eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
428 دنبال‌کننده
306 عکس
505 ویدیو
11 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
لالالالا شه علیه بِلاره لالالالا لا ته برمه گلیه بِلاره 👈دیشب گفتم مادرا و خواهرا اگه میخوایید شیر خواره بیارن توخونه سیرابش کنن، یقیناً همینه ▪️الان اگه مادرش این صحنه رو ببینه دل تو دلش نیست ▪️لالالالا لا شه علیه بلاره ▪️لالا ته برمه گلیه بِلاره 🔸تی گلی بیته بس برمه هکردی 🔸مه دل او بَیه تو او نخردی 🔸آخ لالا لالا باخِس مه شیره خواره خدا هیچ مادری رو شرمنده بچش نکنه 🔺خله سخته وچه مار، شیر نداره شرمندومه با برمه نش مه چشه خدا کاشکی که برسنه‌ وارشه ✔️ ✅گفتم بچه را همچی خوشگل قنداق کرد بچه که قنداق میشه دست و پاش بسته هست نمیتونه تکون بخوره😭😭 ✅شب علی اصغر هرسال این حرفو میزنم ✳️بچه که قنداق میشه دست وپاش بستست نمیتونه تکون بخوره 😭😭 ✳️قشنگ صحنه راتجسم کن برا این روضه، حرمله ای که دلش ازسنگم سنگین تر بوده گریه کرد،،، 🔰گفت همچین که تیر سه شعبه رو رها کردم، تیر به حلقوم این طفل شیرخواره اصابت کرد 🔰گوش تاگوش علی اصغرُبریده یوقت دیدم حسین خنجر درآورده تودل خودم، فکر کردم میخواد باخنجر این یه مقدار پوستی که وصله به گردنه جداکنه 😭😭😭😭 🔰خوب که نگاه کردم، دیدم اول کاری که کرد بند قنداقُ پاره کرد ☑️همچی که بند قنداقُ پاره کردم دیدم این طفل شروع کرد به بال بال زدن مثل مرغی که سر از بدنش جدامیکنند، این طفل شیرخواره داره بال بال میزنه 😭😭😭 ♥️ ☑️بچه رو گرفت هی چندقدم میومد سمت خیمه برمیگشت یه چندقدم میرفت سمت خیمه دوباره برمیگشت 😭😭😭 ☑️گفت خوب نگاه کردم دیدم رباب دم خیمه منتظره 😭😭😭 به امیدی که حسین بره بچشو سیراب کنه برگرده ✔️ اومدپشت خیمه ،،،،توکربلا اینجوری بوده،،،، ابی عبدالله پدربوده پدر طفل شش ماهه رو آورده بعد مادر فهمیده 😭😭😭 ☑️که طفل شیرخواره و شش ماهش شهید شده از دنیا رفته برعکس بوده اول مادر فهمیده بعد بابا فهمیده 😭😭😭 💥خوب شد… خوب شد محسنِ من کشته شد آنجا، وَرنه (هفت شبه داریم روضه میخونیم هرشب به یه بهونه ای رفتیم مدینه) 🔥خوب شد محسن من کشته شدآنجا ورنه( ۲) 🔥خوب شد محسن من کشته شد ،آنجا ورنه 🔥من به این سینه چِسان شیر به او میدادم ⬅️ ✔️ … پیر همه بود اگر چه یک کودک بود صبرش به غریبی پدر اندک بود میکرد به نی اشاره میگفت، رباب ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود 😭😭😭 ( کاش وقت داشتیم میتونستیم بعضی حرفارو بزنیم) ♨️ همین نیزه ای که سر ابالفضل گذاشتن، باهمون وسعت سر این طفل شیر خواره رو، رو اون نیزه ها گذاشتند 😭😭😭 ☑️ آی بین راه نیزه دارا مست میکردن، نیزه ها رو بهم میزدن یه وقتایی سرکوچولوی علی اصغر از رو نیزه می افتاد زیر دست وپا 😭😭😭 رباب میگفت مادر برات بمیره 😭😭😭 هرجا نشستی بلند و یک صدا بگو یا 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
اسم آب میاد، یاد این شعر میفتم ☑️در حرم قحط آب است واویلا ⬅️رگ خواب دل رئوفت را روضه خوان ها چه خوب میدانند ⬅️هر زمان گره به کار افتد روضه ی قحط آب میخوانند 🔹آب گفتم دلم کباب شده 🔹بس که داغ رباب، جانسوز است 🔹قلب سنگیه من، مذاب شده 🔸دست ما نیست آب میبینم 🔸یاد طفل رباب میفتیم 🔸کودکی غرق خواب میبینیم 🔸یاد طفل رباب میفتیم این بابایی که بچش کشته شده، رو دستش گرفت، از صدا و سیما دیدید رو به دشمن کرد… ❇️رو به دشمن گرفت غنچه زرد بی قرارش را ❇️تا به یک جرعه آب تازه کند حنجر خشک شیرخوارش را اینی که من و تورو میکشه، اینه گفت مُنُّوا علیَّ به من منت بزارید 🟤گفت مُنّوا علیَّ، گلم پژمرد 🟤پاسخش را به هلهله دادند 🟤گفت یک جرعه آب میخواهد 🟤تیر را دست حرمله دادند 🟤ساعتی بعد پیش چشم حرم 🟤روی نیزه سری نمایان شد 🟤پیش چشم رباب، گهواره 🟤سهم سوغات نامسلمان شد 😭😭😭 خدا هیچ پدری رو خجالت زده نکنه 😭😭 گفت میبرم سیرابش میکنم حرمله ی بی حیا با تیر 3شعبه، داغ رو دل بابا گذاشت خون به دل مادرش کردند خون به دل رباب… ☘میمیره مادرت، آویزونه سرت ☘تیرُ بیرون بیارمش، میپاشه حنجرت ☘داره چه زود تنت، میشه اسیر خاک ☘یه سالگیتو میبینی اما به زیر خاک 🍂حنجرتو خیلی فرق با حنجر مرد داره 🍂قربونی رو لب تشنه، سر ببری درد داره 😭😭😭😭 💥شرمنده ام ازت، من با همه وجود 💥خوردم اگه یه جرعه آب، اصرار عمه بود 🔻ببین بر دست و پا زنجیر دارم 🔺بیا پایین ز نیزه، شیر دارم 😭😭😭 🔰شرمنده ام ازت، من با همه وجود 🔰خوردم اگه یه جرعه آب، اصرار عمه بود 🔰بالای نیزه ها، رو میگیری همش 🔰شیرت نداده مادرت، دلخور شدی ازش 🔰به نیزه دارت گفتم، من از دلم تاب رفته 🔰تکون نده نیزه ش رو، تازه گلم خواب رفته 😭😭😭😭😭 🍁بلند مرتبه شاهی به مشکل افتاده 🍁که گیر قهقهه های اراذل افتاده 🍁لب پدر به گلوی پسر، عجب عکسی 🍁سه خط سرخ ولی بر شمایل افتاده 🍁رباب اگر که ببیند، حسین میمیرد 🍁چنین که گردن شش ماهه، مایل افتاده 🍁کمی به زیر عبا، باز بود پلک علی 🍁رسید خیمه پدر دید کامل افتاده 🍁دم غروب شده، وقت غارت حرم است 🍁عروس فاطمه تازه به مشکل افتاده 🍁لباس ملحفه بالشت بچه گهواره 🍁چقد بین بیابان، وسایل افتاده 🍁بزرگ شد پسرم، مَرد شد ببین زینب 🍁ز نیزه سایه ی اصغر، به محمل افتاده 😭😭😭😭 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه ی غیرتی بخونم برات... داداش... 🔹بگو به عباس دلاور 🔹پس از تو غارت رفته معجر 🔸در بیابان همه ناموس تو آواره شدند 🔸چادر و مقنعه ی خواهر تو پاره شده 🔰بگو به عباس دلاور 🔰پس از تو غارت رفته معجر ❇️هرگاه، عدوی کربلا ز ره آمد ❇️به هر بهانه زینبُ میزد ❇️شکسته پهلویم ز کینه تو روضه فهمی میفهمی چی میگم ☑️حرف از درد پهلو میاد... یه روزی بین در و دیوار؛ با لگد... از کربلا تا کوفه و شام انقده با لگد زدن 😭😭😭😭😭 😭😭 سلام بر اون آقایی که نگران کشتنش 😭😭😭 🟤یه گودال و این همه نیزه 🟤این همه شمشیر این همه غارت ⬅️یه پیراهن، اینهمه دعوا ⬅️اینهمه غوغا، آه از این غربت 🔥سر پیراهن تو جنگیدن بهت خندیدن 🔥العطش های تورا نشنیدن بهت خندیدن ✳️روی زخم تو نمک پاشیدن، بهت خندیدن ♥️ 😭😭😭😭😭 بدن حضرت حمزه سیدالشهدا رو مُثله کردن،،، قطعه قطعش کردن تجسم کن... پیغمبر اومد خبر دادن خواهر حمزه سیدالشهدا داره میاد، گفت هرچی بوته دارید جمع کنید خوده پیغمبر عباشو انداخت رو بدن پاها که از عبا بیرون زده بود، گفت با خارا با بوته ها بپوشونید؛ نکنه خواهرش... 