدا زهرامو گرفتن واااا وای زهرام وای دنیام قرار نبود اینجوری بری ای قرارم دلم نمیاد که اینجا تنهات بذارم رسیده وقت تلقینت عزیزم چجوری روی جسمت خاک بریزم رحمی کن ببین التماسمو نرو رحمی کن من چیکار کنم مدینه رو رحمی کن ببین گریه های حیدرو رحمی کن (من که یک قرص پرم رفت پشت اون در پسرم رفت وای چه خاکی به سرم رفت)2 همه دنیامو گرفتن خواب شب هامو گرفتن خدا زهرامو گرفتن واااا وای دنیام وای زهرام یه راه برگشتی پیش پای حیدر نیست باید برم خونه ای که دیگه مادر نیست نباشی وضعمون امشب چی میشه جواب گریه ی زینب چی میشه ای خدا با کدوم غمم کنار بیام ای خدا چجوری سرمزار بیام ای خدا که حسن میگه بذار بیام ای خدا توی کوچه راه میوفته گاهی بی هوا میوفته آخرش از پا میوفته همه دنیامو گرفتن خواب شب هامو گرفتن خدا زهرامو گرفتن
4_5994442952598884649.mp3
2.93M
🎧 ▪️شب اول فاطمیه اول ۱۴۴۵ | دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ 🎤حاج محمد رضا بذری | | به عزت و شرف
4_5994442952598884649.mp3
2.93M
🎧 ▪️شب اول فاطمیه اول ۱۴۴۵ | دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ 🎤حاج محمد رضا بذری | | به عزت و شرف
🏴 مصائب امیر المومنین علیه السلام بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ☑️ عمّار می‌گوید: ▫️ به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین (ع) رفتم و از ایشان اجازه‌ ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را درحالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن (ع) در سمت راست و حسین (ع) در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیه‌السلام نگاه می‌کرد و می‌گریست و گاهی به حسن علیه‌السلام. هنگامی‌که به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشک‌هایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامی‌که آرام شدم عرضه داشتم: 🔹 اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان! ▫️ عرضه داشتم: 🔹 شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمائید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانه‌نشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آن‌ها سخت است. ▪️ می‌گوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود: 🔸 ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است. من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم. او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامی‌که سخن می‌گفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامی‌که راه می رفت مثل رسول خدا راه می‌رفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است. هنگامی‌که او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می‌نمود که می‌ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی‌نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می‌گیرد و به زینب گریان نگاه نمی‌کنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می‌آید. ⬅️ انوار العلومة، ص ۲۱۴ برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۲۹ 🏷
🏴 مصائب امیر المومنین علیه السلام بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ☑️ عمّار می‌گوید: ▫️ به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین (ع) رفتم و از ایشان اجازه‌ ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را درحالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن (ع) در سمت راست و حسین (ع) در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیه‌السلام نگاه می‌کرد و می‌گریست و گاهی به حسن علیه‌السلام. هنگامی‌که به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشک‌هایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامی‌که آرام شدم عرضه داشتم: 🔹 اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان! ▫️ عرضه داشتم: 🔹 شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمائید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانه‌نشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آن‌ها سخت است. ▪️ می‌گوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود: 🔸 ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است. من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم. او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامی‌که سخن می‌گفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامی‌که راه می رفت مثل رسول خدا راه می‌رفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است. هنگامی‌که او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می‌نمود که می‌ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی‌نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می‌گیرد و به زینب گریان نگاه نمی‌کنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می‌آید. ⬅️ انوار العلومة، ص ۲۱۴ برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۲۹ 🏷
💎 شکایت‌های حضرت فاطمه(س) به پدرش ♨️ راوی درباره حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌گوید: ثُمَّ عَطَفَتْ عَلَى قَبْرِ النَّبِيِّ وَ قَالَتْ: قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْبُ إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِب ✅ سپس با كمال حزن و اندوه روى به قبر پیامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله آورد و فرمود: ✍️ پس از تو اخبار و دروغ‌هایی منتشر شد كه اگر شما حاضر بودى، كار مردم تا اين حدّ سخت نمى‌ شد، ما تو را از دست داديم همچون زمينى كه بارانى نافع را از دست دهد، قوم تو به اختلاف افتادند، پس تو خود شاهد امور ايشان باش . 📚 الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۶.
