#ولادت_موسی_بن_جعفر
اي آفتـاب حُسن به زيبائيت سلام
وي آسمــان فضل به دانائيت سلام
در صبر شاخصي به شکيبائيـت سلام
تنها تو کاظمي که به تنهائيت سلام
هرگه غضب به قلب رئوف تو يافت دست
از آب عفــو آتش خشمت فرو نشست
اي صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ايزد است بيان تو در نمــاز
واجب بُود درود به جان تو در نماز
اي جلوه هاي لطف خدا دودمان تـو
اين دوستي است دوستي خاندان تو
تو عبد صالح و به کفت قدرت خــداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب اين دعوي خطاست
کي ابر هر کجا که بباري ز ملک ماست
قدرت از آن توست کــه بر ابر پيــل وار
فرمان دهي و شيعـۀ خود را کني سوار
اي نبض روزگار بـه کفِ با کفايتــت
شيرازۀ کتــاب شفاعــت ولايتت
شمس و قمر دو جلـوه ز نور هدايتت
گر، مي نبود جوشش بحر عنايتت
تبليغ سوء رشتۀ احکام مي گسست
طوفان کفر کشتي اسلام مي شکست
بـاران ابــر دست تو پايــان پذير نيست
دريــاي قلب پاک تو طوفـان پذير نيست
مهر تو گوهري است که نقصان پذير نيست
خصم تو کافري است که ايمان پذير نيست
آن سان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجـــود توست
اي کشتي نجات به درياي حادثـات
دارند شيعيان به شما چشم التفات
لب تشنه ايم تشنۀ يک جرعۀ فرات
بر ما ببخش از کرم خويشتن برات
در آستــان قدس رضا نور عين تو
دل پر زند به سوي تو و کاظمين تو
چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست
سر تا به پاي دردم و درمانـم آرزوست
پا تا به سر نيــازم و احسانـم آرزوست
بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضــا
سوگند مي دهم به جگر گوشه ات رضا
🔸شاعر:
#استاد_سیدرضا_مؤید
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
#ولادت_موسی_بن_جعفر
ای حیات روح مطهّــر
وی بقـای عالـم اکبــر
هشتمین ستارۀ عصمت
هفتمیـن وصـیّ پیمبر
یـا ولـیّ خالــق منّـان
یـا امام موسی جعفر
درِّ هفـت بحـرِ فـضیلت
بحرِ شش فروزانْ گـوهر
هم ز وصف خلـق، مبرّا
هـم ز حـد مـدح، فراتر
هم قضا تو راست به فرمان
هم قـدَر تـو راست مقـدّر
بـال ده بـه مـرغ عروجم
تـا بـه کاظمیْـن زنـم پر
کاظمیـن: قبلـۀ جانهـا
کاظمیـن: خانــۀ دلبــر
کاظمین: خاک دو مولا
کاظمین: شهر دو سرور
تا دهم به بارگهت جان
تا نَهم به خاک درت سر
کـردهام مشــام دلـم را
از ولایــت تــو معطّــر
خاک و باد و آتش و آبند
در ارادۀ تــو مسخّــر
جـز درت پنـاه ندارم
سیّدی مرانم از این در!
گر از این درم برهانی
بـاز آیـم از درِ دیگــر
شیر با ولای تو خـوردم
پیشتـر ز خلقـت مــادر
من کیام که مدح تو گویم
ای همـه خدات ثناگر
مــاه آفتـاب، شمـایل
آفتابِ فاطمـه منظـر
چـون رضات، نور دودیده
همچو فاطمه به تو دختر
او امــام کـلّ خــلایق
ایــن حبیبـــةاللهِ داور
دور بـا اشارۀ چشمت
میزنــد سپهــر مـدوّر
آن چنان که با یَدِ موسی
چوب خشک میشود اژدر
مهر تو چو خلق مـرا هم
هم چو ذرّه داشته در بر
خـار بـودهام، شدهام گل
خاک بـودهام، شدهام زر
کظم غیظ تو همه احمد
دست و تیغ تو همه حیدر
جای جـای عالـم هستی
از ذُراری تـــو منــوّر
بس امامزاده که دیدم
بود نجلِ موسی جعفر
این بوَد تجلّیِ زهرا
ایــن بـوَد نتیجـۀ کوثر
ای امــام نــور! چگونـه
حبس تیره شد به تو بستر؟
تیرگی تو را شده مونس
سلسله تو را شده یاور
آفتاب و سلسله؟ هرگز
ایــن مـرا نیایـد باور
تـا ولــیعصـر نیـاید
آن امیـد اوّل و آخـر
داغ توست بر جگر ما
زخم تو هماره به پیکر
کاش دور حبس تو میشد
پـر زنــم بســان کبــوتر
نخل «میثم» است که دائم
میدهـد ز اشک غمت بـر
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
#ولادت_موسی_بن_جعفر
وارث مُلک تبسم ، کاظم است
عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است
آفرینش ، سوره ای از مهر او
بر لب هستی ، تبسّم کاظم است
مُصحف اخلاص و قاموس یقین
بحر عرفان را تلاطم ، کاظم است
مُقتدای آسمان مردان سبز
قبله ی آیینه مردم ، کاظم است
ترجُمان وحدت دل های ما
تابش مِهر تفاهم ، کاظم است
مِی پرستان ! وقت سرمستی رسید
در میستان هفتمین خُم ، کاظم است
آسمان ! تبریک ، فصل هفتم است
مِهر عالمتاب هفتم ، کاظم است
🔸شاعر:
#رضا_اسماعیلی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
#ولادت_موسی_بن_جعفر
این حرف بینِ مردمِ این خاک رایج است
چشمانِ ما به سفره یِ باب الحوائج است
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
بوی اسپند کرده مدهوشم
دارم آقا سیاه می پوشم
اشک ریز غروب گودالم
از همین ابتدای چاووشم
آه ارباب اذن گریه بده
نکند کرده ای فراموشم؟
سینه با نیتت زدم،یک عمر
بوی گل می پرد از آغوشم
اشک هایم جوابگویت نیست
پس برایت فرات می جوشم
دارد آقا سپید می گردد
با غم کربلا بناگوشم
عهد کردم فروختم هرچه
به کسی گوشواره نفروشم
به فدای اسیری زینب
هرچه زنجیر خورده بر دوشم
.
دل مهیای پیشواز شده
ناز ارباب را نیاز شده
آسمان ها به سینه می کوبند
باد در کوچه نوحه ساز شده
تکیه ی ما به نام ثارالله
قد علم کرده سرفراز شده
دست، تا رزق اشک را بدهد
سوی آقای خود دراز شده
پس برای تمام هیئت ها
نام ارباب امتیاز شده
ذاکر و چای ریز در هیئت؛
جای هر نوکری لحاظ شده
آه آقا برای قاسم تو
اشک در چشم ما جهاز شده
تا علی را به تیر بسپارد
دستهای حسین باز شده
.
گل به وقت گلاب نزدیک است
لحظه ی اضطراب نزدیک است
لحظه ای که عمو به خود می گفت
مشک بردار،آب نزدیک است
بی گمان بین آب و شش ماهه
لحظه ی انتخاب نزدیک است
لحظه ی رو گرفتن ارباب
از نگاه رباب نزدیک است
آی خفاش های بی مقدار
کشتن آفتاب نزدیک است
لحظههای ی کشیدن دست و
روسری و نقاب نزدیک است
لحظه ی رقص خیزران پلید
با شراب و کباب نزدیک است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم
تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم
باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای
باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای
کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است
کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است
رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم
نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم
نگرانم نکند زینبت اینجا برسد
تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد
چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند
نکند دخترکان معجر نو بر دارند
وعده زیور و خلخال به هم می دادند
وعده غارت گودال به هم می دادند
نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار
آه آقای غریبم کفنت را بردار
چند تا مشک پر از آب بیاور حتما
آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من
کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد
خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد
کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است
کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره
از من به سر دویدن از تو به یک اشاره
جان من و دوطفلم نذر تو باد صد بار
یک دم اگر ببیند مسلم تو را دوباره
قصابهای کوفه چون فصلِ عید قربان
آورده اند انگار بر جسم من قناره
این چشمها که دیدم خشکیده از محبت
بر جان اصغرت کن فکری به راه چاره
این دستها به غارت بران چو تیغشان است
از گوش دخترانت بردار گوشواره
ترسم از آن دمی که بر خاک چون فتادی
قاتل کشد چو خنجر زهرا کند نظاره
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______________
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
از آه من،کبود دل آسمان بوَد
در کوفه مسلم از غم تو نیمه جان بوَد
کوفه میا که جسم تو عریان شود حسین
چشمم به یاد آمدنت خون فشان بوَد
آقا چقدر دلنگرانم برای تو
دلواپسی ام از نگه ساربان بوَد
طفل رباب می شود اینجا دو تا حسین
دیدم به دست حرمله تیر و کمان بوَد
افتادن مرا زن و بچه ندیده اند
دور تو پیش دیده ی زینب،سنان بوَد
کوفه میا به چشم دل،انگار دیده ام
راس بریده ات به کف این و آن بوَد
آقا میا که جای سه ساله به کوفه نیست
اینجا سخن ز مجلس نامحرمان بوَد
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
___________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
دارد نوای نوحهی خونخواه میرسد
هر شب صدای چاوشی ماه میرسد
لبهای قدسیان به دمت گرم میشود
«باز این چه شورش است»، که از راه میرسد
دارد هوای شهر، نفس تازه میکند
هر خانه را دمت پر از آوازه میکند
دستی لباسِ مشکی سالِ گذشته را
دارد برای نوکرت اندازه میکند
در کوچههای مشکی ماتم رسیدهاند
بعد از حسین و روضه؛ به این دَم رسیدهاند
«لطفا کمک کنید، به بزم عزایمان»
سینی به دستهای مُحرّم رسیدهاند
هر کوچهای که بزم عزایت در آن بپاست
یک تکه از حرم شده از جنس کربلاست
این پارچه؛ که حلقه زده دور خیمهات
چادر سیاهِ روضه نه؛ ششگوشهی شماست
اصلِ شراب، چای عزاخانههای توست
هر استکان؛ دخیل، به پیمانههای توست
سُکر مدام، هروله را میکند درست
پرواز، کار هر شبِ دیوانههای توست
عرضِ سلامهای علامت سلام ماست
پرهای تیغهاش پر و بال قیام ماست
ما هم کبوتریم، ولی دور از حرم
سقفِ بلندِ فرشِ حسینیّه بام ماست
طبل و دُهُل صدای تپشهای نوکر است
دَمّام و سنجهای عزا صور محشر است
زنجیر میزنیم، که زنجیریات شویم
سینهزدن؛ بهانهی کوبیدن در است
ما نانخور توایم، نمکگیر روضهایم
آب و خوراکمان شدهای؛ سیر روضهایم
شعر سپید مرثیهی توست، موی ما
هر چند کودکیم، ولی پیر روضهایم
خاکستریم، تکهای از تربتیم ما
بازارِ داغِ نوکرِ بیقیمتیم ما
ما را قلم نگیر، اگر هم غلط شدیم
خوشبختی است، اینکه تَهِ نوبتیم ما
ای صاحب بهشت زمین؛ «بهترین حرم»
شد منتهای آرزوی ما همین؛ «حرم»
آمادهایم، پای برهنه سفر کنیم
باشد قرار بعدی ما؛ اربعین؛ حرم ...
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_______________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
بوی اسپند کرده مدهوشم
دارم آقا سیاه می پوشم
اشک ریز غروب گودالم
از همین ابتدای چاووشم
آه ارباب اذن گریه بده
نکند کرده ای فراموشم؟
سینه با نیتت زدم،یک عمر
بوی گل می پرد از آغوشم
اشک هایم جوابگویت نیست
پس برایت فرات می جوشم
دارد آقا سپید می گردد
با غم کربلا بناگوشم
عهد کردم فروختم هرچه
به کسی گوشواره نفروشم
به فدای اسیری زینب
هرچه زنجیر خورده بر دوشم
.
دل مهیای پیشواز شده
ناز ارباب را نیاز شده
آسمان ها به سینه می کوبند
باد در کوچه نوحه ساز شده
تکیه ی ما به نام ثارالله
قد علم کرده سرفراز شده
دست، تا رزق اشک را بدهد
سوی آقای خود دراز شده
پس برای تمام هیئت ها
نام ارباب امتیاز شده
ذاکر و چای ریز در هیئت؛
جای هر نوکری لحاظ شده
آه آقا برای قاسم تو
اشک در چشم ما جهاز شده
تا علی را به تیر بسپارد
دستهای حسین باز شده
.
گل به وقت گلاب نزدیک است
لحظه ی اضطراب نزدیک است
لحظه ای که عمو به خود می گفت
مشک بردار،آب نزدیک است
بی گمان بین آب و شش ماهه
لحظه ی انتخاب نزدیک است
لحظه ی رو گرفتن ارباب
از نگاه رباب نزدیک است
آی خفاش های بی مقدار
کشتن آفتاب نزدیک است
لحظههای ی کشیدن دست و
روسری و نقاب نزدیک است
لحظه ی رقص خیزران پلید
با شراب و کباب نزدیک است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
___________
#آغاز_محرم #مناجات_اول_مجلس
عشق است مرا که در عزایت رنگ بدنم سیاه باشد
از لطمهی روضهی غم تو عشق است تنم سیاه باشد
از بس که مرا همیشه مادر از کودکیام سیاه پوشاند
پایان وصیتم نوشتم حتی کفنم سیاه باشد
من کیسهای از گناه دارم در سینه دلی سیاه دارم
گفتی که بیا چه عیب دارد گر سینهزنم سیاه باشد
انگشتر تو بلای جان شد انگشت تو سهم ساربان شد
پس حق بده روی دست از این پس سنگ یمنم سیاه باشد
در روضهی چوب خیزرانت از بسکه گزیدهام لب از غم
دیگر چه تعجب است اگر من دور دهنم سیاه باشد…
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه_حضرت_مسلم_(ع)
#استاد_جواهری_فکور
#درگاه_شاعران_روضه_نشینان
https://eitaa.com/rozeneshinan
[WWW.MESBAH.INFO]Shab1-Moharam-1398[06].mp3
7.54M
#سبک_زمینه👆
#شب_اول_محـرم ١٤٤١
🎤حاج امیر #کرمانشاهی👌
(بسم الله الکرم)▪️▪️▪️▪️▪️▪️
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
هدایت شده از 🔰کانال نور الهدایه 🔰
AUD-20190831-WA0010.mp3
15.17M
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_دوم_محرم
____________________
#ورود_به_کربلا
گربمانیم در این دشت دلم زار شود
چشمم از غصه و غم های تو خونبار شود
به دلم از همه سو غم روی غم آمده است
ترسم آن است حرم بی کس و بی یار شود
به همان خانه که می سوخت بیا برگردیم
پدرم گفته چها عاقبت کار شود
بیم دارم که در این دشت به پیش چشمم
پیکرت زیر سم اسب گرفتار شود
نکند نیزه به پهلوی تو جا باز کند
نکند مادرمان باز عزادار شود
بی تو بر ناقه ی عریان بنشینم سخت است
نکند خواهر تو راهی بازار شود
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_دوم_محرم
________________
#ورود_به_کربلا
آینه در آینه تابید عالم شد علی
نَفسِ خود را دید خود را دید خاتم شد علی
اولین صبحِ ظهورِ حَیِ اعظم شد علی
حق تماشا کرد خود را تا مجسم شد علی
با علی جان میدهیم با علی تب میکنیم
حرفِ مولا میزنیم و مشقِ زینب میکنیم
آنکه اقیانوسِ آرامِ علی شد زینب است
آنکه او آغاز و انجامِ علی شد زینب است
آنکه او معنایِ اسلامِ علی شد زینب است
آنکه آمد زینتِ نامِ علی شد زینب است
ما نمیفهمیم از این اوج این اعجاز هیچ
شعرها را سادهتر میگویم اما باز هیچ...
او هزاران شیرزن بود او فقط زینب نبود
او ظهورِ پنج تَن بود او فقط زینب نبود
سوختن در سوختن بود او فقط زینب نبود
او حسین و او حسن بود او فقط زینب نبود
شد تمام آیهی قالوبلا وقتی رسید
با نزولش کربلا شد کربلا وقتی رسید
شرحِ لیلی را اگر منزل به منزل گفتهاند
شرحِ این تشریف را جمعِ مقاتل گفتهاند
کعبه را با بودنش در راه ، محمل گفتهاند
گَردِ صحرا نه غبارِ پرده را دل گفتهاند
به حسینش که دل زینب بهدست اکبراست
پردههای محملِ زینب بهدست اکبراست
کَشتیِ کربُبلا در کربلا پهلو گرفت
خواست تا پایین بیاید آسمان زانو گرفت
تا بیاید جبرئیل از شهپرش جارو گرفت
او نه از عباس ، جان عباس از بانو گرفت
پایِ او بر زانویِ مردانهی عباس بود
بعدِ بابا دستِ او برشانهی عباس بود
دورِ خود تا دید اکبر را خیالش جمع شد
عون و عبدلله و جعفر را خیالش جمع شد
دید در گهواره اصغر را خیالش جمع شد
بِینِ خمیه چند دختر را خیالش جمع شد
دید فوجِ دشمنان را گفت عباسم که هست
نیزه و تیغ و سنان را گفت عباسم که هست
ناگهان بیحال شد گودال را وقتی که دید
روضهاش اطفال شد گودال را وقتی که دید
ماتِ استقبال شد گودال را وقتی که دید
حرمله خوشحال شد گودال را وقتی که دید
آمد و اُفتاد بر پایِ برادر : بازگَرد
جانِ خواهر جانِ من نَه جانِ مادر بازگَرد
شامِ غم شد وای اکبر را نمیبیند چرا
عون و عبدالله و جعفر را نمیبیند چرا
پشتِ خیمه قبرِ اصغر را نمیبیند چرا
بِینِ حجمِ شعله دختر را نمیبیند چرا
خیمه از شعله اُفتاد و عزیزی سوخت سوخت
زیرِ آن خیمه خداوندا مریضی سوخت سوخت
بسکه اُفتاده زمین در پا توانی نیست نیست
میدَود سمتِ برادر حیف جانی نیست نیست
دیر شد تا او بیایَد ساربانی نیست نیست
وای از انگشت و انگشتر نشانی نیست نیست
زیرِ تیغ و نیزه میگردد جوابی حیف نیست
ناقه و چشمِ حرامی و...رکابی حیف نیست
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_دوم_محرم
________________
#ورود_به_کربلا
دیدهام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم
بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم
نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشناست
بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم
خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه میدهد
گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم
این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن
راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم
من کنارِ تو نباشم زود میمیرم حسین
تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم
این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود
باد در موی شما افتاد دلواپس شدم
حنجر تو معجر من هر دو پاره میشود؟
حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم
حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن
چشم من بر نیزهها افتاد، دلواپس شدم
حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب
صحبت شش ماهه تا افتاد دلواپس شدم
دردِ گوشِ پاره کمتر از شکافِ نیزه نیست
دیدهام بر بچهها افتاد، دلواپس شدم
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_دوم_محرم
________________
#ورود_به_کربلا
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
همه در حالت سفر از خود
همه بیتاب چون نسیم سحر
همه دلباخته چو پروانه
همه بر پای شمع، خاکستر
پدران از تبار ابراهیم
مادران از قبیلهٔ هاجر
عارفانِ قبیلهٔ عرفات
شاعران عشیرهٔ مشعر...
سروهایی به قامت طوبی
چشمههایی به پاکی کوثر
همرکاب حماسههای عظیم
در گذر از هزار و یک معبر
در دل و جانِ كاروان اکنون
میتپد این نهیب، این باور:
نكند شوكران شود معروف!
نكند نردبان شود منكر!
مرحبا بر سلالهٔ زهرا
هان! «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر»
میسزد حُسن مَطلعی دیگر
وقت وصف عقیله شد آخر
در نزولش ز منبر ناقه
خطبهخوانِ حماسه، آن خواهر
شد عصا، شانهٔ علیاكبر
پای عباس، پلهٔ منبر
سرزمین، سرزمین گلها بود
پهنهٔ عشق! وه چه پهناور!
شد پدیدار صحنهای دیگر
کشتی نوح بود و موج خطر
ناگهان در هجوم باد خزان
كنده شد برگههایی از دفتر!
کاش دستان باد میشد خشک
کاش میشد گلوی گلها تر!
كیست مردی كه میرود میدان
كه ندارد به جز خودش لشکر؟!
ترسم این داغ شعلهور گردد
مثل آتش که زیر خاکستر...
آه! از زین، روی زمین افتاد
پارهٔ جان احمد و حیدر
و زنی روی تل برای نبی
صحنه را میشود گزارشگر
كه ببین جای بوسههای شما
شده سرشار بوسهٔ خنجر!
میبَرَند از تن عزیز تو جان
میبُرَند از تن حسین تو سر
آن طرف صحنهٔ شگفتی هست
نه! بسی صحنه هست شرمآور
رفته از پای دختران خلخال!
رفته از دست مادران زیور!
كاروان میرود به كوفه و شام
کاروان میرود به مرز خطر
كاروان میرود ولی خالیست
جای عباس و قاسم و اكبر
کاروان جاری است در تاریخ
کاروان باقی است تا محشر...
🔸شاعر:
#جواد_محمدزمانی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_دوم_محرم
________________
#ورود_به_کربلا
تاکه فرمود رسیدیم عَلَم را کوبید
یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید
بر رویِ سینهی خود تیِغ دودَم را کوبید
بینِ این دشت ستونهایِ حرم را کوبید
بیرق افراشته شد ، باد تکانش میداد
کیست این مرد که یک دشت نشانش میداد
زانویش خم شده و هست مُهَیا خانوم
با ادب گفت علمدار بفرما : خانوم
آمد از محملِ خود حضرت زهرا ، خانوم
دست بگذاشت رویِ شانهیِ سقا خانوم
گِرد او پنج برادر همه میچرخیدند
پنج تن دورِ سرِ فاطمه میچرخیدند
چو بزرگیش قسم در همهی عالم نیست
پردهی محملش از پردهی کعبه کم نیست
گرچه در سایهی عباس نشان از غم نیست
شُکر مَحرم پُر و یک دیدهی نامحرم نیست
گرچه مانند عمو دور و بَرِ زینب بود
هرچه غم بود فقط بر جگرِ زینب بود
مادرش آه امان از دلِ زینب میگفت
همهی راه امان از دلِ زینب میگفت
گاه و بی گاه امان از دلِ زینب میگفت
سخت جانکاه امان از دلِ زینب میگفت
رفت در پیشِ برادر که برادر چه کنم
جگرم سوخته ، با نالهیِ مادر چه کنم
میزَند شور دلم تاب ندارد اینجا
دل پریشانیام آداب ندارد اینجا
جانِ من جان رُباب آب ندارد اینجا
بچه بیدار شده خواب ندارد اینجا
به لبش پیشِ تو لبخند نمیآید وای
گریهی اصغرمان بند نمیآید وای
حرفِ این دخترکان است از اینجا برویم
ساربان تا که نرفته است بگو تا برویم
کوچهی مادرمان خانهی زهرا برویم
باشد آقا همهاش حرفِ تو اما برویم
دست ما نیست عطش بِین حرم اُفتاده
مُردم از غم چه کنم بد به دلم اُفتاده
همهی فکر و حواسم به تو باشد برگرد
قبل از آنکه به سَرَت شمر بیاید برگرد
به عروسِ تو قسم حرمله آمد برگرد
کاش بر تیر خودش زهر نمیزد برگرد
کاش دوریِ شما قسمت خواهر نشود ح
زینبت کاش که بی پنج برادر نشود
عزم کردی نروی کاش خزان برگردد
لااقل گو که از آن جمع سنان برگردد
زودتر از همه آن تیر و کمان برگردد
چشمِ آن جمعیت از سمتِ زنان برگرد
سایهی روی سرم از سرِ اطفال مَرو
تاکه من زندهام آقا لبِ گودال مَرو
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️