😭 مدینه ببرمت یا کربلا؟؟ میدونم الان دلت کجاست دستای آقارو بستن قریب به 40نفر از رو در رد شدن آقا داره میره 😭😭 ✔️به خدا راسته که امام صادق فرمود: پرده هایی جلو چشم شیعیان گذاشتیم اگه بعضی از روضه هارو بفهمند، میمیرن؛ قالب تهی میکنن فلذا با تجمسشم باید مرد که خانم افتاده... ✔️مولا دستش بسته ✔️سر و پای برهنه اول کاری که کرد گفت یکی عبا بندازه... 😭😭 … هر بلایی سرش آوردن،،، تنها پیغمبری بود که نفرین نکرد یعنی آخر محبت آخر خلق و خو آخر احترام ☑️وحشی، قاتل عموی پیغمبر اومد خدمت رسول الله گفت آقاجان یا رسول الله اومدم توبه کنم پیغمبر یه نگاهی کرد گفت توبتو خدا قبول کنه اما از جلو چشام دور شو اصلا نمیخوام ببینمت قاتل عموشو نمیتونه ببینه ✔️هر روز جلو چشش، مغیره(لعنه الله علیه) میومد بالا منبر شروع میکرد به ناسزایی گویی و بد و بیراه گفتن ✔️هر روز امام حسن میومد تو کوچه نگاه میکرد، نگاش به قنفذ(لعنه الله علیه) میفتاده... میدونم دلت کجاست هر طرفو نگاه میکرد محرمی نبوده ☑️یه طرف شمر بوده ☑️یه طرف حرمله بوده ☑️یه طرف خولی بوده ☑️یه طرف اخنس بی حیا بوده آی حسیـــــــــــــــن... 😭😭😭😭😭😭 وای اسیری غریبی غم یار... 😭😭 🍁غم عشقت بیابون پرورم کرد 🍁هوای وصل بی بال و پرم کرد 🍁به گفتی صبوری کن صبوری 🍁صبوری طُرف خاکی بر سرم کرد بخونم دیگه ها؟؟! میدونم سیر نشدی 🔆پیرمردا با عصا بالاسرت رسیدن 🔆دقیقا تو نفسای آخرت رسیدن 🔆نیزه دارا جلو چشم خواهرت 〽️شنیدم که یکی میگفت زدنت ثوابه ... ♻️رفتی و همسفرم شد، شمر نامرد ♻️مایه ی دردسرم شد، شمر نامرد ☑️اصلا بی بهونه بچه هارو میزد حسین.... 😭😭😭😭😭😭 خدایا مارو لحظه ای از امام حسین، جدا نکن من اگر گریه برایت نکنم میمیرم 😭😭 🍁ایستادم به بلندی، بدنم لرزان شد 🍁زیر خروار نی و سنگ، تنت پنهان شد ◀️بس که مبهوت جمال احدیت بودی ◀️که درآوردن پیراهن تو آسان شد ❇️چقدر نیزه فرو رفته به جسمت، گویی ❇️گودیه قتلگهت تنگ تر از زندان شد 🟪نعل تازه به سم اسب زدن، فکر که بود؟ 🟪که سراپای تو با سطح زمین، یکسان شد 💠آنقدر زیور و خلخال ربودند ز ما 💠که به بازار طلا، نرخ طلا ارزان شد 😭😭 😭😭 🔻الف قامتم ز داغت شد دال 🔺که شدم پیر از غمت، صدها سال 🍁به سما بنگرم، سرت بر نیزه 🍁به زمین بنگرم، تنت در گودال تنت شد پامال 🟤 همه دیدن مرکبت خونین یال 🟤همه میگفتن در این وضع و حال ❇️ذوالجناحا از چه رنگت باختی؟ ❇️جان زهرا را کجا انداختی؟؟ 😭😭😭 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🍁خانه ات آباد، چه خانه خرابم کرده ای 🍁در میان سینه زن هایت حسابم کرده ای 🔰این که ما هم عاشقت هستیم لطف فاطمست 🔰مادرت امضا زده تو انتخابم کرده ای ♥️ ❤️ 🔸آدمی بی خیر بودم، خادم هیئت شدم 🔸من گناه محض بودم تو ثوابم کرده ای 🔹یا حسینی گفتمو ایل و تبارم مست شد 🔹ناز شَستت ساقیه مستان، شرابم کرده ای 🟤من دعای خیر زینب بودم از روز نخست 🟤که برای گریه کردن، مستجابم کرده ای 🟠تو اگر هم قهر باشی،باز میخواهی مرا 🟠لال باشد هرکسی گفته جوابم کرده ای پاسبان خیمه سیدالشهدا، ابالفضل بوده ✔️هر کسی که میخواست مشرف بشه به محضر سیدالشهدا، به زبون امروزی حبیب ابن مظاهر تفتیتش میکرد ☑️سلاح رو ازش میگرفت، اجازه از قمر بنی هاشم میگرفت وارد چادر امام حسین میشد زهیر اومد،،، ☑️ از دور ابالفضل اشاره کرد به حبیب ابن مظاهر نمیخواد تفتیشش کنی ☑️با شمشیر و سلاح وارد شد حبیب ابن مظاهر تعجب کرد وقتی برگشت گفت تو کی هستی که حتی اجازه ندادن تفتیشت کنیم؟ ☑️با سلاح و شمشیر، وارد خیمه حضرت امام حسین شدی 👌گفت تا الانشو کار ندارن، اما از امروز فقط حسین 😭😭 حرف داره ها.. ⬅️قریب به دو سه روز فقط این آقا حسینی شد ⬅️قریب به دو سه روز، محبت امام حسین تو دلش ایجاد شد سرش رو زانوی امام حسین بود که جون داد 👌 آقا... ❇️بچه بودم میگفتم حسین اصلا اسم بابا ننمم بلد نبودم، میومدم پا روضه ها سینه میزدم میگفتم حسین... ❇️از بچگی بابام یادم داده غریب دیدی بگو حسین شهید دیدی بگو حسین پسرم هر وقت آب خوردی بگو حسین... 😭😭😭😭😭 🟪تو اگر هم قهر باشی،باز میخواهی مرا 🟪لال باشد هرکسی گفته جوابم کرده ای 🔥مثل بچه مُرده ها گریه برایت میکنم 🔥تو مرا از این جهت مثل ربابم کرده ای 😭😭😭 مولای من... ♨️حرف آتش نیست، هر وقتی گناهم شد زیاد ♨️تو مرا با خشکیه چشمم عذابم کرده ای ✴️بمیرم هر وقت روضه خون، روضه میخونه نتونم گریه کنم عذاب منه هیئتی همینه ✅بیخود نبود که امام صادق فرمود اگه میخوای بدونی ایمانت قویه یا ضعیفه 3 مرتبه بگو حسین اگه اشک از چشمات جاری شده، بدون ایمانت قویه ✅محک ایمان من و تو حسینه یکمی درد دل کنیم 🌱حسرت به دل تو این دیار، سخت شده زندگی برام 🌱چند وقتیه تو خلوتام، همش به فکر کربلام 🌱چه حالی داره ای خدا سینه زدن تو کربلا 🌱غسل زیارت از فرات، نگاه به گنبد طلا 🍃چه کربلا چه پر بلا، آتیش زدن به خیمه ها 🍃سر حسین به نیزه ها... 🍃به سوی شام و کوفه ام، چه ظالمانه میبرند 🍃نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند ♥️ واااااای 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹جلوی اینها رو گرفتند و دو تا پاکت بهشون دادند. به اونها گفتند باز کنید یه برگ چک داخلشه هر مبلغی رو خواستید روش بنویسید و مطمئن باشید که چک پاس میشه... 🔸بعد بهشون میگن حالا پاکت دوم رو باز کنید. یه نامه‌ای داخل پاکت دوم قرار داره که خطاب به حسین ابن علی هست و مضمون نامه‌ها تماماً بریدن از عشق و علاقه به حسین علیه‌السلام و معامله کردن مِهر امام حسین علیه‌السلام با پول است... 