eitaa logo
روز‌نوشت
565 دنبال‌کننده
734 عکس
351 ویدیو
1 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
مؤلفه‌های تحلیل صحیح رصد و تحلیل اتفاقات و وقایع گوناگونی که امروزه در جامعه شاهد هستیم با اهداف گوناگونی صورت می‌پذیرد. برخی از شبکه‌ها و به‌تبع آن برخی از افراد نه‌تنها هیچ اعتقادی به‌نظام مقدس جمهوری اسلامی ندارند؛ بلکه تمام هم‌وغم خویش را در جهت تخریب و تضعیف نظام به کار می‌گیرند. این گروه هر اتفاق کوچک و بزرگی را به نفع خویش مصادره کرده و در تحلیل آن واقعه تنها هدف‌شان این است که ضربه‌ای بر پیکره جامعه و اعتماد مردم به‌نظام وارد سازند. تکلیف این گروه روشن است. از دیگر سو عده‌ای در دایره دوستان نظام قرار می‌گیرند و تلاش می‌کنند دلسوزانه وقایع را مورد تحلیل قرار دهند. البته برخی از افراد در این گروه به دلیل رعایت احتیاط، ممکن است دچار آسیب‌هایی شوند که ناخواسته به‌جای دفاع از حق، به تثبیت باطل کمک نمایند. با توجه به تأکید رهبر عزیزمان بر مسئله جهاد تبیین طبیعتاً باید به دنبال روش‌هایی بود که در تبیین جهاد گونه مؤثر باشد. جهاد تبیین مقدمه‌ای برای اصلاح اجتماع است و اگر به‌درستی انجام نپذیرد به‌جای اصلاح، انحراف را نتیجه خواهد داد. تحلیل وقایع جامعه را می‌توان یکی از مصادیق جهاد تبیین دانست؛ چراکه تحلیل صحیح اتفاقات، همچون چراغ روشنی می‌تواند روشنگر مسیر باشد و مردم و اجتماع را به اتخاذ تصمیم درست وادارد. برای تحلیل صحیح نیز مؤلفه‌هایی وجود دارد و چنانچه تحلیلی فاقد این مؤلفه‌ها باشد منصفانه نخواهد بود. اولین مؤلفه در تحلیل، عدم انکار واقعیت است. متأسفانه برخی از افراد دوستدار نظام به‌محض برخورد با وقایع تأسف‌بار به‌جای آسیب‌شناسی موضوع، به انکار آن واقعیت می‌پردازند با این توجیه که نباید فضا را برای سوءاستفاده دشمن بازنمود. غافل از اینکه انکار واقعیت، عدم اعتماد را به دنبال خواهد داشت. بنابراین اولین گام در تحلیل، تسلیم در برابر حقیقت است. در میان این گروه نیز تعدادی به ریسمان "عدم واکنش " تمسک می‌جویند و با بی‌تفاوتی از کنار موضوع رد می‌شوند؛ بدون توجه به این نکته که ندیدن یک حقیقت، فرقی با انکار آن حقیقت ندارد. حذف روایت دروغ از دیگر مؤلفه‌هایی است که در تحلیل یک جریان الزامی‌ست. عده‌ای دیگر باز به همین بهانه که ممکن است دشمن در برابر واکنش آن‌ها نسبت به جریانات، سوءاستفاده کند اصل آن واقعه را تغییر داده و با حذف و اضافاتی سعی در پیشبرد اهداف به‌ظاهر متعالی خود دارند. شاید این گروه فراموش کرده‌اند که هدف، هرگز وسیله را توجیه نمی‌کند. چنانچه در جامعه اسلامی خطایی از جانب مسئولی رخ داد قرار نیست ما مردم عادی از خطاها چشم‌پوشی کنیم بلکه باید با تمسک به مؤلفه‌های تحلیل صحیح به آسیب‌شناسی موضوع بپردازیم. همان‌طور که اشاره شد تحلیل وقایع یکی از مصادیق تبیین است و تبیین یعنی روشنگری. همان‌گونه که خداوند قرآن را تبیین‌کننده برای مردم می‌داند و می‌فرماید: «هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاس». اصلاً در ذات تبیین، بیان حقیقت وجود دارد. تبیین میانه خوبی با بدفهمی‌ها، کج‌فهمی‌ها، تحریف و تغییر ندارد پس به‌جای کتمان یا انکار حقیقت و به‌جای توجیه آن اتفاق باید به ریشه‌های آن جریان و عوامل ایجادکننده و راهکارهای برون‌رفت از آن پرداخت. از دیگر مؤلفه‌های تحلیل این است که تحلیل‌ها مستند و مستدل انجام پذیرد. بنابراین تحلیل‌هایی که به مستندات تکیه نداشته باشند تحلیل‌های صحیحی نیستند. در این نوع تحلیل‌ها خطر دروغ، تهمت و افتراء نیز وجود دارد. برخی از افراد فکر می‌کنند تحلیل‌های صحیح و همراه با حقیقت منجر به بدبینی مردم به‌نظام می‌شود درحالی‌که بالعکس وقتی مردم ببینند که طرفداران نظام قصد کتمان و انکار حقیقت را ندارند و واقعیت را آن‌گونه که هست تبیین می‌کنند اعتماد بیشتری به‌نظام پیدا می‌کنند. یکی دیگر از مؤلفه‌های تحلیل صحیح، ویژگی شجاعت و صراحت است. بارها دیده‌ایم افرادی که باید در برابر برخی خطاها اعلام موضع نمایند احتمالاً برای حفظ موقعیت خویش سکوت را ترجیح داده‌اند. تحلیل‌گر انقلابی اهل شجاعت و صراحت است و می‌داند که اعلان موضعش، هزینه در پی خواهد داشت. البته در این میان برخی نیز بالعکس با ادعای صراحت و شجاعت و با حرکات خام و بدون محاسبه خود را طرفدار شعار آتش به اختیار می‌دانند و راه را غلط می‌روند. نکته دیگر اینکه جهاد تبیین هرگز به معنی تنزه‌طلبی نیست. آن‌هایی که به بهانه مقدس بودن نظام، از خطای مسئولان نظام چشم‌پوشی می‌کنند باید بدانند که با محافظه‌کاری و ملاحظه‌کاری نمی‌توانند کمک مؤثری به این نظام مقدس داشته باشند. تحلیل وقایع اجتماع هنگامی می‌تواند در دایره جهاد تبیین قرار گیرد که بررسی‌های منطقی با زینت اخلاق عجین گردد و وقتی چنین اتفاقی رقم بخورد یأس و ناامیدی هرگز به جامعه القاء نمی‌شود، سیاه نمایی جایی ندارد، کتمان و انکار حقیقت طرفی نمی‌بندد و راحت‌طلبی نیز جایگاهی نخواهد داشت. 🖋زهرا ابراهیمی
این روزها کتاب‌های اروین یالوم را می‌خوانم. نویسنده و روان‌درمانگر آمریکایی. نگاهش به مرگ، قابل تامل است. اگرچه با نگاه روانشناسی اسلامی متفاوت.
وقتی کتابی می‌خوانم که نگاهش با نگاه آموزه‌های اسلام متفاوت است، خلاصه‌نویسی‌ها را بر مبنای اندیشه دینی پیاده می‌کنم نه بر مبنای محتوای همان کتاب. جملات زیر در رابطه با مرگ برداشت‌های من است بعد از مطالعه آثار اروین یالوم.
🔸علیرغم اینکه همواره از مرگ ترسانده می‌شویم، اما این اندیشه مرگ است که به زندگی معنا می‌بخشد.
🔸اصیل زیستن، جز زیستن با اندیشه مرگ چیز دیگری نیست.
🔸ترس آدم‌ها از مرگ به‌خاطر از‌دست‌دادن وجود و پیوستن به عدم است، حال آنکه نیستی با مرگ، هیچ خویشاوندی ندارد.
اگر غصه چاره‌ساز بود، می‌خوردیم لیک، بیش از آن است...
و اگر اشک چاره‌ساز بود، می‌ریختیم لیک، بیش از آن است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از آن صداهای شورانگیزی که همزمان بغض در گلو می‌نشاند و لبخند بر لب می‌کارد... https://eitaa.com/roznevesht
⚡️مصادره به مطلوب از سوی شبکه‌های غربی و دست نشانده‌های داخلی تا جایی پیش می‌رود که نام متروپل را با سینما رکس کنار هم می‌آورند. می‌بینید چقدر وقیح‌اند... https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خوب که ما اهل زمین، شما اهل‌ آسمان (اهل‌بیت) را داریم...
