🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#آنچه_در_کربلا_گذشت
#قسمت2⃣4⃣1⃣
(ملهوف) و روایت شده است که: چون صبح شد مردی از اهل کوفه مکنّی به ابیهِرّه ازدی را دیدند آمد بر او سلام کرد و گفت: یابن رسولالله چه باعث شد که از حرم خدا و جدّت(ص) بیرون آمدی؟ حسین(ع) فرمود: وَیحَکَ یا اباهِرّة بنیامیه مال مرا گرفتند صبر کردم و مرا ناسزا گفتند. صبر کردم خواستند خون مرا بریزند، بگریختم. قسم به خدا که این گروه ستمکار مرا میکشند و خدای تعالی بر آنها جامة مذلّت پوشاند و شمشیری تیز بر سر آنها گمارد و مسلط کند بر آنها کسی را که زیردست او ذلیلتر باشند از قوم سبا که زنی مالک آنها شد و در مال و خون آنها حکم میکرد.
و شیخ اجلّ ابوجعفر کلینی روایت کرده است از حَکَم بن عُتَیبه گفت: مردی حسین بن علی(ع) را در ثعلبیه دید و نزد او آمد و سلام کرد حسین(ع) فرمود: از کدام شهری؟ گفت: از مردم کوفه. گفت: قسم به خدا ای برادر کوفی اگر در مدینه تو را دیده بودم اثر جبرییل را در سرای خود وقت نزول وحی بر جدّمان به تو مینمودم. ای برادر کوفی آیا سرچشمة علم مردم از پیش ما باشد و آنها بدانند و ما ندانیم چنین نخواهد شد؟ (حکم بن عُتَیبه کندی قاضی کوفه بود و به سال 115 درگذشت و نزد اهل سنت مقامی بلند دارد).
باز آن حضرت رفت تا منزل زباله و خبر کشته شدن عبدالله بن بقطر بدو رسید.
(ملهوف) و در روایتی خبر مسلم بدو رسید.
( ارشاد) و نوشتهای بیرون آورد و برای مردم بخواند: بسماللهالرحمنالرحیم اما بعد ما را رسید جانسوز و دلخراش که مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن بقطر کشته شدند و شیعیان ما را بییاور گذاشتند هر کس از شما خواهد بازگردد بر او حرجی نیست و تعهدی ندارد پس مردم پراکنده شدند و از راست و چپ راه بیابان پیش گرفتند. تنها همانها که از مدینه آمدند و اندکی از مردم دیگر که در راه بدانها پیوسته بودند بماندند. این کار برای آن کرد که گروهی از اعراب میپنداشتند به شهری میروند کار آن راست شده و مردم آن شهر به فرمان او درآمده و نخواست با او همراه باشند مگر آنان که بدانند که چه در پیش دارند.
مؤلف گوید: شاید برای همین بود که بسیار یاد میکرد یحیی بن زکریا را اشاره به اینکه کشته میشود و سرش را هدیه میبرند چنانکه سر یحیی را.
#نویسنده حاج شیخ عباس قمی ره
#ادامه.دارد....
#عاشقان_ظهور
@asheghanezohor
🏴🏴🏴🏴🏴🏴