👍 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرزوهایم مرا در کنج زندان بُرده است با خودم تبعیدگاهم را کشیدم، آمدم باز هم دست مرا بر چادر رساند حبس کار اشتباهم را کشیدم، آمدم یا وا میکند حبس دعاهای مرا از نجف کشکول آهم را کشیدم، آمدم گفت راوی؛ زینب از هر کوچه با زحمت گذشت دیگر از کوچه نگاهم را کشیدم آمدم 😭😭😭😭 زینب از بازار برگشته، خطابش با سر است: آستین پاره از بی معجری که بهتر است 😭😭😭😭 ♥️ چقد شب تا سحر، از صبح تا شب نخوابیدم، کتک خوردم؛ نشستم برای اینکه نشونت داده باشم هنوز زخم روی ابرومو نبستم بمونه چیزی واسه بستنش نیست تو هم که مثل من، ابروت زخمه بمیرم اینهمه لامذهبی رو حالا که توی آغوش منی، پس بیا آروم باشیم امشبی رو در گوشت یه حرفایی رو میگم نشستم دسته کردم گفته هامو شروعش از غروب سرخ صحراست بابا راست گفته بودی این سه سالت یجورای زیادی مثل زهراست جوون بوده ولی خیلی شکسته نشستم دسته کردم گفته هامو بزار از گم شدن تو راه رد شیم نمیخوام لابه لای درد دل هام مُکدَّر واسه اون حرفای بد شیم تنفر دارم از لفظ کنیزی نبوسیدی منو رفتی خدایی نگفتی بی تو تنهایی میمیرم ولی من عهد کردم زنده باشم تا یکبار دیگه دستاتو بگیرم شنیدم ساربون بی رحم بوده آخه یادت میاد بابا دست تو هر شب، بالشت زیر سرم بود?? یادت هست قد و بالای بلندت چه تکیه گاهی واسه مادرم بود? تمام مادرم از نیزه افتاد میگفتم اومدی هرجور باشه باید از جام واسه بابام پاشم مثل زهرا که هستم حالا دیگه میخوام یه ذره هم مثل تو باشم بزار لب های من هم پاره باشه حقیقت اینه که نشناختمت… آه چیکار کردن با این سر تا خرابه? تنور خولی، سنگ و چوب و نیزه رسیدی دست آخر تا خرابه منم چشمام، یخرده تاره بابا باباجون 3 سالمه… دستام میلرزه مثل پیرزنا شدم بابا دستی پلید، لاله ی گوش مرا درید دیگر صدای عمه به گوشم نمیرسید اوج روضه رو بگم… آنقدر ضعف به پیکر دارم نتوانم سر تو بردارم ببین دستام میلرزه بابا ♥️ امشبو خراباتی گریه کن تو خرابه هم اینجوری بوده از یه گوشه رباب گریه میکرد، روضه خون بود از یه گوشه رباب گریه میکرد، روضه خون بود گل روضه خونا رقیه بوده تا میگفت اَبَ… خرابه رو بهم میریخت 😭😭 🍁با اشک دانه دانه ام 🍁میشویم روی تورا 🍁با دستم شانه میزنم 🍁سُنبل موی تورا 🔹من غرق آه و ناله ام 🔹من زهرای سه ساله ام 🔸کجا گل نشکفته را فصل خزان باشد? 🔸کجا سه ساله دختری،قدش کمان باشد? 🍁سوزد همه بال و پرم 🍁سیلی شده همسفرم 🍁 🔹در دیده نمانده رَمَق 🔹ای ماه میان طَبَق 🔹 🔸بر روی طفل کوچکت 🔸رنگ نیلی زده اند 🍁هرجا بردم نام تورا 🍁برمن سیلی زده اند 🍁خون میریزد ز آه من 🍁رفته نور نگاه من 🔹نور از دوچشمم رفته و سرتابه پا دردم 🔹ببین که با دستم به دنبال سرت گردم 🔸من نقش زمین شده ام 🔸ویرانه نشین شده ام 🔸ای ماه محفلم ⬅️یا ناز مرا تو بخر ⬅️یا آن که مرا تو ببر ⬅️حل کن تو مشکلم 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
به اسم تو، دخیل گریه بستم من گدایی از گدایان تو هستم من حسن جانم شبیه قطره تو دریای موّاجم یه عمره به عنایات تو محتاجم حسنجانم ♥️ ♥️ ♥️ تا جون دارم، آقا پای تو میمونم آقا قدر محبت هاتو میدونم ♥️ تو که درد همه دنیارو میدونی با سائل ها سر یک سفره میشینی ♥️ دلم میخواد که سایت رو سرم باشه دلم میخواد آقام صاحب حرم باشه♥️ حرم گفتم، به یاد مشهد افتادم به یاد اون ضریح و مرقد افتادم حرم گفتم، همونجا که رها مونده بدون گنبد و ایوون طلا مونده حرم گفتم به یاد قبرت افتادم به یاد غصه ها و صبرت افتادم ♥️ صبر امام حسن، زبانزد بوده اون مرد شامی اومد هرچی سزاوار خودش بوده، به امام حسن گفت آقا فرمود غریبی… گرسنته دستشو گرفت آورد تو خونه سفره پهن کرد 👌چیزی که من شنیدم، این نبود 👌 در ازای همه چیز، صبر کرد الا یِجا اون روزی که مغیره لعنه الله علیه رفت رو منبر… گفت تو دیگه دهنتو ببند خودم دیدم چه بلایی سر مادرم آوردی 😭😭😭 چقد زخم زبون خوردی و رنجیدی چقد دشنام شنیدی اما خندیدی ♥️ شنیدم که شدی از غصه دلتنگُ تو دیدی ماجرای کوچه ای تنگُ شنیدم که یه ابری سایه زد رو ماه شنیدن کی بود مانند دیدن.. آه ♥️ خودت دیدی چطور اجر نبی رو داد چنان زد مادر تو، رو زمین افتاد خودت دیدی که مادر بی کس و تنها خودت دیدی که گوشوارش روی خاکا 😭 شنیدم من که اون با کینه بد میزد میدید هیچکس تو کوچه نیست لگد میزد 😭😭😭😭😭😭 ♥️ ♥️ خانم حضرت زهرا فرمود چشمی که برا حسنم گریون باشه، فردای قیامت گریون نیست ⬅️چرا انقدر تأکید کردن برا روضه ی امام حسن?? ⬅️چرا انقده حضرت فاطمه، تأکید کرده?? اهل روضه جوونا… ☑️اون روز تو کوچه انقد امام حسن خجالت کشید… ☑️آروم آروم خاک چادر مادر پاک کرد 😭😭😭😭😭 ☑️ان شاالله غرور هیچ پسری نشکنه پیش مادرش ☑️ان شاالله هیچوقت پیش نیاد جلو چشمت کسی بی حرمتی کنه به مادرت 😭😭😭 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ 🔹عرض ادب و سلام خدمت همه شما عزیزان 👌طبق آخرین خبرهای دریافتی وضعیت نیروگاههای برق به حالت اضطرار دراومده. 👌 آنقدر حجم مصرف برق بالا رفته که هر آن احتمال داره یک یا چند نیروگاه در اثر فشار از مدار خارج بشن. خارج شدن نیروگاه از مدار یعنی خاموشی سراسری. چون اصلا این حجم مصرف برق سابقه نداشته‌. 👌 از شما عزیران خواهش می کنیم اگر ممکنه بعنوان یک کار جهادی روشنایی اضافه منزل رو خاموش کنید. 👌وسایل برقی پر مصرف رو در زمانهایی که پیک مصرف نیست استفاده کنید. حتی المقدور درجه کولر رو کم‌کنید تا سیستم برق رسانی کشور دچار مشکلات کمتری بشه. 👌ما خودمون باید به خودمون کمک کنیم. مطمئن باشید اگرهمین چند تا نکته ساده رو رعایت کنیم میتونیم به یاری خدا دوره پیک مصرف رو پشت سر بگذاریم 🤲 ⬅️اگر براتون مقدوره تا میتونید این موضوع رو در گروه هایی که عضو هستید و یا برای دیگران نشر بدید ❤️ان شاءالله خداوند به همتون سلامتی عطا کنه و عاقبت بخیر باشید. ✔️این پیام مصداق کار خیر هست
🔹مقاتل را تماماً جست و جو کردم 🔹لُهوف و مَقتَلُ الشََّمس،اَبی مِخنَف،مُقرَّم 🔹با سَحاب رحمت و کبریت احمر رابه دقت زیرو رو کردم 🔸نشستم بین مقتل ها،تمام لحظه ها را 🔸از سر ظهر عطش تا لحظه ی گودال باهم روبرو کردم 🔸گلی را گوشه ی مقتل،گوشه ی گودال بو کردم ☑️به خود گفتم که در کرب و بلا چیزی گمانم سخت پنهان مانده از چشمان هر فردی که راوی شد غم اصحابْ جای خود،نبودِ آبْ جای خود ☑️مصیبت های عباس و علی اکبر و ابن الحسن ها و علی اصغر و طفلان زینب هم به جای خود ☑️به سمت خیمه ی زینب، بدون صاحبش برگشته مرکب هم به جای خود 😔مرور اسم ها در ذهن من کار خودش را کرد 👌پس علتش را عشق پیدا کرد ✅کسی که باابالفضل و علیِ اکبر و کُل بنی هاشم به میدان رفت در واقع *هر نفر که میدان رفت امام زین العابدین درواقع با جانش او را همراهی میکرد* ✅کسی که بودو اما هفتادو دو بار از پیکرش جان رفت، در واقع 🔅کسی که تا غروب روز عاشورا فقط مشغول بر جامه دریدن بود 🔅کسی که درمیان خیمه، مصداق شنیدن کی بود مانند دیدن، بود 💎به دل گفتم تصور کن، روایت کردنش با من 💎به دل گفتم بگو تصویرهای رفتنش با من ❇️دلم، دل را به دریا زد تصور کرد ❇️نشست و نقطه چین های مقاتل را فقط از نام زین العابدین پر کرد 🔰تصور میکنم وقتی جوانان بنی هاشم به سمت خیمه برگشتند 🔰عبا در دست وقتی عون و عباس و خوده قاسم به سمت خیمه برگشتند 💎علی اکبر ارباب وقتی رفت، چشم خیمه سمت زین العابدین برگشت 💎تصور میکنم بدین ترتیب انگاری ورق در مقتل من ظهر روز واپسین برگشت علی اوسطِ ارباب آمد، اذن میدان خواست به بابا گفت باباجان، بخواه از من پدر هم از پسر جان خواست پس از پیغمبر کرببلا آری امام دوم کرببلا هم رفت بگو که زینت سجاده و ذکر و دعا هم رفت تصور کن اگر با کوفیان، پیکار هم باشد تصور کن اگر بغض علی در کار هم باشد تصور کن به دورش لشگرش بسیار هم باشد علی بن حسین بن علی بیمار هم باشد شبیه شمر و خولی کم نبود آنجا بمیرم شهربانو هم نبود آنجا برای هر شهیدی در زمین کربلا قاتل مشخص بود و اینکه حرمله یا شمر یا زجر و سنان اصلا برای کشتن هر کس دم آخر فقط اسم ها بس بود همه یک قاتل، اما قاتلان تو به جرأت صد نفر هستند به پیش خنده های حرمله با شمر و زجر و خولی و اَزْرق تمام زهرها زهرند اما بی اثر هستند 👌پس از کرب و بلا چون آب خوردی اولین دفعه، درون خویش پژمردی 👌تو در واقع همان بیست و سه سال پیش جای آب، سَم خوردی تصور کردم آقایم، شهید آخرین هفتادُ سوم شد در اوج این تصورها سرنخ ناگهان از دست من گم شد به خود گفتم که از کرب و بلا اینگونه جا ماندن خودش روضست علی بن حسین بن علی اما به زیر دست و پا ماندن خودش روضست تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که نسیم از زلف عباس علی سرمست می آمد تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که ابالفضل از کنار علقمه بی دست می آمد تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس وقتی حرمله آماده شد در دشت تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس با تیر سه شعبه،طفل شش ماهه سرش برگشت 😭😭😭😭 تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر اسب هارا نعل کردند و به سمت پیکر ارباب هِی کردند تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب در تشتِ... حسیـــــــن تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب را در تشتِ مِی کردند تو دیدی، آنچه که حتی حسینت هم ندید آن را تو دیدی در میان چشم های دختری، ترس از بیابان را 😭😭😭😭 تو دیدی روضه ی گوش و دهان و نیزه داران را بمان داستان کوفه و شام و لبان خیزران خورده بماند اینکه با هر ضربه اش، دندان تکان خورده بماند اینکه هر دم خنده های حرمله با زجر می آمیخت بماند اینکه دستت بسته بود و بر سرت در شام، آتش ریخت بماند اینکه بعد کربلا بیست و سه ساله درد را دیدی همینکه چشم بستی بر سر جسم پدر، با خنجر و چکمه آن نامرد را دیدی بماند آنکه تو مانند یعقوب نبی، در هجر یوسف گریه ها کردی جهان را کربلا کردی در این قصه ولی یوسف پدر بود و پسر یعقوب دنیا شد برای چشم این یعقوب پیراهن نیامد چونکه بر تن اِرباً اِربا شد همان بیست و سه سال پیش،دنیا ناامیدت کرد همان بیست و سه سال پیش در واقع شهیدت کرد من از این مردم بی عار بدم می آید از مکافات، از آزار بدم می آید ذبح را جلویم آب نداده، سر نبرید تا قیامت من از این کار، بدم می آید سنگ ها از در ودیوار به ما میخوردند تا ابد از در و دیوار بدم می آید پای من بسته نبود، اسب زمینم میزد من از افتادن بر خار، بدم می آید دست من بسته که شد، برده فروشی رفتم من از این دست گرفتار، بدم می آید از شهر شام بدم میاد از ازدحام بدم میاد از کوچه هاش بدم میاد از پشت بام بدم میاد بس که ندیدم روز خوش از این چشام
آمد و دید ، تَنی افتاده کشته ی بی کفنی افتاده شه بی پیرهنی افتاده پاره پاره بدنی افتاده 😭😭😭😭 همه پروانه و شمعش گردند بوریا آمد و جمعش کردند زنهای بنی اسد گفتن اگه یه جو مردونگی ندارید چادرامونو شما سر کنید ما میریم کربلا... پسر پیغمبر، عریان افتاده پسر غریب فاطمه، بی کفن افتاده به غیرتشون برخورد، اومدن کربلا دیدن قیامتیه بدن پاره پاره افتاده اصلا قابل شناسایی نیست از دور دیدن یه سواری داره میاد، گفت بنی اسد شما کمک کنید من بدنو شناسایی میکنم این بدن، بدن قاسمِ آخه نه تنها اینکه بدن هارو زیر سم مرکب گذاشتن، خیمه هارو هم که آتیش دادن بدن ها سوخت تو خیمه دار الحرب این حرفا مال روز عاشوراست. اصلا قابل شناسایی نبوده این بدن، بدن اِرباً اربای داداشم اکبرِ دونه دونه بدن هارو شناسایی کرد. اومد تو گودال... گفت این بدن، بدن بابای غریبم حسینِ 😭😭😭😭😭 خودش وارد قبر شد، بدن ابی عبدالله رو تحویلش دادن شروع کرد گریه کردن یه قطعه از بدن کمه گفت بابا رسم ما اینه صورت رو خاک میزارن، رو به قبله... تو که سر در بدن نداری بدنت اینجاست، سرت کوفه چه خبر بود علقمه؟؟ نوشتن بدنو جمع کرد، آروم هلش داد داخل قبر برا همینه که اوناییکه رفتن سرداب، میگن قبر، قبر یه شیرخوارس... 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas