eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
367 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من ذکر بسم الله الرحمن الرحیمم تصویر اسماءِ خداوند کریمم من قل هو الله احد را رازدارم یعنی علیِ عالی ام، ذکر قدیمم من ذکر الله الصمد را عینِ معنام عینِ خداوندِ علیمم، من علیمم از کعبه راز لم یلد باید بپرسید لم یولَدَش، خود پاسخی از آن حریمم کفواً اَحد را فاطمه معنا نموده: خَلقاً و خُلقاً چون علی خَلقِ عظیمم همتای کوثر، کفوِ زهرای بتولم أبتر سزاوار است بر خصمِ عقیمم کِی زادگاه دیگران در کعبه باشد؟ من صاحب بیتُ اللَّهَم، رُکنم، حَطیمم من کعبه ام، من قبله ام، من عینِ ذاتم میزانِ دین،یعنی شریعت را حریمم من در رکوعِ خویش، مُحییِ زکاتم مجریِ احکام خداوند حکیمم آن حاکمِ شرعم که در وقت قضاوت حتی برای دشمنان خود حلیمم خود پادشاه عالمم، اما به زُهدم این بس، که فرش کُلبه اَم، تنها گِلیمم حتی برادرهای خود را منع کردم زانچه به بیت المال باشد زرّ و سیمم جانِ پیمبر هستم و نفسِ رسالت سلطان عالم هستم و عبدالکریمم من، آسمانِ بی ستون را آفریدم من حاکم و جبریل در جنّت ندیمم من سفره دار خلقت و کون و مکانم رزق سماوات و زمین، بارِ عَمیمم کوه و در و دشت و دَمن یک گوشه چشمم بر بادها فرش سلیمان، یک نسیمم موسی عصا انداخت، کردم اِژدهایش در طور سینا،یارِ موسای کلیمم عیسی نفَس زد، مُرده را من زنده کردم عالم شود إحیاء از عطرِ شمیمم آتش به ابراهیم اگر بَرد و سلام است نامِ مرا آورد، من قلب سلیمم راه زمین، راه سما، راه کُراتم تنها در عالم من صراط المستقیمم بر لشگر پیغمبران، مولا منم من بر احمد مختار چون سیبِ دونیمم من اولین مؤمن به اسلامِ رسولم خود در تمام کارها با او سهیمم با نَصِّ پیغمبر امیرالمومنینم تنها منم دارای این اسم عظیمم من جانشینِ حضرت ختمی مآبم داده ولایم را خداوند علیمم اولاد معصومم، امامانِ مبینند آری امامانِ مبین را هم زعیمم حتی ولایت بر همه کفّار دارم پس منکرانم را بخوان خصمِ لئیمم کی میتوان شاعر کِشد پَر در حریمم دستانِ من بنوشت ابیاتِ فخیمم حق«لافتی الا علی» در شأنِ من گفت در جبهه وحشت میکند دشمن ز بیمم من پهلوان خیبر و بدر و حنینم من قالعِ هر یل یلِ بازو ضخیمم با جاهلیَّیت در ستیزم تا به آخر من دشمنِ دیرینِ شیطان رجیمم چشمان اهل فتنه را من کور کردم آرامشِ مَردم در اوضاعِ وخیمم ابطالِ باطل میکنم، احقاقِ حق نیز فاروقم و در این سِمَت دُرِّ یتیمم هر منحرف را از رهِ خود بازدارم تحریفِ دین را بر نمیتابم، قَویمم هر روز با کفر و نفاق و شرک در جنگ هر شام، سفره دارِ أطفال یتیمم دست خدا، چشم خدا، گوش خدایم هر صحبتی باشد به هر جمعی، فهیمم من دستِ مهدی میشوم روز عدالت من قاسمِ کیفر ز جنّت تا جحیمم عقبای من زهراست، دنیایم که پاشید با فاطمه، صحرای محشر من قسیمم در پیش من بازوی زهرا را شکستند بستند پیشِ او دو بازوی حَجیمم سیلی زنَم، آنکس که ناموسِ مرا زد؛ من ظلم دیدم وَز غم زهرا ظَلیمم من از مدینه تا نجف در انتظارم تا صبحِ روز انتقام آنجا مقیمم از کوفه تا شام است، هر روزم عزادار شبهای جمعه کربلا خوانِ نعیمم عالم بگِرید بر حسینِ من که گوید: پُر غصه تر از قصۀ کهف و رقیمم رأسِ بریده دیده کس، قرآن بخواند؟ من ناطقِ قرآن و مقتولِ خصیمم گودال بود و پیکرم زیر سُم اسب من بودم و حالِ مناجات صمیمم تنها کلامم: یا غیاث المستغیثین! این جانِ بی جان است، احسانِ قدیمم 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
