eitaa logo
کانال سردار سپهبد شهید 🌷حاج قاسم سلیمانی شهرستان نجف اباد
69 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
39 فایل
این کانال اطلاع رسانی وترویج گفتمان انقلاب اسلامی واسلام ناب است و زمینه سازان ظهور حضرت 💐❤️مهدی❤️ یاوران رهبر انقلاب این زمان هستند 🌷❤️خون که درتن ماست هدیه به رهبر ماست 🌷❤️ #لبیک یاحسین #لبیک یا صاحب الزمان #لبیک یا خامنه ای بهترین ره
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «احسن القصص» در سوره یوسف چه می باشد؟ 🔹در آیه ۳ سوره «یوسف» مى خوانیم: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ؛ ما نیکوترین قصه ها را از طریق وحى و فرستادن این قرآن براى تو بازگو مى کنیم، هر چند پیش از آن، از آن غافل بودى». بعضى از مفسران، معتقدند: اشاره به مجموعه است، و جمله «بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ» را قرینه بر آن مى دانند، و «قصه» در اینجا تنها به معنى داستان نیست، بلکه از نظر ریشه لغت، به معنى جستجو از آثار چیزى است، و هر چیز که پشت سر هم قرار گیرد عرب به آن قصه مى گوید، و از آنجا که به هنگام شرح و بیان یک موضوع کلمات و جمله ها پى در پى بیان مى شوند این کار را «قصه» نامیده اند. حال خداوند مجموعه این که زیباترین شرح و بیان و فصیح ترین و بلیغ ترین الفاظ را با عالى ترین و عمیق ترین معانى آمیخته ـ که از نظر ظاهر زیبا و فوق العاده شیرین و گوارا و از نظر باطن بسیار پر محتوا است ـ نامیده. 🔹در روایات متعددى نیز، مشاهده مى کنیم: این تعبیر درباره مجموعه قرآن به کار رفته است [۱]، هر چند این روایات به عنوان تفسیر آیه مورد بحث وارد نشده است. مثلاً در حدیثى که «على بن ابراهیم» از پیامبر (ص) نقل کرده، مى خوانیم: «وَ أَحْسَنُ الْقَصَصِ هذَا الْقُرآن؛ بهترین قصه ها این قرآن است». [۱] در کتاب «روضه کافى» در خطبه اى از اميرالمؤمنين امام علی (ع) چنین نقل شده: «إِنَّ أَحْسَنَ الْقَصَصِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ أَنْفَعَ التَّذَکُّرِ کِتابُ اللهِ عَزَّ ذِکْرُهُ؛ بهترین داستان ها، رساترین موعظه ها و سودمندترین تذکرها، کتاب خداوند متعال است». [۳] ولى پیوند آیه مورد بحث با آیات بعد از آن که سرگذشت (ع) را بیان مى کند، آنچنان است که ذهن انسان بیشتر متوجه این معنى مى شود که خداوند داستان «یوسف نبی» (ع) را «احسن القصص» نامیده است، و حتى شاید براى بسیارى به هنگام مطالعه آیات آغاز این سوره، غیر از این معنى به ذهن نیاید. 🔹اما مانعى ندارد این گونه آیات براى بیان هر دو معنى باشد؛ هم قرآن به طور عموم احسن القصص است، و هم داستان «حضرت یوسف» به طور خصوص. چرا این داستان بهترین داستان نباشد؟ با اینکه در فرازهاى هیجان انگیزش ترسیمى از عالى ترین درس هاى زندگى است. حاکمیت اراده خدا را بر همه چیز در این داستان به خوبى مشاهده مى کنیم. سرنوشت شوم حسودان را با چشم خود مى بینیم، و نقشه هاى نقش بر آب شده آنها را مشاهده مى کنیم. ننگ بى عفتى، عظمت و و را در لابلاى سطورش مجسم مى بینیم. منظره تنهايى یک کودک کم سن و سال را در قعر چاه، شب ها و روزهاى یک زندانى بى گناه را در سیاه چال زندان، تجلّى نور امید از پس پرده هاى تاریک یأس و نومیدى، و بالاخره عظمت و شکوه یک حکومت وسیع، که نتیجه آگاهى و امانت است، همه در این داستان مقابل چشم انسان جلوه میکند. 