💎 شکایت‌های حضرت فاطمه(س) به پدرش ♨️ راوی درباره حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌گوید: ثُمَّ عَطَفَتْ عَلَى قَبْرِ النَّبِيِّ وَ قَالَتْ: قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْبُ إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِب ✅ سپس با كمال حزن و اندوه روى به قبر پیامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله آورد و فرمود: ✍️ پس از تو اخبار و دروغ‌هایی منتشر شد كه اگر شما حاضر بودى، كار مردم تا اين حدّ سخت نمى‌ شد، ما تو را از دست داديم همچون زمينى كه بارانى نافع را از دست دهد، قوم تو به اختلاف افتادند، پس تو خود شاهد امور ايشان باش . 📚 الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۶.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا ای عزیز دل فاطمه ... 🖤 آقا صلوات🥀 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا ای عزیز دل فاطمه ... 🖤 آقا صلوات🥀 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ 🥀
IMG_20241126_051157_430_۲۶۱۱۲۰۲۴.mp3
1.1M
❤️ معجزه امام زمان (عج)برای پیر زن المانی و شفای فرزندش سخنران استاد
IMG_20241126_051157_430_۲۶۱۱۲۰۲۴.mp3
1.1M
❤️ معجزه امام زمان (عج)برای پیر زن المانی و شفای فرزندش سخنران استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای اول ماه برای رفع گرفتاریها با‌صدای بلند در منزل پخش کنید 🔴 ☝️🏼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای اول ماه برای رفع گرفتاریها با‌صدای بلند در منزل پخش کنید 🔴 ☝️🏼
Bazri_Shahadat_Hazrat-Zahra_1400.mp3
10.49M
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا 🔊 بدرود امیدم، همه دار و ندارم باید بدنت رو توی تابوت بزارم ... ◼️ 🎤حاج محمد رضا غمناک ترین حادثه زندگی من مهر من و مهتاب شب بندگی من با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم این کوچه شده باعث شرمندگی من از ناله من موج گرفت خشک ترین رود از رفتن تو کوچه این شهر مه آلود بدرود بهشتم،نفسم،عشق عزیزم آهسته برو،پشت سرت اشک بریزم... بدرود قرارم،همه دار و ندارم باید تورو به خالق منان بسپارم میگن در جنت دیگه مسمار نداره اونجا کسی با بال ملک کار نداره باید روی گلبرگ شقایق بنویسند گل تاب فشار در و دیوار نداره... انگار گلم اومده بودی که بری زود کز روز تولد به تنت رخت سفر بود بدرود بهشتم،ملکم،روح بلندم بند کفنت رو باید انگار ببندم بدرود امیدم،همه دار و ندارم باید بدنت رو توی تابوت بزارم ... .
Bazri_Shahadat_Hazrat-Zahra_1400.mp3
10.49M
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا 🔊 بدرود امیدم، همه دار و ندارم باید بدنت رو توی تابوت بزارم ... ◼️ 🎤حاج محمد رضا غمناک ترین حادثه زندگی من مهر من و مهتاب شب بندگی من با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم این کوچه شده باعث شرمندگی من از ناله من موج گرفت خشک ترین رود از رفتن تو کوچه این شهر مه آلود بدرود بهشتم،نفسم،عشق عزیزم آهسته برو،پشت سرت اشک بریزم... بدرود قرارم،همه دار و ندارم باید تورو به خالق منان بسپارم میگن در جنت دیگه مسمار نداره اونجا کسی با بال ملک کار نداره باید روی گلبرگ شقایق بنویسند گل تاب فشار در و دیوار نداره... انگار گلم اومده بودی که بری زود کز روز تولد به تنت رخت سفر بود بدرود بهشتم،ملکم،روح بلندم بند کفنت رو باید انگار ببندم بدرود امیدم،همه دار و ندارم باید بدنت رو توی تابوت بزارم ... .