برد پیمبر به شانه پای علی را تا که ببینند خلق جای علی را روز قیامت پناهگاه ندارد هرکه ندارد به دل ولای علی را در شب معراج می‌شنید پیمبر جای صدای خدا صدای علی را وجه خدا را ببین به صورت حیدر ای که ندیدی رخ خدای علی را از دو لب مرتضی کمیل چشیده... لذت شیرینی دعای علی را دست علی را به دست فاطمه دادند تا به ابد دارد او هوای علی را هست برازنده‌اش ردای خلافت فاطمه چون دوخته قبای علی را فاطمه تا آخرش کنار علی بود خواهر خونی ذوالفقار علی بود روشنی روز جلوه روی حیدر هست شب قدر بین گیسوی حیدر رو به علی سجده میکنند ملائک قبله و محراب هست ابروی حیدر تکیه به دستان مرتضی زده اسلام مظهر دست خداست بازوی حیدر کوه ترک خورد در جهاد ولیکن هیچ نلرزیده است زانوی حیدر هیچ گزندی نمیرسید به احمد جای نبی امن بود پهلوی حیدر پشت علی گرم بر حمایت زهراست دختر پیغمبر است بانوی حیدر خلق شد از هوی مرتضی دم عیسی زنده شود مرده از دم هوی حیدر گفت که میزان، علی‌است در صف محشر کار همه هست با ترازوی حیدر روز جزا سر در بهشت نوشته است هرکه محب علی‌است اهل بهشت است دست ملائک به دامن تو دخیل است خاک قدم های تو طلای اصیل است دوست مولا بزرگوار و عزیز است دشمن حیدر همیشه خار و ذلیل است راه تو تنها "صراط" راست حق است هرچه به غیر از تو راه هست "سبیل" است سرد شده با ولای‌ات آتش نمرود "حصن ولایت" نگاهبان خلیل است چشمه کُر دست توست ساقی کوثر چشمه‌ی فیض بقیه آب قلیل است جمع شده در علی صفات خداوند نام علی مظهر جلیل و جمیل است ذکر علی داروی مریضی روح است هرکه صدایت نزد حسود و بخیل است شأن تو هم شأن احمد است علی جان وصف تو وصف محمد است علی جان مستی نام تو را شراب ندارد ذکر کمالات تو حساب ندارد ذکر تو آرامش تمام قلوب است هیچکسی با تو اضطراب ندارد جار زدم عبد تو شدم همه مُردند حرف حسابی ما جواب ندارد گردن مارا بزن به دار نينداز رشته مو طاقت طناب ندارد محرم اسرار سر به مهر خدایی فاطمه چون پیش تو حجاب ندارد پلک زدی تا گناه خلق نبینی چشم خدا هیچ گاه خواب ندارد حد گناهکار اگر به دست تو باشد زانیه هم ترسی از عذاب ندارد شعر نگفتم که از تو اجر بگیرم شاعر تو کار با ثواب ندارد اجر من این است نوکر تو بمانم مدح تو را در تمام عمر بخوانم 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
من ذکر بسم الله الرحمن الرحیمم تصویر اسماءِ خداوند کریمم من قل هو الله احد را رازدارم یعنی علیِ عالی ام، ذکر قدیمم من ذکر الله الصمد را عینِ معنام عینِ خداوندِ علیمم، من علیمم از کعبه راز لم یلد باید بپرسید لم یولَدَش، خود پاسخی از آن حریمم کفواً اَحد را فاطمه معنا نموده: خَلقاً و خُلقاً چون علی خَلقِ عظیمم همتای کوثر، کفوِ زهرای بتولم أبتر سزاوار است بر خصمِ عقیمم کِی زادگاه دیگران در کعبه باشد؟ من صاحب بیتُ اللَّهَم، رُکنم، حَطیمم من کعبه ام، من قبله ام، من عینِ ذاتم میزانِ دین،یعنی شریعت را حریمم من در رکوعِ خویش، مُحییِ زکاتم مجریِ احکام خداوند حکیمم آن حاکمِ شرعم که در وقت قضاوت حتی برای دشمنان خود حلیمم خود پادشاه عالمم، اما به زُهدم این بس، که فرش کُلبه اَم، تنها گِلیمم حتی برادرهای خود را منع کردم زانچه به بیت المال باشد زرّ و سیمم جانِ پیمبر هستم و نفسِ رسالت سلطان عالم هستم و عبدالکریمم من، آسمانِ بی ستون را آفریدم من حاکم و جبریل در جنّت ندیمم من سفره دار خلقت و کون و مکانم رزق سماوات و زمین، بارِ عَمیمم کوه و در و دشت و دَمن یک گوشه چشمم بر بادها فرش سلیمان، یک نسیمم موسی عصا انداخت، کردم اِژدهایش در طور سینا،یارِ موسای کلیمم عیسی نفَس زد، مُرده را من زنده کردم عالم شود إحیاء از عطرِ شمیمم آتش به ابراهیم اگر بَرد و سلام است نامِ مرا آورد، من قلب سلیمم راه زمین، راه سما، راه کُراتم تنها در عالم من صراط المستقیمم بر لشگر پیغمبران، مولا منم من بر احمد مختار چون سیبِ دونیمم من اولین مؤمن به اسلامِ رسولم خود در تمام کارها با او سهیمم با نَصِّ پیغمبر امیرالمومنینم تنها منم دارای این اسم عظیمم من جانشینِ حضرت ختمی مآبم داده ولایم را خداوند علیمم اولاد معصومم، امامانِ مبینند آری امامانِ مبین را هم زعیمم حتی ولایت بر همه کفّار دارم پس منکرانم را بخوان خصمِ لئیمم کی میتوان شاعر کِشد پَر در حریمم دستانِ من بنوشت ابیاتِ فخیمم حق«لافتی الا علی» در شأنِ من گفت در جبهه وحشت میکند دشمن ز بیمم من پهلوان خیبر و بدر و حنینم من قالعِ هر یل یلِ بازو ضخیمم با جاهلیَّیت در ستیزم تا به آخر من دشمنِ دیرینِ شیطان رجیمم چشمان اهل فتنه را من کور کردم آرامشِ مَردم در اوضاعِ وخیمم ابطالِ باطل میکنم، احقاقِ حق نیز فاروقم و در این سِمَت دُرِّ یتیمم هر منحرف را از رهِ خود بازدارم تحریفِ دین را بر نمیتابم، قَویمم هر روز با کفر و نفاق و شرک در جنگ هر شام، سفره دارِ أطفال یتیمم دست خدا، چشم خدا، گوش خدایم هر صحبتی باشد به هر جمعی، فهیمم من دستِ مهدی میشوم روز عدالت من قاسمِ کیفر ز جنّت تا جحیمم عقبای من زهراست، دنیایم که پاشید با فاطمه، صحرای محشر من قسیمم در پیش من بازوی زهرا را شکستند بستند پیشِ او دو بازوی حَجیمم سیلی زنَم، آنکس که ناموسِ مرا زد؛ من ظلم دیدم وَز غم زهرا ظَلیمم من از مدینه تا نجف در انتظارم تا صبحِ روز انتقام آنجا مقیمم از کوفه تا شام است، هر روزم عزادار شبهای جمعه کربلا خوانِ نعیمم عالم بگِرید بر حسینِ من که گوید: پُر غصه تر از قصۀ کهف و رقیمم رأسِ بریده دیده کس، قرآن بخواند؟ من ناطقِ قرآن و مقتولِ خصیمم گودال بود و پیکرم زیر سُم اسب من بودم و حالِ مناجات صمیمم تنها کلامم: یا غیاث المستغیثین! این جانِ بی جان است، احسانِ قدیمم 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط هر چه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط یک «علی» گفتم و عمری‌ست، دهانم عسلی‌ست ذکر شیرینیِ حلوا به مَثَل‌هاست فقط احترامِ همه‌ی خلق، به جایش؛ اما نوکر خانه‌ی آقاست، که آقاست فقط همه‌ی جاذبه‌ها روی زمین معترفند نجفِ اشرفِ مولاست، که زیباست فقط هر که دنبال طلا رفته خبردار شود هر چه گنج است، در ایوانِ مُطَلاّست فقط آی سائل به کجا رو زده‌ای غیرِ حرم ؟! زود برگرد، که حاجات تو اینجاست فقط نه فقط در نجفش؛ در همه جای عالم دستِ گلدسته‌ی مولاست، که بالاست فقط بسکه بر سینه‌ی خود سنگِ علی را زده‌ایم ذکر «حیدر» دمِ دُرّ نجفِ ماست فقط کاش می‌شد قلم عفو، بگیرد دستش برگه‌ی نوکری‌ام گیر یک امضاست فقط 🔸شاعر: ____________________________
دست، دستی که به شوق یار بالا می‌رود لحظه‌ی تقدیم جان صدبار بالا می‌رود دست گاهی میثم تمّار می‌سازد ز خود یاعلی می‌گوید و از دار بالا می‌رود گاه؛ دستی بال خواهد داد بر جسم شهید روی نیزه جعفر‌ِطیّار بالا می‌رود - کیست با مرحب بجنگد؟- بین یک لشگر فقط دست‌های حیدر‌کرار بالا می‌رود غیر دست مرتضی دست که در روز غدیر روی دست احمد مختار بالا می‌رود؟! دست باران هر زمان کوتاه باشد از زمین گل نخواهد رُست، تنها خار بالا می‌رود از فراز منبر اسلام بعد از مصطفی شیر حق وقتی نباشد مار بالا می‌رود دست حیدر بسته بود و دست قنفذ باز بود سمت زهرا دست بدکردار بالا می‌رود مانده‌ام آن دست‌و‌بازوی ورم‌کرده چطور در قنوت فاطمه هر‌بار بالا می‌رود؟! 🔸شاعر: ____________________________
با نام بلند او نوشتیم از زلفِ کمند او نوشتیم تلخیم ولی شکر فروشیم تا از لبِ قند او نوشتیم از اَشهدُ اَنَّ عشق مولا یعنی به پسند او نوشتیم آزاد شدیم از دو دنیا خود را که به بند او نوشتیم - - ما را به لب نجف نوشتند ما را رطب نجف نوشتند ای تاکترین سبویِ مستی ای پاکترین وضوی مستی ما مرد شراب عشق هستیم ای جانم از آبروی مستی ساقی چه کنیم آتشینیم مُردیم در آرزوی مستی برخیز که تر کنیم امشب از نامِ علی گلوی مستی - - با ناد علی بزن نوایی بسم اله اگر حریف مایی از کوثر عشق آب خوردیم از جام علی شراب خوردیم انگور ضریحِ نقره کوبیم عمریست که نابِ ناب خوردیم از شَعشعه‌یِ حضور گرمیم تا پرتو آفتاب خوردیم سوگند نمیرویم جایی ما نان ابوتراب خوردیم - - دلداده‌ی بی اراده هستیم یعنی که حلال‌زاده هستیم بر روی جهاز ، ناگهان گفت در حلقه‌ی جمع حاجیان گفت فریاد علی علیش پیچید بالاتر از اوج آسمان گفت دیروز به دوش او علی بود امروز علی علی بجان گفت شد محضرِ فاطمه شرفیاب جبریل...چنین نفس زنان گفت - - ای میر وزیری ات مبارک امروز امیری ات مبارک آورد اگر خدا علی را تا گم نکنیم ما علی را رو کرد برای آفرینش یک جلوه‌ی مرتضی علی را حق داشت نبی کسی نبیند او دیده که را؟ که را؟  