جوان رشید خرمشهر بعضی از چیزها می‌شوند نماد برخی از مفاهیم، تا جایی که وقتی آدم چشمش به آن نماد می‌افتد خیلی زود ذهنش متوجه همان مفهوم ‌می‌گردد. انگار تقدیر گره‌زده است این‌ها را به یکدیگر. گاهی یک بیت شعر، یک غزل و یا حتی یک نام، قلب‌ها را به تپش وا‌می‌دارد. مثل وقتی‌که می‌گوییم خرمشهر و ذهن‌ها به سمت جهان‌آرا می‌رود و یا وقتی نام جهان‌آرا می‌آید و گوش‌ها خودبه‌خود صدای حسین فخری را می‌شنود که با حزنی غریب ترانه ممد نبودی ببینی را زمزمه می‌کند. بخشو سال‌ها در ایام محرم و صفر، نوحه‌ای خوانده بود در بوشهر که تمام مردم آن را از حفظ داشتند. و حالا حسین فخری با تقلید همان ملودی، ممد نبودی را می‌خواند. این‌طور شد که فتح خرمشهر با لحن فخری معنا گرفت. حالا سال‌هاست که این ترانه بار نبود جهان‌آرا را در فتح خرمشهر به دوش می‌کشد. اگرچه جوان رشید خرمشهر نبود تا آزادی شهر را ببیند اما نامش به آزادی شهر گره‌خورده است. او از آزادی خرمشهر بی‌نصیب نماند بلکه این خرمشهر است که تا ابد حسرت جدا افتادن از او را بر دوش می‌کشد. جهان‌آرا پا را از بحث حرف و شعار و شعر و غزل آن‌طرف‌تر گذاشت تا جایی که در وادی عمل فداکاری‌هایش غزل از آب درآمدند و شدند قافیه‌ای برای شعر شاعران. نیروهای بعثی دستور داشتند تا با تمام امکانات تسلط خویش بر خرمشهر را تقویت نمایند اما رزمندگان اسلام با اخلاص خویش به این آشفتگی‌ها نظم می‌بخشیدند. میان آتش و خون در جستجوی معنا بودن هنری است که تنها مجاهدان درراه خدا از پسش برمی‌آیند. فتح خرمشهر حاصل تاب‌آوری جهان‌آرا و هم‌رزمانش بود. او و دوستان شهیدش تاب آوردن در برابر دشمن را یادمان دادند و تسلیم محض شدن در برابر عقیده را و ثمره فداکاری‌هایشان این شد که در چنین روزی خرمشهر مثل کودکی گم‌شده به آغوش ایران اسلامی بازگشت. فتح خرمشهر نقطه عطفی بود در جنگ و پاسخ دندان‌شکنی به آن‌ها که قانون جنگ را تحت لوای محاسبات مادی و تفکرات ابزاری می‌دیدند و کم بودن عِده و عُده را بهانه برای ادامه ندادن می‌دانستند. اما اخلاص و ایمان در کنار مدیریت و سازماندهی رزمندگان این تفکر را به سخره کشید. این فتح با چنین ویژگی‌هایی می‌تواند درس بزرگی برای ما باشد تا باور کنیم که پیروزی در ذات مقاومت نهفته است و تسلیم هرگز راه نجات نخواهد بود. فتح خرمشهر مرهمی بود برای آرامش دل‌ها. انگار با فتح این شهر ایمان مردم به امدادهای الهی جای پای محکمی پیدا کرد. گاهی باید اتفاقی بیافتد تا آدم دلش قرص‌تر شود. همان‌گونه که حضرت ابراهیم باوجود ایمان به خداوند، درخواست کردند تازنده شدن مرده‌ها را ببینند و در جواب، رسیدن به اطمینان قلبی را علت آن بیان کردند. آنجا که قرآن می‌فرماید: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْیی الْمَوْتَیٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَیٰ وَلَٰکنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی ۖ و (به خاطر بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟» فرمود: «مگر ایمان نیاورده‌ای؟!» عرض کرد: «آری، ولی می‌خواهم قلبم آرامش یابد.» خرمشهر نماد مقاومت معرفی شد و تا ابد نماد ایستادگی می‌ماند چراکه اخلاص، خمیرمایه فتحش بود و وای بر آنانی که امروز اخلاص را دور می‌زنند و همچون زنی که صورتش را با بُرقع پوشانده اما پاهایش لخت است، نفاق را به منصه ظهور می‌رسانند. همان‌ها که شهادت را قربانیِ جنگ شدن معرفی می‌کنند، همان‌ها که دفاع از عقیده، اخلاق و انسانیت را در حد دفاع از مرز تنزل می‌دهند. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
یادداشت "جوان رشید خرمشهر" را دیروز روزنامه اصفهان زیبا هم کار کرد. فراموش کردم بفرستم اینجا. اگه لینکش را پیدا کردم می‌فرستم.
یک نوزاد را در یک سطل زباله پیدا می‌کنند؛ خوب طبیعتا غم‌انگیز است. اما چیزی که عجیب است هیجان این مردم است در ارسال و انتشار آن فیلم. از دیروز بارها و بارها فیلمش را فرستاده‌اند اینجا و آنجا. از استوری اینستا گرفته تا وضعیت واتساپ. چه دلیلی دارد این حجم از هیجان در انتشار موضوعات غم‌ناک؟ میل شدید مردم به انتشار اخبار این‌چنینی از کجا نشات می‌گیرد؟
کردها به غیرت‌ورزی معروفند. یکی از مهمترین مصادیق غیرت‌ورزی حفظ ناموس است. یعنی کاری نکنید که دیگران با نگاه‌شان ناموس‌تان را ببلعند. https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش می‌شد فارغ از تمام غم‌های دنیا فقط نشست و با شما حرف زد. یاغم‌مان را کم کنید؛ یا صبرمان را زیاد. ما داریم کم می‌آوریم! https://eitaa.com/roznevesht
سال‌های نوجوانی، دعای کمیل مثل نماز برای‌مان واجب بود. هر شب جمعه با چندتایی از بهترین و نزدیک‌ترین دوستانم به مسجد می‌رفتیم. دعا که تمام می‌شد حتما باید با هم برمی‌گشتیم. خانه‌ ما نزدیک بود و خانه آن‌ها کمی دورتر. در راه برگشت، سهم بچه‌ها از خانه ما یک پارچ آب یخ بود و دوتا لیوان. هاجر می‌گفت: دعای کمیل عطش می‌آورد. و ما آخر شبی ریز‌ریز به حرف‌هایش می‌خندیدیم. سال‌ها گذشت. هاجر را ندیده بودم سالیان سال. سال گذشته در یک جمع دوستانه دوباره دیدمش. چقدر ماه شده بود! از دیدنم خوش‌حال شد و من از دیدنش خوش‌حال‌تر. از خودش گفت. از اینکه با بیماری ( سرطان) دست‌وپنجه نرم کرده و حالا خوب شده و گفت که خیلی بهتر است. از کارهایش گفت. از من پرسید، از کارهایم. همان‌جا دوباره خاطره آب یخ و خنده‌های شبانه را هم یادم آورد و دوباره خندیدیم. شماره‌اش را داد. شماره‌ام را گرفت. عضو روز‌نوشت شد. هفته پیش شنیدم که دوباره بیمار است. خواستم به دیدنش بروم، اما نشد... اما نشد... اما نشد... دیدارمان افتاد به قیامت. حالا او دنیای دیگری دارد و من فقط همین یک خاطره را... منت بگذارید و امشب برایش نماز لیله‌الدفن بخوانید. هاجر بنت عباس https://eitaa.com/roznevesht
www.imna.ir/news/578553/ لطفا و حتما بخوانیدش. مخصوصا کسانی که کار فرهنگی می‌کنند. https://eitaa.com/roznevesht
این روزها از حیث روحی دلم می‌خواد هم‌زمان با اینکه اصفهان زندگی می‌کنم، مشهد هم باشم و عصر به عصر برم زیارت، صبح‌ها تو جنگل‌های گیلان شاهد طلوع آفتاب باشم، غروب‌ها هم لب دریا خورشید را بدرقه کنم، شب‌ها هم یه دم‌نوش دم کنم و تو آسمون کویر ستاره بشمارم. ولی فعلا از اون خواسته‌های روحی فقط یه آپارتمان صدمتری کم‌نور موجوده که اصلا روز و شبش معلوم نیست.
در قلبم شهری‌ست که شما ساکن آنید.
این اندوه آبادان است که آوار شده روی دیوار قلبم و حالاست که فرو بریزد. https://eitaa.com/roznevesht