‍ ❣﷽❣ پرستوی زخمی حیدر کجا میری ببین چشم پُر التماسم میگه بمون تا وقتی نفس داری زهرا، نفس بزن یه روزم یه روزه یه روزه، دیگه بمون اگه بری، محاله که دوباره اون روزای خوش بیاد اگه بری، حسن نمیبَره غمای کوچه رو زِ یاد اگه بری، نمیدونم بگم چی، هر چی که خدا بخواد خدا بخواد، دوباره جون میگیری زهرا از جا پا میشی خدا بخواد، روزای خوبمون میاد و روبه راه میشی خدا بخواد، از این نمازای نشسته هم رها میشی تویی فقط قرار مرتضی نرو بمون کنار مرتضی 🔘نرو نرو عـزیز مرتضی بشین خونه جارو نمیخواد عزیز من درسته که تو، توی این خونه مادری ببین زینبت دیگه خانم شده بازم خدارو هزار مرتبه شکر که بهتری خدارو شکر، که شونه میزنی بازم موهای زینبو خدارو شکر، که میبینم دوباره خنده های زینبو خدارو شکر، ان شاءالله که میبینی بچه های زینبو کجا بریم، با داغی که تو خونمون سه ماهه فاطمه کجا بریم، علی فقط خوشه به یک نگاه فاطمه کجا بریم، نرو که خونه بی تو قتلگاهه فاطمه تویی فقط قرار مرتضی نرو بمون کنار مرتضی 🔘نرو نرو عـزیز مرتضی در خونمونو به آتیش کشیدن و یه شهرو به آتیش کشیدی با گریه هات نخون دیگه عَجِل وَفاتی تورو خدا یه رحمی بکن جون حیدر به بچه هات تورو خدا، جلو حسن برای رفتنت دعا نکن تورو خدا، نرو جلو نَـبّی علی رو روسیاه نکن تورو خدا، منو با خاطرات کوچه ها رها نکن دلت میاد، که واسه ی حسین کفن ندوزی فاطمه دلت میاد، ببینی زیـنـبـو اسیر یه روزی فاطمه دلت میاد، با خیمه ها تو کربلا بسوزی فاطمه تویی فقط قرار مرتضی نرو بمون کنار مرتضی 🔘نرو نرو عـزیز مرتضی 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام اللہ علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ ❣﷽❣ پرستوی زخمی حیدر کجا میری ببین چشم پُر التماسم میگه بمون تا وقتی نفس داری زهرا، نفس بزن یه روزم یه روزه یه روزه، دیگه بمون اگه بری، محاله که دوباره اون روزای خوش بیاد اگه بری، حسن نمیبَره غمای کوچه رو زِ یاد اگه بری، نمیدونم بگم چی، هر چی که خدا بخواد خدا بخواد، دوباره جون میگیری زهرا از جا پا میشی خدا بخواد، روزای خوبمون میاد و روبه راه میشی خدا بخواد، از این نمازای نشسته هم رها میشی تویی فقط قرار مرتضی نرو بمون کنار مرتضی 🔘نرو نرو عـزیز مرتضی بشین خونه جارو نمیخواد عزیز من درسته که تو، توی این خونه مادری ببین زینبت دیگه خانم شده بازم خدارو هزار مرتبه شکر که بهتری خدارو شکر، که شونه میزنی بازم موهای زینبو خدارو شکر، که میبینم دوباره خنده های زینبو خدارو شکر، ان شاءالله که میبینی بچه های زینبو کجا بریم، با داغی که تو خونمون سه ماهه فاطمه کجا بریم، علی فقط خوشه به یک نگاه فاطمه کجا بریم، نرو که خونه بی تو قتلگاهه فاطمه تویی فقط قرار مرتضی نرو بمون کنار مرتضی 🔘نرو نرو عـزیز مرتضی در خونمونو به آتیش کشیدن و یه شهرو به آتیش کشیدی با گریه هات نخون دیگه عَجِل وَفاتی تورو خدا یه رحمی بکن جون حیدر به بچه هات تورو خدا، جلو حسن برای رفتنت دعا نکن تورو خدا، نرو جلو نَـبّی علی رو روسیاه نکن تورو خدا، منو با خاطرات کوچه ها رها نکن دلت میاد، که واسه ی حسین کفن ندوزی فاطمه دلت میاد، ببینی زیـنـبـو اسیر یه روزی فاطمه دلت میاد، با خیمه ها تو کربلا بسوزی فاطمه تویی فقط قرار مرتضی نرو بمون کنار مرتضی 🔘نرو نرو عـزیز مرتضی 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام اللہ علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ زمینه ترکی اجرا:حاج مهدی رسولی گتدون سن سیز ئولرم زهرا دای سنسیز من گولمرم زهرا بالا لاریمی گوتورم من مدینه دن گدرم زهرا بو شهریده قالامرم یاراما دوز ویریلار حیدریوه گولولر سنه سیلی ویرانلار (خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم) ای مردم قلب علی خونه حال این روزام پریشونه دیگه بی زهرا میشم امشب اشک چشمام مثل بارونه خانم خونمون رفت با اشک بی امون رفت شبونه روی دشونه ام بانوی بی نشون رفت (خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم) رفتی دست حق نگه دارت سر شدن روزای دشوارت مهمون پیغمبری امشب ما هم میمونیم عزا دارت دل شکسته داریم چشمای خسته داریم خاطره های تلخ از دستای بسته داریم (خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
‍ زمینه ترکی اجرا:حاج مهدی رسولی گتدون سن سیز ئولرم زهرا دای سنسیز من گولمرم زهرا بالا لاریمی گوتورم من مدینه دن گدرم زهرا بو شهریده قالامرم یاراما دوز ویریلار حیدریوه گولولر سنه سیلی ویرانلار (خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم) ای مردم قلب علی خونه حال این روزام پریشونه دیگه بی زهرا میشم امشب اشک چشمام مثل بارونه خانم خونمون رفت با اشک بی امون رفت شبونه روی دشونه ام بانوی بی نشون رفت (خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم) رفتی دست حق نگه دارت سر شدن روزای دشوارت مهمون پیغمبری امشب ما هم میمونیم عزا دارت دل شکسته داریم چشمای خسته داریم خاطره های تلخ از دستای بسته داریم (خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
411.2K
بی وفا دنیا آیرلیق بانوای کربلایی ناصر داوری سقین سرا به سبک عجب رسمیه رسم زمانه شعرترکی به سبک عجب رسمیه عجب رسمیدی رسم زمانه عمروللر دونر آخیر خزانه گئدرانسانلار اولاردان فقط بیر آد قالاجاق بیزه نیشانه آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق *** آیرلیق سُوزی قلبی یارالار هانی آتالار هانی آنالار گدیبلر الدن،ایتوبلر گُوزدن حسرت قالیبدی یورقون بالالار آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق شاعر:فرهاد فکری
411.2K
بی وفا دنیا آیرلیق بانوای کربلایی ناصر داوری سقین سرا به سبک عجب رسمیه رسم زمانه شعرترکی به سبک عجب رسمیه عجب رسمیدی رسم زمانه عمروللر دونر آخیر خزانه گئدرانسانلار اولاردان فقط بیر آد قالاجاق بیزه نیشانه آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق *** آیرلیق سُوزی قلبی یارالار هانی آتالار هانی آنالار گدیبلر الدن،ایتوبلر گُوزدن حسرت قالیبدی یورقون بالالار آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق شاعر:فرهاد فکری
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دو سه جمله میخوام مقتل بگم.این از اون مقتلاییه که باید باهاش آروم آروم گریه کرد"یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة"هی از هوش می رفت هی به هوش می آمد" یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة فی کل ساعة "دیگه کار به جایی رسید که در هر ساعت بارها به هوش می آمد؛از هوش می رفت"و حینَ تَذکُرُهُ و تذکُرُ ساعاتِ الَّتی کان یَدخُلُ فیها علیها فیَحزَنُ خُزنُها"هی یاد پیغمبر می افتاد،زمانی رو که آن حضرت برآن ها وارد می شد رو به یاد می آورد،وقتی به هوش می آمد"وَ تَنظُرُ اِلَیها الی الحسن و مَرَّةً اِلی الحُسَین"یه نگاه به حسن می انداخت یه نگاه به حسین،" وَ هما بَینَ یَدَیها" این دوتا پسر همه ش کنار مادر بودند؛نمیدونم این رو از خودم میگم؛شاید بعد از شهادت مادر،امام حسن به امام حسین گفته باشند:حسین! برادر! دیدی ما همه اش کنارش بودیم ولی لحظه ای که جان داد ما نبودیم.ما وارد شدیم،گفتیم:اسما !مادر کجاست؟ حجره رو نشون داد رفتیم نگاه کردیم،دیدیم خوابیده پارچه سفیدی روی صورت کشیده بودگفتیم:اسماء! "مایُنیم أمُّنا فی هذه الساعة "مادر ما هیچ وقت این ساعت نمی خوابید.اسماء گفت: "یَاابْنَیْ رَسولِ الله! لَیسَتْ اُمُّکما نائمه"مادر که نخوابیده" قَد فارَقَتِ الدُّنیا"همچین که امام حسن و امام حسین رو نگاه میکرد؛"فَتَقول این ابیکماالذی کان یُکرِکُما" کجاست پیغمبر،کجاست اون پدر شما که شما رو احترام می کرد؟" وَ یَحمِلُکُما مَرّة بَعدَ مَرّة "شما رو روی دوش خودش سوار می کرد" اَینَ ابوکُمَاالَّذی کانَ أشَدَّالنّاس شَفَقَةً علیکما"داشت برا پسراش روضه می خوند..کجاست پیغمبر که از همه بر شما مهربان تر بود.‌‌" فَلایَدَعکما ماشیانِ علی الارض"نمیگذاشت شما روی زمین راه برید همه ا ش شما رو در آغوش می گرفت؛ حالا شما ببینید این دوتا پسربچه چه حالی بهشون دست داد.یک وقت فاطمه زهرا صدا زد:"انا لله و انا الیه راجعون"آیه استرجاع رو خوند..راوی میگه:" وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ"امیرالمومنین نماز ظهر رو در مسجد خوند."وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ"اراده منزل کرد؛" إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ"زن ها،کنیزها گریه می کردند،غصه دار بودند "فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ ؟!امیرالمومنین تا زن ها رو مشاهده کرد؛این ها از کنار بستر زهرا بلند شده بودند. به این ها فرمودند:چی شده؟ چه خبر؟"وَ مَا لِي‏ أَرَاكُنَ‏ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ ؟! "شما چرا رنگاتون پریده؟!" فَقُلْنَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ..."علی! اگه میخوای یه بار دیگه زهرا رو زنده ببینی،عجله کن!بعد یه حرف زدند،دل علی سوخت "وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا"بعیده بهش زنده برسی...بعیده زنده زهرا رو ببینی " فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً "آقا با عجله وارد منزل شد..."حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا"تا وارد منزل شد؛" وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا " فاطمه زهرا در بستر افتاده بود"وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا"هی از شدت درد به خودش می پیچید.‌یه بار به سمت راست میشد یه بار به سمت چپ." فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ "امیرالمومنین عبا رو از دوش برداشت،"وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ "عمامه از سر برداشت."وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ "دکمه های لباسش رو باز کرد." وَ أَقْبَلَ "آمد جلو"حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ "سر را آرام بلند کرد،به دامان گرفت." وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ..."صدا زد:زهرا " فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"جوابشو نداد" فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"ای دختر پیغمبر!جواب نداد..." ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