علی را حک کردپیمبر ازهمان روز بر خاتمِ خویش یا علی را - - تا کعبه‌ی مومنین نمی‌شد این دین بزرگ دین نمی‌شد ای وای اگر قدم بکوبد با تیغِ دو دَم  دو دَم بکوبد او یک تنه صد سپاه را با یک جذبه‌ی خود بهم بکوبد زینب خود مرتضی است وقتی فریاد سرِ ستم بکوبد از حضرت حیدر است ارثش عباس اگر علم بکوبد - - تا تیغ خود از غلاف برداشت صد بار زمین شکاف برداشت گیرم که خیال خام دارد این خصم همیشه دام دارد گیرم که همیشه کینه توز است یا نقشه‌ی انتقام دارد ما شیعه‌ی مرتضی شدیم و این سیره چنین پیام دارد: ما را چه غم از هزار دشمن ایرانِ علی امام دارد - - ما فاتح قله‌ی جهانیم ما لشکر صاحب الزمانیم آیین علی همیشه جاریست آئینه‌ای از شکوهِ باریست آیین علیست رادمردی دور از ستم و سیاه کاریست آیین علیست دستگیری آیین علی گذشت و یاریست آیین علی علی بسازد در راه حسین سربداریست من را ببرید سرزمینش باشد برسم به اربعینش 🔸شاعر: ____________________________
آنکه را حُبِّ علی(ع) نیست به دل، از ما نیست هرکه شد شیفته ی عشق علی(ع)، تنها نیست سائل و ریزه خور و خادمِ درگاهِ توأیم جز علی(ع) هیچکسی بر دل ما مولا نیست مدد از حیدر کرار(ع) فقط می جوییم أغنیا را غمِ افزون و کمِ دنیا نیست گشته بازنده ی دنیا و قیامت قطعا آنکه بر لوح دلش حُبّ علی(ع) پیدا نیست! ما مسلمان شده ی مکتب آلُ اللّهیم زندگی بی علی(ع) و آل علی(ع) زیبا نیست 🔸شاعر: ____________________________
اي آفتـاب حُسن به زيبائيت سلام وي آسمــان فضل به دانائيت سلام در صبر شاخصي به شکيبائيـت سلام تنها تو کاظمي که به تنهائيت سلام هرگه غضب به قلب رئوف تو يافت دست از آب عفــو آتش خشمت فرو نشست اي صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز مطلوب ايزد است بيان تو در نمــاز واجب بُود درود به جان تو در نماز اي جلوه هاي لطف خدا دودمان تـو اين دوستي است دوستي خاندان تو تو عبد صالح و به کفت قدرت خــداست هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست هارون چگونه صاحب اين دعوي خطاست کي ابر هر کجا که بباري ز ملک ماست قدرت از آن توست کــه بر ابر پيــل وار فرمان دهي و شيعـۀ خود را کني سوار اي نبض روزگار بـه کفِ با کفايتــت شيرازۀ کتــاب شفاعــت ولايتت شمس و قمر دو جلـوه ز نور هدايتت گر، مي نبود جوشش بحر عنايتت تبليغ سوء رشتۀ احکام مي گسست طوفان کفر کشتي اسلام مي شکست بـاران ابــر دست تو پايــان پذير نيست دريــاي قلب پاک تو طوفـان پذير نيست مهر تو گوهري است که نقصان پذير نيست خصم تو کافري است که ايمان پذير نيست آن سان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجـــود توست اي کشتي نجات به درياي حادثـات دارند شيعيان به شما چشم التفات لب تشنه ايم تشنۀ يک جرعۀ فرات بر ما ببخش از کرم خويشتن برات در آستــان قدس رضا نور عين تو دل پر زند به سوي تو و کاظمين تو چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست سر تا به پاي دردم و درمانـم آرزوست پا تا به سر نيــازم و احسانـم آرزوست بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضــا سوگند مي دهم به جگر گوشه ات رضا 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
ای حیات روح مطهّــر وی بقـای عالـم اکبــر هشتمین ستارۀ عصمت هفتمیـن وصـیّ پیمبر یـا ولـیّ خالــق منّـان یـا امام موسی جعفر درِّ هفـت بحـرِ فـضیلت بحرِ شش فروزانْ گـوهر هم ز وصف خلـق، مبرّا هـم ز حـد مـدح، فراتر هم قضا تو راست به فرمان هم قـدَر تـو راست مقـدّر بـال ده بـه مـرغ عروجم تـا بـه کاظمیْـن زنـم پر کاظمیـن: قبلـۀ جان‌هـا کاظمیـن: خانــۀ دلبــر کاظمین: خاک دو مولا کاظمین: شهر دو سرور تا دهم به بارگهت جان تا نَهم به خاک درت سر کـرده‌ام مشــام دلـم را از ولایــت تــو معطّــر خاک و باد و آتش و آبند در ارادۀ تــو مسخّــر جـز درت پنـاه ندارم سیّدی مرانم از این در! گر از این درم برهانی بـاز آیـم از درِ دیگــر شیر با ولای تو خـوردم پیشتـر ز خلقـت مــادر من کی‌ام که مدح تو گویم ای همـه خدات ثناگر مــاه آفتـاب، شمـایل آفتابِ فاطمـه منظـر چـون رضات، نور دودیده همچو فاطمه به تو دختر او امــام کـلّ خــلایق ایــن حبیبـــةاللهِ داور دور بـا اشارۀ چشمت می‌زنــد سپهــر مـدوّر آن چنان که با یَدِ موسی چوب خشک می‌شود اژدر مهر تو چو خلق مـرا هم هم چو ذرّه داشته در بر خـار بـوده‌ام، شده‌ام گل خاک بـوده‌ام، شده‌ام زر کظم غیظ تو همه احمد دست و تیغ تو همه حیدر جای جـای عالـم هستی از ذُراری تـــو منــوّر بس امام‌زاده که دیدم بود نجلِ موسی جعفر این بوَد تجلّیِ زهرا ایــن بـوَد نتیجـۀ کوثر ای امــام نــور! چگونـه حبس تیره شد به تو بستر؟ تیرگی تو را شده مونس سلسله تو را شده یاور آفتاب و سلسله؟ هرگز ایــن مـرا نیایـد باور تـا ولــی‌عصـر نیـاید آن امیـد اوّل و آخـر داغ توست بر جگر ما زخم تو هماره به پیکر کاش دور حبس تو می‌شد پـر زنــم بســان کبــوتر نخل «میثم» است که دائم می‌دهـد ز اشک غمت بـر 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
وارث مُلک تبسم ، کاظم است عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است آفرینش ، سوره ای از مهر او بر لب هستی ، تبسّم کاظم است مُصحف اخلاص و قاموس یقین بحر عرفان را تلاطم ، کاظم است مُقتدای آسمان مردان سبز قبله ی آیینه مردم ، کاظم است ترجُمان وحدت دل های ما تابش مِهر تفاهم ، کاظم است مِی پرستان ! وقت سرمستی رسید در میستان هفتمین خُم ، کاظم است آسمان ! تبریک ، فصل هفتم است مِهر عالمتاب هفتم ، کاظم است 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
این حرف بینِ مردمِ این خاک رایج است چشمانِ ما به سفره یِ باب الحوائج است https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان⬆️
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار _______________ بوی اسپند کرده مدهوشم دارم آقا سیاه می پوشم اشک ریز غروب گودالم از همین ابتدای چاووشم آه ارباب اذن گریه بده نکند کرده ای فراموشم؟ سینه با نیتت زدم،یک عمر بوی گل می پرد از آغوشم اشک هایم جوابگویت نیست پس برایت فرات می جوشم دارد آقا سپید می گردد با غم کربلا بناگوشم عهد کردم فروختم هرچه به کسی گوشواره نفروشم به فدای اسیری زینب هرچه زنجیر خورده بر دوشم . دل مهیای پیشواز شده ناز ارباب را نیاز شده آسمان ها به سینه می کوبند باد در کوچه نوحه ساز شده تکیه ی ما به نام ثارالله قد علم کرده سرفراز شده دست، تا رزق اشک را بدهد سوی آقای خود دراز شده پس برای تمام هیئت ها نام ارباب امتیاز شده ذاکر و چای ریز در هیئت؛ جای هر نوکری لحاظ شده آه آقا برای قاسم تو اشک در چشم ما جهاز شده تا علی را به تیر بسپارد دستهای حسین باز شده . گل به وقت گلاب نزدیک است لحظه ی اضطراب نزدیک است لحظه ای که عمو به خود می گفت مشک بردار،آب نزدیک است بی گمان بین آب و شش ماهه لحظه ی انتخاب نزدیک است لحظه ی رو گرفتن ارباب از نگاه رباب نزدیک است آی خفاش های بی مقدار کشتن آفتاب نزدیک است لحظه‌های ی کشیدن دست و روسری و نقاب نزدیک است لحظه ی رقص خیزران پلید با شراب و کباب نزدیک است 🔸شاعر: _______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار _______ آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین باورم نیست که آواره شدم در این شهر نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم نگرانم نکند زینبت اینجا برسد تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند نکند دخترکان معجر نو بر دارند وعده زیور و خلخال به هم می دادند وعده غارت گودال به هم می دادند نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار آه آقای غریبم کفنت را بردار چند تا مشک پر از آب بیاور حتما آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار _______ ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره از من به سر دویدن از تو به یک اشاره جان من و دوطفلم نذر تو باد صد بار یک‌ دم اگر ببیند مسلم تو را دوباره قصابهای کوفه چون فصلِ عید قربان آورده اند انگار بر جسم من قناره این چشمها که دیدم خشکیده از محبت بر جان اصغرت کن فکری به راه چاره این دستها به غارت بران چو تیغشان است از گوش دخترانت بردار گوشواره ترسم از آن دمی که بر خاک چون فتادی قاتل کشد چو خنجر زهرا کند نظاره 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار _______________ از آه من،کبود دل آسمان بوَد در کوفه مسلم از غم تو نیمه جان بوَد کوفه میا که جسم تو عریان شود حسین چشمم به یاد آمدنت خون فشان بوَد آقا چقدر دلنگرانم برای تو دلواپسی ام از نگه ساربان بوَد طفل رباب می شود اینجا دو تا حسین دیدم به دست حرمله تیر و کمان بوَد افتادن مرا زن و بچه ندیده اند دور تو پیش دیده ی زینب،سنان بوَد کوفه میا به چشم دل،انگار دیده ام راس بریده ات به کف این و آن بوَد آقا میا که جای سه ساله به کوفه نیست اینجا سخن ز مجلس نامحرمان بوَد 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار ___________ دارد نوای نوحه‌ی خون‌خواه می‌رسد هر شب صدای چاوشی ماه می‌رسد لب‌های قدسیان به دمت گرم می‌شود «باز این چه شورش است»، که از راه می‌رسد دارد هوای شهر، نفس تازه می‌کند هر خانه را دمت پر از آوازه می‌کند دستی لباسِ مشکی سالِ گذشته را دارد برای نوکرت اندازه می‌کند در کوچه‌های مشکی ماتم رسیده‌اند بعد از حسین و روضه؛ به این دَم رسیده‌اند «لطفا کمک کنید، به بزم عزایمان» سینی به دست‌های مُحرّم رسیده‌اند هر کوچه‌ای که بزم عزایت در آن بپاست یک تکه از حرم شده از جنس کربلاست این پارچه؛ که حلقه زده دور خیمه‌ات چادر سیاهِ روضه