eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
مداح: 👌😭 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• ای بهشتِ برین و دار سلام ای زمینِ بقیع بر تو سلام ای بقیع ای بهشت روی زمین خاکی و برتر از بهشتِ برین عنبری یا عبیری یا عودی هرچه هستی بهشت موعودی صَدف و پر زِ گونه گونه گهر فرش و از بام عرش بالاتر چه گوهرها که زیب سینۀ توست چه نگین ها که درخزینۀ توست آن بزرگان که در تو پنهانند جسم خاکی و یک جهان جانند هر طرف رُخ نَهفته در دلِ خاک پاره ای از تنِ پیمبرِ پاک این یکی خاکِ پاکِ دختر اوست پارۀ پیکرِ مطهر اوست ساحتِ قُدس حَضرت زَهراست کز جَلالت شَفیعه ی دو سرا است آن حسینی که او بجان پرورد کربلا را علم به عالم کرد روز اسلام از آن نشد چون شب که گره زَد به گیسوی زِینب درهُ التاج و تاجِ دین باشد زیب او یازده نِگین باشد این اِمامان که در بقیع دَرند اِفتخارات عالم بشرند سدره المنتهایِ ایمانند ترجمانِ رموز قرآنند وارِث اَنبیا و صِدّیقین سایه های خدا بروی زمین هر یکی شاخه ای زِ نخلۀ طور هر یکی آیه ای زِ سورۀ نور چار دُّرِ خوشآبِ یک صدفند نورِ چشمانِ شهنه ی نجفند روشنی بخش روی مِهر و مَه اند پسرانِ عزیز فاطمه اند مشکلی دارم ای بقیعِ عزیز ای تو ما را شَفیعِ رَستاخیز یاد داری شبی چو قیر سیاه نه چراغی نه پرتویی از ماه علی آورد با دو دیدۀ تر بدنِ پاکِ دُخت پِیغمبر دیدی آیا در آن شبِ تاریک بازو و پهلویِ وِی از نزدیک راستی پَهلوش شِکسته نبود؟! بازوی او سیاه و خَسته نبود؟! دستهایش هنوز آبله داشت؟! زیر لبها هنوز هم گله داشت شاعر : ریاضی_یزدی •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• *نمیشه از روضه بی بی هر موقعِ سال که باشه راحت گذشت .. برا مادر گریه کنی همه بچه هاش میان تو گریه با شما شریک میشن .. آقا برا مادرت چه طوری گریه کنیم؟! فرمود بلند بلند گریه کنید .. برا مادرِ ما داد بزنید آخه مادرِ جوان بود .. مادرِ ما هجده سال بیشتر نداشت .. برا کدوم مصیبت بلند بلند گریه کنیم؟! بینِ در و دیوار؟! کوچه؟! بعدِ پیغمبر؟! .. _فرمود نه .. برا اون ساعتی بلند گریه کنید که بابامون نشست کنارِ قبر هی با پشت دست خاک هارو ، رو قبرِ مادر میریخت .. معمولا وقتی یکی داغ دیده ست محرما کمک میکنن .. بدنُ از دلِ تابوت درآورد رو دست گرفت، نگاه کرد به اطراف دید محرمی نداره .. بچه هاش سنی ندارن .. تو این جور وقتا اگه بچه خردسال باشه میگن ببریدش یه گوشه بدنِ مادرشُ نبینه .. اما علی چه کنه! * ناگهان از آن بهشتِ بی نشان دست های باغبانش شد عیان باغبانم؛ هست و بودم را بده یا علی یاسِ کبودم را بده باغبان تا یاس پرپر را گرفت اشکِ خجلت چشم حیدر را گرفت *صدا زد، یا رسول الله:* شاخه ی یاس ت اگر بشکسته بود دست هایِ باغبانش بسته بود .. *حالا که قرارِ امشب برا جوان گریه کنید منم از مدینه اینطور ببرمتون کربلا، سنگایِ لحدُ چید، خاکُ ریخت .. یه دو رکعت نمازِ صبر خواند .. افتاد رو قبرِ فاطمه ..* ای خاکِ تیره دلبرِ ما را عزیز دار جانِ من است این که تو در بر گرفته ای •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• *سلمان میگه ایستاده بودیم از دور نگاه میکردیم، کسی جرات نداشت جلو بره .. خدا چه جوری علی رو از رو قبر برداریم .. یه وقت دیدم یکی صدا زد برید کنار کار خودمه .. دیدیم یه دخترِ سه چهار ساله آمد نشست کنار قبر، صدا زد بابا ما تازه مادر از دست دادیم، به هر طریقی بود بابا رو بلند کرد .. از مدینه یاد گرفت داغ دیده رو چطور باید از رو خاک بلند کنه.. بریم کربلا !.. راوی میگه یه وقت دیدم از تو خیمه یه خانمی هی میدوه.. صدا میزنه برادرم، پسرِ برادرم.. دستشُ گذاشت رو شونه ی ابی عبدالله.. همچین که ابی عبدالله سرُ بلند کرد دیدن از محاسن داره خونِ تازه میریزه.. زیرِ بغلایِ حسینُ گرفت.. کراهت داره، پدر نباید زیر جنازۀ پسر رو بگیره.. جوونا آمدن علی رو بینِ عبا گذاشتن.. یکی از این جوونا عباسِ .. یه وقت برگشت عقبُ نگاه کرد دید حسین هی رو خاک می افته .. صدا زد جوونا شما پسرُ ببرید من برم زیر بغلای بابا رو بگیرم .. همه گریه کنا و قدیمیا فیض ببرن، همه اونا که تو این مدت بیماری اجل بهشون مهلت نداد .. صدا زد علی:* چشمم دگر نبیندُ پایم نمیرود گم کرده ام پس از تو رَهِ خیمه گاه را نه تیغِ شمر مرا میکشد نه نیزۀ خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغِ تو دیدم •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• 👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. هشت شوال ودلهامدینه است داغی از یک مصیبت به سینه است گشته تخریب قبور ائمه این خرابی زجور و زکینه است آه، بقیع بی‌سامانه آه ،قبرشان ویرانه آه ،دیده ها گریانه تسلیت یا مهدی(۳) دل شیعه از این غم کبابه از چه قبر ائمه خرابه خون شده زین ستم قلب مهدی سایبان قبور، آفتابه آه، خون دل زهرا شد آه،بزم غم برپا شد آه، اشک ما،دریا شد تسلیت یامهدی ای ستمکار آل سعودی دل هرشیعه راخون نمودی با دعای شب و روز مهدی مضمحل گردی ای قوم بزودی آه،غربتش افزون شد آه ،شیعه اش محزون شد آه، همه دلها خون شد تسلیت یا مهدی دل فتاده به یاد مدینه لگد و میخ در، زخم سینه یاد آن دختر غم رسیده گریه مادر بی قرینه آه ،دست حیدر بستند آه، قلب زهرا خستند آه،پهلویش بشکستند تسلیت یا مهدی آتش کینه ها زدزبانه شعله ور شدزکین درب خانه تا که نقش زمین فاطمه شد زد به بازوی او تازیانه آه ،دل به مولا داده آه،همچو کوه استاده آه،بر زمین افتاده تسلیت یا مهدی .
( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر
بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی س
نگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭
قسمت دوم : دلم امشب به مجلس روضه خسته و بی قرار می آید یک کبوتر شده که از سمتِ حرمی پُر غبار می آید گَردِ غربت نشسته بر رویِ پر و بالِ کبوترانه ی دل پُر شد از بغض و شبنم و شیون دم به دم خلوت شبانه ی دل با من ای دل بگو کجا رفتی ؟ که چنین بیقرار و خسته شدی ؟ تو چه دیدی درآن دیار غریب ناگهان این همه شکسته شدی ؟ ( چی گفت دل در جواب سئوال شما دلسوخته ها ؟ ) گفت رفتم به سرزمینی که عطر اندوه و بغض و ماتم داشت خاک آنجا همیشه دلگیر و آسمانش ، همیشه شبنم داشت غرق گَرد و غبارِ دلتنگی است پَر و بالِ کبوتران بقیع قبرها در نهایتِ غربت آسمان است سایبان بقیع ( کسانی که امشب تو حرم بی بی آمدید ، حرم کریمه ی اهلبیت آمدید ، به سوگ تخریب بقیع نشستید ، نگاه به در و دیوار حرم بی بی میکنید ، گریه میکنید ، میگید اینجا حرم دختر امام است ، اما نگاه میکنم ، گنبد طلا داره ، ضریح داره ، رواق داره ، صحن های متعدد داره ، خادم و فرش و چراغ داره ، اما قبر چهار امام تو قبرستان بقیع ... نه شمعی ، نه چراغی ، نه رواقی ، نه زائری ؟ امشب با اشک چشمت ، یه شمعی روشن کن ، کنار قبر امام حسن ، امشب با اشک چشمت ، یه چراغی روشن کن ، کنار قبر امام باقر ... ) نه حرم ، نه رواق ، نه گنبد نه ضریح و نه صحن و گلدسته ( یه جمله بگم ، بگم یا امام حسن : حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند اما هنوز قبر تو خاکیست ، یا کریم ... 10/3/99 ( سلام الله علیها )
‍ قسمت سوم : التماس دعا ی خیر و عاقبت به خیری امشب خودت رو مدینه ببین ، پشت دیوار بقیع ، سرت رو روی دیوار بقیع بگذار ، برای غربت بقیع گریه کن ... آرام گریه نکن ، هر کجا هستی ، میتونی داد بزنی ، داد بزن ، اصلا شیعه تحمل نداره ، ببینه قبر امام حسن ویرانه ، بعد آرام باشه ، ببینه قبر چهار امام مظلومش ویرانه ، بعد آرام باشه ... ) هست آنجا مزار خاکی چار مرد غریب و دلخسته در نواحیِ نوحه و ناله شعله یِ بیکرانه ای دارد نه فقط قبر چار مردِ غریب ( گریه کردی برای ائمه ، اما این جمله رو که بگم ، میدونم دلت آتیش میگیره ... هر چقدر دلت سوخت ، همون قدر ناله بزن .. ) نه فقط قبر چار مردِ غریب بانوی بی نشانه ای دارد ؟ ( وقتی وارد مدینه میشی ، می بینی یه جایی شیعه ها تجمع کردند ، نگاه میکنی چهار قبر ، سنگ هایی که نشان قبور ائمه است ، قبر چهار امام غریب ، قبر فاطمه ی بنت اسد ، قبر عباس عموی پیغمبر «ص» ، اما مردم ، از همه غریب تر مادره ، هیچ نشانی از مادر تو مدینه نیست .. ) این زمین دلشکسته از آهِ غربت و ناله های مادر بود همدم اشک های مادرمان یک بغل یاس های پرپر بود .. 10/3/99 ( سلام الله علیها )
قسمت چهارم : حالا که دلت مدینه است ، یه سئوال کن ، بگو آی بقیع ، آی مدینه ، اون شب امیرالمومنین ، مادر رو کجا دفن کرد ؟ اون شب تنهای تنها ، بدن رو دست امیرالمومنین مونده بود ... یا زهرا ، یازهرا ... خدا چه کنه ؟ کی کمکِ امیرالمومنین میکنه ؟ شما میدونید اگه بخواهند یه خانمی را دفن کنند ، میگن دو تا از محرماش جلو بیان کمک کنند ، بدن رو توی قبر بگذارند ، اما جز امیرالمومنین ؟ فرزندان بی بی که خردسالند ، نمیتونند کمک امیرالمومنین کنند ، خدا چه کنه امیرالمومنین ؟ ای ای ی ی ، آی غریب علی ی ی ..... یه مرتبه دید دو تا دست از میان قبر بیرون آمد ، علی که همه جا یار پیغمبر (ص) بوده ، علی که توی جنگ احد مثل پروانه دور پیغمبر(ص) ، میگشت ، از هر طرف که دشمن می اومد ، می دید علی ظاهره ، علی که « لَیلَة ُ المَبیت » تو بستر مرگ جای پیغمبر(ص) خوابید ، اما شب تنهائیش هم ، پیغمبر(ص) ، علی رو تنها نمیگذاره ، یه مرتبه دید ، دو تا دست از میان قبر بیرون آمد ، اِلَیَّ اِلَیَّ اِلَیَّ ... علی گُلم رو بده ، علی جان امانتم رو بده ... آی گریه کن ها ؟ شما میدونید ، کسی که امانت داره ، وقتی میخاد امانت رو تحویل بده ، میخاد امانت رو سالم تحویل بده ... بمیرم برات یا علی ، شاید وقتی دستای پیغمبر(ص) رو دید ، خجالت کشید ... یا رسولَ الله ، امانتی که به دست علی دادی ، پهلو شکسته نبود ، صورتش نیلی نبود ، بازوش وَرم نداشت ... یا الله ، یا الله ... یارسولَ الله (ص) ، فکر نکنی علی امانت دار خوبی نبوده ، یارسولَ الله (ص) ، وقتی فاطمه رو میزدند ، دستای علی رو بسته بودند ، ای ی ی ی ... میزد مرا مُغیره و یک تن به او نگفت زن را ، کسی مقابل شوهر نمی زند مدینه کنار امیرالمومنین ، زهرای مرضیه رو میزدند ... کربلا ، کربلا ... جلو چشم زین العابدین ... عمه ها و خواهرانش رو با تازیانه ... حسییین ... 10/3/99 ( سلام الله علیها )
مداح: 👌😭 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• وقتی از بغض هوا دور و برم سنگین است شبنمِ اشک به مژگانِ ترم نزدیک است میکشم منتِ زهری که به دادم برسد آنقدر سایۀ غربت به سرم سنگین است 😭*خوش به حال اون چشمی که امشب برا امام حسن اشک باره .. گفت وارد شد تو خونۀ فاطمه دید امام مجتبی و ابی عبدالله دارن با هم زور آزمایی میکنن .. رسول خدا نگاه کردید ، باباش داره میگه جانم حسین .. مادرش میگه جانم حسین .. یه وقت دیدن پیغمبر میفرماید جانم حسن .. مادر معترض ؛ باباجان شما خودتون به ما فرمودین بچۀ کوچک تر سزاوارِ تشویقِ .. چه طور داری داداش بزرگه رو تشویق میکنی ؟!.. فرمود فاطمه جان دیدم باباش میگه حسین .. تو میگی حسین .. نگاه کردم دیدم همه ملائک تو آسمون دارن میگن حسین .. دیدم پسرم حسن غریبه ... سینۀ تشت تحمل نکند حق دارد آنقدر روضۀ داغِ جگرم سنگین است محنت و داغ چهل سال چنان پیرم کرد کولۀ آه به وقتِ سفرم سنگین است •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• *گفت آقا من باباتم تو این سن دیده بودم ، اینطور محاسنش سفید نشده بود ؟!.. فرمود اگه اون چیزی که من دیدم بابامم دیده بود زودتر از من محاسنش سفید میشد ..* دوستانم همه از من بدشان می آید *بعضی ها رو آقا یواشکی میکشید کنار ، یکیش حجر بن عدي بود (شهید شد تو راه امیرالمومنین فرمود تو که دیگه از مایی تو چرا با کنایه با ما حرف میزنی ..) همه طعنه ها یه طرف .. همه زخم زبان ها یه طرف اما : دوستانم همه از من بدشان می آید طعنۀ قنفذ و سب پدرم سنگین است *برا امام حسن باید داد بزنی .. چون این آقا یه بار نتونست داد بزنه .. همه ش زانوهاشُ بغل میگرفت .. هی زیر لب میگفت بد زد نانجیب ..* نگذارید چُنین حسرت مُردن بکشم من بمانم به خدا دردسرم سنگین است جگرم مثل فدک ریخته صد تکه شده سینه ام را نفس پُر شررم سنگین است 😭*از اینجا دیگه روضه خیلی سخته من از سادات معذرت می خوام .. از امام زمان معذرت می خوام .. خودش فرمود عبدالزهرا چرا روضۀ ما رو نمی خوانی؟ گفت آقا من یه عمرِ غلام و نوکر و روضه خوانِ شمام هرچی از روضۀ شما به من رسیده من خوندم .. مسموم کردن شما رو گفتم ، پاره هایِ جگر داخلِ تشت رو گفتم .. تیرباران کردنِ بدن رو گفتم .. فرمود عبدالزهرا همه اینا که گفتی روضۀ من هست اما روضۀ ما اهل بیت اون ساعتی بود که دستم تو دستِ مادرم .. تو کوچه ها داشتم میومدم ..* مثل مادر که به کوچه دهنش خونی شد چقدر خوب دهانِ حسنش خونی شد .. امام رضا علیه السلام فرمود بچه هایِ ما مو به مو از بزرگترایِ ما ارث بردن .. بگم صدا گریه ت بلند شه؟!.. گوشۀ خرابه وقتی سرُ آوردن تا دست کشید رو این لبایِ بابا گفت لبایِ تو خونی باشه لبایِ رقیه سالم؟؟؟ دیدن دستشُ مشت کرد .. هی تو دهانِ خودش میزنه .. •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• شب و روزش شده با غم سپری راحت نیست و چهل سال فقط خون جگری راحت نیست گیر افتادن در آتش و لج بازیِ میخ راحت نیست دیدنِ روسریِ شعله وری راحت نیست آه مادر .. مادر .. تاولُ گونۀ انسیۀ حورا ، ای وای به خدا سوختن مویِ سری راحت نیست آه با داس و تبر رو به سویِ یاسِ کبود دیدنِ حملۀ سیصد نفری راحت نیست .. *اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانندِ دیدن .. چند جا امام حسن دید مادرشُ دارن میزنن ..* کدوم خانم! کدوم خونه رو میگی روضه خوان؟ کدوم سیلی! کدوم کوچه رو میگی روضه خوان؟ کدوم صورت! کدوم مادرُ میگی روضه خوان؟ 😭چشمایِ اهلِ آسمون تر بود ، ای وای .. دستِ حسن تو دستِ مادر بود ، ای وای .. یه شهر روبه رویِ کوثر بود ، ای وای .. مدینه هست شهری که ، به اشکا میخندن همون جا که مردا ، به زن راه میبندن .. گفت : بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیشتر رسیدُ و رَهَم بیشتر گرفت •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• 👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1