eitaa logo
روز‌نوشت
589 دنبال‌کننده
749 عکس
362 ویدیو
2 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر را نمی‌توان نوشت! مادر را باید جان داد! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
من کلا در کنترل اشک آدم قوی و محکمی نیستم. از همان‌هایی هستم که بُغض پشت پلک‌های‌شان سنگر می‌گیرد و به وقتِ غم، اشک شبیه لشکر اشکانیان می‌تازد به میدانِ صورت‌شان. از همان آدم‌هایی که سرِ دیدن فیلم‌های تلویزیون کلی گریه می‌کنند برای سرنوشت آدم‌های توی فیلم. از همان زود‌رنج‌هایی که با دیدن پرنده‌ی توی قفس و ماهی توی آکواریوم دلشان می‌شکند و گریه‌‌شان می‌گیرد. اما همین منِ ضعیف، گاهی چنان محکم روی تصمیم خودم می‌مانم و‌ همه‌ی خُلف‌وعده‌ها را گوشه‌ی رینگ شکست می‌دهم که چشم‌های قلبم از تعجب گِرد می‌شوند! آدمیزاد یک چنین موجودی‌ست! عجیب و پُر از تناقض! این حجم از غلیظ و رقیق بودنِ انسان، کار را برای او سخت می‌کند؛ به همین دلیل عقربه‌های احساس و رفتار نباید بی‌معنا دنبال هم بِدَوند. یک مرکزیتی لازم است تا به رفتار آدمی جهت دهد. هر کسی ممکن است یک چیزی را مرکز رفتارش قرار دهد. راستی عقربه‌های رفتارِ شما حولِ کدام محور می‌چرخد؟ 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
امشب توفیق شد رفتم منزل یک رفیقِ قدیمی. مولودی داشتند. مداح، شعرهایش را قشنگ می‌خواند. خانم‌ها هم کف می‌زدند. پسربچه، اما شیطنت می‌کرد. قرار شد شکلات‌ها را او پخش کند. همین انگیزه شد تا ساکت بنشیند. انگار مهمترین مسئولیت عالَم را بر دوشش گذاشته‌اند. ردّ جمله‌ی "من بهتر از بقیه‌ی بچه‌ها هستم" را می‌شُد توی چشم‌هایش دید. بچه، بی اختیار انگار افتاده بود توی یک تکه از جزیره‌ی ریاست و برای خودش حکومت می‌کرد! انگیزه‌ی پخش شکلات، دست‌به‌سینه‌اش کرده بود. کِیف این مسئولیت خطیر تا آخرین سلولِ تنش رفته بود. این‌قدر خودش را می‌دید که تصور می‌کرد همه دارند نگاهش می‌کنند. حتما تابستان‌ها هم تصور می‌کند پنکه‌ وقتی می‌چرخد، سمت او بیشتر باد می‌زند. بچه است دیگر! نیازمند دیده شدن. در مجالس اهل بیت بچه‌ها را بیشتر ببینید. ممنون خانم مولودی‌خوان (خانم حیدری) که حواست به بچه‌ها بود. ⚡️از مادرش بابت عکس، اجازه گرفتم. 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
کلمه، کم دارم برای نوشتن‌ات! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
کلمات نعمت‌اند! از آن نعمت‌هایی که روزی هزاربار باید شُکرشان را به‌جا آورد! کلمات، حُکم یک ملاقاتی را دارند برای یک زندانی! و یا حُکم مُسَکن به‌وقتِ میگرن! حُکم چای به‌وقتِ افطار! حکمِ اشک به‌وقتِ بغض! کلمات، چیزی شبیهِ معجزه‌اند! معجزه‌‌ی پیامبر هم کلماتِ خدا بود! نوشتن، جورِ همه‌چیز را می‌کشد حتی جورِ بی‌کلمه بودن را! بنویسید تا آرام بگیرید.🌱 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
طاها و یاسینِ من دی‌ماهی‌اند. متولد زمستان! به‌غیر از فرزندانم، یکی از رفیق‌های عزیزم هم اهلِ زمستان‌ است. به همین دلیل، تولد و ترکیبش با زمستان برای من می‌شود دنیایی از انگیزه‌ها. من سرمای زمستان و سختی‌اش را با امید به فرداهایی روشن سپری می‌کنم. بعضی‌ها زمستان را فقط فصل سرما می‌دانند؛ اما زمستان فقط فصل شیشه‌های بخار گرفته‌ای نیست که با انگشت روی آن‌ها واژه‌ها را نقاشی کنیم! زمستان فقط چسبیدن به بخاری و لرزیدن نیست؛ اگر امید و انگیزه باشد در دمای نزدیک به صفر زمستان هم می‌توان گرمای بالای چهل‌درجه را احساس کرد. زمستان اگرچه سرد است؛ اما حرارتی دارد که آدم را از یخ زدن نجات می‌دهد. زمستان، خودش فصل استقامت است. اصلا خودش تلاش می‌کند تا به بهار برسد. زمستان آموزگار درس انتظار است. باید بمانی و دوام بیاوری تا بهار بیاید. حالا هرچقدر سه فصلِ دیگر حرف‌های دنیا را بارش کنند، گوشش بدهکار نیست. چه خوب است آدم زمستان باشد! چه خوب است فقط با امید، بجنگد برای بهار شدن! چه خوب است گوشه کنایه‌های سه فصل دیگر را نشنیده بگیرد. زمستان پوست‌کلفت‌تر از این حرف‌هاست که بخواهد تسلیم شود. زمستان زنده است به امید بهار. فرزندان من دی‌ماهی‌اند. متولد زمستان. فرزندانم را دوست دارم؛ زمستان را نیز! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرفان طهماسبی را پِلی کرده‌اند! بچه‌ها رقصیده‌اند! آموزش‌ و پرورش بابل هم قول داده که با عاملان این هنجارشکنی برخورد کند! خوب تا اینجای قضیه مشکلی نیست. مسئولان مثل عقاب بالای سر جامعه پرواز می‌کنند و حواس‌شان به همه‌جا هست. الحمدلله! پس مشکل کجاست؟! اینکه ندانیم هیجان برای نوجوان از نانِ شب‌واجب‌تر است و اینکه برای شادی و هیجان نوجوان برنامه‌ای نداشته باشیم و اینکه آمار خودکشی نوجوانان را ندانیم یا یادمان برود این‌ها مشکلات جدی‌تری است که کمتر به آن پرداخته می‌شود. 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فیلترشکن را روشن می‌کنم. توی تلگرام چندتایی کانال رصد اخبار عضوم و تعدادی هم کانال زبان، نویسندگی، پادکست، کتابخوانی، شعر، حافظ‌خوانی و یک کانال آشپزی. خبرها را از تلگرام گرفته‌ام می‌خواهم بنویسم‌شان. برمی‌گردم ایتا. جواب نمی‌دهد. باید فیلترشکن را خاموش کنم. متنی را در ایتا می‌نویسم. می‌خواهم مطمئن شوم اینترنشنال و بی‌بی‌سی و بقیه‌شان این حرف را زده‌اند یا نه! باید از یوتیوب دنبال کنم. فیلترشکن را روشن می‌کنم. می‌روم یوتیوب. کارم که تمام شد بر می‌گردم ایتا. جواب نمی‌دهد. فیلترشکن را خاموش می‌کنم. متن را کامل می‌کنم. در روزنوشت ارسال می‌کنم. پیام‌ها را چک می‌کنم. رفیقم پرسیده که این توئیت از این آقا واقعیه یا کیکه؟! باید بروم ایکس جدید یا همان توئیتر قدیم. جواب نمی‌دهد. باید فیلترشکن را روشن کنم. می‌روم ایکس. توئیت را چک می‌کنم. برمی‌گردم ایتا. جواب نمی‌دهد. باید فیلترشکن را خاموش کنم. تمام زندگی مجازی ما میان روشن کردن و خاموش کردن فیلترشکن خلاصه می‌شود. با این همه مشکل، موافق رفع فیلترینگ هم نیستم. دلیل اصلی‌اش هم بچه‌های این سرزمین‌اند که بدون فیلتر در فضای وحشتناک و بی‌ضابطه‌ی مجازی بدتر از این خواهند شد! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم حالا که از چپ و راست، نظام را زیر سوال می‌برید لابه‌لای گلایه‌ها و اعتراض‌هایتان، این تصاویر را هم ببینید! جان‌ها رفته تا این خاک مانده! منصفانه نقد کنید. حکومت اسلامی در دفاع از مردم مظلوم فلسطین، پیروِ رهبر آزادگان "حسین بن علی" علیه‌السلام بوده و هست. نظام، زیر بارِ ظلم نمی‌رود؛ همانگونه که "حسین" هم نرفت! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