🔹لحظاتى را که سرنوشت یک ملت با یک خواب پرمعنى دگرگون مى شود، و زندگى یک قوم و جمعیت در پرتو آگاهى یک زمامدار بیدار الهى از نابودى نجات مى یابد، و ده ها درس بزرگ دیگر در این داستان منعکس شده است. چرا نباشد؟! منتها احسن القصص بودن سرگذشت «یوسف» (ع) به تنهايى کافى نیست، مهم این است که در ما آنچنان شایستگى باشد که بتوانیم این همه درس بزرگ را در روح خود جاى دهیم. بسیارند کسانى که هنوز به داستان «حضرت یوسف» (ع) به عنوان یک داستان عاشقانه جالب مى نگرند، همچون چارپایانى که به یک باغ پر طراوت و پر گل، تنها به صورت یک مشت علف براى سدّ جوع (رفع گرسنگی) مى نگرند. و هنوز بسیارند کسانى که با دادن شاخ و برگ هاى دروغین به این داستان، سعى دارند از آن یک ماجراى سکسى بسازند! این از عدم شایستگى و قابلیت محل است، و گرنه اصل داستان همه گونه ارزش هاى والاى انسانى را در خود جمع کرده است، و به گفته شاعر شیرین سخن، گاه در برابر جاذبه هاى این داستان «بوى گل انسان را چنان مست مى کند، که دامنش از دست مى رود»!. [۴] پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۳۵ و ۲۹۲ [۲] نور الثقلين، ج ۲، ص ۴۹ [۳] كافى، جلد ۸، ص ۱۷۵ [۴] گلستان سعدی؛ هزار و یک کلمه، ج ۳، ص ۳۸۳ و ۳۸۴ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چ سی و سوم، ج ۹، ص ۳۵۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«استقلال فرزندان» چه نقشی در تربیت آن ها دارد؟ 🔹گرچه شدید و به ، ایجاب مى کند او را همواره در کنار خود نگه دارند، ولى پیدا است فلسفه این محبت از نظر قانون آفرینش، همان بى دریغ از فرزند به هنگام نیاز به آن است، روى همین جهت، در سنین بالاتر باید این حمایت را کم کرد، و به فرزند اجازه داد به سوى در زندگى گام بردارد؛ زیرا اگر همچون یک نهال نورس براى همیشه در سایه یک درخت تنومند قرار گیرد، رشد و نمو لازم را نخواهد یافت. 🔹شاید، به همین دلیل بود که (علیه السلام) در برابر پیشنهاد فرزندان با تمام علاقه اى که به (عليه السلام) داشت، حاضر شد او را از خود جدا کند، و به خارج شهر بفرستد، گرچه این امر، بر حضرت یعقوب (عليه السلام) بسیار سنگین بود، اما مصلحت یوسف (عليه السلام) و رشد و نمو مستقل او ایجاب مى کرد تدریجاً اجازه دهد، او دور از پدر ساعت ها و روزهایی را به سر برد. این یک است که: بسیارى از و از آن غفلت دارند و به اصطلاح فرزندان خود را «عزیز دردانه» پرورش مى دهند، آنچنان که هرگز قادر نیستند، بیرون از چتر حمایت پدر و مادر زندگى داشته باشند. 🔹چنین افرادى در برابر یک به زانو در مى آیند، و آنها را بر زمین مى زند. و باز به همین دلیل است که بسیارى از شخصیت هاى بزرگ کسانى بودند که در کودکى، پدر و مادر را از دست دادند، و به صورت و در میان انبوه مشکلات پرورش یافتند. مهم این است که، به این مسأله مهم تربیتى توجه داشته باشند، و مانع از آن نشود که آنها خود را باز یابند. جالب این است که: این مسأله به طور غریزى درباره بعضى از دیده شده است، 🔹اینکه، مثلاً جوجه ها در آغاز در زیر بال و پر قرار مى گیرند، و مادر چون جان شیرین در برابر هر حادثه اى از آنها دفاع مى کند. اما کمى که بزرگتر شدند، مادر نه تنها خود را از آنها برمى‌دارد، بلکه اگر به سراغ او بیایند، با نوک خود آنها را به شدت مى راند، یعنى بروید و راه و رسم را بیاموزید، تا کى مى خواهید و غیر مستقل زندگى کنید؟ شما هم براى خود کسى هستید؟!. ولى، این موضوع هرگز با مسأله پیوند خویشاوندى و حفظ و منافات ندارد، بلکه محبتى است عمیق و پیوندى است حساب شده بر اساس مصالح هر دو طرف. 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دار الکتب الإسلامیه، چاپ سی و سوم، ج ۹، ص ۴۰۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«دروغ» چه آثار زيان باری در زندگی به بار می آورد؟ (بخش اول) 🔹نخستين اثر زيان بار ، ، بى آبرويى و از دست دادن پايگاه اجتماعى و است. ضرب المثل معروفى مى گويد: ندارد. تجربه نشان مى دهد كه اگر مسأله‌ی بى اهميتى باشد ممكن است فراموش شود، ولى اگر مسأله‌ی مهمى باشد سرانجام واقعيت خود را نشان داده و راز فاش مى شود، نه به خاطر اين كه دروغگو حافظه ندارد، بلكه به خاطر اين كه چيزى نيست كه بتوان آن را به حافظه سپرد؛ 🔹زيرا وقوع يك ، ارتباط زيادى به حوادث اطراف خود دارد و پيوندهاى علت و معلول با حوادث قبل و بعد و لوازم غير قابل اجتناب، آن حادثه را با ديگر حوادث مربوط مى سازد. كسى كه حادثه اى را به مى سازد مجبور است روابط ساختگى آن را با زمان و مكان و اشخاص و حوادث اطراف آن نيز بسازد، و از آنجا كه اين روابط حد و حسابى ندارد به فرض كه چند مورد آن را درست كند و به خاطر بسپارد، در بقيه موارد درمانده مى شود. 🔹درست مانند (عليه السلام) كه برادرانش به گفتند او را گرگ خورد و پيراهن او را به خونى آغشته و براى پدر آوردند، اما كردند كه پيراهن را از چندين جا پاره پاره كنند. سالم بودن پيراهن، پرده از كار آنان برداشته و را آشکار كرد؛ و يا مانند همسر عزيز مصر، هنگامى كه به ادعا كرد (عليه السلام) به دنبال او دويده و قصد تجاوز به او را داشته است، فراموش كرده بود كه در اين ماجرا، پيراهن يوسف (عليه السلام) از عقب پاره شده، كه دليل روشنى است بر زليخا و اينكه او به دنبال حضرت يوسف (عليه السلام) دويده است. 🔹امروز بازپرسان آگاه به راحتى مى توانند با سؤال هاى پى در پى مربوط به يك حادثه و لوازم و خصوصيات آن، يا راست بودن يك ادعا را ثابت كنند، و كمتر مى تواند خود را از چنگال آن ها رهايى ببخشد. آرى نمى تواند داشته باشد و به هر حال سرانجام كارش و بى آبرويى است. از ديگر آثار اين است كه انسان را به دروغ هاى ديگر، يا دعوت مى كند، چرا كه براى مخفى ساختن دروغش گاه مجبور مى شود دروغ هاى زياد ديگرى بگويد، يا دست به كارهاى خطرناكى بزند. 🔹سوّمين اثر زيان بار اين است كه به امكان مى دهد كه به طور موقت پرده اى بر خلافكارى هاى خود بيندازد، در حالى كه اگر راست مى گفت ناچار بود آن اعمال را ترك كند. چهارمين اثر زيان بار اين است كه انسان را تدريجاً به صفوف ملحق مى سازد، زيرا دروغ خود شاخه اى از شاخه هاى است، چرا كه دروغگو، خود را به چهره راست گويان در آورده و سخنش را به عنوان يك واقعيت القا مى كند، در حالى كه درونش چيز ديگرى مى گويد؛ 🔹اين ظاهر و باطن به طور تدريج به ساير اعمال و رفتار او سرايت کرده و از او تمام عيار مى سازد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در حديثى می فرماید: «اَلْكِذْبُ يُؤَدِّى اِلَى النَّفاقِ» [۱] ( انسان را به نفاق مى كشاند). پنجمين اثر زيان بار آن است اگر كسى شايستگى ها و لياقت هاى فراوانى داشته باشد و بتواند از آن در پيشبرد اهداف اجتماعى بهره برداری کند، ولى باشد، كسى توانایی بهره گیری از آن شايستگى های او را ندارد، چرا كه انسان در برابر او در هر قدم مواجه با شك و ترديد مى شود. 🔹از این رو بعضى از روايات، را با مرده يكسان دانسته، و مى فرمايد:  «اَلْكَذّابُ وَ الْمَيّتُ سَواءٌ فَاِنَّ فَضيلَةَ الْحَىِّ عَلَى الْمَيّتِ اَلثِّقَةُ بِهِ، فَاِذا لَمْ يُوْثَقُ بِكلامِهِ بَطَلَتْ حَياتُهُ»؛ [۲] ( با مرده برابر است، زيرا فضيلت زنده بر مرده اعتمادى است كه انسان به او دارد، و هنگامى كه به سخن كسى اعتمادى نباشد گويى زندگى او باطل شده است). ... پی نوشت‌ها؛ [۱] غرر الحكم و درر الكلم‏، دار الكتاب الإسلامی، چ ۲، ص ۶۳، قصار ۱۲۲۵ [۲] همان، ص ۱۱۹، قصار ۲۱۲۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از انگیزه «فطری» برای شناخت خداوند چیست؟ 🔹هنگامى كه از سخن مى‌ گویيم، منظور همان و دركى است كه هيچ گونه نيازى به ندارد. از این رو هنگامى كه يك منظره بسيار زيباى طبيعى، يا يك گل بسيار خوشرنگ و خوشبو را مى‌ بينيم، جاذبه نيرومندى از درون خود نسبت به آن احساس مى‌ كنيم كه نام آن را تمايل و عشق به زيبايى مى‌ نهيم؛ و هيچ گونه نيازى به استدلال در اينجا نمى‌ بينيم. در واقع حس زيبايى يكى از تمايلات عاليه روح انسانى است. 🔹همچنین كشش به سوى ، مخصوصا نيز يكى از اين و درونى است، بلكه از در اعماق سرشت و جان همه انسان‌ ها است. به همين دليل هيچ قوم و ملتى را نه در امروز و نه در گذشته تاريخ مشاهده نمى‌ كنيم كه نوعى از عقاید مذهبى بر فكر و روح آنها حكمفرما نباشد؛ و اين نشانه اصالت اين است. از این رو به هنگام ذكر داستان قيام در موارد زيادى روى اين نكته تكيه كرده كه رسالت اصلى انبياء زدودن آثار و بوده، نه اثبات وجود خدا؛ چرا كه اين موضوع در اعماق سرشت هركس نهفته شده است. 🔹به تعبير ديگر: آنها به دنبال اين نبودند كه نهال خداپرستى را در دل‌ هاى مردم غرس كنند، بلكه به دنبال اين بودند كه نهال موجود را آبيارى كرده، و خارها و علف هرزه‌ هاى مزاحم را كه گاهى اين نهال را به كلى پژمرده و خشك مى‌ كند از ريشه بركنند! جمله «ألّا تَعْبُدُوا اِلّا الله» يا «ألّا تَعْبُدوا اِلّا اِيّاهُ»؛ (جز خدا را نپرستيد) كه به صورت نفى بت‌ها، و نه اثبات وجود خدا، مطرح شده، در گفتار بسيارى از در آمده است. 🔹از جمله: در دعوت (صلی الله علیه و آله) [سوره هود، آیه ۲]؛ در دعوت (عليه السلام) [سوره هود، آيه ۲۶]؛ در دعوت (عليه السلام) [سوره يوسف، آيه ۴۰] و در دعوت (عليه السلام) [سوره احقاف، آيه ۲۱] مطرح شده است. از اين گذشته، ما در درون جان خود «احساسات اصيل فطرى» ديگرى نيز داريم، از جمله جذبه فوق‌ العاده‌اى است كه نسبت به علم و دانش و آگاهى هرچه بيشتر در خود مى‌ بينيم. آيا ممكن است ما اين را در اين جهان پهناور مشاهده كنيم و علاقه نداشته باشيم سرچشمه اين نظام را بشناسيم؟ 🔹آيا ممكن است دانشمندى بيست سال براى شناخت زندگى مورچگان زحمت كشد، و دانشمند ديگرى ده‌ها سال براى شناخت بعضى از پرندگان يا درختان يا ماهيان درياها تلاش كند، بى‌ آنكه انگيزه‌ اى جز عشق به علم، در درون جان او باشد؟ آيا ممكن است آنها نخواهند سرچشمه اصلى اين درياى بى‌ كرانى كه از ازل تا ابد را فرا گرفته بشناسند؟! آرى اينها انگيزه‌ هايى است كه ما را به سوى دعوت مى‌ كند؛ ما را به اين راه مى‌ خواند، ما را به اين سو جذب مى‌ كند، و ما را به اين سمت مى‌ راند. 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۲، ص ۴۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آيا اهميت «تعليم و تعلم»، منحصر به علوم دينی است؟ (بخش اول) 🔸ممكن است بعضى چنين تصوّر كنند که اين همه تأكيدات كه درباره فراگرفتن و و نشر علوم و دانش ها در آيات «قرآن مجيد» و «روايات اسلامى» آمده است تنها ناظر به «علوم دينى» است، و آنچه را در «بحث حكومت اسلامى» و گسترش همه علوم مورد توجّه است، شامل نمى شود؛ ولى اين اشتباه بزرگى است، زيرا هم از آيات قرآن و هم از روايات اسلامى اهميّت و و به طور مطلق استفاده مى شود. شواهد اين معنى فراوان است از جمله در ، موارد زير به چشم مى خورد: 1⃣در داستان (عليه السلام) مسأله