نه؛ شش‌گوشه‌ی شماست اصلِ شراب، چای عزاخانه‌های توست هر استکان؛ دخیل، به پیمانه‌های توست سُکر مدام، هروله را می‌کند درست پرواز، کار هر شبِ دیوانه‌های توست عرضِ سلام‌های علامت سلام ماست پرهای تیغه‌اش پر و بال قیام ماست ما هم کبوتریم، ولی دور از حرم سقفِ بلندِ فرشِ حسینیّه بام ماست طبل و دُهُل صدای تپش‌های نوکر است دَمّام و سنج‌های عزا صور محشر است زنجیر می‌زنیم، که زنجیری‌ات شویم سینه‌زدن؛ بهانه‌ی کوبیدن در است ما نان‌خور توایم، نمک‌گیر روضه‌ایم آب و خوراک‌مان شده‌ای؛ سیر روضه‌ایم شعر سپید مرثیه‌ی توست، موی ما هر چند کودکیم، ولی پیر روضه‌ایم خاکستریم، تکه‌ای از تربتیم ما بازارِ داغِ نوکرِ بی‌قیمتیم ما ما را قلم نگیر، اگر هم غلط شدیم خوشبختی است، اینکه تَهِ نوبتیم ما ای صاحب بهشت زمین؛ «بهترین حرم» شد منتهای آرزوی ما همین؛ «حرم» آماده‌ایم، پای برهنه سفر کنیم باشد قرار بعدی ما؛ اربعین؛ حرم ... 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار _______________ بوی اسپند کرده مدهوشم دارم آقا سیاه می پوشم اشک ریز غروب گودالم از همین ابتدای چاووشم آه ارباب اذن گریه بده نکند کرده ای فراموشم؟ سینه با نیتت زدم،یک عمر بوی گل می پرد از آغوشم اشک هایم جوابگویت نیست پس برایت فرات می جوشم دارد آقا سپید می گردد با غم کربلا بناگوشم عهد کردم فروختم هرچه به کسی گوشواره نفروشم به فدای اسیری زینب هرچه زنجیر خورده بر دوشم . دل مهیای پیشواز شده ناز ارباب را نیاز شده آسمان ها به سینه می کوبند باد در کوچه نوحه ساز شده تکیه ی ما به نام ثارالله قد علم کرده سرفراز شده دست، تا رزق اشک را بدهد سوی آقای خود دراز شده پس برای تمام هیئت ها نام ارباب امتیاز شده ذاکر و چای ریز در هیئت؛ جای هر نوکری لحاظ شده آه آقا برای قاسم تو اشک در چشم ما جهاز شده تا علی را به تیر بسپارد دستهای حسین باز شده . گل به وقت گلاب نزدیک است لحظه ی اضطراب نزدیک است لحظه ای که عمو به خود می گفت مشک بردار،آب نزدیک است بی گمان بین آب و شش ماهه لحظه ی انتخاب نزدیک است لحظه ی رو گرفتن ارباب از نگاه رباب نزدیک است آی خفاش های بی مقدار کشتن آفتاب نزدیک است لحظه‌های ی کشیدن دست و روسری و نقاب نزدیک است لحظه ی رقص خیزران پلید با شراب و کباب نزدیک است 🔸شاعر: _______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار ___________ عشق است مرا که در عزایت رنگ بدنم سیاه باشد از لطمه‌ی روضه‌ی غم تو عشق است تنم سیاه باشد از بس که مرا همیشه مادر از کودکی‌ام سیاه پوشاند پایان وصیتم نوشتم حتی کفنم سیاه باشد من کیسه‌ای از گناه دارم در سینه دلی سیاه دارم گفتی که بیا چه عیب دارد گر سینه‌زنم سیاه باشد انگشتر تو بلای جان شد انگشت تو سهم ساربان شد پس حق بده روی دست از این پس سنگ یمنم سیاه باشد در روضه‌ی چوب خیزرانت از بس‌که گزیده‌ام لب از غم دیگر چه تعجب است اگر من دور دهنم سیاه باشد… 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه_حضرت_مسلم_(ع) #استاد_جواهری_فکور #درگاه_شاعران_روضه_نشینان https://eitaa.com/rozeneshinan