مگر آدمیزاد چقدر عمر می‌کند؟! مگر چند بهارِ دیگر می‌بیند؟! مگر می‌شود "حسین" را دوست داشت؛ اما از مظلوم دفاع نکرد؟! ما که یک‌عمر برای مظلومیت "حسین" گریه کردیم خوب باید یک‌جا نشان بدهیم که آن اشک‌ها، ادا نبوده و حقیقت داشته! باید بالاخره یک‌جا ثابت کنیم که آن دسته‌ها و زنجیرها و عَلم‌ها و آن لباس مشکی‌ها و پابرهنه رفتن‌ها بازی ایام نبوده است. ما باید ثابت کنیم که عاشق "حسین" هستیم و حالا وقتش است. بسم الله... غزه در انتظارِ ماست! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
امروز یاد یکی از همسایه‌های قدیمی‌مان افتادم. ما یک همسایه‌ای داشتیم که عیال‌وار بود و دختردار و از همه مهم‌تر آبرودار! دخترها پشت سر هم قد کشیده بودند و جلوی چشم‌های نه‌نه‌ بابا راه می‌رفتند. مردم محل، غم را توی چشم‌های این مرد می‌دیدند و زن‌هاشان هم در جلسات دورهمی توی کوچه از دل‌نگرانی‌های زن همسایه با خبر شده بودند. بعد انگار که همه‌ی محل دست‌به‌دست هم بدهند تا گره از کار این خانواده باز کنند؛ یکهو برای دخترشان شوهر پیدا کردند و بساط رفتنش به خانه‌ی بخت را فراهم نمودند. من کلاس دوم یا سوم راهنمایی بودم و دختر همسایه هم یک سال از من بزرگتر بود و حالا می‌خواستند شوهرش بدهند. قرار بر این شده بود که هرکسی هرچیزی دارد برای جهیزیه بیاورد. من خیلی خوب یادم هست که آمدم خانه و به مادرم گفتم که شما هم یک چیزی بدهید تا ما برایشان ببریم و مادرم گفتند تو دخالت نکن من خودم بلدم چیکار کنم! خلاصه مادرم یک چیزی زیر چادرش قایم کرد و بُرد به همسایه داد و من نفهمیدم که چی بود. دختر همسایه یکی‌یکی همسایه‌ها را می‌دید و ازشان تشکر می‌کرد. یک زن همسایه هم داشتیم که خیلی مهربان بود‌ و به عروس گفت اگر چیز دیگری احتیاج دارید بگویید تا جور کنیم؟ بعد یکهو همین دوست من که تا دیروز همبازی‌ام توی کوچه‌ها بود؛ انگار من برایش غریبه شده بودم؛ خیلی خودش را می‌دید که می‌خواهند شوهرش بدهند؛ دهانش را بُرد نزدیک گوشِ زن همسایه و بی‌آنکه من بفهمم یک حرف درگوشی زد. همسایه هم مثل برق از جا پرید و رفت تا برایش تهیه کند. وقتی برگشت من آن‌جا نبودم. چون نوبت ظهر بودم و باید می‌رفتم مدرسه. به‌‌هر حال عصر که برگشتم جهیزیه آماده شده بود. قرار خواستگاری گذاشته بودند و وعده‌ی عروسی هم داده بودند برای شب جمعه‌ی همان هفته. هم‌بازی‌ام عروس شد. همسایه‌ها دور هم جمع شدند. مردها شعرهایی خواندند. بچه‌ها رقصیدند. زن‌ها کِل کشیدند. مادرم اجازه نداد عروس‌کِشون بروم و خلاص. از آن روزها چیزی یادم نمانده. بیش از بیست سال گذشته و دیگر دختر همسایه را هم ندیدم. حتی اگر ببینمش لابد نمی‌شناسمش. اما تنها چیزی که در ذهنم مانده محبت همسایه‌هاست. محبت یک همچین چیزی است. می‌ماند در ذهن. در قلب. و تمام نمی‌شود. حتی اگر تصویرِ کسی که محبت را دریافت کرده یادمان برود، قیافه‌ی آنکه محبت نموده را فراموش نمی‌کنیم. من آن زن همسایه‌ی مهربان را یادم نمی‌رود. قیافه‌اش را حتی هنوز یادم هست. محبت یک همچین چیزی است. عجیب جالب ماندگار! اگر می‌خواهید بمانید توی قلبِ کسی، محبتش کنید! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹پیش بینی جنگ ترکیبی و اغتشاش در داخل کشور با روی کار آمدن ترامپ https://eitaa.com/roznevesht