بيان شده كه اشاره به علم و آگاهى بر «اسرار آفرينش تمام موجودات است» نه اينكه در علوم دينى منحصر باشد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْمَاءَ كُلَّهَا». [۱] 2⃣در «سوره الرّحمن» به از سوى خداوند پرداخته، و آن را به عنوان يك «موهبت‌ عظيم‌ الهى» در آغاز سوره اى كه مجموعه بزرگترين نعمت ها در آن ذكر شده است معرّفى مى كند «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ». [۲] 3⃣در «سوره يوسف» به علم و حكايت رؤياها از حوادث آينده ـ كه گاه مى تواند در سرنوشت ملّتى همچون ملّت مصر اثر بگذارد ـ اشاره كرده، و از قول يوسف نقل مى كند: «ذلِكُمَا مِمّا عَلَّمَنِى رَبِّى». [۳] 4⃣باز در همين سوره به مسأله «تدبير امر يك كشور و آگاهى بر مديريّت بيت المال» اشاره كرده، و از قول (عليه السلام) خطاب به عزيز مصر مى گويد: «اِجْعَلْنِى عَلَى خَزَائِنِ الاَرْضِ اِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ» [۴] (مرا اين سرزمين [مصر] بگمار كه من نگاه دارنده و آگاهم [و مديريّت آن را به خوبى مى دانم]). 5⃣باز قرآن در زمینه داستان و ، هنگامى كه دليل انتخاب طالوت را از سوى پيغمبر آن زمان (اشموئيل) بيان مى كند، مى گويد: «اِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ». [۵] (خداوند او را بر شما برگزيده است، و و او را وسعت بخشيده). بديهى است امتياز بر ساير بنى اسرائيل تنها در معارف الهى نبود، بلكه و در امور نظامى و سياسى كه در نهاد اين جوان هوشيار و مدبّر وجود داشت، نيز مورد توجّه و استدلال بوده است. 6⃣در داستان (عليه السلام) نيز تعليم «صَنعَةَ لَبُوسٍ» () را يكى از افتخارات بزرگ او مى شمرد، بلكه «لبوس» به گفته طبرسى در مجمع البيان هر گونه اسلحه دفاعى و تهاجمى را شامل مى شود و منحصر به زره نيست [۶] و مى فرمايد: «وَ عَلّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأسِكُمْ». [۷] 7⃣در «سوره كهف» در داستان حضرت موسى و حضرت خضر (علیهم السلام)، از و دانش هايى سخن مى گويد كه از سوى خضر (عليه السلام) به موسى (عليه السلام) آموخته شد و هيچ كدام از آنها از علوم و معارف دينى به معنى خاص نبود، بلكه از علومى بود كه جامعه انسانى را طبق اداره مى كند، مى فرمايد: «فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً» [۸] (در آنجا [موسى و دوست همسفرش يوشع] بنده اى از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوى خود، به او تعليم داده بوديم). و سپس در آيات بعد سه نمونه از اين علوم را مشروحاً بيان مى كند كه هيچ كدام از علوم و معارف دينى نيست، بلكه همه آنها مربوط به تدبير است. 8⃣در «سوره نمل» از آگاهى حضرت سلیمان (عليه السلام) نسبت به چگونگى سخن به ميان آورده، و آن را به عنوان يكى از افتخارات سليمان كه به آن مباهات مى كرد ذكر مى كند: «وَ قالَ يا اَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ». [۹] (گفت: اى مردم به ما تعليم داده شده است). ... پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره بقره، آيه ۳۱؛ [۲] سوره الرّحمن، آيه ۴؛ [۳] سوره يوسف، آيه ۳۷؛ [۴] همان، آيه ۵۵؛ [۵] سوره بقره، آيه ۲۴۷؛ [۶] مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چ ۳، ج ‏۷، ص ۹۲، المعنى؛ ولى قرائنى در آيه وجود دارد كه بيشتر اشاره به زره دارد. [۷] سوره انبياء، آيه ۸۰؛ [۸] سوره كهف، آيه ۶۵؛ [۹] سوره نمل، آيه ۱۶ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۱۰، ص ۲۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel