eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
428 دنبال‌کننده
306 عکس
506 ویدیو
11 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀 خیلی زیبا بود قاسم بن الحسن ابالفضل خودش رکاب گرفت.. صحنه رو مجسم کن.. این نوجوون ۱۳ ساله، پاهاش به رکاب نمیرسه. ابالفضل کمکش کرد سوار مرکب شد.. زره اندازه ی قاسم وجود نداشت..کفن پوشیده.سمت میدون رفت.. با این سنش… پسر امام حسنِ.. شاگرد عباسِ ازرق شامی چنتا پسر داشت.معروف بوده.همه میشناختنش.. خودش و هم بچه هاش، هرکدوم یلی بودن… نام آور که همه ی عرب میشناختنشون.. گف برا من اُفت داره برا این نوجوون برم تو میدون..فلان پسر تو برو‌‌..فلان پسر رفت.. به درک واصل شد.. دومی.سومی.چنتا پسرش و تو یه چشم به هم زدن به درک واصل کرد. هربار که اون نامردا میفتادن و شمشیر قاسم بالا می اومد..ابوالفضل دم خیمه میگف..الله اکبر این پسر شیر جملِ این قاسم منه..خون علی تو رگشه.. با نامردی و کلک..با بی وفایی و بی حیایی کشتنش.. از مرکب که افتاد پایین ..صداش و بلند کرد عمو.. بزار شعر بخونم.. تو که اینگونه روی خاک زِ هَم واشده ای وای برمن که دچار غم عظمی شده ای وای برمن که دچار غم عظما شده ای دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی ظهر امروز در این معرکه معناشده ای قاسمم..بی زره رفتی و از هر طرفی سنگ زدن بابا رو تو مدینه تیربارون کردن..پسرُ تو کربلا سنگ بارونش کردن‌. 😭 حسییییییین 😭 حسییییییین خدانکنه یه روز برا روضه ی حسین خسته بشیم.. خدانکنه اشک چشممون برا روضه ی آقامون خشک بشه.. به خودت بگو خجالت بکش.. کوفیا، آبُ به روی حسین و بچه های حسین بستن..نکنه تو آب دیدگانتُ به رو حسین و بچه هاش ببندی.. بی زره رفتی و از هر طرفی سنگ زدن که چنین سرخ ترین لاله ی صحرا شده ای این یه بیتش خیلی حرف داره 😭😭 هر کسی از تن صدپاره ی تو سهمی برد. پسر کریمه دیگه...کریم کارش اینه..کسی و بی نصیب نزاشت تو کربلا هرکسی از تن صدپاره ی تو سهمی برد در کریمی خودت وارث بابا شده ای بگم بقیه شو دیگه‌‌ها… سُم مرکب همه جای بدنت را له کرد بی سبب نیست اگر در همه شن ها شده ای اگه یه گل پرپر بشه گلبرگ گلبرگ بشه..میشه مقطع الاعضاء... اگه دونه دونه گلبرگ ها ریز ریز بشه..میشه… فقطعوا بالسیوف ارباً اربا اگه این گلُ له کنی، اگه این گلبرگُ له کنی..میشه همون بلایی که سر قاسم آوردن. 😭 حسیییییییین 😭 حسیییییییین سُم مرکب همه جای بدنت را له کرد بی سبب نیست اگر در همه شن ها شده ای تاصدای قاسم بلند شد،ابی عبدالله خودش و رسوند‌.. دید یه بی حیایی سر قاسمُ رو زانو گرفته،،، خنجر به دست، داره سرش رو جدا میکنه.. شمشیر درآورد..دست اون بی حیارو جدا کرد.‌ داد زد..همه ی لشکریانُ صدا زد..همه اومدن.. قاسم افتاده.‌.. صحنه رو مجسم کن خودت. اسب ها که از رو بدن رد میشه.. خاصیت دوییدن اسب اینه..هر چیزی رو که به پاش گیر میکنه پرت میکنه‌.خاک یا شن یا هرچی باشه.. این گوشت ها بود که رو هوا بوده‌. روضه بخونم دیگه..ها قاسم پاهاش به رکاب نمیرسید.. اما اون لحظه ای که حسین اومد، وقت برگشت سینه ی قاسم روسینه ی حسین..پاهاش رو زمین کشیده میشد.. یهو قد کشیده این نوجوون.. 😭 آه آه آه 😭 آه آه آه خدایا این پسر آئینه ی کیست به روی خاک این گنجینه ی کیست صدای استخوان می آید اینجا صدای استخوان سینه ی کیست بار اول نبود حسین، صدای استخوان میشنید‌‌.. یه روز تو مدینه بین در و دیوار.‌‌‌‌.... 😭😭 روزی محرمِ ما امسال اینجوریه یه چندشبیِ بخوایم نخوایم مدینه ایم.‌.. یه چند شبیِ بخوایم نخوایم تو خونه ی مادریم.. بابا برای این روضه ها باید مُرد....اینی که شنیدید ده نفر به اسباشون نعل تازه زدن، اومدن رو بدن شهدای کربلا دوییدن.. به عبیدالله گفتن سرتا پای مارو باید طلا بگیری گفتن ما ده نفر به اسبامون نعل تازه زدیم. اینقده رو بدن حسین و شهدای کربلا دویدیم، بدنُ لگدکوبش کردیم.‌ اون جمله رو نمیخوام به کار ببرم... 👇👇👇👇👇
امشب به اندازه ی کافی گستاخانه روضه خوندم.. اگه حسین بدنش زیر سُم رفت، اگه ابوالفضل بدنش زیر سُم رفت، اگه علی اکبر بدنش زیر سُم رفت،،، بعد جدا شدن سرها بوده... تنها بدنی که هنوز جون تو بدنش بوده، زیر سُم مرکبها لگدکوب شده‌‌ بدن این نوجوون، قاسم بن الحسن بوده‌‌ بسمون باشه..وقتم نداریم... یا کریم بن کریم اونجوری که باید و شاید این شیش شب نتونستم گریه کنم و تصدق علینا‌ به ماصدقه بده میخوام واقعاً برای حسین گریه کن باشم هی وعده ی این سال اون سال میدیم تو محرم میگم آدم میشم از شب اول باید میمردم پاروضه ی حسین چشم به هم زدیم شیش شب گذشت‌‌،، هنوز نتونستم اونجور که باید و شاید گریه کنم.. آی حسیییین هنوز نتونستم آماده ی عاشورا بشم 😭.. در استخوان...علی الله دیگه ..این یه بیت و بخونم سینه بزنیم.. در استخوان خورده جناق تو دیده ام قاسم عزیز عمو تصویر درد و سینه و مسمار و مادرم یه سر بریم مدینه هان.. نزن ببین که مادرم جوونه جوونی قامتش کمونه علی الله دیگه نزن اون که باتو کاری نداره ببین که بار شیشه داره اونی که تو مدینه دید ناموسش و زدن، اونی که تو مدینه دید مادرش و زدن، امام بوده ،،،قدرت صبرش بالا بوده. من نمیتونم ببینم عمه هام و میزنن..من نمیتونم ببینم عمه ام تو بزم شرابه.. 😭.. 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀 چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین یاد تو مُهر قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربّنا گفتم حسین در مناجات شب جمعه نمی دانم چه شد خواستم بر لب بَرَم نام خدا، گفتم حسین ♥️ ماند هَل مِن ناصِرَت بی پاسخ اما بارها آمد از کرب و بلا لبّیک، تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هر کجا گفتم نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین کُلُّ ارضٍ کربلا من تازه می فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا گفتم حسین ♥️ عاشقی گفت آنچه می خواهد دل تنگت بگو با دلی غم بار گفتم کربلا، گفتم حسین ♥️ ♥️ ♥️ ای تشنه لب عشق زینب ای تشنه لب عشق زینب ای بی کفن صدپاره تن ای بی کفن خونین بدن ای بی کفن خونین دهن ای تشنه لب عشق زینب ♥️ ای تشنه لب... ☑️ این یعنی همه باید روضه بخونیم ای تشنه لب عشق زینب ♥️ ای تشنه لب عشق زینب ♥️ ای بی کفن خونین دهن ♥️ ای بی کفن عریان بدن ♥️ ای بی کفن صدپاره تن ♥️ همه اینارو گفتیم به اینجا برسیم.. 😭وااااای وااااای زینب 😭وااااای وااااای زینب عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو بادلی غم بار گفتم کربلا، گفتم حسین 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 برای روضه نشستیم و روضه خوان آمد صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلام علیک یا عطشان سلام حضرت لب تشنه، روضه خوان آمد سلام حضرت شیب الخضیب مقتل ها نوشتند،،، چه بر روزگارتان آمد نوشته اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه ها که از این داغ بر زبان آمد سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود سه بار حرمله، هربار با کمان آمد نوشته اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه خسته ای نیمه جان آمد بلندمرتبه شاها همین که افتادی بریده باد زبانم، ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها همین که افتادی به قصد حنجرت، شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها همین که افتادی میان هروله زینب، دوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی یکی به قصد تبرک عصا زنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت برخاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد ♥️ ♥️ برای بردن انگشتر غنیمتی ات روضه از انگشتر خونده شد. 😭😭😭 برای بردن انگشتر غنیمتی ات همین که قائله خوابید، ساربان آمد برای بردن انگشتر غنیمتی ات همین که قائله خوابید ساربان آمد یابنَ الشَّبیب… إنَّ يَومَ الحُسَينِ أقرَحَ جُفُونَنا و أسبَلَ دُمُوعَنا پلک های ما زخمی شد برای گریه هایی که برای جد غریبم کردیم.. إن كُنتَ باكِيا لِشَيءٍ فَابكِ لِلحُسَينِ هروقت خواستید گریه کنید برا جد غریبم حسین گریه کنید.‌... یابن الشبیب… ذُبِحَ كَما يُذبَحُ الكَبشُ برای درهمی حسین یه عده کشتنت دیدن که پاره پاره شد تموم پیرهنت نشد که نیزه هارو در بیارم از تنت نگاهمه به علقمه، کجاست برادرم? ببینه دست به دست داره میگرده معجرم ☑️روضه بخونم دیگه ها 🔹تنها شدم میان جمع نامحرم 🔹نظر نما به حال ما یک دم 🔹ببین که قلب من شکسته 🔸دشمن به ضرب تازیانه ها هرشب 🔸دهد تسلی به دل زینب 🔸عدو دو دوست من رو بسته 😭😭 علمداران ما یکی یکی دارن زمین میفتن.. ☑️اینم برای همه شهدامونم.. هرکی بلده براشهدا روضه بخونه. ☑️اما علم پایین نمیفته حواست باشه.. بگو به عباس دلاور ✔️اسم عباس میاد تو هر شعری پشت بندش روضه روضه ی ناموس میشه 🟠بگو به عباس دلاور 🟠پس از تو غارت گشته معجر 🟤هرگاه عدوی کربلا ز ره آمد 🟤به هر بهانه زینبُ می زد 🟤شکسته پهلویم ز کینه 🔰حسین قرآن بخون ز نیزه جان من 🔰ببین تو قامت کمان من ♥️ ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀 نه آب آمده ، نه آبرو گذاشته اند حدود دین خدا را فرو گذاشته اند نماز خون خدا با تیمّم و این قوم چه قدر مشک برای وضو گذاشته اند ☑️میخوام امشب رو خیلی خبره باشی ها.. ☑️تو روضه خیلی خبرگی کن 😭😭 نمازِ خون خدا و تیمم و این قوم چقدر مشک برای وضو گذاشته اند عمو از این همه مشکی که آمده خیمه از اصغر است همان را که رو گذاشته اند هنوز شانه به دست است دختری در دشت مردد است برای تو مو گذاشته اند؟؟ چه قدر تیر که از جنگ با علی اکبر ذخیره کرده برای عمو گذاشته اند چگونه داد زدی که برادرم دریاب مگر برای تو اصلاً گلو گذاشته اند؟؟ ♥️ ☑️برای اینکه روضه ی عباس بخونم، این یه بیتو یاد قدیمیا بخونیم،،، حال و هوای جلسه رو عوض کن، بعد روضه بخونم ⬅️سقای دشت کربلا ابالفضل ♥️ابالفضل ابالفضل ⬅️دستت شده از تن جدا ⬅️ابالفضل ابالفضل ابالفضل تیر برمشک زدند و ز جفا خندیدند یک صدا در همه ی کرببلا خندیدند تا بسوزد جگر فاطمه و اُمِّ بنین پای کوبان همه با ساز و نوا خندیدن ☑️عباس که افتاد دشمنا هلهله کردن شادی کردن.. ☑️تو امشب باید صدات یه جوری باشه.صدا هلهله ی دشمن به زینب نرسه.. ♥️ تاکه زیبایی چشم قمر از هم پاشید همره حرمله، اولاد زنا خندیدن سر او خورد شد از ثقل عمود آهن تا که دیدند سرش گشت دوتا خندیدن تا شنیدن حسین انکسر ظهری گفت به زمین خوردن شاه شهدا خندیدن ضمن تبریک به هم، سوی حرم میرفتند قوم محروم ز شرم و زحیا خندیدند وقت پاره شدن گوش یتیمان حرم ناکسان بیخبر از قهرِ خدا ، خندیدن ☑️همه ی قدرتشو جمع کرد. ✔️✔️فقط گف اخا ادرک اخا.. ❇️یه عمر آرزو تو دل مونده.. برای یه بار به حسین بگه داداش. حالا که خانم فاطمه رو دید که تو دلش میگفت ای کاش نمیدیدم. ⬅️به خودش اجازه داد که حالا خانم فاطمه به من گفت پسرم، منم میتونم به حسین بگم داداش. 🔰حسین از لهجه ی عباس فهمید چه خبرشده؟ ☑️سریع خودش و رسوند. مشک پاره پاره افتاده دست جدا افتاده... 😭حساب کن چهار هزارتا تیرانداز به یه جا خیره تیر اندازی کردن. همه ی بدنشو تیر گرفته.. اومد سر عباسو رو زانو گرفت.. ☑️داداش اول این تیرُ از چشام دربیار، یه بار دیگه میخوام جمال خوشکل و نازنین داداش حسینمو ببینم.. داداش یه خواهشی دارم. تا من زنده ام من و خیمه نبر. ☑️من به سکینه وعده ی آب دادم ☑️رباب علی اصغرشو بغل گرفته،،، هی میگه نگران نباش الان عموبرمیگرده... رفته عموت که آب بیاره قول عموت نشد نداره عمو عباست قول داده 😭 تامن زنده ام، منو خیمه نبر.. خجالت میکشم از رباب و بچه هات حسین… 😭حالا حسین داره گریه میکنه عباس داره گریه میکنه. صدا زد داداش؛ اگه من دارم گریه میکنم، برا اینه داداش پهلوونی مثل تو رو دارم از دست میدم.. تو چرا گریه میکنی؟؟ گفت الان که من دارم جون میدم سرم رو زانوی داداشی مثل توئه اینجوری دارم جون میدم.. گریه ام برای اون ساعتیه که محتضر حتی دکمه های لباسشم باز میکنن که راحت جون بده. یوقت دید سینه ش سنگینی میکنه چشاشو باز کرد… ♥️ 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
گل بودم و به فصل جوانی خزان شدم ✅پژمرده از فراق رخ باغبان شدم ✅پشتم خمیده بود ز بار غم فراق ✅اما نوید مرگ شنیدم جوان شدم این صدای تو میترسونه روضه خونو. ولی این شَبا شبشه 🔷دستم پِی حمایت حقِّ علی، شکست حرف مادر اینه... نه بعدیه... ☘دستم پِی حمایت حق علی، شکست ☘چون یافتم سلامت او شادمان شدم یه بار نگفت پهلوم... یه بار نگفت بازوم.. همون بین در و دیوار میگفت فضه فقط بگو علی رو کجا بردن... ☘دستم پی حمایت حق علی شکست ☘چون یافتم سلامت او شادمان شدم ☘تا حفظ جان شوهر مظلوم خود کنم 🟣با پهلوی شکسته جانب مسجد روان شدم سلمان میگه یوقت دیدم آقا با چشماش اشاره میکنه‌... سلمان جلوی در و نگاه کن.. دیدم خانوم دستاشو رو سرش گذاشته.. اگه شمشیر و از سر علی برندارید، میرم کنار قبر بابام نفرینتون میکنم.. دیدم علی داره اشاره میکنه... یعنی چی؟؟ یعنی سلمان نکنه بزاری دست به دعا بلند کنه خانوم... ای وای ای وای.‌دل بده.. ✳️تا حفظ جان شوهر مظلوم خود کنم ✳️با پهلوی شکسته جانب مسجد روان شدم 🔅نگذاشتم خراش رسد بر رخ علی خانوم جان… رفتی جلو مسجد خراش به رخ علی نرسه‌ من قربون اون خواهری برم، اومد بالا تل زینبیه... صدازد داداش... ای وای ای وای.. ◀️چگونه شمر سرت راشکست من دیدم ◀️به روی سینه ی پاکت نشست من دیدم 🟢چگونه پیکر تو مورد تهاجم شد 🟢ز دست و پا زدنت دست و پای من گم شد‌ حرف آخرم... 🔲هر آنچه داد زدم 🔲که دگر رسیدم من 🔲به خنده داد جوابم 🔲دگر بُریدم من ♦️تشنه ای در گودیه گودال رفت ♦️آنقدر سنگش زدن، از حال رفت ♦️آیه های عاشقی تفسیر شد ♦️حنجری با خنجری درگیر شد داداش من دیده ای در پیش چشم خواهری قاتلی و حنجری و خنجری ای وای… 😭لشکری رو به یک بدن کردن 😭نوبتی نیت زدن کردن 😭نیزه ها ذکر بر لبت دیدن 😭فکر بوسیدن دهن کردن ای 🍀🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas