.
بوی ظهور میآید
✍اشرف پهلوانی قمی
مدام به این فکر میکنم که چه کنیم اگر روزی مثل همان پانزدهم مهر بیاید و یکهو شما در آن طرف عالم ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر دهید و «انا المهدی» و ما اینطرف مشغول اثبات آزادیمان باشیم با برداشتن تکهای روسری؟
فقط لاف میزنیم. مدام دم از سربازی و زمینهسازی ظهور میزنیم؛ ولی هنوز در چم و خم همان هفده رکعت نماز شبانهروزمان ماندهایم. کنار گود نشستهایم و مدام برای میانگودیان سلام وصلوات میفرستیم.
مولای من! این روزها دل هر انسانی دردمند است و دل شما حتماً دریایی از خون. مسلمان شیعه و سنی ندارد. همه با هم شهادت دادهاند به یگانگی خدا و رسالت رسولش. شما رحمت محضید. همانند جدّتان رحمةٌللعالمیناید. طاقت خیلیها طاق شد. شما را نمیدانم. اهل قم، همان نیمهشب پناه بردند به محل امن شهر. همانجایی که تجربه چند قرن دارد در آرام کردن دلها؛ دلی که طغیان کرده و آرام و قرار ندارد. هر روز یک خبر، یک عکس، یک فیلم. هر کدام فجیعتر از دیگری و منِ مادر، مدام ذهن کنکاشگرم مقایسه میکند بین آنچه در دور و بر میبینم با آنچه که کمی دورتر در حال وقوع است. نمیدانم لحظهای که شیربچهای برای برادرش شهادتین میخواند چطور تحمل کردید؟ یا دیدن مادری که «فی قَرارٍ مَکین»ش نیم وجب انسان آرمیده است و منتظر اذن است برای رهاشدن؛ اما نه به این زودی، نه با گلوله، نه با دریده شدن رحم مادرش.
عجب صبری خدا دارد!
یا کودکی که سر بر گریبان غرق به خون مادرش گذاشته و از او طلب مهر میکند را چطور دیدید و تاب آوردید؟ مادری که چنددقیقهای است فرزندش را به خدا سپرده و دست بر دست فرشتهای به آسمانها میرود.
یا چطور شنیدید و صبر کردید بر فریاد مادری که هنوز در نفاس کودکی است که دست بر دست خدا داده و رفته است؟
عجب صبری دارید مولای من! آجرک الله یا صاحبالزمان
برای ظهور ما دعاکن وگرنه تو هستی؛ ماییم که غایبیم. دعا کن به خودآییم. بوی ظهور میآید.
«اللّهمَّ عَجِّل لِولیّکَ الفَرَج وَ العافیةَ وَ النَّصر وَاجعَلنا مِن خَیرِ اَعوانِه و اَنصارِه»
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
#بیمارستان_المعمدانی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI