دختر خواهرم چند سالی بود ازدواج کرده بود اما بچه دار نمی شد. یک روز من بهش گفتم: عزیزم شما برو سر مزار دائی حسین گره این کار بدست دائی حسین باز می شود. بعد باهم سر مزار برادر شهیدم حسین در گلزار شهدای دستجرد رفتیم و آنجا دعا و قرآن خواندیم و توسل کردیم و از درگاه خداوند تبارک و تعالی خواستیم  که به برکت وجود برادر شهیدم حسین به دختر خواهرم فرزندی عطا کند. بعد از آن زیارت؛ برادر شهیدم به خواب مادرم رفته بود و به مادرم گفته بود: به دختر خواهرم بگو تو بچه دار می شوی  و خدای مهربان دو فرزند پشت سر هم به آنها عطا می کند اما بچه ی سوم و چهارمی در کار نیست فقط دو فرزند به او عطا می کند و بعد از این خواب صادقه که حسین از آینده و مژده دو فرزند به ما خبر داده بود همین هم شد و خدای ارحم راحمین به دختر خواهرم در عرض دو سال دو فرزند پسر عطا کرد. که نام آنها را امیر حسین و محمد حسین گذاشتند.  (شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند) کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398