aein-mastan.rzb.irروضه شهادت حضرت زهرا (س) - تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا - سید مهدی میرداماد.mp3
زمان:
حجم:
4.36M
#روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها #تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا
#سید مهدی میرداماد
🏴✨🌱🏴✨🌱🏴✨🌱🏴
"اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْحَوْرآءُ الْأِنْسِیه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّکیه..."
تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها #تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا
#سید مهدی میرداماد
🏴✨🌱🏴✨🌱🏴✨🌱🏴
"اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْحَوْرآءُ الْأِنْسِیه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّکیه..."
تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا
رسول الله را هم مادری، هم دختری،زهرا
نبی را پاره ی تن، روحِ مابینِ دو پهلویی
امیرالمومنین را، رُکن و کُفو و همسری،زهرا
گهی گویم امیرالمؤمنین برتر بود از تو
گهی بینم تو از او در جلالت برتری،زهرا
تو والفجری،تو والشمسی، تو والعصری، تو واللیلی،
تو نوری، هل اتایی،و الضحایی، کوثری،زهرا
کجایِ قرآن رو نگاه کنیم اسمی از تو نباشه...حالا می فهمی چه کسی رو از علی گرفتن؟ که چند روز دیگه وقتی سنگِ لحد رو گذاشت،دستاش رو زد به هم،یعنی علی همه دار و ندارت زیرِ خاک رفت...چه کسی رو از علی جدا کردن؟...
تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از سارا
نه، تو از انبیا، جز احمدِ مُرسل سَری،زهرا
امیدِ رحمة للعالمین، محبوبه ی داور
پناه انبیا در گیر و دارِ محشری، زهرا
روز قیامت رو یه پرده رو کنار بزنم،بی بی واردِ محشر میشه،الله اکبر،قیامتِ اصلی وقتی است که فاطمه وارد میشه،وقتی منادی میگه: "غُضُّوا اَبْصَارَکُمْ " سرهارو بندازید پایین،چشم ها رو ببندید،چه خبره؟ میگن: زهرا میخواد رد بشه...
این ندا می رسد از جانبِ ذاتِ الله
فاطمه حاجت خود را ز خداوند بخواه
منادی ندا میده:فاطمه! حرف و حاجت و خواسته ات رو مطرح کن، خدا میخواد کاری کنه همه ی قیامت قدرِ تو رو بفهمند،مقامِ تو رو ببینند،الان حاجتت رو بخواه...
من خدایم، ولی امروز خدایی با توست
حُکمِ آغاز ز تو، حُکمِ نهایی با توست
تو بگو تا همگان را به حُسِینت بخشم
تو بخواه تا همه را بر حَسَنینت بخشم
در کنارِ پدر و شوهر و مام و پسرت
تو روی سوی جنان،خلق به دنبال سرت
همه در وحشت میزانند و حسابند و کتاب
همه گویند که یا فاطمه ما را دریاب
بس که از چادر خاکیت کَرَم می بارد
قاتلت هم به تو امید شفاعت دارد
به شرارِ جگر و ناله و سوزت سوگند
به مناجاتِ شب و گریه ی روزت سوگند
که به آن جانیِّ قَدار، محبت نکنی
قاتلت را به صفِ حشر شفاعت نکنی
ظلم و جور و ستمِ بی عددش یادت هست
جایِ دست و ضرباتِ لگدش یادت هست
یاد داری که چگونه پسرت می لرزید
نَفَسِ شوهر خونین جگرت می لرزید
خاطرت هست که سوزاند دلِ مولا را
خاطرت هست که می گفت بزن زهرا را
مدینه کار گره خورد،ورق داشت بر میگشت،همه چی داشت عوض میشد،یه مرتبه نانجیب دید اینجوریِ،سریع گفت: بزن قنفذ...بزن زهرا رو...کربلا هم یه جایی دیدن کار گره خورد...جنگ داره عوض میشه،شمشیرهارو انداختن،ورق داره بر میگرده،نانجیب گفت: بزن حرمله...مدینه با غلاف زدن...کربلا با سه شعبه زدن...ای خدا! به اون لحظه ای که...امام باقر فرمود: ضربه های غلاف، مادرِ ما فاطمه رو به شهادت رسوند...به اون لحظه...خدایا! فرجِ امام زمانِ ما برسان...
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
aein-mastan.rzb.irروضه شهادت حضرت زهرا (س) - تو آه می کشی و خون چکد ز پیروهنت - حسین سیب سرخی.mp3
زمان:
حجم:
3.48M
#روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#تو آه می كشی و خون چكد ز پیروهنت
#حسین سیب سرخی
🏴✨🥀🏴✨🥀🏴✨🥀🏴
تو آه می كشی و
گفت: هرنفسی كه بی بی می كشید ، از دهنش خون جاری می شد،
تو آه می كشی و خون چكد ز پیروهنت
تو راه می روی و سرخ می شود حسنت
تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#تو آه می كشی و خون چكد ز پیروهنت
#حسین سیب سرخی
🏴✨🥀🏴✨🥀🏴✨🥀🏴
تو آه می كشی و
گفت: هرنفسی كه بی بی می كشید ، از دهنش خون جاری می شد،
تو آه می كشی و خون چكد ز پیروهنت
تو راه می روی و سرخ می شود حسنت
تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است
نه آب می خوری و آب می شود بدنت
علی می گه: فاطمه
بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت
بلندتر شده این روزها نفس زدنت
چگونه در به رُخم باز كرده ای تنها
كه غرق خون شده پا در مسیر آمدنت
تو گریه می كنی و من به سینه می كوبم
برای زخم دو چشمت ، برای زخم تنت
زگیسوان پریشان زینبم پیداست
كه مانده نقش غلافی به دست شانه زنت
بس سوخته باغ ما دگر سر نزنید
این خانه ی آتش زده را در نزنید
از ما كه گذشت مادری را دیگر
در خانه به پیش چشم دختر نزنید
دیدید خونه ای كه مادر از دست داده، اگر اون خونه دختر و پسر داشته باشه، تا وارد خون بشه، جای خالی مادرش و ببینه، اون پسر كم میاره، از خونه می زنه بیرون، یه وقت ابی عبدالله وارد خونه شد، دید خانم زینب چادر مادرشو سر كرده، داره نماز می خونه، جای خالی مادرشو كه دید، كم آورد از خونه زد بیرون، اُمد تو شهر مدینه، اُمد تو كوچه های مدینه صدا زد، ای مردم نامرد مدینه راحت شدید حالا مادرمو كشتید، بذار معرفی كنم كیم،
حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید
نمك به زخم دل، درد پرورم نزنید
در این مدینه همین جا سر مرا ببرید
اما غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید
یه وقت یه عده اراذل ریسمان به گردن علی انداختند، غیرتی ها كجا نشستند، باید ناله بزنی ، امام زمان میون شما داره گریه می كنه، علی رو دارن می كشن، میون این مردم مدینه كه وایستاده بودن تماشا می كردند، یه مرد یهودی بر علی و زهرا گریه كرد، ای وای ای وای، گفت: نه اون علی كه من می شناسم، این علی نیست، آخه اون علی در خیبرو از جا كند، من باورم نمیشه، ریسمان به گردنش انداختند، جلو خانمش دارن می زنن، یا زهرا، حقشو ادا می كنی بگم، ای وای ای وای، همین طوری كه دارن مولا رو می كشن، غیرتی ها، آخه مولا غیرت الله، یه وقت خانم خودشو كشوند رو زمین، كجا می بری علی مو ، صبر كن، مولا صبر كرد، سرشو پایین گرفت، نگاه نكرد فاطمه شو، یا زهرا، گفت: مولا جان سرتو بالا بگیر، نذار اهل مدینه به ما بخندند، مولای یا مولای، سرت رو بالا بگیر تو مرد خونه منی، تو مرد عالمی، گفت: فاطمه، غیرتم اجازه نمی ده، نمی تونم سرم رو بالا بگیرم، گفت: علی این دفعه رو به خاطر دل زهرا سرت رو بالا بگیر، یه بار دیگه ببینمت، آقا جیگرش آتیش گرفت، تا سرش رو گرفت بالا دید سینه و صورت زهرا خونیه، گفت: فاطمه جای پنجه ی كیه رو صورتت، در خونه ی فاطمه رو آتیش زدند، شعله اش كشید كربلا، یه وقت خیمه های حسین رو آتیش زدند، اموالشو به غارت بردند، یه وقت زینب اُمد، گفت حسین، حسین، مادرم وصیت كرده، زیر گلوتو ببوسم، حسین حسین، ای جا تو مدینه مادرو زدند، ریسمان به گردن علی انداختند، بی حرمتی كردند، كربلا، خود آقایی كه صاحب حرمت بود، جلوی زن و بچه اش حرمت شو ریختند، اسباشونو نعل تازه زدند بر بدن حسین تازوندند، نیزه دارا اُمدند، یكی با شمشیر می زد، یكی با نیزه می زد، اونایی كه حربه نداشتند، دامناشونو پر سنگ كردند، به بدن حسین،
ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غریب بودی و مادر نداشتی
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#سلام_امام_زمانم❤️
صبــــح شد
باز دلـــ❣ــم تنگ #تو
از دور ســـلام
تو نیاز و ضـــربان دلمے
خـتـم کلام...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام صبحتون بخیر
وجودتون سلامت❤️
#سلام_امام_زمانم
مـا همـانیـم ڪہ از
#عشـق تـو غفلـت ڪردیـم
بـا همہ آدمیـان غیـر
#تـو خلـوت ڪردیـم
سـال هـا مے گـذرد،
#منتظـرے بـرگـردیـم
و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ
#غیبـت ڪردیـم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@babolharam_net/کربلایی محمدجواد احمدیahmadi-shoor.mp3
زمان:
حجم:
1.48M
#تو عزا بودم...
🌾▪️▪️🌾▪️▪️🌾▪️▪️
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها.:
#تو عزا بودم...
#سینه_زنی و توسل به #حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰
#به نفس کربلایی محمدجواد احمدی
تو عزا بودم
به خدا من دل نگرونِ مرتضی بودم
بی هوا خوردم
اولین سیلی رو من از شعله ها خوردم
آسمون نمی بارید، کوچه ها پر از مه شد
پیش من غرورِ حسن، زیر دست و پا له شد
شعله پا شد از جا و دست به چادرم انداخت
بی حیا طنابش رو، دست شوهرم انداخت
پَره معجرم سوخت، همه پیکرم سوخت
الهی که خیر نبینن، دلِ شوهرم سوخت
شعله ور بودم
میدونستن بی معرفتا پشت در بودم
در خطر بودم
چل تا مردِ بی حیا و یک نفر بودم
خونمو توی شهرم، رو سرم خراب کردن
من رشید بودم اما، پیکرم رو آب کردن
شوهرم رو بردند وخونه ام و بهم ریختن
بالم و شکستند و لونه ام و بهم ریختن
چشام هی می باره، تمومی نداره
چش رو هم میذارم اگه غمِ مُحسنم بذاره
بالمو بستم
دو سه ماهی میشه که دیگه از هم خستم
سینه پر درده
نفس از سینه میره و برنمیگرده
زینبم که بیداره، توی تب که میسوزم
پیرهن حسین و با، آه و گریه میدوزم
میبینم غروبی که، زینبم پریشانه
پیرهن حسینم نیست، روی خاکا عریانه
دیده هام یه دریاست، فکر روز فرداست
کاش نباشم اون لحظه که تنش زیر سُم اسباست
@rozeh_daftari1
هدایت شده از اشعار،نوحه وروضه امام علی ع وشبهای قدر
✨🌿✨#حدیث#تو با علی باش ...
🍀يَا عَمَّارُ! إِنْ رَأَيْتَ عَلِيّاً قَدْ سَلَكَ وَادِياً وَ سَلَكَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَادِياً فَاسْلُكْ مَعَ عَلِيٍّ فَإِنَّهُ لَنْ يُدْلِيَكَ فِي رَدًى وَ لَنْ يُخْرِجَكَ مِنْ هُدًى
🍀ای عمار! اگر دیدی علی به راهی می رود و مردم به راه دیگر، تو با علی باش زیرا علی هرگز بر پستی راهنمایی نمیکند و از هدایت خارج نمیسازد
#پيامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله | بحارالأنوار ج38 ص38